قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / آیت‌الله عمری پاسدار شیعه‌ی حجاز در قرن معاصر
آیت‌الله عمری پاسدار شیعه‌ی حجاز در قرن معاصر

به مناسبت بیستم صفر سالگرد رحلت محمد علی العمری؛

آیت‌الله عمری پاسدار شیعه‌ی حجاز در قرن معاصر

آیت‌ﷲ سید محمد طالقانی نیز از طرف آیت‌ﷲ بروجردی دو سال به مدینه آمد و در خدمت شیعیان بود تا اینکه مرحوم شد. وقتی پس از ارتحال سید ابو الحسن اصفهانی، مرجعیت نجف به آقای حکیم رسید، آیت‌ﷲ حکیم، پدرم را مکلف کرد تا برای تولی امور شیعیان، به وطن بازگردد و در مدینه به مؤمنان خدمت کند.

شبکه اجتهاد: بیست صفر مصادف است با رحلت مرحوم آیت‌ﷲ شیخ محمد علی العمری از علمای برجسته و تاثیرگذار حجاز است. به همین مناسبت سایت مباحثات گفت‌وگویی با فرزند ایشان شیخ کاظم عمری در خصوص خاندان و شخصیت آن مرحوم و برخی مسائل مربوط به شیعیان عربستان داشته است. این گفت‌وگو در سال ۱۳۸۷ شمسی و در ایام حیات ایشان انجام شده و اگرچه تحولات سیاسی زیادی در این مدت رخ داده‌است اما مطالعه آن همچنان مفید است.

آیت‌ﷲ شیخ محمدعلی‌العمری در ۲۰ صفر ۱۴۳۲ق (برابر با ۴ بهمن ۱۳۸۹ش) در ۱۰۵ سالگی درگذشت؛ و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. هیئتی به نمایندگی از طرف آیت‌ﷲ خامنه‌ای در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند. بسیاری از مراجع تقلید نیز با صدور پیام‌هایی درگذشت وی را تسلیت گفتند.

لطفاً نخست توضیحاتی پیرامون اجداد و تاریخچه خانواده «عمری» ارائه بفرمائید!

عمری: سخن گفتن از آیت‌ﷲ «شیخ محمد علی العمری» دلنشین و در عین حال دشوار است. خواست خدا این بود که ایشان از خانواده‌ای علمی به‌پاخیزند و به «عائله العمری» منتسب گردند. گفته شده است، سلسله العمری به «محمد بن سعید العمری» نایب امام زمان (عجﷲ فرجه‌الشریف) و فرزندش «عثمان بن محمد بن سعید العمری» برمی‌گردد که البته سندی در این زمینه وجود ندارد.

«العمری» یک خاندان شناخته شده شیعی است ـ‌البته در میان اهل سنت هم خانواده‌ای به نام العمری وجود دارد‌ـ این سلسله شیعی به قبیله خزرج منتسب می‌باشد. «خزرج» نیز یکی از دو قبیله مهم مدینه بوده است که در هجرت پیامبر از مکه به مدینه با آغوش باز از ایشان استقبال کرد و مهاجران را در خانه‌های خویش پذیرفت.

مدینه نیز تنها شهری است که نه با شمشیر بلکه با قرآن فتح شد. قرآن درباره این شهر می‌فرماید: «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ‌ها‌جَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَه مِّمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَه. وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر/ آیه۹) این آیه در مقام مدح انصار می‌باشد.مراد از «الدار» مدینه و ایمان، همان اسلام و قرآن و رسالت پیامبر خدا است.

آری! نسب آیت‌ﷲ العمری از چنین خاندانی می‌باشد. این سلسله ادامه یافته و با تشیع و محبت اهل بیت آمیخته است. تشیع در مدینه ریشه‌دار است، البته در برخی مقاطع تاریخی، شیعیان مدینه، در تنگنا قرار گرفته و کشته شده‌اند، اما با این حال، توانستند اسلام اصیل را زنده نگه دارند و پرچم‌دار تفکر شیعی گردند.

آنها هیچگاه به خواست خود از مدینه خارج نشدند، همچنان که اهل بیت، از جمله: امام رضا و امام موسی کاظم علیهما السلام به اختیار خود آنجا را ترک نکردند؛ زیرا مدینه، شهر جدشان بود و خدا این شهر را برای پیامبرش برگزید و خانه او و اهل بیتش قرار داد. شیعی و سنی نقل کرده‌اند که پیامبر هنگام خروج از مکه به سوی مدینه، فرمود: «ﷲم انک اخرجتنی من احب البقاع الی فانزلنی احب البقاع الیک. ﷲم اجعل فی المدینه من البرکه ضعفی ما فی المکه فی البرکه».

بر خلاف بنی امیه که این شهر را «خبیثه» نامیدند، پیامبر آن را «طیبه» نامید. نقل شده است، مردی از مدینه به شام نزد ولید بن عبدالملک رفت. ولید پرسید: «از کجا آمدی؟» مرد پاسخ داد: «از طیبه». ناراحت شد و گفت: «بگو خبیثه!»

مدینه شهری پاک شده و شأنش رفیع است و چه بسا شریف‌ترین مکان بر کره زمین باشد؛ زیرا «شرف المکان بشرف المکین» و پیامبر اعظم صلی ﷲ علیه و آله، از همه موجودات حتی از کعبه برتر و بالاتر است؛ زیرا حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر می‌‌باشد، دیگر چه رسد به پیامبر صلی ﷲ علیه و آله که«سید الکائنات» است.

آری! تشیع در مدینه آغاز شد و استمرار یافت، گرچه در برخی مقاطع فشارهایی بود که در نتیجه آن، اهل بیت علیهم السلام به عراق و ایران پناهنده شدند، اما به هر حال تشیع و اتباع اهل بیت علیهم السلام در مدینه استمرار یافتند. شیعیان مدینه، فشارها و ظلم‌های سلاطین را تحمل کردند تا این که ـ الحمدلله ـ به امروز رسیده‌اند. خانواده عمری از جمله کسانی هستند که موفق شده‌اند، از شیعه حمایت کنند و راه آن را ادامه دهند. پدر آیت‌ﷲ العمری، از علما و وکیل و نماینده آیت‌ﷲ‌العظمی سید ابو الحسن اصفهانی در نجف بود. جد ایشان «الشیخ احمد العمری» نیز از علما بودند که متاسفانه تاریخچه زیادی درباره ایشان در دست نیست.

به هر حال این خانواده، عالم پرور و ریشه‌دار بوده است. جد من (الشیخ علی العمری) امام و رهبر شیعیان مدینه، «رئیس الطائفه» و پاسدار مذهب اهل بیت علیهم السلام بود و همانند ائمه اطهار علیهم السلام در کنار فعالیت‌ها‌ی دینی و علمی، به کارهای زراعی نیز می‌پرداخت. به همین جهت، به اجدادم «النخیلین»؛ یعنی «خرماداران» گفته می‌شد. آنها به پرورش درختان خرما افتخار می‌‌کردند؛ زیرا خرماداری و زراعت، پیشه پیامبران و امیرمؤمنان بوده است. حضرت امیر علیه السلام در زمین‌های خالی، چاه‌ها‌یی می‌کند و از آن، آب‌ به کلفتی گردن شتر استخراج می‌نمود و زمین را سیراب می‌کرد. نخل‌هایی که حضرت امیر می‌‌کاشت تا ۲۰۰ کیلومتری مدینه امتداد داشت؛ تا منطقه‌ای که از بس در آن چاه آب حفر شده بود و آب، به فراوانی در آن جاری بود، «ینبع» نامیده می‌‌شد.

لطفاً زمان دقیق تولد آیت‌ﷲ عمری و تاریخچهای مختصر از تحصیلات و فعالیتهای ایشان در حوزه علمیه برای ما ارائه دهید!

عمری: آیت‌ﷲ عمری در سال ۱۳۲۷ ق تولد یافت. از همان کودکی، ضمن کمک به کارهای زراعی پدر بزرگوارش، در دامن ایشان با اخلاق اسلامی، عشق به اهل بیت و در خدمت به اهل علم تربیت شد تا اینکه پس از بروز نبوغ و استعدادش، سال ۱۳۴۹ به دستور پدر جهت تحصیل علوم دینی با کاروان حج به نجف اشرف عازم گشت.

به این ترتیب، در مجاورت حرم امیرمؤمنان علیه السلام رحل اقامت گزید و تحت حمایت و نظارت آیت‌ﷲ‌العظمی سید ابو الحسن اصفهانی به تحصیل پرداخت. از جمله اساتید ایشان علمایی چون: سید باقر الشخص، جواد مغنیه و خود سید ابوالحسن رضوان ﷲ علیهم بودند.

پدرم یک بار در رؤیایی صادقه خود را در حال سفر به مدینه می‌بینند که امیرمؤمنان وی را به اسم خطاب می‌کنند و می‌پرسند: کجا می‌روی؟ پاسخ می‌دهد: مدینه! حضرت می‌فرمایند: «زود برگرد که در آنجا ناله‌ها برخواهد خاست و حوادثی عظیم در راه است». ایشان در نجف با جدیتی بیشتر به درس و تحصیل ادامه می‌دهند و وقتی از ارتحال پدرشان باخبر می‌شوند، آیت‌ﷲ سید ابوالحسن برایشان در مدرسه «شربیانی»، مجلس فاتحه برگزار می‌کند.

پس از این ماجرا، پدرم همراه با کاروان حج به مدینه باز گشت و مادرش را با خود به عراق ‌برد. البته آن زمان، سطح زندگی و معیشت در عراق بسیار سخت بود.

بله! آیت‌ﷲ العمری در نجف با شرایطی سخت مواجه بوده‌اند و با شهریه اندکی که داشتند، تنها می‌‌توانستند، وسائل ضروری و نان تهیه کنند، اما با جدیت، تحصیل و زندگی زاهدانه خود را ادامه دادند و در پی رفاه نبودند؛ زیرا خداوند نورانیت علم را در گرسنگی و غربت نهاده است، پس باید هجرت کرد، سختی را تحمل نمود و صبر پیشه کرد.

والد ما تک پسر بود و تنها یک خواهر داشت ـ‌که او هم مرحوم شدـ اما خداوند متعال به نسل ایشان برکت بخشید، به طوری که در حال حاضر ایشان چهار همسر و ۲۹ فرزند دارند.

انگیزه بازگشت آیت‌ﷲ عمری به مدینه منوره چه بود؟

عمری: آیت‌ﷲ العمری، پس از ارتحال پدرش، همچنان در نجف به تحصیل علم مشغول بودند، اما مردم مدینه به یک روحانی و عالم نیاز داشتند. البته شاگردان آن مرحوم همچون: «شیخ حمزه عباسی»، «شیخ عباس حمیدی» و «شیخ عبدالعزیز الساوی» در خدمت مردم بودند.

آیت‌ﷲ سید محمد طالقانی نیز از طرف آیت‌ﷲ بروجردی دو سال به مدینه آمد و در خدمت شیعیان بود تا اینکه مرحوم شد. وقتی پس از ارتحال سید ابو الحسن اصفهانی، مرجعیت نجف به آقای حکیم رسید، آیت‌ﷲ حکیم، پدرم را مکلف کرد تا برای تولی امور شیعیان، به وطن بازگردد و در مدینه به مؤمنان خدمت کند.

در آن زمان، فشار بسیاری روی شیعیان بود، به ویژه در زمان ترک‌ها که شیعیان را از مدینه راندند و آنها پیش از جنگ جهانی دوم به ایران و عراق و ترکیه و شام پناهنده شدند. درچنین شرایطی ایشان بسیار تلاش کردند تا شیعه، در مدینه محفوظ بماند. درحقیقت، زمانی که حکومت اراده کرده بود، مدینه را از شیعه خالی کند، شیخ العمری استقامت کرد و با امامت و رهبری خود، شیعه را در این شهر حفظ نمود.

سال ۱۳۸۹ که آیت‌ﷲ حکیم به مدینه مشرّف و مهمان حکومت شد، در حسینیه محسنیه (نزدیک مسجد بلال و حرم شریف) با شیخ العمری ملاقات نمود ‌. این حسینیه متأسفانه تخریب و به مکانی دیگر منتقل شد‌.

در حال حاضر، حسینیه به این مزرعه منتقل شده است و ـ‌الحمدلله‌ـ ما کمی آزادی را احساس کرده‌ایم. از زمان حکومت «ملک عبد ﷲ» آرامش و سکونی در امور شیعیان حاکم شده است. امیدواریم این حالت ادامه یابد و شیعیان همچون دیگر هموطنان به حقوق خود برسند.

وکالت رهبر معظم انقلاب به مرحوم آیت‌ﷲ عمری

در گذشته، بیشتر شیعیان مدینه یا در مزارع کشاورزی می‌کردند یا به کارهای ابتدایی دیگری مانند: کارگری و فروش گوشت و غیره می‌پرداختند، اما اکنون فرزندان شیعیان، تحصیلات عالیه، شغل دولتی یا معلمی و وضعیت اقتصادی و معیشتی بهتری دارند.

از نظر ترکیب جمعیت نیز، در آن زمان، بیشتر ساکنان مدینه شیعیان بودند و غیر از «سادات حسینی»، «جعافره» و «نخیلیین» کسی در این شهر نبود. تنها تعدادی کم از اهل سنت وجود داشتند که از بقایای حجاج بودند و جایگاه مهمی نداشتند، اما به مرور زمان، جمعیت آنها افزایش یافت و شیعیان نیز به اجبار از مدینه خارج شدند، به طوری که امروز جمعیت برادران اهل سنت بیشتر از شیعیان است.

فعالیت‌ها‌ی آیت‌ﷲ العمری در مدینه منوره به چه صورت بوده است؟

عمری: شیخ العمری با زحمات فراوان این حوزه شیعی را در میان فشارهای بسیار حفظ کرد و در آن، احکام دین و معارف را آموزش و طلاب را پرورش داد و آنها را برای تبلیغ به مناطق مختلف عربستان فرستاد. وی احکام، فقه و حدیث تدریس می‌‌کرد و به برگزاری مجلس عزای امام حسین علیه السلام و ملاقات با مؤمنان در موسم حج و دیدار با شخصیت‌ها و علمای جهان اسلام اهتمام ویژه‌ای داشت.

در حقیقت، خودش را وقف خدمت به مؤمنان کرد. هشتاد سال به تبلیغ معارف دینی پرداخت. از نظر فعالیت‌های اجتماعی نیز ایشان برای مردم جلسات مختلف معارفی برپا می‌کنند و بر جنازه مؤمنان نماز می‌گزارند. صیغه عقد می‌‌خوانند، در مناسبات شرکت، اختلافات مردم را حل و امورشان را اصلاح می‌‌کنند. دعوت مردم حتی فقرا را می‌‌پذیرند، صندوق خیریه‌ای هم تشکیل داده‌اند که ۵۰۰ خانوار را تحت پوشش می‌گیرد و درسال، غیر از مستمری، لباسِ عید و هدایایی به آنها می‌‌دهد. تأمین مسکن ارزان برای شیعیان و رفع نیازهای آنها از دیگر خدمات اجتماعی پدرم می‌باشد. در واقع شیخ عمری همه شیعیان را به چشم یک خانواده بزرگ می‌‌بینند و به کار آنها رسیدگی می‌کند.

فعالیت‌های ایشان در مدینه متمرکز است، اما با سایر مراکز هم رابطه دارد و در استنباط احکام یا رؤیت هلال همکاری می‌کند، از بزرگترین علمای کشور از نظر علمی و سِنّی هستند. بحمدﷲ‌ـ ایشان آگاهی‌های خوبی از شهر مدینه و تاریخ آن دارند، بقایای تاریخی و گذشته مدینه را می‌دانند، مکان‌های قدیمی را دیده‌اند و از آرامگاه حضرت زهرا سلام ﷲ علیها و حضرت محسن علیه السلام در خانه ایشان اطلاعاتی دقیق دارند و بیت الاحزان را(در جنوب شرقی بقیع) که در ده سالگی همراه مادرشان به آن وارد شدند، کاملاً به یاد دارند.

بسیاری از زائران ایرانی هنگام تشرف به مدینه منوره، علاقهمند هستند، تنها مسجد و حسینیه شیعیان را از نزدیک ببینند، درباره این باغ و حسینیه توضیحی بفرمائید:

عمری: همانطور که گفتم ـ پدرم زمانی که در نجف زندگی می‌کرد، با تنگناها و دشواری‌های بسیار مالی روبرو بود، اما پس از مدتی، خدا در زندگیش گشایشی ایجاد کرد، طوری که او توانست از راه خرید و فروش سنگ‌های زینتی (انگشتر) و چادر و روسری توسط قافله‌های حج، اندک سرمایه‌ای جمع کند و در مدینه مزرعه‌ای بخرد.

در این مزرعه چاهی وجود دارد که معروف است آن را رسول ﷲ به یک پیرزنی هدیه کردند و دعا فرمودند که خدا خیری کثیر در آن قرار دهد. این چاه، آبی پرخیر و برکت دارد. شیخ العمری پس از خرید این مزرعه، دوباره به نجف بازگشت و به مطالعه و تدریس و تحصیل ادامه داد.

بعدها این مزرعه توسعه یافت تا اندازه‌ای که اکنون به ۵/۶ هکتار رسیده است. من خودم همراه ایشان در این مزرعه کار می‌کردم. پدرم تمام کارهای مزرعه (تمیز کردن جوی‌ها، جابجایی سنگ‌ها، دیوارکشی و رسیدگی به نخل‌ها…) را خودش انجام می‌‌داد. امروز مزرعه با همه محصولاتش وقف کریم اهل بیت و پذیرایی از میهمانان ایشان است.

البته مجالس پدر و جدم، نخست، بالای دیوار بقیع، در سمت «باب السلام» برگزار می‌شد، اما کم‌کم با فشارهایی که وارد کردند، شیعه را از بقیع دور و حسینیه را تخریب نمودند؛ بنابراین، مجالس منتقل شد و اکنون در این حسینیه جدید، هر روز از میهمانانی که به ویژه در موسم حج و عمره و رمضان و رجب از عراق و هند و پاکستان و اروپا و آمریکا به اینجا می‌آیند، پذیرایی می‌شود. حقیقتاً امروز این مزرعه و حسینیه مأوای شیعیان مدینه است.

اهل بیت علیهم السلام هم در همین منطقه سکونت داشته‌اند. مزرعه امام موسی کاظم علیه السلام، مشربه ام ابراهیم، نخل سلمان، بئر الغرس ـ‌چاهی که پیامبر به امیرمؤمنان وصیت کردند که ایشان را با آب آن غسل دهند‌ـ در نزدیکی همین باغ قرار دارد.

حال که سخن به اینجا رسیده است، درمورد تاریخچه و شرایط کنونی شیعیان در سایر مناطق عربستان، به ویژه «احسا» و «قطیف» توضیح بفرمائید.

عمری: آن‌گونه که در منابع تاریخی آمده است، تشیع از روزگار رسول خداصلی ﷲ علیه و آله در «احساء»، «قطیف» و «بحرین» حضور داشته است؛ زیرا در روزگار آن بزرگوار، برخی از صحابۀ دوستدار علی بن ابیطالب علیه السلام از جمله «ابان بن سعید بن العاص» به این مناطق رفتند و بذر تشیع را در آنجا افشاندند؛ بنابراین، تشیع و شیعه از آن روزگار تا امروز در این منطقه استمرار یافته و پا برجا مانده است.

در روزگاران گذشته، «احساء»، «قطیف» و «بحرین» یک منطقه به شمار می‌رفتند که تماماً بحرین خوانده می‌شدند؛ به همین خاطر دولت‌های شیعی داشتند؛ مانند: دولت «العصفوریون» و دولت «العیونیون» که شاعر معروف، مقرب بن العیونی از آنان بوده است. در دوران‌های بعد، «بحرین» به کشوری مستقل تبدیل شد و «احساء» و «قطیف» به عربستان پیوستند. شیعیان در این دو منطقه حضور دارند. البته در مدینه منوره هم هستند که به نخاوله معروفند، اما شمارشان اندک است. گفتنی است، شماری از شیعیان مدینه منوره، از اشراف آن شهر به شمار می‌روند. در منطقه نجران (منطقه مرزی عربستان با یمن) نیز شیعیان اسماعیلی مذهب وجود دارند. طبق آمار ارائه شده، شمار شیعیان اسماعیلی آن سامان، هشتصد هزار تا یک میلیون نفر می‌باشند. برخی از روزنامه‌ها، شمار اسماعیلی‌های ساکن عربستان سعودی را نیز یک میلیون نفر اعلام کرده‌اند. اسماعیلی‌های عربستان، فقط بخشی از اسماعیلی‌ها هستند؛ زیرا این جماعت سه دسته‌اند: اسماعیلی‌های «آغاخانی»، اسماعیلی‌های «داوودی» (بهره‌ها) و اسماعیلی‌های «سلیمانی» که همان اسماعیلی‌های ساکن نجران هستند.

«قطیف» شهری بسیارقدیمی است که بیشتر ساکنان آن (حدود۹۷%) را شیعیان تشکیل می‌دهند. البته ساکنان برخی از روستاهای قطیف مانند: «دارین»، «عِنَک»، «ام الساهک» و «النادیه»اهل سنت هستند، اما درکل، «قطیف» منطقه‌ای شیعی به شمار می‌رود. بر اساس آمار موجود، شمار شیعیان ساکن در قطیف به ششصد هزار تن می‌رسد.

در منطقۀ احساء – چنان که شیعیان آن سامان می‌گویند- ۶۵ تا۷۰ درصد جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند و تنها۳۰ تا ۳۵ درصد ساکنانش سنی مذهب هستند. البته اهل سنت احساء، این آمار را نپذیرفته، جمعیت خود را بیشتر از این تعداد می‌دانند و دست کم به تعادل جمعیتی قایلند؛ یعنی نصف، نصف. در گذشته، بیشتر ساکنان منطقۀ شرقی، یعنی شهرهای: قطیف، احساء الهفوف و روستاهای آن، شیعه بودند، ولی پس از کشف نفت و به وجود آمدن شهرهای جدیدی مثل: «الجُبیل»، «خُبَر»، «دمّام» و «ظهران»، شهروندان از سراسر کشور عربستان به این شهرها کوچ کردند و در آن مناطق سکونت گزیدند؛ زیرا فرصت‌های شغلی فراوانی در عرصۀ صنایع، شرکت‌ها و بازرگانی در این شهرها فراهم آمده بود. از این‌رو، برخی از مردم عربستان، از جنوب، شمال و نجد (مرکز کشور) کوچ کردند و در شهرهای نوپا ساکن شدند.

حال اگر سخن از منطقه شرقیه به میان آید، شیعیان این سامان در اقلیت قرار دارند. بر اساس برآوردها، آنان به سختی ۳۵-۴۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند و به طور کلی، اکثریت در منطقه شرقی با اهل سنت است، اما در قطیف و احساء بیشتر جمعیت را شیعیان تشکیل می‌دهند. شیعیان مناطق جدید یادشده در منطقه شرقی، («خفت»، «حفر الباطن» و جز آن) چنان که به نظر می‌رسد ـ نسبت به منطقه شرقی کمتر هستند. شیعیان مدینه منوره به ۲۴-۲۶ هزار تن می‌رسند و البته بیشتر و کمتر نیز گفته‌اند.

اوضاع فعالیتهای دینی و حوزههای علمیه تشیّع در این مناطق چگونه است؟

عمری: قبلاً در قطیف و احساء حوزه علمیه وجود داشت و پیش از تمرکز یافتن مرجعیت شیعی در نجف اشرف و سپس در قم، مراجع تقلید آن سامان، همگی اهل همان منطقه و بومی بودند. در احساء مراجعی بزرگ حضور داشتند و – چنان که می‌دانید- «شیخ احمد زین‌الدین احسائی» و «ابن ابی جمهور احسائی» از آن جمله بودند. پس از آنان، شمار دیگری از عالمان، مانند: «شیخ لویمی» و بسیاری دیگر از آن سرزمین برخاستند. عالمانی همچون: «حبیب بن قرین»، «شیخ موسی اوخمسین» و تعدادی دیگر، جزو آخرین مراجع تقلید آن سامان به شمار می‌رفتند.

در قطیف نیز حوزه علمیه و مراجعی وجود داشتند، از جمله: شیخ ابراهیم قطیفی که معاصر محقق کرکی بود و میان او و کرکی مناقشه علمی رخ داد. پس از او نیز عالمان و فقیهانی به عنوان مرجع تقلید مردم در این منطقه حضور داشتند که «شیخ علی ابو الحسن الخنیزی»، «شیخ علی ابو عبد الکریم الخنیزی» و «سید ماجد العوامی» از آخرین افراد این طبقه بودند. در سده چهاردهم هجری قمری، شمار عالمان و حوزه‌های علمیه آن کاهش یافت، نقش دانش محدود شد که تأثیر شرایط سیاسی را در این مورد نباید نادیده گرفت. در پی این جریانات، شمار مردم این منطقه هم کاهش پیدا کرد؛ زیرا آنها برای تقلید و فراگیری احکام دینی به مراجع خارج از محدوده جغرافیایی خود نیاز پیدا کردند و برهمین اساس، به مراجع تقلید نجف اشرف و شهر مقدس قم روی آوردند. البته این رویکرد به شیعیان مناطق یاد شده محدود نبود، بلکه شیعیان سراسر گیتی به این دو محور؛ یعنی نجف و قم روی آوردند و مرجع تقلیدشان را در این مراکز جست و جو کردند.

قطیف و احساء شهرها و روستاهای فراوانی دارد. بیشتر روستاهای احساء شیعه‌نشین است و در برخی از روستاها برادران اهل سنت نیز حضور دارند، اما بیشتر ساکنان روستاهای احساء شیعه هستند.

آیا در عربستان مسجدی وجود دارد که به شیعیان اختصاص داشته باشد؟

عمری: شیعیان از قدیم در مناطق خود مساجدی مخصوص به خود داشته اند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حتی چند سال پیش از این رویداد، در منطقه، قانونی صادر شد که بر اساس آن، شیعیان حق ساختن مسجد را ندارند. به بیان دیگر، از ۳۵ سال قبل شیعیان را از ساختن مسجد باز داشتند. از این‌رو، همان مساجد قدیمی وحسنینیه‌ها پابرجا و دایر است که البته می‌‌توانند آنها را تعمیر کنند.

یعنی در چند سال اخیر مسجدی از مساجد شیعیان تخریب نشده‌ است؟

عمری: خیر، چنین اتفاقی رخ نداده است، باید گفت بیش از ۳-۴ سال است که در اثر تلاش‌های فراوان و گفت ‌وگو و مذاکره با دولت عربستان سعودی و پس از تحولات اقلیمی که چهره نمود، دولت سعودی به شیعیان اجازه داد مساجدی جدید بسازند. در این ۳-۴ سال شمار قابل توجهی، مسجد بزرگ در قطیف و احساء ساخته شد. همچنین پس از کوشش‌های فراوان، امکان ساختن مسجد در شهر دمام فراهم و مساجدی در آنجا ساخته شد.

آری! در مناطق قطیف و احساء مساجد فراوانی داریم، اما در مدینه منوره هنوز به شیعیان اجازه ساختن مسجد نمی‌دهند. در مناطق تازه ساخت نیز وضعیت به همین منوال است؛ به این معنا که در صورتی به شیعیان برای ساخت مسجد اجازه می‌دهند که فقط در منطقه خود مسجد بسازند، اما در مناطقی جدید که شیعیان و اهل سنت با هم زندگی می‌کنند، به آنها اجازه نمی‌‌دهند. به عنوان مثال، شیعیان منطقه «خبر» که در کنار اهل سنت زندگی می‌کنند، نمی‌توانند مسجد بسازند. از این رو، شیعیان در خانه‌های بزرگ گرد آمده، نماز می‌خوانند؛ اما از چهار ماه پیش، آنان را از این کار هم باز داشته‌‌اند.

آیا حساسیتی که نسبت به مساجد شیعیان در عربستان ابراز می‌شود، در مورد حسینیه‌ها نیز وجود دارد؟

عمری: بله! حتی بیشتر است. حسینیه‌های موجود، از سال‌ها پیش بر جا مانده‌اند و ساختن حسینیه جدید در عربستان ممنوع است. اکنون با اجازه دولت عربستان، شیعیان می‌توانند مسجد بسازند، اما ساختن حسینیه همچنان ممنوع است. البته گاهی دولت چشم پوشی می‌کند. از این‌رو، تحت عنوان «مجلس العائله» (مجمع خانواده) مکان‌هایی ساخته می‌شود و در آنها فعالیت‌های دینی انجام و مجالس [سوگواری] برگزار می‌شود.

آیا آمار دقیقی از مساجد شیعیان عربستان در دست میباشد؟

عمری: خیر، در این زمینه آمار دقیقی وجود ندارد، اما برآورد تقریبی، از وجود نزدیک ششصد مسجد کوچک و بزرگ شیعیان در قطیف و احساء حکایت دارد و به نظر می‌رسد که شمار حسینیه‌ها از مساجد بیشتر باشد، به این معنا که آمار حسینیه‌ها در قطیف و احساء، در ابعاد گوناگون از هزار واحد کمتر نیست؛ زیرا در مواردی دیده می‌شود که در بخشی از یک خانه مسکونی، مراسم مذهبی و مناسبت‌های مربوط به اهل بیت علیهم السلام برگزار می‌شود.

آیا شیعیان عربستان سعودی همگی دوازده امامی هستند یا شیعیان زیدی و اسماعیلی هم در آنجا سکونت دارند؟

عمری: در نجران شیعیان اسماعیلی و نیز اندکی از شیعیان زیدی -که اصالتاً از یمن هستند- وجود دارند که برخی‌شان نیز تابعیت سعودی گرفته‌اند و نمود ندارند، اما کسی از شهروندان سعودی سراغ نداریم که درعین زیدی مذهب بودن، کیانی آشکار و روشن داشته باشد. در حقیقت، تعداد کمی از شیعیان سعودی، اسماعیلی و بیشتر آنان دوازده امامی هستند.

آیا آنان(شیعیان غیر دوازده امامی) نیز مسجد و عالمانی دارند؟

عمری: اسماعیلیه نجران مسجد و عالمانی دارند و اکنون نیز در مناطق دیگر در حال ایجاد مراکزی برای خود هستند. روشن است که این مراکز عنوان مسجد ندارند، بلکه صرفاً مرکز هستند. به عنوان نمونه، آنها در «قطیف»، «دمّام» و «جُبیل» مرکز دارند، با این توضیح که زمین‌هایی با مساحت‌های بزرگ (مانند مزرعه یا باغ) می‌‌خرند و در آن مصلّا، سالن همایش و محل سخنرانی می‌سازند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics