قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / چرا شهید صدر به‌اندازه‌ای که انتظار داریم معمولی نیست!
چرا شهید صدر به‌اندازه‌ای که انتظار داریم معمولی نیست!

نقد و بررسی کتاب «نا»؛

چرا شهید صدر به‌اندازه‌ای که انتظار داریم معمولی نیست!

نویسنده کتاب «نا» می‌گوید: سعی کردم از محدودیت‌های خود حداکثر استفاده را ببرم و سعی نمودم که شهید صدر یک انسان خیلی طبیعی باشد؛ هنوز در جامعه ما ورود به زندگی شخصی علما خوشایند نیست؛ منتها جاهایی سعی کردم که این کار را آنقدر که اطلاعاتی داشتم انجام دهم. جایی که اسباب‌کشی می‌کنند و صدر گوشه‌ای نشسته است و کار خود را می‌کند؛ یکی از سؤالات این بود که این نشان دهنده مشارکت نکردن این فرد نیست؟ و این بد نیست؟ من گفتم که این بوده است و باید باشد. دغدغه‌های ذهنی او برایش اولویت است، کما اینکه وقتی به ماه عسل می‌رود همچنان همین است و خود صدر است و اولویت‌هایش با همسرش متفاوت است. چرا شهید صدر به‌اندازه‌ای که انتظار داریم معمولی نیست و باید رفتارهای عادی‌تری از او ببینیم؛ این یکی از سؤالات بنده نیز درباره شهید صدر بوده است.

اختصاصی شبکه اجتهاد: کتاب «نا» روایتی است جامع از زندگانی شهید والامقام سید محمدباقر صدر که از سوی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر برای نخستین بار در آبان ماه ١٣٩٩ عرضه شد. اینک پس از گذشت سه ماه از انتشار کتاب و استقبال مخاطبان، نشست نقد و بررسی کتاب «نا» با حضور حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر احمد رهدار، رئیس مؤسسۀ مطالعاتی تحقیقاتی فتوح اندیشه، معصومه رامهرمزی، نویسنده و خاطره‌نگار، دکتر مریم برادران نویسندۀ کتاب و میثم رشیدی، نویسنده و فعال رسانه‌ای؛ دوشنبه گذشته در انتشارات به‌نشر تهران برگزار و به‌صورت زنده از صفحۀ رسمی اینستاگرام پژوهشگاه شهید صدر و صفحۀ انتشارات به‌نشر پخش شد و حاضران درباره این کتاب به گفت‌وگو پرداختند که بخش‌هایی از آن تقدیم می‌گردد.

استاد احمد رهدار: کتاب «نا» ماندگار و خواندنی است، باعث نشاط معنوی می‌شود و خواننده همراه با کلمات با نویسنده می‌آید و در متن زندگی شهید صدر قرار می‌گیرد. کتاب «نا» بیش از اینکه بخواهد شهید صدر «استاد» را توضیح دهد توضیح دهنده شهید صدر «عالم» است. این دو اصلاح تخصصی است؛ یعنی گاهی اوقات طلبه‌ها مشورت می‌کنند که چه بخوانیم، می‌گویم اگر می‌خواهی استاد بشوی یک برنامه بدهم و اگر می‌خواهی امام القوم بشوی برنامه دیگری بدهم.

برای استاد شدن ابتدا رشته‌ای را مانند الهیات یا کلام انتخاب کنید و بعد بیست سال آن را بخوانید، بعد از ده یا پانزده سال شما در آن رشته دکتری خود را گرفته‌اید، اساتید زیادی را دیده‌اید، کتاب‌های عام و خاص آن عرصه را دیده‌اید و چند جلد کتاب تألیف کرده‌اید و نسلی را هم تربیت کرده‌اید که از یک تا چند ده کتاب هم به‌جا گذاشته‌اید؛ اما برای امام القوم شدن شما تا بیست سال چیزی تخصصی نخوانید، تاریخ، تفسیر، حدیث، قرآن، روایات، فلسفه، فقه و اخلاق بخوانید اگر هم خواستید بعد از بیست سال در یک شاخه هم تخصص پیدا کنید منعی ندارد، در این صورت شما امام القوم می‌شوید.

در کتاب «نا» با شهید صدر امام روبرو بودم؛ حتی حوزه‌ها شهید صدر استاد را می‌شناسند؛ یعنی شهید صدر به‌مثابه یک نخبه، غیر از شهید صدر به‌مثابه یک انسان کامل است. نخبه را از وجه نخبگی می‌بینید اما انسان را از حتی خوابیدنش نظاره می‌کنید که حتی هیچ‌وجه معرفتی ندارد، اما در هر حال یک تکه‌ای از پازل زندگی او است. نحوه مواجهه با خانم، بچه‌ها، مأمورانی که به دنبال او می‌آیند، با شیخ نمانی وفادار، طلبه‌های فقیر، تجار کویتی و دیگران، همه این‌ها تکه‌هایی از پازل زندگی او است و شهید صدر برآیند همه این‌ها است؛ که شاید دیگران این ویژگی‌ها را نداشته باشد.

کتاب «نا» زندگی شهید صدر را فراتر از حاشیه بلکه متن زندگی شهید صدر را توصیف کرده است، اگر این موارد را در متن زندگی شهید صدر نبینیم، کل ساختمان معرفت او را نمی‌توانیم درست توضیح دهیم. این کتاب به نحوی خرق عادت می‌کند، ما عادت کرده‌ایم که عالمان را با علمشان بسنجیم و کمتر عادت داشته‌ایم که عالمان را از عمل منتشر، پخش و جزئی شده ایشان بسنجیم؛ مجموعه چند ده سال درس خواندن باید یک جا خود را نشان دهد که اینجا تلاش شده است آن‌ها را نشان دهد و اینجا با شخصیت واقعی شهید صدر روبرو هستید نه شخصیت خاص او.

خانم برادران به‌صورت شهودی و وجودی در صحنه‌ای افتاده است که صحنه را درست حکایت کرده است؛ در حکایت‌گری همیشه لازم نیست که علم داشته باشید؛ شاید خانم برادران این صحنه را توجه و تصور نداشته است اما کتاب موج می‌زند؛ کتاب آمیختی از نبوغ و هوش شهید صدر است؛ نبوغ در عرصه‌های علمی خود را نشان می‌دهد اما هوش در جزئیات زندگی خود را نشان می‌دهد؛ انتخاب و عکس‌العمل یا وضعیت به‌موقع، مناسب، متوازن، متعادل.

شخصیت متوازنی از شهید صدر در کتاب «نا» نشان داده شده است که دوست داشتنی است؛ هر کس این کتاب را بخواند عاشق ایشان می‌شود؛ ممکن است که یک نظریه شهید صدر را به‌صورت فنی بیان کنیم، اما وقتی بیان کنیم، مخاطب ما این‌گونه برداشت کند که خیلی سخت گفته است و ما نفهمیدیم و این آخرین ارتباط او با شهید صدر است، در حالی که نویسنده این کتاب گشتی روی کلیدواژه‌های ذهنی شهید صدر داشته است با تعمد بر وارد نشدن به آن‌ها که ذهن مخاطب را در عالم ذهنی شهید صدر درگیر کرده است که از دلایل موفقیت این کتاب است.

ملاحظات: خانم برادران با اندیشه‌های تخصصی شهید صدر آشنا نبوده است و به خاطر این نا آشنایی، سر اندیشه‌های خاص ایشان درنگ هم نکرده است؛ گاهی اوقات می‌گوییم که این اندیشه خوبی است و در گیومه هم می‌آورد که خاص است.

اگر از خانم برادران در وجه اندیشگی شهید صدر بخواهیم که این عالم را در پنج کلید واژه علمی توضیح دهند، احتمالاً نمی‌توانند؛ کلیدواژه‌هایی که می‌توانیم شهید صدر را در ذهنمان نگه داریم برجسته نشده است؛ اگر با کسی که با اندیشه‌های شهید صدر آشنا بود، چون شهید صدر به این علت برای خانم برادران و خیلی از ما عزیز است، به این خاطر است که یک متفکر خاص دینی است، زعامت اجتماعی و دینی را هم قبول کرده است و لیاقت شهادت را هم داشته است که خصیصه اولی و خاص شهید صدر خصیصه علمی ایشان است.

جا داشت درباره شخصیت علمی شهید صدر چند کلید واژه از ایشان برجسته شود که می‌توانسته است در سبک و سیاق کتاب جلو برود؛ برای مثال عکس‌ها و نگاشته‌های کنار عکس‌ها به‌گونه‌ای انتخاب شود که آن کلید واژه‌ها بالا بیاید؛ که در آن صورت علاوه بر مخاطب عموم این کتاب برای خواندن خواص خواندنی‌تری می‌شد.

شهید صدر یک جوهره و یک ذات دارد که تجلیاتی در عوارض زندگی او دارد؛ من این درنگ را خیلی پررنگ ندیدم؛ یک جاهایی کتیشن‌هایی هستند که نشان می‌دهد در ذهن نویسنده پررنگ بوده است؛ اما این کتیشن‌ها این‌قدر زیاد هستند که دوباره گم می‌شود.

عقل و هوش شهید صدر در عین حال حجاب چیزهای دیگری از شهید صدر شده است؛ حق ما است که بدانیم مسیری که آمده‌ایم کجا کم و کجا زیاد بوده است؛ من در سراسر کتاب، یک جایی که نشان از نقصی از شهید صدر باشد ندیدم؛ خواهان این نیستم که حتماً نقدهایش باشد و نقص‌هایش باشد، اما من با یک انسان روبرو هستم؛ ارزش انسان چیزی است که در کنار این خطاها دیده شود.

هیچ خطایی از شهید صدر در کتاب «نا» نبود که احتمال زیاد در واقعیت وجود داشته است؛ یا شما همسر محترم ایشان را استنطاق نکرده‌اید یا ایشان در مغناطیس عشق آن شهید است و عشق حسب روایات چشم انسان را بر روی عیوب می‌بندد و کور می‌کند؛ چیزهایی که گفته نشده است؛ کاش کمی به این فکر کنیم که اگر شهید صدر را بخواهیم انسان‌تر توضیح بدهیم، خطاهایش و اشتباهاتش او را شیرین‌تر کند.

دوست داشتم از جلوه‌های خاص عرفان شهید صدر ببینم؛ برای این بزرگواران که خودشان را در علم و خدمت ممحض می‌کنند، هر کاری که می‌کنند در دستگاه الهی و حتی ذهنیت معرفتی خودشان مصداق عرفان است؛ عرفانی که اینجا می‌گویم معنی خاص و دسپلین عرفان است که چیزی است که تنها دسپلین عرفان آن را تعیین می‌کند و توضیح می‌دهد؛ احساس کردم که آنجا نبوده است.

این حیث زهد شهید صدر در خیلی از عالمان دیگر هم هست، اما شهید صدر انسان خیلی خاصی است؛ کسی که هجده سالگی درس خارج شروع می‌کند، در سن من از دنیا رفته است، اما در عین حال عالمی را جذب کرده است، او نیست؛ نمی‌دانم چرا در کتاب متن پایبند به شهید صدر است و یک قدم به عقب‌تر برود به سمت کسی که شهید صدر را شهید صدر کرده است؛ جز گذرا از آیت‌الله خوئی و امام چیزی نیست. شهید صدر جزئیات حیات خود را با رفتن در جزئیات زندگی افراد دیگری کسب کرده است که آن آدم‌ها غایب هستند.

قبل از شهید صدر در متن پررنگ نیست و شهید صدر در پرانتز توضیح داده شده است و این‌طور نیست که به بهانه خواندن این کتاب که من عاشق شهید صدر می‌شوم عاشق آیت‌الله خوئی و حضرت امام هم بشوم که این اتفاق نیفتاده بود که شاید با کمی ظرافتی که از جنس ظرافت‌های جای‌جای این کتاب این نتیجه‌ها هم می‌توانست حاصل شود.

میثم رشیدی: ما روایت درباره شخصیت‌های مهم معاصر کم داریم؛ روایت به این معنی که یک کتاب ادبی، خوش‌خوان، خوش ریتم و یک مقدار هم سرخوش و جوانانه که شخصیت‌های مهم معاصر را برای مخاطبان امروزی که آن آدم‌ها را ندیده‌اند روایت کند؛ به‌اصطلاح به این مخاطبان نسل سومی‌ها می‌گویند. درباره شهید مطهری، شهید بهشتی و حتی درباره امام خمینی (ره) از دید آدم‌هایی که امام را ندیده‌اند و تنها با آثار قلمی و آثار تشکیل حکومت اسلامی درگیر بوده‌اند و این‌ها را چشیده‌اند چنین کتابی وجود ندارد.

از این جهت که آشنایی زیادی با شهید صدر ندارم، می‌توانم ناقد خوبی برای این کتاب باشم که آیا این کتاب می‌تواند مرا با شهید صدر آشنا کند یا نه؛ وقتی این کتاب درباره یک شخصیت نوشته می‌شود، ما را باید از نمای دور به یک نمای نزدیک ببرد، یعنی ما باید یک کتاب پرتره بخوانیم، یعنی فردی را از دور می‌بینیم، یک مقدار او را نزدیک‌تر می‌آوری، به‌طوری که در یک زمینه نزدیک‌تری کل بدنش را می‌بینید؛ ولی هنوز پرتره نیست؛ اما انتظار ما این بود که با مسأله و زندگی شهید صدر نزدیک بشویم ولی این درگیری اتفاق نمی‌افتد.

درگیری زمانی اتفاق می‌افتد که من خودم را درگیر آن ماجرا ببینم؛ ما خیلی در آن ماجراهایی که شهید صدر با آن درگیر بوده است درگیر نمی‌شویم؛ چه در پروژه‌های علمی، چه در حرکت‌های سیاسی و چه حتی در زندگی شخصی و خانوادگی‌اش که نویسنده یک مقدار می‌توانست از لایه روایت زنان نزدیک‌تر شود و ما را با فاصله نزدیک‌تری با این شخصیت آشنا کند که در همه این‌ها یک خدشه‌ها و دست‌انداز‌هایی وجود دارد.

در چند جای کتاب گفته می‌شود که شهید صدر کتاب‌هایی را به اسم فلسفتنا، اقتصادنا یا مجتمعنا که می‌خواستند بنویسند؛ اما ما با این کتاب‌ها آشنا نمی‌شویم یعنی کتاب رسم آشنایی در نمی‌اندازد که من از شهید صدر که چهار کتاب دارم به سید موسی صدر، شاگردش و آدم‌های دیگر هست می‌خوانم، به‌اندازه آن نامه با مسأله شهید صدر در آن قصه و آن سطح درگیر می‌شوم، اما درباره فلسفتنا خیلی درگیر موضوع کتاب نمی‌شوم؛ یک موقع می‌گویید که کتاب سراسر نبوغ است و سر و صدا کرده است؛ به‌واسطه آن کتاب آثار اجتماعی پدید آمده است؛ اما من آن کتاب را لمس نمی‌کنم؛ من همه این حرف‌ها را می‌شنوم؛ اما هیچ‌کدام از این حرف‌ها را حس نمی‌کنم؛ چون دقیقاً متوجه نمی‌شوم که این کتاب‌های مهم شهید صدر چکار می‌کند.

حرفم این نیست که باید به حجم کتاب افزوده می‌شد، بلکه باید به غنای ادبی آن افزوده می‌شد؛ ادبیات یعنی چگونگی بیان یک واقعه، واقعه بیان می‌شود که شهید صدر این کتاب‌ها را نوشته است، اما چگونگی آن برای من بیان نمی‌شود؛ یعنی این کتاب کاری نمی‌کند که من به خود، متن و کار علمی آن کتاب‌ها نزدیک‌تر شوم.

من باید این نبوغ را در ماجراها را ببینم؛ کسی می‌آید سؤالی از ایشان می‌پرسد، می‌گوید که تا اینجا نظر سید خوئی هست و از اینجا به بعد نظر من است؛ هیچ‌کدام را نمی‌بینم؛ یعنی نه سؤال را می‌بینم، نه پاسخ‌ها را؛ موضوع ادبیات این است، من باید آن سؤال را ببینم و پاسخ‌ها را ببینم و در حد یک موضوع و سؤال با اندیشه‌های شهید صدر درگیر شوم که این اتفاق نمی‌افتد.

معصومه رامهرمزی: با شروع مطالعه این کتاب با مهندسی زیبای خانم برادران، وارد جهان یک مرد نابغه، نخبه و یکی از بزرگ‌ترین علمای جهان تشیع می‌شویم. شروع و پایان این کتاب شبیه به هم و جذاب است که خانم برادران درباره این شروع و پایان طعنه‌ها و نقدها خواهند شنید.

کتاب از دو منظر محتوا و ساختار، فرم و شکل کار می‌توان بررسی و تقسیم‌بندی کرد. از نظر محتوا به قطع کاری است که باید می‌شده است و یکی از غفلت‌های فرهنگی ما است که بسیار دیر انجام شده است؛ هرچند چنین کارهایی بوده است اما باید بیشتر سراغ این موضوعات و سوژه‌ها رفت، چون جامعه به شدت به این موارد نیاز دارد.

هر سوژه و موضوعی باید نسبت و رابطه‌ای با نویسنده داشته باشد؛ تجربه و توان خانم برادران می‌توانسته است او را گزینه‌ای برای نوشتن این کار معرفی کند که انتخاب بسیار شایسته‌ای بوده است؛ چون ما با شخصیتی روبرو هستیم که فراتر از عالم بودن، یک شخصیت تفکر محور است، یک شخصیت مسأله محور و نخبه است؛ شخصیتی بسیار خاص است و کار برای این شخصیت کسی را می‌خواهد که قدر این تفکر را بداند و تفکر برایش جایگاهی ویژه داشته باشد؛ بنابراین این انتخاب بسیار درست و شایسته بوده است.

نثر روان و گویای کتاب، چینش به‌ظاهر ساده اطلاعات، خواننده را به این سوء تفاهم نیاندازد که ساده نوشته شده است؛ فاصله تا موضوع حدود نیم قرن است که این کار را بسیار دشوار می‌کند؛ این کتاب محصول مطالعه و اندیشه در متون و اسناد بسیاری بوده است و این فاصله زمانی و جغرافیایی دست نویسنده را از دسترسی به بسیاری از ابزارهای پژوهشی بسته نگه می‌دارد.

راحتی در خوانش و آسانی درک معنا در متن به‌راحتی به دست نمی‌آید و متن به‌راحتی صیغل نمی‌خورد و شفاف نمی‌شود؛ در هر متنی که ساده‌تر خوانده می‌شود کار دشوارتری انجام شده است و سختی‌های بسیار زیادی را پشت سر گذاشته است. تا بتوانیم در ۲۱۶ صفحه جهان شهید صدر را تجربه کنیم.

محتوا از منظر تربیتی و الگوپردازی متن موفقی است؛ در این موفقیت خانم برادران، آقای مؤذنی، خانم نقوی، خانواده صدر، همسر صدر که در مقدمه خانم برادران به ایشان اشاره کرده است، همه در این موفقیت سهیم هستند؛ کتاب‌هایی که نویسندگان قبل نوشته‌اند، همه کمک کرده است که ما الگوی یک مرد بزرگ را در کتاب ببینیم.

به‌عنوان یک خواننده از خود می‌پرسم آیا می‌توان مانند صدر بود، می‌توانم مانند او متفکر باشم، چون صدر مهربان بودن با خانواده، چون صدر عاطفی بودن با شاگرد، چون صدر فکر کردن، وقت گذاشتن برای مطالعه، ساده زیستن، بی‌اعتنایی به دنیا، شجاعت، فداکاری برای جهان بهتری که آرزوی صدر است و می‌خواهد به آن برسد.

شاید برای برخی چنین توجهی به شهید صدر خوش نیاید؛ اشتباه رایجی در جهان پیرامونی ما است که همیشه فکر می‌کنیم آدم‌های بزرگ را باید تنها از منظر توانایی‌های سیاسی، اجتماعی و علمی بررسی کنیم، در حالی که ارتباط با انسان‌های دیگر، بحث‌هایی که در مسائل تربیتی و زندگی عادی وجود دارد بسیار بسیار مهم است.

در کتاب‌های دیگر کمتر دیده‌ام بنویسند که فلان عالم چگونه کنار سفره می‌نشسته است، ارتباطش با همسر و خانواده‌اش چگونه بوده است؛ ولی در این کتاب به جهان صدر وارد شده‌ایم، چون ابعاد دیگر زندگی شهید صدر را هم می‌بینیم که مانند زنجیر به هم متصل شده‌اند و ارتباط دارند.

علاقه‌مند بودم که نویسنده در مقدمه بگوید نامه‌هایی که از صدر نوشته شده است، آیا برگردان فارسی محض است یا برداشت‌های نویسنده از نامه‌هایی است که به شاگردان، استاد یا دیگران که به آن‌ها عشق می‌ورزد نوشته شده است.

این کتاب سبک زندگی اسلامی از شهید صدر است و این نیاز امروز ما است که سبک زندگی بزرگان را ببینیم؛ این سبک زندگی است در فرهنگ تأثیرگذار است.

علت موفقیت کتاب «نا» تنها محتوای اصیل و ماندگار آن نیست، کتاب‌های زیادی داریم که محتوای بسیار خوبی دارد اما موفق نیستند؛ نکته‌هایی در فرم، زبان و ساختار کتاب است که باعث موفقیت این کتاب شده است.

کتاب نا برخوردار از زبان روز است، زبان سنتی و کلیشه و شعاری ندارد؛ داستان به شکلی زنجیروار حوادث را به هم گره‌زده است؛ تنوعات موضوعات تاریخی، سیاسی، انتفاضه عراق، انقلاب ۵۷ و مسائل بسیار دیگری در کار وجود دارد؛ ارتباط دو عموزاده و مسائل خانوادگی و دیگر مسائل مانند فرشی زیبا طوری به هم بافته شده است و رنگارنگ می‌نماید که هر کس در جای خود دیده می‌شود.

درستی ساختار و ظرافت معنا و زبان در کنار هم توانسته است یک محتوای خوب را ارائه بدهد؛ ظرفیت‌های زبانی در ساحت معنا بسیار زیاد است؛ هم آوایی کلمات، ضرب آهنگ جملات، همه نشان دهنده توانایی خانم برادران در شناخت از کلمات و واژه‌ها است.

نقدها: این سرعت و ریتم تند کتاب و آمدن همه حوادث در کنار هم یک نقد جدی در متن است؛ شاید باید آرام‌تر بود یا کتاب دو جلدی می‌شد یا تعداد صفحات بیشتر می‌شد؛ البته که خانم برادران کتاب‌های حجیم نمی‌نویسند و اطلاعات کم بوده است؛ فاصله زمانی و جغرافیایی بسیار بوده است؛ فرصت را مغتنم شمرده‌اند و از هر آنچه بوده است استفاده کرده‌اند و چیزی را کم نگذاشته‌اند.

من در کتاب «نا» با اقیانوسی روبرو هستم که در عین حال که عمیق است، اما به خاطر شفافیت می‌توان کف آن را دید؛ متن بسیار سؤال و ابهام دارد، اما خواننده در همان‌جا که با سؤال روبرو است در معنای متن به‌زحمت نمی‌افتد، یعنی برای فهم دشواری ندارد و به حتم اتفاقی در این کتاب افتاده است که شاید برگرفته از روح بزرگ شهید صدر و نیت خوب نویسنده است که این کتاب خواننده را وادار می‌کند که فکر و مطالعه کند تا به پاسخ سؤالات خود برسد.

در کتاب‌های مهمی مانند کتاب محمدباقر صدر، می‌توانیم مستند داشته باشیم، می‌توانیم آرشیو اطلاعاتی و داده‌ای داشته باشیم؛ در کنار این کتاب یک توضیح‌نامه یا برطرف کننده ابهامات را داشته باشیم. شاید نویسنده نخواسته است کتاب از روایت داستانی و زنجیره‌وار که با وجود حوادث بسیار، قصه تا آخر نقطه اشتراک متن است و خواننده را با خود می‌کشد، نمی‌خواستند که این کتاب به شکلی در آید که به تاریخ شفاهی یا خاطره‌گویی نزدیک شود؛ یعنی سرگذشت نامه نویسی در این متن، شکل، ساختار و محتوای آن حفظ شود تا مخاطب عام به‌راحتی این کتاب را بخواند؛ چون ضمائم و پاورقی‌های زیاد کتاب را برای پژوهشگران نشان می‌دهد، اما اینجا کتاب توانسته است در محتوا، شکل و ظاهر، با عکس‌ها و تعابیر زیبا توانسته است مخاطب عام را جذب کند.

علما و مجتهدین باید این کتاب را بخوانند؛ آن‌ها که مسئول آگاه‌سازی و آموزش معارف دینی مردم هستند باید این کتاب را بخوانند؛ یعنی یکی از مخاطبان جدی کتاب آن‌ها هستند؛ که ببینند یک عالم چگونه دغدغه آگاه‌سازی جامعه خود را دارد و این موضوع چقدر برای او مهم است که جان خود را برای این موضوع فدا می‌کند.

جمله «فقه پردازی منهای شناخت انسان معاصر یک پرداخت ناقص و نارسا و ناکافی است»؛ این جمله برای فقهای ما بسیار کلیدی است؛ جملات دیگر بسیار زیبا و کلمات زیبای دیگری وجود دارد که فاطمه و شهید صدر از دو فرهنگ و دو جغرافیا با هم باید زندگی کنند و عشق این‌ها را یکی کند؛ در جایی محمدباقر صدر می‌گوید که یکی باید از جان می‌گذشت و جلو می‌افتاد که این مردگی عادی شده را تکان بدهد؛ واقعاً این جملات به یاد می‌مانند، مانند دیالوگ‌های بعضی فیلم‌های سینمایی که شاید شما فیلم را فراموش کنید، اما دیالوگ‌ها به یادتان می‌ماند.

مریم برادران: بیش از آنکه به فکر پاسخ گفتن به نقدهای انجام شده باشم، این نقدها مرا به یک بازنگری در خود و اندیشه‌هایم وا می‌دارد و امیدوارم بتوانم در نوشته‌های آتی خود مطالب مفیدی که می‌آموزم را به کار ببرم که این نقدها باعث رشد بنده خواهد بود.

چرا شهید صدر به‌اندازه‌ای که انتظار داریم معمولی نیست و باید رفتارهای عادی‌تری از او ببینیم؛ این یکی از سؤالات بنده نیز درباره شهید صدر بوده است که مدام این سؤال مطرح می‌شد که در مقدمه هم سعی کردم که محدودیت‌ها و شیوه کار خود را بگویم تا قضاوت خواننده را منطقی‌تر کنم همین بود؛ من تنها با اسناد و گفت‌وگوی خودم با پژوهشگاه مواجه بودم و حتی گفت‌وگو با فاطمه خانم خیلی محدود بود و سعی کردم از محدودیت‌های خود حداکثر استفاده را ببرم.

آنچه به دست آوردم همین بود که ارائه شد، هرچند در حد امکان سعی کرده‌ام که صدر یک انسان خیلی طبیعی باشد؛ همان‌طور که گفته شد، هنوز در جامعه ما ورود به زندگی شخصی علما خوشایند نیست؛ منتها جاهایی سعی کردم که این کار را آنقدر که اطلاعاتی داشتم انجام دهم.

جایی که اسباب‌کشی می‌کنند و صدر گوشه‌ای نشسته است و کار خود را می‌کند؛ یکی از سؤالات این بود که این نشان دهنده مشارکت نکردن این فرد نیست؟ و این بد نیست؟ من گفتم که این بوده است و باید باشد. دغدغه‌های ذهنی او برایش اولویت است، کما اینکه وقتی به ماه عسل می‌رود همچنان همین است و خود صدر است و اولویت‌هایش با همسرش متفاوت است.

جایی چنین رگه‌هایی وجود دارد که خود بنده به این مسائل نقد دارم؛ یک جاهایی با شهید صدر درگیر می‌شدم، حتی در لوزی پختنی که همسرشان داشتند و خیلی خوشحال شدم که همسرش برنده شد، چرا همیشه باید حرف شهید صدر باشد؟ با همه مهربانی که دارد روی اصول خود می‌ایستد که خیلی جاها در زندگی عادی ما خیلی خوشایند نیست؛ زندگی این افراد خیلی هم آسان نیست؛ این زهد در زندگی عادی اصلاً راحت نیست.

متأسفم از اینکه نتوانستم به اطلاعات بیشتری دست پیدا کنم. بسیار طبیعی است که نقد به این کتاب زیاد باشد و من باید این نقدها را بپذیرم؛ شاید اگر نگاهم را بر این می‌گذاشتم که هدفم صدر شناسی و معرفی این شخصیت است، زمانم را باز می‌گذاشتم و قصه چیز دیگری می‌شد؛ زندگی حرفه‌ای من با چنین قسمتی از زندگی تفاوتی دارد؛ وقتی وارد نوشتن می‌شوم محدوده‌هایی برای خودم تعریف می‌کنم، علاوه بر اینکه محدوده‌های خودم، این را بر قصه بار می‌کند.

من سیاسی نیستم، سیاست را بلد نیستم، سیاست را نخوانده‌ام، بنابراین وقتی سراغ افرادی می‌روم که یک مقدار جنبه سیاسی دارند، خیلی راحت به مخاطب خود می‌گویم و خودم ابا دارم وارد این محدوده شوم؛ دغدغه‌های من فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی است و قبول دارم که سیاست خیلی بحث مهمی است؛ من شهید صدر را نخواندم و یکی از چیزهایی که برای من مهم بود، خواندن این آدم برای ورود به شهید صدر است، الآن سعی می‌کنم بخوانم و در پروژه‌های دانشجویی که در اطرافم هستند، فرصتی را فراهم می‌کنم که شهید را بخوانیم، بفهمیم و درباره او گفت‌وگو کنیم.

شاید کسی که صدر را مرور کرده است؛ دیدگاه‌های خاصی دارد یا دلایل ویژه‌ای برای ورود به این نگاهش داشته است، قطعاً می‌توانسته است چیزهای بهتری خلق کند و این مسأله غیرقابل انکار است.

همه می‌دانیم که خیلی از مسائل ابتدای انقلاب وامدار این شخصیت است اما چرا درباره این فرد صحبت نمی‌شود؛ این انگیزه من درباره ورود به این موضوع بود که می‌بینم اکنون گفت‌وگو می‌شود، دانشجو می‌خواند و از من می‌پرسد، این برای من خوشایند است و می‌تواند نقطه شروع باشد؛ ادعایی ندارم و دوست دارم که اگر فرصتی باشد این کار را تکمیل‌تر کنم.

امروز آدم‌های پر دغدغه غیر حوزوی برایشان سؤال می‌شود و درباره این دانشمند تحقیق می‌کنند؛ همین گفت‌وگو درباره این کتاب بسیار مهم است؛ نقدهای جدی بهترین اتفاقات زندگی یک کتاب هستند، به‌شرط اینکه بی‌غرض و باب گفت‌وگو باشند؛ یک طرفه نباشند، واقعی و با شواهد باشند و بتوان درباره آن‌ها گفت‌وگو کرد تا راه‌های اصلاحی را ایجاد کند.

من به سندیت مطالب اعتقاد دارم، بنابراین متن نامه‌ها متن نامه است و در آن‌ها دستکاری نکردم و سعی می‌کنم که در اسناد ویرایش نشود؛ خوب بود که خود سند هم باشد که در صفحه‌آرایی صلاح نبود و من همراهی کردم.

برخی برداشت‌های شاعرانه، پرسشگرانه، عصبانیت‌های متفاوت دارند که همه این‌ها به من می‌گوید که این متن بی لایه نیست، اما امیدوارم که از سطح شاعرانگی عبور شود و اگر این متن باعث شده است که فرد در سطح شاعرانگی بماند امیدوارم بتوانم این را اصلاح کنم.

کتاب «نا» یک باب برای آشنایی با شهید صدر است. به متون عربی هم وارد شدم، قصدم نوشتن حداکثر ۱۵۰ صفحه بود. درباره شهید صدر مطالعه می‌کنم اما هیچ پیش‌بینی از آینده ندارم که کار دیگری در این زمینه خواهم داشت یا نه.

امیدوارم این کار پژوهشگاه شهید صدر درباره کتاب‌های دیگر هم انجام شود. جریان نقد در جامعه ما خیلی ضعیف است؛ اگر این اتفاق رخ بدهد، اتفاقات بزرگ‌تری برای نویسندگان و خوانندگان خواهد افتاد. این نقدها در متن‌های بعدی نویسندگان تأثیرگذار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics