قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / مرز فقه و علم در فرآیند اجتهاد؛ بررسی اعتبار داده‌های تجربی در استنباط احکام
مرز فقه و علم در فرآیند اجتهاد؛ بررسی اعتبار داده‌های تجربی در استنباط احکام

استاد حمید درایتی تبیین کرد؛

مرز فقه و علم در فرآیند اجتهاد؛ بررسی اعتبار داده‌های تجربی در استنباط احکام

نشست علمی «نقش علوم تجربی در فرآیند استنباط» با ارائه استاد شیخ حمید درایتی، ۲۸ فروردین‌ماه ۱۴۰۴ در مدرسه عالی فقاهت آل‌محمد (ع) برگزار شد. استاد حوزه علمیه مشهد با بررسی نقاط تماس میان دانش تجربی و فرآیند استنباط فقهی، از نقش ابزارهای علمی، یافته‌های نوین و مفاهیم تخصصی جدید در فهم و بازتعریف موضوعات فقهی سخن گفت و برخی مباحث را به چالش کشید.

به گزارش شبکه اجتهاد، پیشرفت‌های سریع علوم تجربی در دهه‌های اخیر، پرسش‌های بنیادینی را پیش‌روی دانش فقه نهاده است. آیا داده‌های علمی جدید می‌توانند به شناسایی بهتر موضوعات فقهی یا حتی تغییر احکام منتهی شوند؟ آیا می‌توان مفاهیمی مانند بیماری، جنون یا نفع و ضرر را با تعاریف روز علمی بازخوانی کرد؟ و در نهایت، آیا ابزارهای آماری و تحلیلی جدید می‌توانند در فرآیند اجتهاد به‌کار گرفته شوند؟ در نشستی با حضور استاد شیخ حمید درایتی، تلاش شد تا این پرسش‌ها در چارچوب مبانی فقهی بررسی و تبیین شوند. گزارش پیش‌رو، مروری تحلیلی بر مهم‌ترین محورهای این نشست است.

رابطه علوم تجربی و انسانی

نکته اول: اطلاق عنوان علوم تجربی بر علوم انسانی، محل اختلاف نظر است؛ برخی علوم انسانی را جزء علوم تجربی می‌دانند و برخی دیگر چنین اعتقادی ندارند. به نظر شخصی بنده علوم تجربی، غیر از علوم انسانی است؛ اما می‌توان با نگاهی گسترده‌تر، علوم انسانی را نیز ذیل علوم تجربی قرار داد. هم‌چنین می‌توان علوم غیرتجربی همچون آمار و ریاضیات را نیز در این بحث وارد کرد و موضوع را صرفاً به علوم تجربی محدود نساخت. فعلاً بحث خود را به غیر از علوم انسانی معطوف می‌کنیم تا در صورت لزوم، به حوزه‌های دیگر نیز بپردازیم.

نقش‌ علوم تجربی در فهم مطلق دین

نکته دوم: گاه بحث می‌شود علوم تجربی در فهم مطلق دین یا منابع دینی چه نقشی دارند؟ در این زمینه، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد؛ برخی معتقدند تفسیر علمی قرآن و بهره‌گیری از یافته‌های تجربی می‌تواند به فهم بهتر آیات قرآن کمک کند؛ به عنوان مثال، آیاتی که در گذشته به سادگی تفسیر می‌شدند، امروزه با کمک دانش‌های تجربی، به صورت عمیق‌تری قابل فهم هستند؛ مانند آیه «ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ» (فصلت/۱۱) که در گذشته به معنای دود برداشت می‌شد، اما اکنون به واسطه یافته‌های علمی، به گاز تعبیر می‌شود. یا آیه «أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» (انبیاء/۳۰)؛ «آیا کافران ندانسته اند که آسمان ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب آفریدیم؟ …». این آیه به پدیده بیگ‌بنگ اشاره دارد. همچنین، آیاتی که به ذره و کوچکتر از آن اشاره دارند، با کشفیات علمی جدید، معانی ژرف‌تری یافته‌اند. در قرآن کریم، مباحثی همچون تلقیح ابرها، گیاهان و سایر موضوعات علمی مطرح شده است که با دانش تجربی می‌توان به نکات بدیع و عمیقی در آن‌ها دست یافت. با این حال، محور بحث ما در این جلسه، محدود به استنباط فقهی است تا بتوانیم به صورت دقیق‌تر به موضوع بپردازیم.

بحث اصلی ما درباره نقش علوم تجربی در استنباط فقهی است. به عنوان مقدمه، باید نقاط تماس دانش تجربی با استنباط فقهی را شناسایی کنیم و بررسی نماییم که آیا این نقاط تماس، از اعتبار برخوردار هستند یا خیر؟

علوم تجربی و شناسایی اسناد نصوص دینی

نخستین مسئله‌ای که مطرح می‌شود، این است که آیا علوم تجربی می‌توانند در شناسایی اسناد و منابع دینی به ما کمک کنند؟ برخی از شاخه‌های دانش تجربی می‌توانند در احراز اصالت سند نقش داشته باشند. به عنوان مثال، در مورد قرآن کریم، علاوه بر تواتر، می‌توان از روش‌های علمی برای تعیین قدمت نسخه‌های خطی قرآن استفاده کرد. این روش‌ها می‌توانند به عنوان ابزاری برای راستی‌آزمایی اصالت اسناد به کار روند، هرچند میزان اعتبار آن‌ها خود محل بحث است.

در خصوص متون مکتوب، دانش تجربی می‌تواند در تعیین اصالت سند نقش‌آفرین باشد و این به نظر نقش بسیار مهمی است. یکی از مسائل حساس ما، همین شناسایی اصالت سند است؛ اما در مورد روایات شفاهی، هنوز راه‌کارهای علمی در این مورد ابتدایی است و شاید در آینده نیز روش‌هایی برای راستی‌آزمایی اصالت آن‌ها ارائه شود.

ظهورسازی آمار و ریاضیات برای الفاظ دینی

پس از مرحله اصالت سند، بحث استظهار مطرح می‌شود. دانش تجربی از دو جهت می‌تواند در این حوزه مؤثر باشد: نخست به عنوان ابزار و دوم به عنوان منبع یافته‌های علمی.

ابزارهایی مانند رایانه و هوش مصنوعی می‌توانند در جستجو و یافتن قرائن به پژوهشگران کمک کنند. همچنین، اگر دانش تجربی را به حوزه‌هایی مانند آمار و ریاضیات تعمیم دهیم، می‌توان مدل‌هایی برای استظهار مبتنی بر داده‌های آماری ارائه داد. به عنوان مثال، اگر هزار فقیه در طول تاریخ معنایی خاص را از یک حدیث برداشت کرده‌اند و تعداد اندکی برداشت متفاوت داشته‌اند، می‌توان از این داده‌ها برای تقویت ظهور نوعی حدیث بهره برد.

نقش ابزارهای علمی و آماری در تحلیل ادله فقهی بر اساس کمیت و کثرت

در خصوص موضوعاتی که مبتنی بر کمیت و کثرت هستند، لازم است ابزارها و روش‌هایی برای سنجش و جمع‌آوری داده‌ها وجود داشته باشد تا بتوان ادعاهای مبتنی بر اجماع، شهرت، سیره و تواتر را به صورت دقیق‌تر بررسی کرد. در گذشته، تتبع محدود به چند منبع بود، اما امروزه با پیشرفت ابزارهای علمی و آماری، می‌توان به شکل گسترده‌تری به بررسی و تحلیل داده‌ها پرداخت.

نقش علوم تجربی در حوزه مفهوم‌شناسی

نقطه تماس بعدی در حوزه مفهوم‌شناسی است. برخی موضوعات فقهی مانند مرگ، جنون و بیماری، تعاریف عرفی ساده‌ای داشته‌اند، اما دانش تجربی با تحقیق و بررسی بیشتر، تعاریف دقیق‌تر و اقسام متعددی برای آن‌ها ارائه کرده است؛ مثلاً در فقه، موضوعی به نام «جنون» داریم. جنون یک موضوع است. در دانش روان‌پزشکی، جنون نه ‌تنها تعریف مشخص دارد؛ بلکه اقسام متعددی نیز برای آن مشخص شده است. در گذشته، یک تعریف ساده و عرفی برای جنون وجود داشت و برداشت‌ها نیز محدود بود؛ اما با پیشرفت دانش تجربی، هم تعریف جنون دقیق‌تر و عمیق‌تر شده و هم اقسام گوناگونی برای آن شناسایی شده است. امروز اگر «جنون» را بیان کنید، از شما می‌پرسند دقیقاً کدام نوع را مد نظر دارید؟ در حالی که قبلاً فقط به جنون ادواری اشاره می‌شد، اما انواع متعددی برای آن شناخته شده است.

در واقع، دانش جدید و برخی موضوعات فقهی ما را بازتعریف و اقسام آن‌ها را مشخص کرده است. به‌طوری که می‌پرسد: «شما کدام یک از این اقسام را در نظر دارید؟ این، یکی از نقاط مهم میان دانش‌های جدید و فقه است. این نقطه تماس بسیار پررنگ است؛ چرا که ما موضوعات زیادی داریم که علوم جدید برای آن‌ها تعاریف خاص خود را دارند؛ مثلاً در دین آمده است: «فَمَن کانَ مِنکُم مَرِیضًا أَو عَلی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِن أَیَّامٍ أُخَر». یعنی هرکس از شما بیمار یا در سفر باشد، روزه نگیرد و بعداً آن را قضا کند. اما بیماری چیست؟ تعریف بیماری در گذشته ساده و عرفی بود. امروزه علم، اقسامی برای بیماری بیان کرده که شاید قبلاً آن‌ها را بیماری نمی‌دانستیم؛ حالا می‌دانیم اینها هم بیماری هستند و نیاز به درمان دارند.

علاوه بر این، دانش تجربی گاهی موضوعات جدیدی را کشف می‌کند که پیش از این شناخته‌شده نبوده‌اند؛ به عنوان مثال، اهمیت محیط زیست و نقش درختان در آن، امری است که دانش جدید آن را آشکار ساخته و موجب شده قاعده «لا ضرر و لا ضرار» ابعاد گسترده‌تری پیدا کند. همچنین، دانش تجربی گاهی موضوعاتی را ایجاد می‌کند که پیش‌تر فاقد منفعت حلال تلقی می‌شدند؛ مانند خون که در گذشته خرید و فروش آن جایز دانسته نمی‌شد؛ اما با پیشرفت دانش پزشکی، خون دارای منافع محلله و به عنوان منبعی مفید شناخته شد.

در مجموع، علوم تجربی از طریق ابزارها، یافته‌ها و کشفیات خود می‌توانند در فرآیند استنباط فقهی، به ویژه در احراز اصالت سند، استظهار و مفهوم‌شناسی موضوعات، نقش‌آفرین باشند و نقاط تماس قابل توجهی میان این دو حوزه وجود دارد.

تأثیر دانش تجربی بر تغییر موضوعات فقهی

امروزه دانش بشری بسیاری از موضوعات را کشف و حتی خلق کرده است که این امر، به نوبه خود، موجب تغییر در برخی احکام فقهی به واسطه تغییر در موضوعات شده است. به عنوان مثال، در فقه سنتی، خرید و فروش عضو قطع‌شده انسان جایز دانسته نمی‌شد، اما امروزه با پیشرفت دانش پزشکی و امکان پیوند اعضا، این موضوع مورد بازنگری قرار گرفته و خرید و فروش اعضا با هدف پیوند، مجاز شمرده می‌شود. در بسیاری از موارد، دانش تجربی نه تنها کیفیت‌های جدیدی را برای موضوعات پیشین تعریف کرده، بلکه موضوعات جدیدی همچون اصلاح ژنتیک، تغییر ژنتیک، تلقیح مصنوعی، رحم اجاره‌ای و شبیه‌سازی را نیز مطرح ساخته است؛ موضوعاتی که پیش از این در فقه سابقه‌ای نداشته‌اند.

این تحولات نتایج مهمی در پی داشته است. برای نمونه، برخی موضوعات که در گذشته هیچ منفعتی نداشتند، امروزه دارای منفعت شده‌اند و به همین دلیل، حکم فقهی آن‌ها نیز تغییر یافته است؛ چنان‌که خون در گذشته فاقد منفعت تلقی می‌شد و خرید و فروش آن جایز نبود، اما اکنون با توجه به امکان انتقال خون و نجات جان انسان‌ها، حکم به جواز خرید و فروش آن داده شده است. همچنین، برخی موضوعات جدید موجب شده‌اند که فقه سنتی در مواجهه با آن‌ها فاقد حکم مشخص باشد و حتی معادلات سنتی فقهی نیز در این زمینه دچار تغییر شده‌اند؛ مانند مسائل مربوط به رحم اجاره‌ای و تعیین نسبت و ارث که چالش‌های نوینی را برای فقه ایجاد نموده‌اند.

در این میان، برخی معتقدند که دانش تجربی می‌تواند هم موضوعات جدیدی را تعریف و کشف کند و هم آثار تازه‌ای برای موضوعات پیشین ایجاد نماید و از این جهت، در استنباط فقهی تأثیرگذار باشد. گاهی این تأثیر به تغییر روشن حکم می‌انجامد و گاهی محل مناقشه و چالش‌های فقهی می‌شود. دانش تجربی همچنین می‌تواند روش‌هایی موازی با روش‌های سنتی فقهی ارائه دهد. برای مثال، در اثبات نسب، فقه به قاعده فراش استناد می‌کند، اما دانش تجربی با آزمایش DNA نسبت را تعیین می‌کند. یا در تعیین قبله و اوقات نماز، ابزارهای دقیق علمی جایگزین امارات و نشانه‌های سنتی شده‌اند. این موارد، نقاط تماس دانش تجربی با مباحث فقهی را نشان می‌دهد که هم در موضوعات و متعلقات احکام و هم در برخی موارد در حوزه حکم قابل بررسی است.

تمایز تعاریف عرفی با تعاریف تخصصی روز، در احکام فقهی

در خصوص تعریف مفاهیم نیز، چالش اصلی فقه سنتی آن است که بسیاری از مفاهیم بر اساس عرف زمان صدور حکم تعریف شده‌اند و تعاریف علمی و تخصصی امروز، مبنای حکم شرعی قرار نمی‌گیرد؛ مگر آنکه دانش تجربی بتواند به لحاظ تاریخی عرف زمان صدور حکم را برای ما روشن کند. در غیر این صورت، تعاریف جدید علمی در فقه سنتی پذیرفته نمی‌شود.

به عنوان نمونه، مفهوم «مریض» یا «مجنون» در فقه بر اساس فهم عرفی مردم همان زمان تعیین می‌شود و نه بر مبنای تعاریف علمی امروز.

در نهایت، باید میان مواردی که دانش تجربی می‌تواند در تعریف موضوع و تعیین حکم نقش داشته باشد و مواردی که فقه صرفاً بر عرف و برداشت عمومی تکیه دارد، تمایز قائل شد. همچنین باید توجه داشت که مصالح و مفاسد مورد نظر فقه، اعم از مادی، معنوی و روحی است و دانش تجربی عمدتاً به مصالح و مفاسد مادی و روانی می‌پردازد. از این جهت، حوزه تماس علوم تجربی با فقه، محدود به مواردی است که شارع مقدس حکم خاصی صادر نکرده باشد یا موضوعات جدیدی مطرح شده باشد که نیازمند بازنگری فقهی است.

با این حال، در برخی موارد، فقه به تشخیص متخصصان و ابزارهای علمی نیز توجه می‌کند، مانند تشخیص بیماری برای افطار روزه که نظر پزشک و ابزارهای آزمایشگاهی معتبر تلقی می‌شود. این تفاوت‌ها و مرزبندی‌ها، موضوعی است که باید به طور دقیق مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود در چه مواردی تعاریف و ابزارهای علمی معتبر هستند و در چه مواردی اعتبار ندارند.

اهمیت مصالح معنوی در تعیین دامنه ارتباط علوم تجربی و فقه

در نهایت، باید توجه داشت که مصالح و مفاسد مورد نظر فقه، اعم از مادی، معنوی و روحی است و دانش تجربی عمدتاً به مصالح و مفاسد مادی و روانی می‌پردازد. بنابراین، حوزه تماس علوم تجربی با فقه، محدود به مواردی است که شارع مقدس حکم خاصی صادر نکرده باشد یا موضوعات جدیدی مطرح شده باشد که نیازمند بازنگری فقهی است. در برخی حوزه‌ها، مانند منطقه‌الفراغ، اگر شارع مقدس حکم خاصی صادر نکرده باشد، ممکن است قانون‌گذاری بر عهده خود انسان‌ها قرار گیرد؛ اما این قوانین الزاماً جنبه شرعی نخواهند داشت و آثار اطاعت و معصیت شرعی بر آن‌ها مترتب نمی‌شود.

در مجموع، دانش تجربی می‌تواند در برخی حوزه‌ها به فقه کمک کند، اما در بسیاری از موارد، فقه سنتی همچنان بر عرف و برداشت عمومی زمان صدور حکم تکیه دارد و تعاریف علمی و تخصصی را مبنای حکم شرعی قرار نمی‌دهد؛ مگر در مواردی که به لحاظ تاریخی بتواند عرف زمان صدور حکم را روشن سازد یا شارع مقدس به طور خاص به تشخیص متخصصان ارجاع داده باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky