شبکه اجتهاد: قریب به ۴۵ سال است که مسأله وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان یکی از راهبردهای مهم جمهوری اسلامی مطرح شده است. هر ساله هم به مناسب روز ۲۷ آذر، سالروز شهادت شهید مفتح، مراسمهایی در دانشگاهها و حوزههای علمیه در این موضوع منعقد میشود.
اما هنوز هم بعد از ۴۵ سال، حتی در این که منظور از این راهبرد دقیقا چیست، اختلاف وجود دارد. هنوز هم مهمترین دادهها در این موضوع سخنان امامین انقلاب است.
ابهام مفهومی، موجب شده است که عدهای نه تنها ضرورت و اهمیت آن را درک نکنند، بلکه به مخالفت با آن هم بپردازند!
در اینجا به اختصار و صرفاً برای تذکار، به چند معنای وحدت در ترکیب وحدت حوزه و دانشگاه اشاره میکنم:
یک. وحدت در مدیریت: این نوع وحدت به معنای اضمحلال یکی در دیگری است که نه معقول است و نه ممکن و نه خواستهی هیچ یک از مدافعان و طراحان وحدت؛
دو. وحدت به معنای ارتباط فیزیکی و تبادل استاد و دانشجو و طلبه: این نوع وحدت، هم ممکن است و هم شدنی و هم مطلوب و مؤثر؛
سه. وحدت در نظام آموزشی؛ داشتن تعاملات آموزشی با یکدیگر؛ آشنایی حوزویان با خوبیهای نظام دانشگاهی و آشنایی دانشگاهیان با نقاط قوت نظام آموزشی حوزهها: این نوع ارتباط هم بسیار مفید است و هم لازمه پویایی مراکز علمی است و اگر جدی گرفته شود میتواند به تحولی مثبت و پیشبرنده در نظام آموزشی حوزهها و دانشگاهها منجر شود؛
چهار. وحدت به معنای برگزاری درسها و رشتههای حوزوی برای دانشجویان و بالعکس: این نوع وحدت نیز تا اندازهای محقق شده است و با توجه به آزاد بودن و دلبخواهی بودن شرکت در چنین درسها و دورههایی، توانسته است برای افراد مستعد و علاقمند مفید هم واقع شود و افقهای ذهنی آنان را به همدیگر نزدیک کند.
پنج. وحدت در اهداف: مهمترین و عالیترین اهداف در حکمرانی اسلامی عبارتند از «فردسازی»، «جامعهپردازی» و «تمدنسازی». به نظر میرسد هم دانشگاهها در جمهوری اسلامی و هم حوزههای علمیه در این جهت مشترکاند یا باید مشترک باشند.
شش. وحدت در مبانی و روش تحقیق: مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی؛ و توجه به روش اسلامی تحقیق در علوم انسانی. این از مهمترین و بنیادیترین سطوح وحدت حوزه و دانشگاه، به عنوان دو زیر نهاد اصلی از نهاد علم کشور، است و معتقدم تا چنین وحدتی در مبانی و روششناسی علوم انسانی ایجاد نشود، سایر انواع وحدت نمیتواند چندان کارگر افتد.