قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home / آخرین اخبار / نقش امام حسن(ع) در فرآیند تکاملی انقلاب نبوی/ عباسعلی مشکانی سبزواری
نقش امام حسن(ع) در فرآیند تکاملی انقلاب نبوی/ عباسعلی مشکانی سبزواری

یادداشت وارده؛

نقش امام حسن(ع) در فرآیند تکاملی انقلاب نبوی/ عباسعلی مشکانی سبزواری

شبکه اجتهاد: در مطلب حاضر، نویسنده با رویکردی تحلیلی و با بهره گیری از بیانات دقیق رهبر معظم انقلاب به تبیین نقش شاخص امام حسن مجتبی(ع) در حفظ و استمرار انقلاب نبوی پرداخته است.

۱- «فرآیند تکاملی انقلاب نبوی»، الگو و مدلی از «تبلیغ و اجرای» مکتب اصیل اسلام و احکام آن است که از لحاظ شرایط زمانی و مکانی و نیز جامعه هدف، در نقطه مقابل «فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی قرار دارد. در واقع فرایند تکاملی انقلاب نبوی به زمانه و زمینه‏ای اختصاص دارد که ندای اسلام برای اولین بار به گوش می‏رسد و اهل آن عصر و مصر، پیشتر سابقه اسلام و مسلمانی ندارند. در مقابل فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی، مربوط به بستری است که مردمان آن سالیان متمادی با اعتقادات و احکام اسلامی آشنایی داشته و عامل به آنها بوده‏اند، اما در گذر زمان و به واسطه حاکمیت جبهه کفر و جبابره، اولا زمینه تبلیغ صحیح احکام و معارف اصیل اسلامی و ثانیا بستر اجرای تام آنها را از دست داده‏اند.

۲- انقلاب نبی مکرم اسلام(ص) (انقلاب نبوی) همچون هر انقلاب دیگری، از نقطه‏ای آغاز و با طی فرآیندی مشخص و مدون در مسیر اهداف خود و وصول بدان‏ها گام برداشته است. در یک تحلیل این فرآیند در سه مرحله قابل تحلیل است: بعثت نبی مکرم اسلام(ص)، نقطه آغاز انقلاب نبوی بود که تا قبل از هجرت آن حضرت به مدینه، مجموعا پروسه‏ای سیزده ساله بوده و «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به شمار می‏آید. پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه و ایجاد حکومت دینی و تشکیل نهادهای مختلف حکومتی، «مرحله استقرار انقلاب نبوی» آغاز گردید و تا حجه‏الوداع پروسه استقرار انقلاب نبوی ادامه یافت. حجه الوداع و واقعه شکوهمند غدیر و تعیین امیرالمومنین(ع) و اولاد معصوم حضرتش به عنوان جانشینان نبوت و آغاز سلسله امامت، نقطه پایانی مرحله استقرار و آغازین گام در مسیر (مرحله) «استمرار و توسعه انقلاب نبوی» به شمار می‏آید.

۳- در هر یک از مراحل انقلاب، اقدامات مختلفی از سوی پیامبر اکرم(ص) و یاران و اصحاب ایشان نمود و بروز یافته و هر کدام از آنها نقشی را برعهده داشته‏اند. در این میان و در ادامه پروژه غدیر و امامت به عنوان نقطه نهایی مرحله «تثبیت و استقرار» و نقطه آغازین مرحله «توسعه و استمرار» انقلاب نبوی، «تشکیل حکومت» توسط امام حسن(ع) و در ادامه «صلح» آن حضرت، از جمله وقایع مهم و سرنوشت‏ساز و بی‏نظیر در فرایند تکاملی انقلاب نبوی بود که نقشی بنیادین، اولا: در «تثبیت و حفاظت از انقلاب نبوی»، و ثانیا: در «توسعه و استمرار انقلاب نبوی» بر عهده داشت.

۴- با توجه به متغیرهای چهارگانه موضوع مورد بحث (تشکیل حکومت، صلح، مرحله استقرار انقلاب نبوی و مرحله توسعه انقلاب نبوی) می‏توان ذیل چهار محور به تبیین نقش امام حسن(ع) در فرآیند تکاملی انقلاب نبوی پرداخت: ۱) نقش حکومت امام حسن(ع) در استقرار انقلاب نبوی، ۲) نقش صلح امام حسن(ع) در استقرار انقلاب نبوی، ۳) نقش حکومت امام حسن(ع) در توسعه انقلاب نبوی، ۴) نقش صلح توسط امام حسن(ع) در توسعه انقلاب نبوی. در ادامه تلاش می‏شود برخی از محورهای چهارگانه فوق با محوریت دیدگاه‏های رهبر معظم انقلاب، امام خامنه‏ای(حفظه‏الله) مورد بحث قرار گیرد.

۵- از منظر امام خامنه‏ای، پایگاه و جایگاه حکومت امام حسن(ع) در نقطه نهایی مرحله دوم انقلاب نبوی، یعنی مرحله تثبیت و استقرار قرار دارد. ایشان در تبیین مرحله اول انقلاب نبوی می‏فرمایند: «انقلاب اسلام، یعنی تفکر اسلام و امانتی که خدای متعال به نام اسلام برای مردم فرستاد، در دوره اول، یک نهضت و یک حرکت بود و در قالب یک مبارزه و یک نهضت عظیم انقلابی، خودش را نشان داد و آن در هنگامی بود که رسول خدا(ص)، این فکر را در مکه اعلام کردند و دشمنان تفکر توحید و اسلام، در مقابل آن صف آرایی نمودند؛ برای این که نگذارند این فکر پیش برود. پیامبر، با نیرو گرفتن از عناصر مومن، این نهضت را سازماندهی کرد و یک مبارزه بسیار هوشمندانه و قوی و پیشرو را در مکه به وجود آورد. این نهضت و مبارزه، سیزده سال طول کشید. این، دوره اول بود» (همو، ۲۲/۱/۶۹). سپس با تحلیل و تبیین دوره دوم، جایگاه حکومت حسنی را در آن تعیین می‏نماید: «بعد از سیزده سال، با تعلیمات پیامبر، با شعارهایی که داد، با سازماندهی که کرد، با فداکاری ای که شد، با مجموع عواملی که وجود داشت، این تفکر، یک حکومت و یک نظام شد و به یک نظام سیاسی و نظام زندگی یک امت تبدیل گردید و آن هنگامی بود که رسول خدا(ص) به مدینه تشریف آوردند و آن جا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آن جا گستراندند و اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این، دوره دوم بود. این روند، در ده سالی که نبی اکرم(ص) حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی(ع) و خلافت آن بزرگوار – که تقریبا شش ماه طول کشید – ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد» (همان).

۶- پس از تشکیل حکومت توسط امام حسن(ع) به عنوان حلقه‏ای از حلقه های نهایی مرحله تثبیت انقلاب نبوی، نوبت به تبیین نقش حکومت حضرتش در توسعه انقلاب نبوی می‏رسد. در این مقطع با توجه به وقایع زمان حکومت حضرتش، باید دو فرض را مدنظر قرار داد و تاثیر هر کدام بر مرحله توسعه انقلاب نبوی را بررسی نمود: ۱) تشکیل حکومت، استمرار و موفقیت تام آن؛ ۲) تشکیل حکومت، عدم استمرار آن و صلح با دشمن از روی ناچاری.

۷- تاثیر فرض اول، یعنی تشکیل، استمرار و موفقیت حکومت حسنی، بر انقلاب نبوی، تاثیر بنیادین و غیرقابل انکار است، چنانکه امام خامنه‏ای در این زمینه می‏فرمایند: «(پس از آنکه) همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش می‏رفت، تمام روی زمین را هم می‏گرفت» (همو، ۲۲/۱/۶۹). یعنی نتیجه فرض اول، موفقیت تام و تمام انقلاب نبوی در جغرافیای کره زمین بود، و این امر با توجه به ظرفیت و قابلیت اسلام و نیز ائمه معصوم(ع) چیز بعیدی نبود (ن.ک. همان). متاسفانه اما این فرض عینیت نیافت و حکومت تازه تاسیس امام حسن(ع) با موانع متعددی برخورد نمود که بزرگترین آنها «جریان مخالف درون نظام» (منافقان و پیمان‏شکنان) بود. در این دوره جریان مخالف و منافق چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع بزرگ ظهور و بروز یابد، جریانی که ریشه در دوره آغازین انقلاب نبوی در مکه مکرمه داشت: «در دوران امام حسن(ع)، جریان مخالف آن چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود. البته این جریان مخالف، در زمان امام مجتبی(ع) به وجود نیامده بود؛ سالها قبل به وجود آمده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفا متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه ای بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر – یعنی دوران مکه – وجود داشت» (همان). این جریان، در زمان امام حسن مجتبی(ع) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویه بن ابی‏سفیان، در مقابل امام حسن(ع) ظاهر شد. این جریان، معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی – یعنی اسلام به شکل حکومت – برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آن جایی که عملا مانع از پیشروی آن جریان حکومت اسلامی شد» (همان) و چنین شد که از رهاورد بنیادین و الهی حکومت حسنی برای توسعه انقلاب نبوی جلوگیری شد و امام حسن(ع) از روی ناچاری به راهبرد «صلح» برای حفظ و توسعه انقلاب نبوی پناه برد.

۸- پس از ناکامی در استمرار حکومت و پیگیری اهداف انقلاب نبوی از طریق آن، امام حسن(ع) با همراهی امام حسین(ع) بهترین گزینه ممکن، یعنی صلح را برگزید، اقدامی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «صددرصد بر استدلال منطقی غیر قابل تخلف منطبق بود» و هر کس به جای امام حسن بود، حتی امیرالمومنین(ع) نیز جز آن، اقدام دیگری نمی‏کرد و در آن شرایط «صلح، عوامل خودش را داشت و هیچ تخلف و گزیری از آن نبود» (همو ۶۹/۱/۲۲). از نگاه ایشان «وضعیت، وضعیتی نبود که امکان داشته باشد امام حسن مجتبی(ع) غلبه پیدا کند. همه عوامل، در جهت عکس غلبه امام مجتبی(ع) بود. معاویه غلبه پیدا می‏کرد؛ چون دستگاه تبلیغات در اختیار او بود. چهره او در اسلام، چهره یی نبود که نتوانند موجه کنند و نشان بدهند (همان).

۹- صلح امام حسن(ع)، اهداف و امیال شیطانی امویان در متوقف ساختن انقلاب تکاملی نبوی را ناکام گذاشت و از محو تام و تمام آن جلوگیری کرد. پس از این صلح بود که «اسلام، دوباره نهضت شد. اسلام ناب، اسلام اصیل، اسلام ظلم ستیز، اسلام سازش ناپذیر، اسلام دور از تحریف و مبرا از این که بازیچه دست هواها و هوسها بشود، باقی ماند؛ اما در شکل نهضت باقی ماند» (همان). به بیان دیگر، در زمان امام حسن(ع) تفکر انقلابی اسلامی – که دوره ای را طی کرده بود و به قدرت و حکومت رسیده بود – دوباره برگشت و یک نهضت شد و حالت انقلابی پیشین خود را بازیافت و بدیهی است که رمز ماندگاری هر مکتبی، حفظ حالت انقلابی آن است، حالت انقلابی‏ای که جلوگیری از اضمحلال آن، زمینه «انقلاب بزرگ عاشورا» را به دنبال داشت: «به برکت امام حسن(ع) جریان ارزشی نهضت اسلامی، اسلام را حفظ کرد. اگر امام مجتبی این صلح را انجام نمی‏داد، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالاخره غلبه پیدا می‏کرد… اگر امام حسن(ع) صلح نمی‏کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(ص) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی‏گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز بکلی از بین می‏رفت و ذکر اسلام برمی‏افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی‏رسید… همه باید از بین می‏رفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصت ها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشی خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمی ماند. این، حق عظیمی است که امام مجتبی(ع) بر بقای اسلام دارد» (همان). نکته مهم در این دوره این است که «کار این نهضت، به مراتب مشکل‏تر از دوره خود پیامبر بود؛ زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند؛ درحالیکه از مذهب نبودند. مشکلی کار ائمه هدی(ع) این جا بود» (همان).

۱۰- صلح حسنی زمینه‏ساز فعالیت‏های تشکیلاتی، هوشمندانه‏ و زیرکانه‏ای شد که توانست اسلام و جریان اسلامی را از انحراف و ورود به کانال آلوده ای که به نام خلافت- و در معنا سلطنت- به وجود آمده بود، جلوگیری نماید. به تعبیر رهبر معظم انقلاب: «امام حسن مجتبی (با صلحش) کاری کرد که جریان اصیل اسلام – که از مکه شروع شده بود و به حکومت اسلامی و به زمان امیرالمومنین و زمان خود او رسیده بود – در مجرای دیگری، جریان پیدا بکند؛ منتها اگر نه به شکل حکومت – زیرا ممکن نبود – لااقل دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند» (همو، ۲۲/۱/۶۹). این مهم مربوط به تثبیت انقلاب نبوی و جلوگیری از اضمحلال آن بود، همان چیزی که به تعبیر امام خامنه‏ای «حق عظیمی است که امام مجتبی(ع) بر بقای اسلام دارد» (همان).

۱۱- ناظر به توسعه انقلاب نبوی نیز می‏توان ادعا کرد که صلح حضرتش با جلوگیری از نابودی شیعیان، زمینه احیای مجدد حکومت اسلامی و راه اندازی تشکیلات عظیم اسلامی و شیعی توسط دیگر معصومین(ع) را فراهم کرد، پدیده‏ای که می‏توان به عنوان یکی از جنبه‏های تاثیر صلح حسنی بر توسعه انقلاب نبوی نام برد. رهبر معظم انقلاب معتقد است امام حسن(ع) با همکاری و مشورت امام حسین(ع) و برخی از اصحاب، در جریان صلح و پس از آن، «تشکیلات عظیم شیعی» را به وجود آوردند (ن.ک. امام خامنه‏ای، پاسدار اسلام، ش۶). ایشان همچنین پیرامون پیگیری جریان تشکیل حکومت پس از واقعه صلح می‏فرماید: «از مجموعه روایات و زندگی ائمه(ع) این طور استنباط کرده ام که این بزرگواران، از روز صلح امام مجتبی(ع) تا اواخر، دایما درصدد بوده اند که این نهضت را مجددا به شکل حکومت علوی و اسلامی در بیاورند و سر پا کنند. در این زمینه، روایاتی هم داریم. ائمه می خواستند که نهضت، مجددا به حکومت و جریان اصیل اسلامی تبدیل بشود و آن جریان اسلامی که از آغشته شدن و آمیخته شدن و آلوده شدن به آلودگی‏های هواهای نفسانی دور است، روی کار بیاید» (همان) اما این مهم باز هم به خاطر سستی و کم‏کاری اطرافیان و یاران حضرات معصومین(ع) و کارشکنی‏های مخالفان و دشمنان به تحقق نپیوست (همو، ۱۳/۳/۷۹). در واقع صلح امام حسن و مفاد آن، به سست کردن بنیادها و بنیان‏های حکومت اموی و زمینه‏سازی برای تشکیل حکومت حق، کمک شایانی نمود: «همین شرایطی که حضرت قرار داد، در واقع پایه کار معاویه را متزلزل کرد… اگر امام حسن می جنگید و در این جنگ کشته می شد… دیگر چیزی به نام تشیع باقی نمی ماند تا عده ای در کوفه پیدا شوند و بعد از بیست سال، امام حسین(ع) را دعوت کنند… امام حسن(ع) شیعه را حفظ کرد، یعنی بنا را حفظ کرد تا بعد از بیست سال، بیست و پنج سال، حکومت به اهل بیت برگردد(همان).

۱۲- صلح امام حسن(ع) از لحاظ ارزشمندی و تاثیرگذاری بر تثبیت و توسعه انقلاب نبوی، ‏اگر ارزشمند‏تر و تاثیرگذارتر از قیام عاشورا نباشد، حداقل همتراز با آن است. به تعبیر امام خامنه‏ای: «صلح امام مجتبی(ع) همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین(ع) ارزش داشت. و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر یا بیشتر به اسلام خدمت کرد» (همو، ۲۲/۱/۶۹).

۱۳- نکته دیگری که در جریان حکومت و صلح امام حسن(ع) باید مورد توجه قرار گیرد، علل شکست حکومت آن حضرت و در ادامه اقدام متناسب امام حسن(ع) برای جبران آن است. بررسی این مهم از این جهت مهم و راهبردی است که می تواند به مثابه نمونه و پایلوتی در مقابل دیدگان ما باشد تا در بستر انقلاب اسلامی ایران، تجربه تلخ شکست حکومت را تکرار نکنیم. از نگاه رهبر معظم انقلاب، عمده عامل شکست حکومت امام حسن(ع)، بی‏بصیرتی و ضعف بینش عمومی مردم و آحاد جامعه اسلامی و آمیخته شدن ایمان آحاد جامعه به انگیزه‏های مادی بود: «علت شکست امام حسن(ع) عبارت بود از ضعف بینش عمومی، علت اصلی، و آمیخته شدن ایمان به انگیزه های مادی. در زمینه ضعف بینش عمومی، مردم بسیار ناآگاه بودند انصافا، و ایمان مذهبی شان هم آمیخته شده بود به انگیزه های مادی. برایشان مادیت شده بود اصل. متزلزل شدن ارزش ها از ده، بیست سال قبل از آن؛ از حدود ده پانزده سال قبل از ماجرای صلح امام حسن(ع)، ارزش ها ذره ذره متزلزل شده بود. یک مقدار تبعیض و یک مقدار این چیزها به وجود آمده بود و همه اینها موجب شد که امام حسن(ع) نتواند مقاومت کند» (همو، ۲/۲/۶۸). دشمن با بهره‏گیری از این نقاط ضعف، به اندرونی جامعه اسلامی نفوذ و در فضایی فتنه‏گون و مسموم، اهداف خود را پیگیری نمود. در مقابل امام حسن(ع) پس از شکست در مرحله حفظ حکومت و از دست دادن ابزارهای کلان قدرت، و پس از آنکه ملاحظه نمود نمی‏تواند کل جامعه را در پوشش تفکر درست اسلامی قرار دهد، به جای جریان عمومی تصمیم گرفت یک جریان عمیق و اصیل را در اقلیت و در زیر پوشش نگه دارد تا این جریان اولا بماند و ثانیا تضمین کننده حفظ اصالت‏های اسلام باشد. بر این اساس آن حضرت یک جریان محدودی را به وجود آورد و سازماندهی کرد، که این جریان همان جریان یاران و صحابه اهل‏بیت(ع) و جریان تشیع بودند که توانستند در طول تاریخ اسلام و دوره‏های سیاه و خفقان آلود، بمانند و بقای اسلام را تضمین نمایند و این همه از رهگذر صلح آن حضرت به وقوع پیوست (ن.ک. همان).

۱۴- امروز و در برابر دیدگان خود به وضوح می‏توانیم تاثیرات بنیادین صلح حسنی بر تداوم و توسعه انقلاب نبوی را مشاهده نماییم. چه اینکه گروه فاتحان و غالبان ظاهری که حکومت امام حسن(ع) را از بین بردند و به زعم خود صلح را بر حضرتش تحمیل نمودند، امروز مورد تنفر عموم جهان اسلام بوده و محکوم تاریخ و بشریت هستند و در مقابل مغلوبان جریان صلح، حاکمان و فاتحان در ذهنیت جهان اسلام هستند. «امروزه دنیا شاهد است آن ذهنیتی که در دنیای اسلام وجود دارد، کمابیش ذهنیتی است که امام حسن مجتبی(ع) و امیرالمومنین(ع) آن را ترویج می کردند، نه ذهنیتی که امویان مروج آن بودند، ذهنیت آنان (ذهنیت ناصبی) به کلی شکست خورده و از بین رفته است» (ن.ک. همو، ۲/۲/۶۸). امام خامنه‏ای در این زمینه می‏فرمایند: «امروز جریان فکری امیرالمومنین(ع) و امام حسن(ع) در دنیا حاکم است… امام حسن(ع) بنابراین فاتح شد و جریان او جریان پیروز بود» (همان).

۱۵- در مقام جمع‌‏بندی می‏توان از تاثیر بنیادین و چند جانبه حکومت و صلح حسنی بر فرآیند تکاملی انقلاب نبوی، بخصوص در مرحله تثبیت و توسعه سخن به میان آورد. حکومت حسنی در صورت تداوم، محقق تام و تمام انقلاب نبوی در جوانب گوناگون و زوایای مختلف آن بود. اما با عدم تداوم حکومت حسنی، نقش امام حسن(ع) در تثبیت و توسعه انقلاب نبوی، متوقف نشد و آن حضرت در قالب اقدام صدر در صد منطقی و معقول و از طریق صلح توانست اولا از اضمحلال انقلاب نبوی جلوگیری نموده، آن را تثبیت نماید و ثانیا توانست زمینه‏های توسعه آن، را از طریق طراحی تشکیلات منسجم شیعی و نیز زمینه‏سازی برای تشکیل حکومت توسط دیگر معصومین(ع) و شیعیان، فراهم نماید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics