اختصاصی شبکه اجتهاد: وقتی در رابطه با مدگرائی سخن گفته میشود، آنچه به ذهن میآید، تساوی آن به مفهوم تجمل است. این در حالی است که تجمل تنها یکی از عناوینی است که ممکن است به آن، برای اثبات حرمت مدگرائی استدلال شود. علاوه بر آنکه اصل حرمت تجمل نیز امری روشن و واضح نیست. در این رابطه با حجتالاسلام والمسلمین سید محمدصادق علمالهدی، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم گفتگو کردیم. به باور او، تجمل نه تنها حرام نیست، بلکه از عناوین مستحب و ممدوح شریعت است. او البته معتقد است تجمل با «تجمل گرائی» که امروز رائج است به طور ماهوی تفاوت دارد.
اجتهاد: آیا تجمل عنوانی از محرمات شریعت است؟
علمالهدی: خیر. تجمل نه فقط از عناوین محرم در شریعت نیست، که اتفاقاً از عناوین ممدوح و مستحب بوده و در مورد آن تأکید زیادی هم رسیده است.
نمونهی آن همین آیهی معروف سوره اعراف است که در قالب استفهام انکاری میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» (اعراف، ۳۲)؛ چه کسی زینتهای خدا که برای بندگانش پدید آورده و رزقهای پاکیزه را تحریم کرده است؟!
باز در همین سوره میفرماید: «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباسًا یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشًا» (اعراف، ۲۶)؛ این فرزندان آدم! به یقین بر شما لباسی که عورت شما را بپوشاند و زینت شما باشد نازل کردیم! یا مثلاً آیه ۸ سوره نحل.
در احادیث ما نیز به مؤمنان سفارش فراوانی در مورد پوشش خوب و ظاهر آراسته شده است. اساساً در کتب روایی ما باب مستقلّی به مدح این موضوع اختصاص داده شده است. مثلاً کلینی رازی از محدّثین قرن ۴ در موسوعه معتبر الکافی کتابی تحت عنوان «الزِیّ و التجمّل و المُروعه» دارد که یکی از ابواب آن به نام «باب التجمّل و اظهار النعمه» مشخصاً در مدح تجمّل است. مشابه همین باب را فیض کاشانی در الوافی آورده است. شیخ حرّ عاملی هم در وسائل الشیعه بابی با عنوان «استحباب التجمل و کراهه التباؤس» گشوده است.
البته این تجمل با آنچه امروزه به عنوان «تجمّلگرایی» مورد نکوهش بزرگان است، متفاوت است، تجمّل ممدوح که در نصوص دینی از باب «اظهار نعمت» مستحب مؤکّد محسوب میشود، آراستن صورت و بدن به صورت متعارف و متناسب با عرف زمان است؛ مثل پیرایش سر و ریش، کوتاهکردن شارب، استحمام، گرفتن زوائد ناخنها، پوشیدن لباس در خور شأن و زیبا، عطر زدن و سوار بر مرکب خوب شدن. و این با مقولهی «تجمّل گرایی» که در زمانهی ما صورت مذموم به خود گرفته و به نظر میرسد خروج از حدود مجاز تجمّل است، تفاوت دارد که بعداً توضیح خواهم داد.
کلینی به نقل از امام صادق ع آورده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ یُبْغِضُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ». این روایت را مفید ثانی نیز در امالی خود آورده است.
جالب آن است که در این حدیث، نقطهی مقابل جمال و تجمّل، «بُؤْس» یعنی نداری و تنگدستی و «تباؤس» به معنای اظهار فقر و ذلّت نفس عنوان شده که میتواند توصیهای برای کسب رزق حلال به منظور تأمین هزینههای متعارف جمال و تجمّل در زندگی محسوب شود.
باز در الکافی، حدیث دیگر از امیر مؤمنان ع با سندی قابل تصحیح نقل شده که: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ یُحِبُّ أَنْ یَرَى أَثَرَ النِّعْمَهِ عَلَى عَبْدِهِ»؛ خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمت را در عبدش ببیند! این مضمون در روایات دیگر هم آمده است.
حتی در جمع احباب و دوستان نیز که معمولاً آداب ظاهری چندان رعایت نمیشود، توصیه به آراستن خود شده است؛ کلینی در الکافی و صدوق در الخصال به سند معتبر از امیر مؤمنان ع روایت کردهاند: «لِیَتَزَیَّنْ أَحَدُکُمْ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ کَمَا یَتَزَیَّنُ لِلْغَرِیبِ الَّذِی یُحِبُّ أَنْ یَرَاهُ فِی أَحْسَنِ الْهَیْئَهِ»؛ هر کدام از شما برای برادر مسلمانش به همانگونه خود را بیاراید که برای فرد غریبهای که دوست دارد وی او را در بهترین هیئت ببیند (یعنی با او رویدربایستی دارد)، میآراید.
بنابراین آراستگی و پیرایش و پوشش مناسب و مطابق شأن مورد تاکید شریعت است. خود اهل بیت (ع) هم آراسته بودند. حتی در مواردی گزارش شده که بعضی از انبیاء و گاهی خود ائمه، لباسهای فاخر و نسبتاً گران قیمتی به تن داشتند، خصوصاً در دورانی که توانمندی خرید لباس خوب برای همگان فراهم بوده است. مثلاً در احادیث به پوشش گران قیمت دو تن از انبیاء که تمکّن مالی داشتند، تصریح شده است؛ یکی یوسف، و یکی هم سلیمان.
همچنین حمیری در قرب الاسناد نقل کرده است که امام سجاد ع جبّه خز به پانصد نقره و ردای خز به پنجاه دینار طلا میخریدند. لباسهای خز که از پشم تهیه میشد و گاه به ابریشم مزیّن میگشت، از لباسهای فاخر و مرغوب آن زمان به حساب میآمد. پوشش خز در مورد امام سجاد در احادیث متعددی رسیده است. و البته در حدیث دارد که حضرت، بعد که تابستان میشد و هوا گرم میگشت، آن را میفروختند و پولش را صدقه میدادند.
مجلسی در بحار نقل کرده است که امام صادق ع لباس «قُوهی» میپوشیندند که لباسی مرغوب و لطیف و به رنگ سفید بود و در منطقه کوهستان (قوهستان) ایران بافته میشد.
صدوق هم در عیون در مورد امام رضا (ع) آورده است که «إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ».
خوب است در اینجا به این نکته هم اشاره کنم که استحباب تجمّل در بعضی مکانها یا زمانها افزون میشود؛ مانند هر مکانی که محل عبادت و سجود است: «یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف، ۳۱) یا در روزهای اعیاد، شب عرفه و روز جمعه یا در محضر مؤمنان.
در مقابل، بینظمی و شلختگی رخت و رخسار مذموم است: مثلا در روایات ما ژولیدگی موی سر، چرک بودن لباس، کثیف بودن بدن و حتی حمل اشیاء ما دون شأن در معابر عمومی مذّمت شده است.
علاوه بر این، استفاده از وسائل رفاهی و تزئینی در محیط منزل ـ از قبیل فرش و پشتی پر نقش و نگار و تابلو گل و طبیعت ـ هم در حد متعارف منافاتی با شرع ندارد. شیخ کلینی در الکافی تحت عنوانی «باب الفرش» گزارشهایی را از تجملات موجود در خانه اهل بیت ع ـ که گاهی مورد اعتراض کوتهنظران واقع میشد ـ ثبت کرده که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میکنم.
البته شایان ذکر است که تجمّل در شرع، بیحد و مرز نیست که در اینجا به بعضی از مرزهای آن اشاره میکنم:
مرز اقتصادی تجمّل، اسراف است. یعنی نباید بهگونهای باشد که در عرف بگویند مثلاً پرداخت این مقدار پول بابت خرید فلان لباس اسراف است. اصولاً در هر مقولهی پسندیدهای، افراط و تفریط باعث ناپسند شدن آن میشود. به نظر میرسد آنچه امروز به آن «اشرافیگرایی» گفته میشود، ناظر به همین شکل مسرفانه تجمّل است.
اما مرز قلبی تجمّل، دلبستگی است. اصولاً بین دو مقوله باید فرق نهاد: بین آراستگی و بهرهمندی از زینتهای دنیایی پروردگار که نِعَم او در این دنیا هستند و بین دلبستگی به این زینتها. نباید اینها را با هم خلط کرد. بهرهبردن از زینتهای الهی مستحب است و ممدوح، اما دلبستن به آنها از این جهت که باعث غفلت از یاد خدا میشود، مذموم است. شاید در آیه شریفه ۲۸ سوره کهف به همین مقوله اشاره میکند: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطًا». این آیه به نبی اکرم(ص) توصیه میکند که مبادا زینت زندگی دنیا را طالب باشی و از کسی که قلب او را از یاد خدا غافل شده و از هوای نفسش پیروی میکند و کارش به افراط کشیده، اطاعت کنی.
به نظر میآید این آیه شریفه همان مرزهایی را که توضیح دادیم، بیان میکند؛ یعنی کسانی را مذمت میکند که آن چنان شیفته زینت حیات دنیا هستند که غافل از یاد خدا شدهاند و در این مقوله به افراط و اسراف افتادهاند.
به نظر میرسد فرهنگ «تجمّلگرایی» که امروز ناپسند شمرده میشود، همین است که یا دلبسته تجملات شوی یا در آن، راه افراط را در پیش گیری.
در سوره حدید آیه ۲۰ دارد: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً»؛ در این آیه، زندگی دنیا را در بازی و لهو و زینت و فخرفروشی و افزونطلبی در اموال و فرزندان محصور کرده و در ادامه، آن را به بارانی تشبیه میکند که گیاهان کمعمر را سرسبز میکند و چشمها را به شگفت وا میدارد، اما اندکی بعد، پژمرده و زرد میگردند و خشک و شکسته میشوند. به نظر میرسد این مضمون ناظر به دلبستگی به حیات دنیاست که آدم را از حیات عقبی غافل کند.
بنابر این، در مورد نعم دنیایی الهی باید بین آراستگی ظاهر و دلبستگی باطن فرق نهاد و شاید از همین رو است که در قرآن، زینتهای دنیا معیار سنجش اعمال انسان معرفی شده است: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (کهف، ۷)؛ ما آنچه بر روی زمین است را زینت آن قرار دادیم تا بیازماییم کدامشان در کردار نیکوترند.
اما مرز اجتماعی تجمّل، لباس شهرت است، یعنی نباید به گونه خود را بیاراید که که در جامعه انگشتنما شود. به همین جهت است که در حدیث توصیه میکند: «إِیَّاکَ أَنْ تَتَزَیَّنَ إِلَّا فِی أَحْسَنِ زِیِّ قَوْمِکَ». مباد که خود را بیارایی، مگر در بهترین پوشش قوم و قبیلهات!
مرز اخلاقی تجمّل، فراهم شدن زمینه ارتباطات نامشروع است، مثل تجمل زن برای نامحرم که به شدّت مذموم است. نهی صریح قرآن است که: «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لایُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها». این آیه به زنان دستور میدهد زینت خود را آشکار نکنند، مگر آن مقدار که معمولاً در عرف جامعه آشکار است. بنابراین، تجمل زن برای نامحرم که جلب توجّه او کند هیچ مطلوبیت و محبوبیتی ندارد که بسیار نکوهش شده است و اصطلاحاً به آن «تبرّج» گفته میشود. بنابراین بین تجمل و تبرج نیز باید فرق نهاد.
اجتهاد: آیا میتوان مدگرایی و توجه به برندها را از مصادیق تجمل دانست؟
علمالهدی: مدگرایی غیر از آن تجملِ خوشآیند شریعت است. مد در واقع یک موج احساسی ملی یا فراملی گذرا است که به نفع یک پوشش یا آرایش یا سبک و سلوک رفتاری خاص راه میافتد و معمولاً معیار و انگیزه آن، تظاهر به همشکلی و همانندی افراد است، نه لزوماً آراستگی. از این رو خیلی اوقات لباسی که مد میشود، در عرف جامعه و حتی از سوی خود مدگرایان زیبا و زیبنده محسوب نمیشود. بنابراین مطابق مد روز بودن لزوماً مصداق عنوان تجمل ممدوح در شرع نیست.
در مورد برندها هم همین مقوله صادق است. استفاده از یک برند معروف، لزوماً به معنای تجمل مورد ستایش در احادیث نیست. بهویژه اینکه گاهی اوقات هزینهای که بابت نام این برندها پرداخت میشود، مصداق مسلّم اسراف در اموال است و میتواند اعانه اقتصادی کفار باشد.
اجتهاد: آیا با این اوصاف میشود حکم به حرمت مدگرایی و برندگرایی داد؟
علمالهدی: مقوله مد، امری مستحدث است و در منابع فقهی ما چیزی به اسم مد و مدگرایی وجود ندارد. اما مسلماً نمیتوانیم به صورت جزمی و کلی مدگرایی یا برندگرایی را تحریم کنیم. مگر اینکه تحت بعضی از عناوین محرم بگنجند. مثل تشبّه به کفار، اسراف، تبرّج، تخطّی از پوشش واجب بانوان یا آقایان، لباس شهرت و امثال اینها که عناوین ممنوع و حرام در شرع هستند.
بنابراین به نحو مطلق نمیشود حکم به حرمت مدگرایی و برندگرایی کرد و البته اصلاً موافق نیستم که با تحریمهای مبتنی بر محض احتیاط یا مبتنی بر پایههای قابل خدشه، فضای جامعه را بر جوانان تنگ کنیم و زمینه سوء استفاده معاندین دین را فراهم آوریم.
به هر حال مدگرایی ریشه در عواطف و احساسات روحی و روانی دوران جوانی دارد. همان احساساتی که منشاء حرکتهای آرمانخواهانه در جوانان میشود، گاهی نیز در سطح مدگرایی تنزل میکند.
اگر هم تبعیت از مدهای غربی را شایسته جوانان خود نمیدانیم، قطعاً راه آن، مقولات سهل الوصولی از قبیل تحریم و منع شرعی یا قانونی نیست. به نظر من اینها آسانترین و در عین حال، خطرناکترین راه برای مبارزه با مظاهر غرب است. چون روحیه عصیان را در جوانان نسبت به اصل شریعت و قانون تقویت میکند.
اجتهاد: آیا میتوان بین مد اسلامی و مد غربی فرق گذاشت؟
علمالهدی: اگر مراد از مد اسلامی، ترویج پوشش و پیرایش مبتنی بر آموزههای دینی و ملی است، بسیار خوب و نیاز هر جامعهی برخوردار از جمعیت جوان است. به هر حال حاکمیت باید تمایل طبیعی جوانان به مدگرایی را به رسمیت بشناید و از متخصصان متعهّدی که در زمینه پوشش و آرایش خلّاقند، دعوت کند تا برای جوانان الگوهای منطبق با فرهنگ ملی و اسلامی تدارک ببینند و سبک پوشش و آرایش نسل نو را مدیریت کنند و از گرایش کورکورانه به مدهای غربی پرهیز دهند.
بنابراین مدسازی اسلامی خوب است، هر چند تجربه نشان میدهد که ما در این زمینه چندان کننده نیستیم! مدسازان ما باید سختگیریهای بیمورد و تنگنظرانه را کنار بگذارند و متوجّه باشند که قرار است طرحی در خور پسند جوانان ارائه کنند، نه بزرگترها. باید به روحیات و سلایق جوانان اشراف داشته و بر اصول زیباشناسی مسلط باشند تا بتوانند خلاقانه و مبتکرانه طرحهای مقبول نسل جوان پیشنهاد دهند.
مثلا چه اشکال دارد که ما از رنگهای شاد برای پوشش جوانان استفاده کنیم؟ شیخ عیاشی در تفسیر خود آورده است که امام باقر لباسی (ازار) به رنگ قرمز به تن داشتند که وقتی مورد نگاه تعجب آمیز راوی واقع شدند، فرمودند: هیچ اشکالی در این نیست و سپس آیه «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللّهِ …» را تلاوت کردند.
یا در الکافی، جرّاح مدائنی از امام باقر نقل کرده است: «إِنَّا نَلْبَسُ الْمُعَصْفَرَاتِ وَ الْمُضَرَّجَاتِ»؛ ما لباسهای زردرنگ و سرخرنگ میپوشیم!
به قول معروف، حلالهای خدا را حرام نکنیم، تا حرامهای او را حلال نکنند!