اختصاصی شبکه اجتهاد: کتاب دو جلدی «محمد (ص)؛ پیام آور صلح و آزادی» اثر دکتر سید یحیی یثربی، محقق و استاد نامدار فلسفه و کلام توسط انتشارات امیرکبیر در سال ۸۵ منتشر شده است. نگارنده اذعان دارد که در این کتاب به جای پرداختن به جزئیات، به مسائل سیاسی و اجتماعی و اصول انسان شناسی اسلام پرداخته است. یثربی در این اثر سعی کرده با بیان سیره آن حضرت، ایشان را به عنوان الگو برای بشریت بیشتر از پیش تبیین و معرفی کند. در گفت و گوی پیش رو به بررسی ابعاد شخصیت و سیره حضرت رسول (ص) پرداختهایم.
اجتهاد: آقای دکتر حضرتعالی کتابهای زیادی در مورد سیره و رفتار و اخلاق حضرت رسول (ص) نوشته شده است. قبلاً این اثر در یک جلد و اکنون در دو جلد بازنویسی شده است هدف از نگارش این اثر چه بود؟
یثربی: اطلاع داشتم که به زبان فارسی و عربی توسط علمای اهل سنت و شیعه کتابهای متعددی درباره نبی مکرم اسلام (ص) نوشته شده است؛ حتی توسط اندیشمندان غیر مسلمان هم کتابهای زیادی در این باره نوشته شده است که برخی از آنها سالها پیش ترجمه شده است. انگیزه و هدف اصلی بنده این بود که نبی اکرم (ص) به عنوان انسانی که از طرف خداوند انتخاب شده و در کنار ما انسانها زندگی کرده، در بندگی خدا هم راهنما و الگوی ما باشد. سعیام بر این بود که این چهره را ترسیم کنم البته ادعا ندارم چنان که بایسته و شایسته بوده این کار را انجام داده ولی هدفم این بود که تا آنجایی کهامکان دارد این کار را به نحو درست انجام دهم.
گذشت زمان باعث میشود که ما از فرهنگهای مختلف اثر بپذیریم، همچنین احساس، چیزهای زیادی را به ما تحمیل میکند. بنابراین اثر پذیری از فرهنگهای دیگر مثل عرفان و تصوف هندی و یونانی که در قرن دوم وارد جهان اسلام شد و از طرفی عشق و علاقه عامه مردم به این چیزها، چهرهای از رسول اکرم (ص) به ما معرفی میکند که معتقدم چهره واقعی آن حضرت نبوده است. مثلاً ما تصویر پیغمبری را که اگر با دو نفر مینشست غریبهها نمیشناختند که کدامشان پیامبر (ص) است را چگونه معرفی میکنیم؟ وقتی آن حضرت به مدینهامده بودند معمولاً همراه ایشان را با ایشان اشتباه میگرفتند، و مثلاً دست همراه ایشان را میبوسیدند اما آن حضرت اجازه نمیداد که دستش را ببوسند. از دور مردم وقتی این چیزها را میدیدند فکر میکردند که پیامبر، آن فرد دیگر است. این چهره، چهره نبی اکرم نیست که ما اکنون آن را تصویر میکنیم. هزاران نمونه از این سیره و رفتار حضرت وجود دارد کهامروزه برای ما قابل درک نیست و بعید به نظر میرسد. در اثر فرهنگهای وارداتی، چهره انسانی نبی اکرم (ص) در پرده افتاد و ما چهره دیگری از ایشان ساخته ایم که چهره واقعی محمد رسول الله (ص) نیست، البته این کتاب یکبار در یک جلد چاپ شد و اکنون در دو جلد با اضافات و بازنویسی منتشر شده است.
اجتهاد: چه نکاتی از سیره حضرت در این اثر مورد توجه شما قرار گرفته و شما مدنظر داشتید که آنها را اجرایی کنید؟
یثربی: عمیقاً معتقدم در اسلام حرمت و اصالت انسان در اوج قرار دارد. غرب که دم از اومانیسم و اصالت انسان میزند به چیزهایی رسیدهاما نسبت به اسلام در مراتب پایین ترین قرار دارد. در این اثر میخواستم قدری به سراغ برخورد نبی اکرم (ص) با انسان و رابطهاش با مردم و رابطه مردم با ایشان بروم. معتقدم که معجزههای شخصیتی نبی اکرم (ص) برسند. انسانی که در خانوادهای فقیر در محیط خشن مکه به دنیا آمد و بزرگ شد و سواد عرفی هم نداشت اما عناصری در شخصیت ایشان جلوه کردند که هر کسی ذرهای به ایشان نزدیک میشد عملاً این عناصر به او نشان میداد که این شخص پیغمبر است و برای رهایی انسانها آمده است.
در طول تاریخ دو چیز انسان را اسیر کرده بود؛ یکی شرک که عدهای خود را برای مردم خداگونه معرفی میکنند و به خودشان حق میدهند مانند خدا بر مردم مسلط باشند که اینها به عنوان انسانهای خداگونه بر مردم حکومت میکنند مثل شاهان وامپراطوران قدیم و دیگری سلاطینی که خودشان را تافته جدابافته از دیگران میدانستند. برای رهایی انسانها از غل و زنجیر کسیامد و ندا داد که من بشری از خودتان هستم. رسولی هستم از نفس شما و بشری هستم مثل شما و عبدی هستم مثل شما. ولی بسیار خداترس تر از تک تک ما بود.
اجتهاد: گفتید که غریبهها نمیتوانستند در میان اصحاب، حضرت را تشخیص دهند یعنی فرقی با دیگران نداشت، این از صفات برجسته حضرت رسول است در این مورد بیشتر بگویید.
یثربی: حضرت خود را برتر از دیگران نشان نمیدادند و در انجام کارهای معمولی و روزانه مثل دیگران، خود شخصاً فعالیت داشتند. مثلاً در ساختن مسجد مدینه سنگ بزرگی را به دوش میکشیدند در حالی که ردایشان را از دوش برداشته بودند و هر چقدر برخی همراهانشان میگفتند: آقا ما غریبیم، دیروز به این شهرامدیم، مردم میآیند تا شما را ببینند. شما به حالت تشریفاتی بنشینید. فرمودند: نه! با مردم سنگ میکشیدند و جدی تر از تک تک آنها کار میکردند. حتی ایشان سنگ بزرگی را به زور بلند میکردند، جوانی رسید و از ایشان خواست که اجازه دهند تا این سنگ را بردارد. حضرت جواب دادند تو فکر میکنی من کمتر از تو به خداوند نیاز دارم.
این نمونه رفتار شخصیت حضرت رسول (ص) است که مردم باید آن را بشناسند. در جنگ احد در اوج نیاز مردم به ایشان، وقتی که شکست خورده بودند شایع شد که حضرت رسول (ص) به شهادت رسیدند. آیه نازل شد که حتی اگر محمد (ص) از دنیا برود شما انسانها باید کار کنید و بر سر پیمان خود بمانید. در هر شرایط شما نباید از راهی که در پیش گرفتهاید برگردید.
ببینید! در دین اسلام انسان مطرح و مهم است. در تشییع و در عرف خودمان میگوئیم که ما منتظر حضرت مهدی (عج) هستیم ولی در واقع او منتظر ۳۱۳ انسان است، در اسلام، انسان مهم است در اسلام باید به دنبال امثال سلمانها، و تربیت شخصیتهای انسانی باشیم. در اسلام کسی نیامده که ما را چشم بسته هدایت کند بلکه آمدند که ما را پشتیبانی کنند که خودمان به پیش برویم. کتاب و میزان و انبیاء (ع) آمدند تا مردم خودشان جامعه عادلانه را بر پا دارند. تلاشم در این اثر این بود که گوشهای از این مسائل را نشان دهم؛ حضرت در هر فرصتی که پیش میآمد میگفتند: من نه فرشتهام که جنبه آسمانی و خدایی داشته باشم و نه سلطان و امپراطورم. من بشری هستم مثل شما. ما باید روی این مسائل بسیار کار کنیم تا با این چهره واقعی آشنایی پیدا کنیم.
اجتهاد: با این اوصافی که بیان کردید شما باید ابعاد جدیدی از شخصیت آن حضرت را کشف و برای مردم بیان کرده باشید، نوآوریهای شما در این اثر چیست؟
یثربی: این کتاب مطلب گمشدهای ندارد، همان مطالبی است که در همه کتابهای درباره حضرت هست ولی چیزهایی را زیر ذره بین بردم که معمولاً در نوشتههای دیگر نه تنها به اینها توجه نشده بلکه بر عکس چشم پوشی شده است. ما معمولاً به صورت تجلیلی و بزرگداشتی، کار میکنیم و میخواهیم که فقط بزرگداشت برگزار کنیم اما حضرت رسول (ص) به دنبال این بودند که آگاهی بشر بیشتر شود. تجلیل و بزرگداشت، معرفت ایجاد نمیکند. ما تنها بزرگان را مدح و ستایش میکنیم که سرت در آسمان است و پایت در زمین؛ این مطالب در شأن این بزرگان نیست بلکه لازم است این بزرگان را بشناسیم. ما به جای اینکه تجلیل کنیم و هیاهو راه بیندازیم باید این بزرگواران را بشناسیم. وحی از اخلاق حضرت رسول (ص) تمجید میکند نه به خاطر اینکه موجودی آسمانی بود که به زمینامد. ایشان انسان بود مثل همه ما اما رفتارشان، رفتار درستی بود.
لبیک پاسخ غلامها و نوکران بود یعنی اگر غلامی را صدا میکردند و او میگفت بله! ارباب بدش میآمد و فکر میکرد او مغرور شده است و ادعا دارد.
غلام و نوکر باید بگوید امر بفرمائید! لبیک یعنی در خدمتم، امر بفرمائید! اماده به خدمتم دستور بفرمائید! هر کس رسول الله (ص) را صدا میکرد ایشان میگفتند: لبیک. افرادی که برده نبودند به کسی لبیک نمیگفتند. زبان مردم عرب آن روز زبان تعارفی و «عرض کردم» و «فرمودید» نبود. از «گفتم» و «گفتی» استفاده میکردنداما غلام اگر این گونه رفتار نمیکرد تنبیه میشد، اگر بله قربان! و بفرمائید را نمیگفت دیگر برده نبود. باید همیشه این گونه رفتار میکرد. برده سر سفره نمینشست ارباب با خانواده سر سفره مشغول خوردن غذا میشد و برده باید سرپا میایستاد و بعد از خوردن غذای خانواده، باقی مانده غذا را به او میدادند و او ایستاده غذا میخورد. در تمام سیرهها نوشتند که وقتی حضرت راه میرفت انگار هروله میکردند، برخیها فکر میکنند که خلقت ایشان این گونه بود نخیر! خلقت حضرت کامل بود و بهتر از هر کسی میتوانست با تفاخر راه برود ولی مامور بودند به اینکه برای مردم الگو باشند. نزد کسی که بنده خداست، چه کسی از خداوند بزرگ تر است؛ مگر به بنده میتوان گفت که شما خیلی مهم هستید. حضرت رسول (ص) فرمودند تا زمانی که میمیرم رفتار بردگان را خواهم داشت، لباس خشن میپوشم و لباس اشرافی نمیپوشم، هروله راه میروم و مانند بردگان مینشینم. در تمام عمر خود به چیزی تکیه نزد به دیوار گلی مسجد و خانه تکیه نزد که با تفاخر نشسته باشد بلکه مانند همه مینشست.
اجتهاد: برخورد مردم در قبال این شیوه رفتار حضرت چه بود؟
یثربی: بر روی مردم اثر گذار بود و آنها را جذب میکرد. عدی پسر حاتم طائی وقتی شنید پیامبر به مدینهامدند فرار کرد. خواهرش پیغام داد برادر فرار نکن، ایشان انسان دیگری است، شما ایشان را ببین اگر پیغمبر است از فیضش بی نصیب نباش، اگر شاه خوبی است هم در کنارش باش. برای چه فرار میکنی؟ عدی به خاطر حرف خواهرش به مدینهامد و پیامبر (ص) را در کوچه دید و پیامبر (ص) او را به حجرهاش دعوت کرد. در این هنگام زن نابینای صدای حضرت را شناخت و ایشان را صدا زد. حضرت جواب دادند لبیک! و کارهای این بانوی پیر را انجام دادند و وقتی تمام شد خداحافظی کردند. عدی، دید که ایشان بشر استاما از جنس و ادب و رفتار دیگر است. وقتی وارد منزل حضرت رسول (ص) شد دید وسایلی در منزلشان نیست تنا بالشی بود که حضرت دادند که مهمان روی آن بنشیند و خودشان روی خاک نشستند.
ببینید، حضرت از ما دوستی کورکورانه نمیخواهند احساسات به تنهایی ارزشی ندارد. آنها از ما محبت و عمل با هم میخواهند اگر آن حضرت، دخترشان فاطمه (س) است، اگر علی (ع) به خدا نزدیک است به خاطر عملش است. اما اگر بخواهیم به آنها نزدیک شویم باید آنها را سرمشق عمل خود قرار دهیم نه اینکه به زبان بگوئیم که ما شما را دوست داریم. اگر آنها را دوست داریم و در مقابل دوست داریم که آنها هم ما را دوست داشته باشند باید کار کنیم و پا جای پای آنها بگذاریم. اگر خدا را هم دوست داریم باید در عمل نشان دهیم. در قرآنامده که اگر خدا را دوست میدارید پا روی جا پای من بگذارید تا خداوند شما را هم دوست بدارد یعنی باید عمل کنیم.
اجتهاد: چرا شما نام کتاب را «پیام آور صلح و آزادی» گذاشتید، آن حضرت نعمتها و رحمتهای زیادی را به ارمغان آوردند چرا این دو برای شما مهم بود؟
یثربی: مشکل انسان از روزی که زندگی اجتماعی را آغاز کرد این بود که نتوانست در یک جامعه با صلح و آزادی زندگی کند. همیشه اکثریت انسانها مورد ستم اقلیت قرار گرفتهاند و اکثریت انسانها جرأت حرف زدن نداشتند. بردگان را به کار واداشتند و شلاق زدند و هر زمان که از نفس افتادند چالهای کندند و او را در داخل آن انداختند. بنابراین پیغمبر (ص)امده که اساسی بر پا کند تا انسان بتواند در نظامی زندگی کند که بر محور عدالت باشد و آزادی تک تک انسانها هم تامین شده باشد.
اجتهاد: روش پیامبر برای فردسازی و جامعه سازی چه بود؟
یثربی: «هُوَ الَّذیِ بَعَثَ فِی الأُمیینَ رَسُولاً منهُم یَتلُو عَلَیهِم آیَاتِهِ وَ یَزِکِیهِم وَ یُعَلِّهُم الکِتابَ وَ الحِکمَهَ وَ إِن کانُوا مِن قَبلُ لَفِی ضَلالٍ مُبینٍ» (آیه ۲ سوره جمعه). در این آیه خداوند میفرماید: پیغمبر (ص) پیش ازاموزش آنان را پرورش میدهد، (یُزَکیهِم را به پرورش ترجمه میکنم). مفسران و مخصوصاً وعاظ در پنجاه – شصت سال اخیر این نکته را مطرح کردند که پرورش براموزش مقدم است، چون خداوند در این آیه اول پرورش و بعداموزش را بیان کرده است. من هم تاکید میکنم که از نظر اهمیت، پرورش براموزش مقدم است. با وجود اینکه این فهم درست است و تفسیر ناروایی نیست اما به نظرم وقتی این تقدم را این گونه بفهمیم که اصولاً تا پرورش نباشد، آموزش فایدهای ندارد، بهتر و درست تر است یعنی تا زمینه فراهم نشوداموزش نتیجه نمیدهد. پیامبر (ص) باید اول زمینه را به وجود میآورد و بعد مردم را به اسلام دعوت میکرد.
اجتهاد: زمینه چگونه فراهم میشود. وقتی آموزش آیههای خداوند نباشد، پرورش چگونه ایجاد میشود؟ زمینه با چه چیزی به دست میآید؟
یثربی: پیامبر (ص) زمینه را با شخصیت و رفتار خود و مسلمانان فراهم آورد. پیش از همه خودشان و پس از ایشان خاندان و پیروانش به گونهای رفتار میکردند که روی مردم اثر میگذاشتند. مردم شیفته رفتار و اخلاق آنها میشدند. به همین دلیل که آیهای را میخواند از او میپذیرفتند که او پیامبر (ص) است و این آیهها از طرف خداوند نازل شده است. در جامعه خودمان به این نکته توجه نکردیم. ما تنها میخواهیم با خواندن آیهها و آموزش قرآن و روخوانی و تجوید و… مردم را مسلمان کنیم و بپرورانیم. ما باید با رفتار خودمان ذهن مردم دنیا رااماده پذیرش قرآن کنیم. حضرت نه تنها با تلاوت آیات بلکه با اخلاق و رفتارش روی مردم اثر میگذاشت. این اخلاق و رفتار زمینه رااماده میکرد برایاموزش قرآن.
اجتهاد: مگر این اخلاق و رفتار چگونه بود که مردم را جذب میکرد؟
یثربی: مردم در طول زندگیشان دیده بودند که هر کس به گونهای وقتی مقامی به دست میآورد، رئیس قبیلهای میشود یا کاهن معبد یا… میشود، بلافاصله امتیازاتی را برای خود ایجاد میکند. مردم باید به او سلام کنند و در برابر او خبردار بایستند و به او تعظیم کنند. مردم باید از دارایی خود سهمی به او میدادند. مردم کار میکردند و او میخورد، اما پیامبر (ص) از روز اول به مردم گفت من از شما چیزی نمیخواهم «لا أسألَکُم عَلَیهِ أجراً…» من به دنبال امتیاز یا درآمدی نیستم. من آمدهام چیزی به شما یاد بدهم و راهی به شما نشان دهم. من در فکر غارت شما نیستم، از شما چیزی نمیخواهم. این را نه تنها به زبان میآورد و میگفت بلکه در عمل هم مردم همینها را میدیدند.