قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / مسأله‌مندی و متخصص شدن طلاب در یک عرصه از ضرورت‌های حوزه علمیه است
مبانی تحلیلی علامه طباطبایی بسیار فطرت‌گراست/ علامه معتقد است تمایزات حقوقی زن و مرد هم در خانواده است و هم در اجتماع/ ایشان جنسیت را دارای منشأ تکوینی می‌داند

مسأله‌مندی و متخصص شدن طلاب در یک عرصه از ضرورت‌های حوزه علمیه است

اجتهاد: یکی از مسائلی مهمی که در حوزه علمیه طلاب ما با آن مواجه هستند، بی‌مسأله‌گی است؛ یعنی طلبه ما پروژه ذهنی ندارد و ذهن او در یک جا قفل نمی‌شود که اگر در یک عرصه تمحض داشته باشد، در آینده می‌تواند گرهی بگشاید؛ از این‌رو بایستی مناسبات سازمانی در خدمت تولید یک فرهنگی باشد که طلبه‌ها را مسأله‌مند کند که در نظام اسلامی بی‌دغدغه تربیت نشود.

حوزه‌ علمیه برآمده از متن فرهنگ دینی جامعه اسلامی و مشتمل بر میراث گرانبهایی از روش‌ها، تجربه‌ها و اندوخته‌های علمی است؛ اما امروزه این نهاد با سابقه، خدوم و مؤثر در سرنوشت امت اسلامی که نقش و جایگاه مادری را برای نظام دینی ایفا می‌کند، به شدت نیازمند تغییر و تحول همراه با تیزهوشی، تیزبینی و آگاهی نسبت به حوادث است.

امروز مرزهای عقیدتی ورای مرزهای جغرافیایی است و پیش‌بینی هوشمندانه و آینده‌نگری همراه با اقدام و عمل سازنده سبب می‌شود تا ظرفیت عظیم انسانی نیروی جوان به صورت کارآمد و دقیق مدیریت شوند؛ از این‌رو دیگر نمی‌توان در محدوده‌ دانسته‌ها و تجربه‌های تاریخی سده‌های گذشته برای نسل جوان حوزه علمیه و رویش‌های امروز انقلاب اسلامی برنامه‌ریزی کرد؛ در همین زمینه خبرنگار شبکه اجتهاد، گفت‌وگوی تفصیلی با حجت‌الاسلام محمدرضا زیبایی‌نژاد، مسئول مرکز مطالعات و تحقیقات زن و خانواده داشته است که متن آن تقدیم خوانندگان می‏شود.

 

با توجه به بحث کارآمدی حوزه علمیه و استفاده مطلوب از ظرفیت‌ طلاب؛ به نظر شما مهمترین اولویت در این راستا چیست؟

زیبایی‌نژاد: به نظر من یکی از مسائلی مهمی که در حوزه علمیه داریم و طلاب ما با آن مواجه هستند، بی‌مسأله‌گی است؛ یعنی طلبه ما مسأله ندارد، پروژه ذهنی ندارد و ذهن او در یک جا قفل نمی‌شود، اگر که نسبت به یک موضوع عرق داشته باشد و مدام عرصه را عوض نکند و در یک عرصه خاصی تمحض داشته باشد پیشرفت او در آن عرصه می‌تواند عمق پیدا کند و در آینده بتواند گرهی را باز کند.

در دانشگاه یا در حوزه صدها هزار نفر می‌آیند دانشجو یا طلبه می‌شوند از این تعداد صدها نفر مغز پیدا می‌کنند از نظر علمی؛ از این صد نفر، هشتاد نفر هرز می‌روند؛ در این‌که نقطه تمرکز و پروژه ذهنی ندارد.

به طور مثال من امروز درباره فلان مسأله کار می‌کنم در عرصه کلام، بعد می‌خواهم فردا بروم در یک مسأله دیگری در علم فقه کار کنم و روز بعد می‌خواهم بروم یک جای دیگر کار کنم. در خود علم کلام یا حوزه فقه که می‌آیم می‌خواهم همه مشکلات عالم امکان را حل کنم، اینها کمک می‌کند که ما بشویم پزشک عمومی، اما اگر بخواهیم پزشک متخصص شویم باید یک نقطه تمرکز برای خودمان پیدا کنیم و اگر دنیا را آب می‌برد، حواس ما تنها به گردنه خودمان باشد، مثل جنگ احد که اگر حوادث شما به گردنه باشد خیالمان راحت است که یک آقایی دارد گردنه را محافظت می‌کند، مسائلش را بلد است، موضوع، محمول و کار را به خوبی فهمیده است.

یک خاطره تعریف کنم که ممکن است به درد طلبه‌ها بخورد؛ یک زمان وارد جایی شدیم که آقای رحیم‌پور و آقای پارسانیا آنجا بودند، آقای رحیم‌پور به من گفت: هر موقع بحث زنان پیش می‌آید ذهنم سراغ تو می‌آید و چقدر خوب بود اگر در حوزه یک کسانی در یک عرصه‌ای ممحض می‌شدند که هر موقع اسم آن عرصه می‌آید ذهن ما معطوف به آن افراد شود.

به نظر من این بحث مهم‌تر از اولویت‌های حوزه است؛ من اگر می‌خواستم فکر کنم که حوزه زنان مهم‌تر است یا حوزه جوانان یا کودکان چقدر از وقت من گرفته می‌شد، اصل بحث و تخصص مهم است؛ از آن به بعد با وجود این‌که قبلش مطالعاتی در عرصه مسیحیت داشتم آن را کنار گذاشتم و هرچه تماس گرفتند و گفتند در کنفرانس شرکت کن و آنجا در مسیحیت طرح بحث بده، گفتم دیگر کار من نیست.

الآن که می‌گویم حوزه زنان، باید بگویم حوزه کلام زنان یا فقه زنان یا علوم اجتماعی زنان؟ فرض می‌کنم حوزه کلام زنان است، می‌گویید شما در حوزه کلام زنان چه پروژه مهمی دارید که می‌خواهید ده تا بیست درصد از عمر پژوهشی‌ات این پروژه را حل کنی؟ آن نقطه تمرکز را باید نشان دهم.

اگر آن نقطه تمرکز را پیدا کنم که از حالا به بعد هرچه پژوهش دارم، در آن عرصه داشته باشم، خیال شما راحت است که در حوزه علمیه یک نفر هست که به یک عرصه آشنا است و اگر فردا خواستید در این عرصه استاد راهنمای شما یا مشاورتان شود یا پروژه‌ای هدایت کند و در یک کنفرانس علمی شرکت کند؛ یعنی ممحض در یک عرصه بوده و تخصص لازم را پیدا کرده است.

آیا زمینه برای طلاب فراهم شده است که به صورت تخصصی وارد مباحث شوند و در گام بعد چه اقدامات و برنامه‌ریزی باید صورت بگیرد؟

زیبایی‌نژاد: نظام تربیتی ما به یک گونه‌ای است که می‌خواهد همه‌کاره تربیت کند، در عرصه آموزش، پژوهش، فرهنگ حاکم بر حوزه می‌خواهد همه‌کاره تربیت کند، شما هم باید مبلغ، مدرس، پژوهشگر باشید و در همه عرصه‌ها هم باشید.

یک مقداری که رشته‌بندی‌های تخصصی صورت گرفته، به این سمت رفته که این اتفاق بیفتد؛ اما مشکل آنجا پیدا می‌شود که خود استاد راهنمای شما در پایان‌نامه‌ها و استاد مشاور شما خود برای این عرصه تخصصی نیست و نمی‌تواند به راحتی طلاب را هدایت کند.

می‌خواهم یک پله عقب‌تر بروم، این مسأله‌بندی مسأله راهبران حوزه هم نبوده است، کسانی که می‌خواهند برای حوزه برنامه‌ریزی بلندمدت کنند، مسأله خود آنها هم این مسأله‌بندی نبوده است؛ تا اکنون به اینجا رسیده‌اند که ما یا محقق می‌خواهیم، یا مدرس، یا مبلغ و در عرصه‌های تخصص مانند رشته کلام و مانند آن می‌خواهیم.

تنها تا اینجای کار را آمده‌اند، اما این‌که در رشته کلام هم طرف باید متخصص بحث امامت شود، متخصص بحث نبوت شود، پروژه‌اش باید خدا باشد که در این عرصه همه کارهای انجام شده در دنیا را بتواند ببیند، نقدها را ببیند و در حقیقت کار حوزه کوچک باشد تا فرصت داشته باشد همه کارهای موجود را ببیند و بر روی مرز دانش حرکت کند، تا این اندازه دغدغه ما پیش نرفته است.

یک مشکل دیگری که ما داریم این است که راهبران حوزه راهبران آموزشی هستند، کار آنها آموزشی است نه پژوهشی؛ شورای عالی حوزه از اعاظم حوزه هستند اما اینها اعاظم عرصه آموزش هستند، تحقیقاتشان هم در زمان آموزش انجام می‌دهند، یعنی سر درس خارج مطالعات و تحقیقات خود را انجام می‌دهند؛ ولی زمانی که می‌خواهید نقطه تمحض پیدا کنید در عرصه پژوهشگری ممحض شوید، آن جنس برای سیاست‌گزاری راهبری‌اش آدم دیگری را می‌طلبد که باید سراغ این جنس بروید، یعنی آنجا دیگر ممکن است در پژوهشکده‌ها، افراد حرفه‌ای پژوهشی بیشتر به درد بخورند تا افرادی که جنسشان آموزشی است.

ما وضع گذشته را نمی‌خواهیم نفی کلی کنیم؛ بلکه می‌خواهیم یک پله بالاتر برویم؛ ما در مرکز پژوهشی خودمان، همکاران علمی داریم، وقتی یک نفر را می‌آوریم به حوزه کلام، می‌گوییم شما اول دو سه مقاله پژوهشی بنویس که با این حوزه کلام جنسیتی آشنا شوی؛ زمانی که کار را انجام داد و مقداری با این فضا آشنا شد، می‌گوییم برو در حوزه کلام جنسیتی یک کلان پروژه را برای خود تعریف کن – اسم آن را نیز کارپایه گذاشته‌ایم – که مثلا پنج سال، ده سال حداقل از عمر پژوهشی‌ات صرف این کلان پروژه شود که ذیل آن نیز پروژه‌های کوچک است.

مثلا فرض می‌کنم یک همکار ما پروژه‌اش عدالت جنسیتی است و تا پنج سال دیگر در عرصه عدالت جنسیتی کار می‌کند، یک پروژه ذیل مفهوم‌شناسی عدالت جنسیتی است، یکی این است که این عدالت جنسیتی در ادبیات دینی ما ادبیات دارد یا وارداتی است و با چه تفسیری قابل قبول هست یا خیر؟

فرد دیگری می‌آید در حوزه فقه، درست که همه در گروه فقه زنان کار می‌کنند یا فقه خانواده، اما یک فرد می‌نشیند و برای خود تعریف می‌کند که من در عرصه فقه حکومتی‌ می‌خواهم کار کنم، بحث‌هایی که صرفا از زاویه فقه حکومتی می‌خواهند کار کنند، یک نفر می‌گوید من در عرصه انحلال نکاح می‌خواهم کار کنم.

کسی می‌گوید می‌خواهم در فقه روابط زن و مرد و روابط دختر و پسر کار کنم، این‌ها حوزه کار خود را کوچک می‌کنند؛ آن وقت اگر در کشور یک پروژه‌ای هست و یک لایه‌ای می‌خواهد مصوب بگیرد مثلا منع خشونت علیه زنان، می‌دانیم به حوزه کاری چه کسی نزدیک‌تر است که در ذهن او مطلب آماده دارد و بالفعل‌تر است به او می‌سپاریم.

پروژه دیگر در حوزه آموزش جنسی است، می‌ٔدانیم که آن پروژه به حوزه کاری چه کسی نزدیک‌تر است؛ یعنی کسی که در عرصه آموزش و پژوهش یک کاری وارد شد و هم کارشناسی آن عرصه را برعهده گرفت، آنقدر توانمند می‌شود که می‌تواند حمایت کند.

از آنجا که ضرورت دارد طلاب برای فهم دقیق و عمیق دین با علوم مختلفی آشنا باشند؛ چگونه می‌توانند این دو ضرورت یعنی آشنایی با علوم مختلف و ضرورت متخصص شدن در یک عرصه را جمع کنند؟

زیبایی‌نژاد: این‌که همه این موارد برای طلبه‌ها نیاز هست و به این معنا قبول دارم، کسی که حوزه کاری خود را پژوهش می‌داند، مثلا من در حوزه زن و خانواده پژوهشگر هستم، اگر هم تبلیغ می‌روم تبلیغ عمومی نمی‌روم، بلکه تبلیغی می‌روم که بتوانم این پژوهش خودم را در بین مخاطبان مربوطه انتشار دهم و بر روی آن ادبیات درست کنم و بر روی آن گفتمان‌سازی کنم، بروم بازخورد بگیرم، نقد بشنوم و برگردم.

این حوزه تخصصی، تبلیغم را رنگ می‌زند و آن را مرتبط با حوزه پژوهشی من می‌کند و تخصصی می‌شود؛ آن وقت اگر خواستم بروم آموزش دهم، نمی‌روم فقه و اصول عمومی آموزش دهم، در حوزه کاری وارد می‌شوم که به حوزه کاری من مرتبط باشد و در تعامل با آن باشد و یافته‌های پژوهشی‌ام را تدریس کنم و بازخورد بگیرم و باز گردم؛ نه این‌که تبلیغ نروم!

یعنی من که پژوهشی هستم یک مفهوم محوری دارم به عنوان پژوهش زنان، از این مرکزیت شأن تبلیغی و آموزشی خودم را تعریف می‌کنم و سعی می‌کنم همه‌کاره نشوم و هر کاری می‌کنم به یک نحو با این حوزه کاری ارتباط داشته باشد.

حالا اگر کسی مبلغ تخصصی یک عرصه‌ای شد، مطالعات علمی هم که انجام دهد، کار اصلی او هم تبلیغ است، مطالعات علمی ناظر به تبلیغش می‌کند، ناظر به فهم میدان تبلیغی‌اش می‌کند که من می‌روم دو واحد روان‌شناسی می‌خوانم که مخاطبم را بشناسم؛ یعنی فراگیری‌ها هم در خدمت کار تبلیغات می‌شود، بعد اینجا خودمان را تعریف می‌کنیم که آیا مبلغ عمومی هستیم یا مبلغ تخصصی؟ یعنی می‌خواهم بروم در حوزه خانواده تبلیغ کنم. اگر بخواهم بروم در حوزه خانواده تبلیغ کنم، این کل مطالعات من را جهت می‌دهد.

بحث شما ناظر به ظرفیتی است که اکنون در حوزه علمیه وجود دارد؛ اما به صورت تخصصی استفاده نمی‌شود؛ اگر در این زمینه راهکارهای دیگری دارید بفرمایید.

زیبایی‌نژاد: مثلا در حوزه تبلیغ، بایستی نهادهای تبلیغی طلبه‌ها را تشویق کنند و حمایت کنند از این‌که حوزه تبلیغ مبلغان خاص شود، یک دفعه من نروم آذربایجان، دفعه دیگر سیستان و دفعه بعدی جای دیگر؛ حتی الامکان بروم در یک جا مستقر شوم و در هر ماه رمضان به همان منطقه بروم که با مردم آنجا آشنا شوم، بتوانم اتصال مردمی پیدا کنم.

مبلغی بود که همه عمرش را برای اقلید فارس گذاشته بود، موقعی هم که از دنیا رفت؛ مردم او را می‌شناختند و دوستش داشتند، این فرد در آن فضا مؤثر بود، الآن این آفت بزرگی است که در نهادهای علمی، آموزشی و پژوهشی ما وجود دارد که خیلی کار ما را پیش نمی‌برد.

راهکارهای شما بیشتر توصیه به طلاب بود و به صورت ساختاری بحث نکردید که ساختار چگونه باید تخصصی شود! به هر حال ساختار باید چنین زمینه‌سازی را فراهم کند.

زیبایی‌نژاد: من ساختار را فرهنگ می‌گویم؛ بایستی مناسبات سازمانی در خدمت تولید یک فرهنگی باشد که طلبه‌ها را مسأله‌مند کند که در نظام اسلامی بی‌دغدغه تربیت نشود؛ یعنی از روزی که می‌آید آهسته آهسته خود را تعریف کند که در آینده می‌خواهد چه کاره شود؟ چه کاری انجام دهد و چه کاری نکند؟

نزدیک چه عرصه‌هایی نرود و نزدیک چه عرصه‌هایی برود؟ و برای این‌که بخواهد در یک عرصه بیاید پیش‌نیازهای آن عرصه چه چیزهایی است؟ چگونگی این را من کار نکرده‌ام و پروژه‌ام نبوده که چه کار می‌توانیم، ما در نهاد پژوهش خود مصرف کننده هستیم؛ ولی می‌دانم که الآن نهادهای آموزشی ما نه در حوزه و نه در دانشگاه به گونه‌ای طراحی نشدند که این دغدغه به طلبه‌ها منتقل شود؛ چرا منتقل نشده است؟ چون خود استاد هم این‌گونه پرورش پیدا نکرده است.

به خاطر این نیست که در حوزه مسأله‌محوری موضوع نیست، به هر حال اغلب دروس خارج ناظر به مطالبات صورت گرفته از نظام اسلامی و موضوعات امروز جامعه اسلامی نیست؟

زیبایی‌نژاد: احسنت، یک بحث این است که حوزه باید رنگ میدان به خود بگیرد؛ یعنی مقداری دیوارها را از دور خود بشکند، من باید مطالعه کنم که مسأله کف خیابان چیست، خیلی‌ها نشسته‌اند که چرا نیروی انتظامی با بی‌حجابی برخورد نمی‌کند؟ اینها اگر یک مقدار مطالعه میدانی داشتند؛ به گونه دیگری اصرار بر حجاب می‌کنند، به جای این‌که اینجا را بزنند، جای دیگر را بزنند.

نمی‌فهمند جامعه چه التهابات و دغدغه‌هایی دارد و جوانان در چه فضاهایی هستند. اصلا موقعی که جوانی خودنمایی می‌کند، آیا من باید درباره بدنش با او صحبت کنم یا درباره چیز دیگری حرف بزنم؟ یعنی مشکلش جای دیگر است که اینطور خود را نشان می‌دهد، میدان مسأله ما نبوده است، نهایت می‌گوییم مردم سؤال کنند، ما جواب می‌دهیم؛ اما این‌که خود فرد سؤال می‌کند در چه فرهنگی است که سؤال می‌کند؟ چرا این را سؤال می‌کند و سؤال دیگری نمی‌کند، چون مسأله ما نبوه است به آن نمی‌پردازیم.

چقدر تخصصی شدن در هدفمندی طلاب و کارآمدی حوزه علمیه مؤثر است؟

زیبایی‌نژاد: اگر شخصی برای دغدغه و مسأله‌اش حس نگیرد، انگیزه خروج از حوزه‌اش زیاد می‌شود؛ یعنی احساس می‌کند که کارآیی ندارد و سرگردان است؛ بسیاری در انتخاب موضوع سرگردان هستند؛ زمانی که به سراغ پایان‌نامه‌ می‌روند، مثلا طلبه سطح چهار به من می‌گوید موضوعی نداری که روی آن کار کنم، می‌گویم تو پانزده سال است به حوزه آمدی هنوز مسأله نداری؟ نفهمیدی که چه گره ذهنی داری که باید آن را حل کنی؟

زمانی که مرکز مطالعات زنان و خانواده تأسیس شد موضوعات پژوهشی را بر روی سایتمان برای حمایت از طلاب بارگزاری کرده‌ بودیم، بعد در شورای پژوهش به ما گفتند که این کار خطا است، طلبه باید در تعاملات علمی با اساتید و تعامل با محیط علمی و دیگران مسأله علمی از ذهن خود او بجوشد؛ این‌که من به او مسأله بدهم نشان می‌دهد که آن مسأله من نیست.

به هرحال این اتفاق نیفتاده است؛ یعنی در فرهنگ طلبگی ما این اتفاق نمی‌افتد و در حقیقت مسأله‌مندی است که به ما حس می‌دهد؛ من چه موقع می‌توانم در حوزه پژوهش و حوزه دانش حس بگیرم؟ زمانی که مسأله داشته و در صحنه درگیری باشم و ما با این مسأله‌مندی‌ها می‌توانیم از آفت‌های این مسیر عبور کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics