در هر علمی اگر پژوهش پررونق نباشد، رشد و بالندگی و نشاط وجود نخواهد داشت و آموزش آن علم نیز دچار رکود و افسردگی خواهد شد. علوم حوزوی نیز از این امر مستثنی نیستند. بر این اساس از گذشته تا به امروز، رکن اصلی تحصیلات حوزوی، پژوهش بوده است و نظام آموزشی حوزه بر پایه پژوهشگر و مجتهد شدن طلاب پایهریزی شده است.
اما آسیبها وموانعی نیز برای پژوهشگری در حوزه وجود دارد که در ضمن نکاتی به آنها اشاره میکنم.
۱- دروس حوزه به دو مقطع دروس سطح و دروس خارج تقسیم میشود. دروس خارج فقه و اصول به عنوان دروس تخصصی و پژوهشی حوزه شناخته میشوند، به این معنا که هدف این مقطع پرورش متخصص، نظریهپرداز و به تعبیر حوزوی مجتهد است؛ اما در برگزاری این دروس نواقص بسیاری وجود دارد.
در حوزه تقریباً همه طلاب ناچارند پس از پایان دروس سطح به دوره تخصصیِ درس خارج وارد شوند، در حالی که در دانشگاه عده معدودی به دوره تخصصی دکترا وارد شده و از بورسیههای این مقطع تحصیلی بهرهمند میشوند. امروزه شهریه طلبگی مبلغ بسیار اندکی است که کمتر کسی برای گذران زندگی میتواند بر آن تکیه کند، ولی همین شهریه براساس اشتغال به تحصیل به طلاب پرداخت میشود، از این رو بسیاری از طلاب مجبور هستند به صورت صوری در درسهای خارج شرکت کنند.
از سوی دیگر، هرچند زمان ورود به مقطع درس خارج معلوم است، ولی زمان خروج و فارغالتحصیل شدن طلاب در این مقطع معلوم نیست. کسانیکه در درس خارج شرکت میکنند، سنین مختلف و سابقههای علمی متفاوتی دارند؛ بهگونهایکه گاهی جوانی بیستساله در کنار پیرمردی نودساله، در یک درس حاضر میشود. بودجه تحصیلی و پژوهشی حوزه میان همه این افراد به صورت مساوی تقسیم میشود. تقسیم بودجه پژوهشی و تحصیلات حوزه به این شکل، عملاً بودجهای برای بورسیه پژوهشگران واقعی باقی نمیگذارد تا با دغدغه کمتری به سمت متخصص شدن پیش بروند.
افزون بر این، بسیاری از طلاب در این مقطع با وظایف پژوهشی خویش آشنا نیستند و این دروه را همچون دوران سطح حوزه به شنیدن صرف درس استاد میگذرانند. در درسهای خارج تقریبا تکلیف و درخواست پژوهشی رایج میان استاد و شاگرد وجود ندارد و درسِ خارج، درسی آزاد به شمار میآید. حتی بسیاری از طلاب تقریرنویسی درس خارج را پیادهسازی سخنان استاد پنداشتهاند و فقط سخنان استاد را املانویسی میکنند. در حالی که در تقریرنویسیِ مفید، طلبه باید مطالب پراکندۀ استاد را دستهبندی کند و ترتیب دهد و حتی پس از بیان و تقریر مطالب درس، در متن یا حاشیۀ آن، مطالبِ استاد را نیز نقد کند.
بی تردید پژوهشگری در دروس تخصصی خارج هنگامی موفق خواهد بود که این دروس به صورت کارگاهی برگزار شود و شاگردان نیز در پژوهشهای ارائه شده در درس خارج با استاد شریک شوند.
این موضوع مستلزم آن است که دروس خارج با سبک و سیاق جدیدی برگزار شوند. دروس با جمعیتهای زیاد برای موضوع پژوهش در حوزه راهگشا نیستند و طلاب در این دروس برای جای نشستن خویش نیز با مشکل روبرو هستند، چه برسد به ارتباط با استاد و مشارکت در بحث و پژوهش.
همچنین طلاب باید قبل از ورود به مقطع درس خارج آمادگیهای پژوهشی را فرا بگیرند. به نظر میرسد حوزه باید در دروس پایه ۷ تا ۱۰ تمرکز بیشتری بر تمرین پژوهش داشته باشد، همچنان که نگاه صرف آموزشی به دروس این مقطع موجب سردرگمی طلاب شده است؛ زیرا سبک کتابهای این مقطع همچون رسائل و مکاسب، سبکی پژوهشی و تحقیقی است و بیش از آنکه مطالب و نکات فقهی را به طلبه بیاموزد، سبک پژوهش و استنباط را به طلاب میآموزد.
۲- در حوزه علمیه داشتن پژوهشهای مکتوب و قابل ارائه امتیاز خاصی را برای طلبه به دنبال ندارد. حتی در ارزیابی اساتید نیز پژوهش در جایگاه و رتبه آنها تأثیرگذار نیست، بلکه ملاک مهم در ارزیابی اساتید قوت بیان آموزشی آنهاست، متأسفانه برای تدریس درسهای بالاتر، از اساتید پژوهشهایی مطالبه نمیشود. در چنین شرایطی طلاب انگیزهای عملی برای پژوهشهای بیشتر ندارند. بعضی از حوزههای استانی یا مدارس برای ترویج پژوهشگری در میان طلاب، اجباری کردن آن را در پایههای۳، ۶ و ۸ در پیش گرفتهاند، در حالیکه اقدامات اجباری و الزامی از این دست تا هنگامی که به خود پژوهش ارزش ندهیم، راهگشا نخواهد بود و حتی طلاب را از پژوهشگری منزجر میکند.
برای الزام پژوهش در حوزههای علمیه باید زیرساختهای سخت افزاری و نرمافزاری این موضوع نیز فراهم باشد. در یک شب نمیتوان طلاب را ملزم به پژوهشگری کرد، در حالی که مدارس از اساتید راهنما و مشاور کافی که خود دست بهقلم باشند، خالی است. پژوهش باید با آموزش هماهنگ باشد و آن را خارج از سیستم آموزشی نبینیم، امروزه حتی در پژوهشهای رسمی سطح سه این اتصال به نظام آموزشی دیده نمیشود.
۳- در حوزههای علمیه پژوهشها با متد و سبکهای جدید و منظم انجام نمیشود. همچنین بسیاری در نویسندگی و پژوهشنگاری دچار ضعف هستند. از مجموع مقالات علمی پژوهشی مرتبط با علوم حوزوی درصد کمی از آنها اختصاص به طلاب دارد. اساتید حوزههای سنتی نیز در این زمینه بسیار کم کار بوده و فاقد تجربه هستند.
۴- فرایند به رسمیت شناخته شدن پژوهشگران یا به تعبیر حوزیان، مجتهدان در حوزه فرایندی بسیاری طولانی است، آن گونه که طلاب در شیخویت یا حداقل میانسالی عنوان صاحبنظر را در حوزه کسب میکنند. این موضوع موجب میشود از جسارت و شجاعت علمی طلاب جوانتر در پیشبرد علوم حوزوی استفاده نشود.
۵- حساسیتهای مذهبی و تعصبات موجب شده محافظهکاری بر عرصه پژوهش در حوزه حکم فرما باشد و افراد از ورود به مسائل جنجالبرانگیز پرهیز کنند. حتی بعضی از حوزیان در طرح موضوع آزاداندیشی نیز محافظه کاری کرده و با برخوردهای غیرعلمی و متعصبانه در حوزه مقابله نمیکنند. شبههگر نامیدن دگراندیشان و شبهه نامیدن همه نظرات و اندیشههای مخالف، مانعی در برابر پژوهشگری در حوزههای علمیه است.
۶- دروس و تحصیلات رسمی حوزه براساس تخصص در فقه برنامهریزی شده است و پژوهش در سایر علوم دینی معادل تحصیلات حوزوی رسمی به حساب نمیآید. این موضوع موجب شده مطالعات تخصصی غیرفقهی در درون حوزهها شکل نگیرد و تنوع موضوعات پژوهشی را در حوزههای علمیه نبینیم.