قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / نقدی بر نقد اقتصاد اسلامی/ حسین عشاقی
نقدی بر نقد اقتصاد اسلامی/ حسین عشاقی

یادداشت؛

نقدی بر نقد اقتصاد اسلامی/ حسین عشاقی

شبکه اجتهاد: بین «علم اقتصاد» و «مذهب اقتصادی» فرق واضحی است که نباید بدان بی‌توجه بود؛ صاحب نظران اقتصادی، اجمالا «علم اقتصاد» را عبارت می‌دانند از «علم دستبابی بهینه به ثروت، از منابع محدود»؛ ولی «مذهب اقتصادی» عبارت است از «مجموعه قوانین ناظر به اقتصاد که فرهنگ خاصی به منظور دستیابی به اهداف مطلوب خود، آنها را بر قواعد تولید ثروت، حاکم می‌کند»؛ از کلیپ مذکور این گونه برداشت می‌شود که فرق بین این دو موضوع، برای ایشان مغفول مانده است.

۱- در اسلام برای هر دو بخش «علم اقتصاد» و «مذهب اقتصادی»، دستورات خاصی هست و انکار آن، ممکن نیست مگر به انکار معارف فراوانی از دین؛ گرچه البته اسلام در بخش «علم اقتصاد» کمتر دخالت کرده است و عمدتا شیوه عقلاء را تأیید کرده است؛ اما با این حال برخی عوامل تولید ثروت، معنوی‌اند که غالب عقلاء از آن غافل‌اند؛ زیرا دخالت این عوامل در تولید ثروت، با عقل متعارف قابل کشف نیست؛ لذا در اسلام این عوامل به عوامل عرفی اضافه شده و به مردم تذکر داده شده؛ تا بدانند از راه‌های معنوی هم می‌توان تولید ثروت کرد؛ مثلا «استغفار از گناهان» از عوامل معنوی تولید ثروت مادی است و در قرآن و روایات به آن توجه و دستور داده شده است از جمله آمده است: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» (۱۱ نوح)؛ که خلاصه مطلب اینست که از پرودرگاتان استغفار کنید تا به کثرت ثروت و نفرات‌تان منجر شود؛ و نیز مثل مسئله انفاق که در قرآن و روایات آن را به عنوان یکی از عوامل تولید ثروت معرفی کرده است از جمله فرموده: «یُرْبِی الصَّدَقات» (۲۷۶ بقره) انفاقات، ثروت شما را می‌افزایند؛ یا می‌گوید: «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقین» (۳۹ سبأ)؛ اینها نمونه‌هایی از دستورات دینی است برای تولید ثروت مادی؛ اما البته عمدتا دخالت اسلام در اقتصاد، در بپا کردن یک مذهب اقتصادی است نه نشان دادن قواعد علم اقتصاد؛ و این که صاحب نظران اسلامی می‌گویند اقتصاد باید اسلامی باشد بیشتر به این بخش «مذهب اقتصادی» نظر دارند؛ نمونه‌هایی از این دخالت‌ها را ذیلا اشاره می‌کنیم:

الف: خداوند برای توزیع ثروت قواعدی را در دین مقرر کرده است تا گردش ثروت جامعه در انحصار اغنیاء نباشد مثلا فرمود: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» (۷ حشر).

ب: هر گونه ثروت اندوزی و اجتماع و رکود مال، مطرود و ممنوع شده است لذا فرمود: «وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ» (۳۴ توبه)؛ و نیز فرمود «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (۲ همزه).

ج: هر گونه علاقه‌مندی مفرط و دلبستگی قلبی به مال و ثروت مادی، مطرود و مذموم شده است «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (۲۰ فجر).

د: بی‌توجهی اغنیاء به قشر فقیر جامعه یک گناه ممنوع، معرفی شده است «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکین» (۱۸ فجر)؛ و این نه صرفا یک دستور اخلاقی است بلکه این یک وظیفه فقهی نیز هست که اغنیاء افزون بر حقوق واجبه نظیر زکات، باید حق معلومی از مالشان را به فقرا اختصاص دهند «وَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (۱۹ ذاریات).

ه: به عکس انفاق واجب یا مستحب با جدیت تمام، در «مذهب اقتصادی» اسلام سفارش شده «الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (۲۷۴بقره).

ز: اندوخته مالی نباید موجب غفلت از یاد خدا باشد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (۹ منافقون).

ح: از همه مهم‌تر در «مذهب اقتصادی» اسلام در انجام کار اقتصادی، به توحید که از اصول دین است توجه داده شده است تا انسان اقتصادی، دست قدرت خدا بلکه حضور شخص خدا را در کار اقتصادی خود مشاهده کند و به آن بی‌توجه نباشد مثلا فرموده است: «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (۶۳ واقعه)؛ آیا به کشت‌تان نگاه نمی‌کنید؟ آیا شما زراعت می‌کنید یا این ما هستیم که زراعت می‌کنیم؟

اینها نمونه‌هایی از قوانین «مذهب اقتصادی» اسلام است (نه قوانین علم اقتصاد) که بخاطر تعدیل ثروت، یا تثبیت اخلاق، یا تحکیم توحید در اقتصاد اسلامی مورد عنایت است؛ ولی بر خلاف نظر آیت‌الله علوی که به یکسانی اقتصاد اسلامی و اقتصاد سرمایه‌داری حکم می‌کنند؛ هیچ یک از این موارد در اقتصاد سرمایه داری نیست؛ و نه تنها نیست بلکه این گونه دستورات بر ضد اقتصاد سرمایه داری است؛ بلکه بالاتر، ثروت اندوزی مثلا در نظام سرمایه‌داری یک افتخار و یک امتیاز محسوب می‌شود؛ بنابراین تعجب است که علی‌رغم اختلاف عمیق بین مذهب اقتصادی اسلام و سرمایه‌داری ایشان اینگونه حکم به عدم فرق اقتصاد اسلامی و اقتصاد سرمایه‌داری می‌کنند.

۲- در ادامه، ایشان علاوه بر انکار واقعیت «اقتصاد اسلامی» به انکار واقعیت «طب اسلامی»؛ «فیزیک اسلامی»، «شیمی اسلامی» و نیز «علوم انسانی اسلامی» می‌پردازند و آن را یک شوخی می‌دانند؛ استدلال ایشان این است که مگر ما چندتا روایت در زمینه اثبات مسائل این علوم داریم؟ مثلا ما چندتا روایت برای جراحی مغز داریم؟ بعد می‌گویند اسلام نیامده برای ما علم بیاورد.

از استدلال و بیان ایشان بر اسلامی نبودن این علوم بر می‌آید که ایشان تصور می‌کنند قائلین به اسلامی بودن علوم، معیار اسلامی بودن علوم را این می‌دانند که دعاوی مطرح در آن علوم توسط روایات اثبات گردد! حال آن که هیچ فرد مطلعی از قائلین به اسلامی کردن علوم، چنین نظری ندارد؛ و به چنین معیاری قائل نیست؛ بلکه منظور قائلین به اسلامی کردن علوم، این است که همه علوم باید با توجه به نکات اعتقادی و اخلاقی اسلامی مورد توجه واقع شوند؛ و نباید این نکات فراموش شوند بلکه طالب هر علمی همواره در اذعان به گزاره‌های علوم باید به این نکات اعتقادی و اخلاقی توجه داشته باشد؛ و باید به مبانی چنین اعتقاداتی نیز آگاهی لازم را داشته باشد؛ در ادامه به توضیح آن می‌پردازیم:

الف: در اسلام راجع به کل آفرینش امکانی این اعتقاد وجود دارد که هیچ تحولی رخ نمی‌دهد و هیچ نیرویی، کاری نمی‌کند مگر به قدرت و توان خداوند «لا قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّه» (۳۹ کهف)؛ بنابراین هیچ حرکتی در فیزیک و مکانیک مثلا و هیچ کنشی در ترکیبات شیمایی و سایر تحولات مادی بدون حول و قوه الهی رخ نمی‌دهد.

حامیان دینی کردن علوم می‌گویند حال که چنین است پس دانشمندان فیزیک و شیمی و سایر علوم باید این اصل را فراموش نکنند که هر رخدادی در حوزه این علوم، مبدأ الهی دارد؛ و به دست قدرت الهی واقعی می‌شود؛ و هم خود به این اصل و به مبانی استدلالی آن آشنا و پایبند باشند هم شاگردان خود را به این امور توجه دهند.

ب: بلکه بالاتر، طبق آیات قرآنی، خداوند در همه ساحات هستی حضور دارد «أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحیطٌ» آگاه باشید که خداوند به هر موجودی احاطه وجودی دارد؛ بر اساس این دیدگاه قرآنی، هیچ موجودی و هیچ واقعیتی از حضور واقعیت خداوند خالی نیست؛ پس انسان نباید هیچ موجودی در نظام هستی را بریده و بیگانه از واقعیت خدا بداند؛ بلکه هر گزاره حقی در علوم مختلف را باید بیان حکمی بداند برای موضوعی که چیزی جز جلوه‌ای از جلوه‌های بی‌نهایت خداوند نیست؛ و ازین‌رو باید او ملتزم شود به این که هر گزاره حقی به‌گونه‌‌ای گزاره‌ای الهیاتی است، نه سکولار و بریده از واقعیت خدا و بی‌تفاوت با الاه و الهیات اسلامی.

اینها نمونه‌هایی است از اعتقادات دینی که حامیان دینی کردن علوم می‌گویند در نظام آموزشی ما، باید مورد توجه باشد و باید مبانی‌ چنین اعتقاداتی به گونه منطقی برای دانش‌‌آموزان و دانش‌جویان روشن گردد تا کار علمی آنها در همین راستا شکل بگیرد نه به صورت سکولار، یا به صورت الحادی.

ج: همچنین طبق آیات قرآنی خدا شاهد هر کاری است «اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ» (۹ بروج) روشن است توجه به شاهد بودن خدا در هر صحنه‌ای، موجب تأثیر عمیق اخلاقی در کارهای داشمندان است؛ و جلو بسیاری از خلاف کاریهای دانشمندان را می‌گیرد؛ و ازین‌رو علوم باید تحت ملاحظات اخلاقی باشند.

پس اسلامی کردن علوم به این است که این ملاحظات اعتقادی و اخلاقی و غیرهما در نظام آموزشی مد نظر باشند تا علوم علاوه بر این که واقعا الهی هستند (بلحاظ این که موضوعاتشات همه جلوه‌های وجود خداوندند) بحسب حکمت عملی هم همه الهی شوند نه الحادی یا سکولار.

۳- در بیانات منتشره، ایشان انتساب روایتی را به نهج البلاغه انکار می‌کنند که البته ما هم جستجو کردیم و ندیدیم اما حدیث دیگری با مضمون روایت مورد بحث، در نهج البلاغه و در بسیاری از متون روایی دیگر هست که از حضرت امیر‌المؤمنین در حکمت [۳۳۴] ۳۲۸ نهج البلاغه روایت شده و آن این است: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِک‏». خدا در اموال اغنیاء خوراک فقرا را واجب کرده است پس هیچ فقیری گرسنه نماند جز به بهروری ثروتمندی از آن مال متعلق به فقیر؛ خدا از چنین ثروتمندی بازخواست خواهد کرد.

نویسنده: حجت‌الاسلام والمسلمین حسین عشاقی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics