آیین رونمایی از طراحی رشته «فقه السیاسه» با حضور و سخنرانی حجاسلام محمدهادی مفتح، محسن مهاجرنیا، ذبیحالله نعیمیان و حیدر همتی در موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) برگزار شد.
به گزارش شبکه اجتهاد، در ابتدای این مراسم حجتالاسلام حیدر همتی، مدیر مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: با توجه به اهدافی که مؤسسه دارد آن را پیگیری میکند موضوع نسبت فقه و علوم انسانی است و اینکه چه ضرورتی اقتضا کرده که ما به این سمت حرکت کنیم که گره بین فقه و علوم انسانی را در این مؤسسه ایجاد کنیم.
تعاریفی که از علوم انسانی وجود دارد و اهدافی که برای آن تعریف شده است به نوعی در دو حوزه قابل طرح است یکی حوزه توصیفی و یکی هم حوزه هنجاری است در حوزه توصیفی به نوعی در علوم انسانی گفته شده که علوم انسانی متکفل توصیف گزارههای اتفاق افتاده در حال اتفاق و این که در آینده قرار است رخ بدهد به نوعی این را مبنای علوم انسانی قرار دادند و گفتند نگاه ما نگاه هنجاری و توصیهای نیست اما در ادامه همین فضای علوم انسانی وارد فضای هنجار و توصیه میشد اما در حوزه توصیف نسبتی که فقه و علوم انسانی پیدا میکند در حیث موضوع شناسی است به این صورت که امروزه یکی از چالشهایی که ما در مدیریت فضای سیاسی اجتماعی داریم و فقه و فقیه با آن در چالش است مسئله موضوع شناسی است یعنی از حیث موضوع شناسی ضرورت دارد که فقیه امروز وارد علوم انسانی بشود اینکه احکام بی شک بر یک موضوعی باشد و این موضوعات هم به صورت فرایندی در حال تغییر و تحول هستند.
ابتدا نسبتی که فقه و علوم انسانی میتواند پیدا کند از حیث توصیفی است آن قسمتی که علوم انسانی توصیف میکند میتواند موضوع شناسی برای یک فقیه قرار بگیرد از طرف دیگر فهم موضوع هم با توجه به تحولات سیاسی و اجتماعی یک فهم پیچیدهای شده است نمیتوان به سادگی از مسئله عرف عبور کرد و صرفاً بخواهیم بحث موضوع شناسی را به عرف موکول کنیم این چالش همچنان وجود دارد به خاطر اینکه امروز با تحولات عینی که رخ داده حتی بحث موضوع شناسی هم نیازمند روش تحقیق و روش فهم هست از طرف دیگر عرفها هم عرفهای تخصصی شده است عرف جامعه شناس، عرف روانشناس، عرف اقتصاددان بدون عرفهای تخصصی شده نمیتوان به صرف یک عرف عمومی حکم الله را بر این موضوع جاری و ساری کرد پس این اولین ارتباط بین فقه و علوم انسانی است.
دوم در حیث هنجار هست؛ به نوعی امروزه علوم انسانی وارد بحثهای هنجار باید و نباید شده است اینجا چه کمکی در نسبت فقه با علوم انسانی وجود دارد؟ امروزه علوم انسانی هنجارهای مختلفی را در حیطه اقتصاد در حیطه روانشناسی و سیاستگذاری بایدها و نبایدهایی را برای جامعه امروز تعیین کرده است دستگاه فقه یک دستگاهی است به این صورت که از آنجایی که فقه ذاتاً معطوف به عمل است از این رو یک ارتباط خاصی با حوزه هنجاری علوم انسانی پیدا میکند و بی شک مطابق با اهدافی که برای خلقت انسان در نظر گرفته شده در فقه ما بایدها و نبایدهایی را در فرایند رسیدن به این اهداف داریم و در این جا مطابق با دستگاه فقاهت باید مورد بررسی قرار داد که این بایدها و نبایدها در نسبت با بایدها و نبایدهای شرع چه نسبتی پیدا میکند.
آنچه که تاکنون بیشتر به آن توجه شده است ارتباط اینها در حوزه مبانی نظری بوده است چیزی که امروز خروجی بعضی از مؤسسات در چهل سال انقلاب بوده است به نوعی در حوزه مبانی پیشرفته است اما در حوزه باید و نباید این فقه هرچه میتواند ورود پیدا کند و در نسبت با اهداف شریعت بایدها و نبایدهای علوم انسانی را مورد محبت قرار بدهد.
گام بعدی که مربوط به بحث نظام سازی اجتماعی میشود بی شک علوم انسانی امروزه هر کدام مکتب دارد هر کدام نظام خاصی دارد چه در حوزه نظام لیبرال در اقتصاد و به همین صورت که هر کدام از آنها به نظام سازی رسیدند ما برای مدیریت جامعه چارهای نداریم جز از اینکه نظام اجتماعی و سیاسی داشته باشیم فقه باید بی شک بتواند در نسبت با نظامهایی که امروز ایجاد شده نظام برآمده از دین را که قابلیت اجرای سیاسی و اجتماعی و جامعه دارد را در آن بیان کند و به طراحی آن بپردازد که اینها بعد از تحقق حوزه موضوع شناسی است که بحث فقه نظام ساز بعد از گذر از موضوع شناسی است که بتوانیم بعداً مسئله نظامسازی را به جد پیگیری کنیم و نظام سیاسی اجتماعی و اقتصادی فقهی را بر اساس مبانی حجت مند دینی کشف و طراحی کنیم.
سخنان حجتالاسلام دکتر مفتح، رئیس مرکز اسلامی هامبورگ
در ادامه حجتالاسلام محمدهادی مفتح، رئیس مرکز اسلامی هامبورگ به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: یک چیزی برای یک انسان که یک فعالیت را آغاز میکند خیلی مهم است این است که واقعاً ضرورت آن کار و آن فعالیت را درک بکند و شناخت کاملی از پیرامون آن موضوع و مطلب داشته باشد این در انگیزهای که انسان را به کار وادار میکند خیلی مؤثر هست.
موقعی هست یک شخصی یک فعالیتی یک مسئولیتی یک رشتهای را آغاز میکند و مشغول میشود از باب این که به هر حال هر کسی یک تخصصی در یک زمینهای داشته باشد آن انگیزه فعالیت او میشود اما گاهی اوقات است که انسان به انگیزه الهی به انگیزه یک وظیفه دینی که باید یک بار زمین مانده را از روی زمین بردارد وقتی با آن انگیزه وارد شد طبیعتاً در توفیق او هم خیلی مؤثرتر خواهد بود و با جدیت بیشتری تلاش خواهد کرد و توفیقات بیشتری شامل حال او خواهد شد لذا من یک بخش از این صحبتی که در خدمت شما دوستان هستم به این مسئله خواهم پرداخت.
این رشتهای که شما الان به عنوان رشته فقه السیاسه مشغول آن شدید این چه ضرورتی را دارد و چه وظیفهای را بر عهده ما طلاب میآورد؟ به هر حال الان بیش از چهل سال است که دین در کشور ما دارد حکومت میکند در طول این ۱۴۰۰ سالی که از ابتدای اسلام تا امروز گذشته است اسلام به یک معنا حکومت کرده است اما در حقیقت متولیان دین حکومت نکردند از ابتدا خلفای اموی و عباسی تا آخرین آنها که در این منطقه رژیم پهلوی بود همه اینها کسانی بودند که ادعای دینداری داشتند اما علمای دین حاکم نبودند دین حاکم نبود و اگر کمبود و کسری و خطایی در کار حکومت پیش میآمد کسی از دین طلب نمیکرد و اگر ناکارآمدیای بود این ناکارآمدی به پای دین گذاشته نمیشد اما الان در این چهل سال و بیش از چهل سال اگر ناکارآمدیای در باب حکومت و در اداره جامعه پیش بیاید که تا حدودی پیش آمده است این به پای دین گذاشته میشود و خدایی ناکرده اگر این نظام نتواند از عهده اداره جامعه به خوبی بر بیاید این ناکارآمدی دین در اداره زندگی دنیای مردم در اداره جامعه اگر تثبیت بشود اگر خودش را در اذهان تحکیم بکند دو تالی فاسد خواهد داشت همان چیزی که در عالم غرب هم اتفاق افتاد در قرون وسطی ده قرن دین حکومت کرد صاحبان کلیسا و علمای دین مسیحیت و حکومت کردند و ناکارآمدی آن اثبات شد یعنی در حدود قرن ۱۷ و ۱۸ معلوم شد که دین مسیحیت نمیتواند از عهده اداره جامعه و اداره زندگی دنیوی مردم بر بیاید؛ اگر ناکارآمدی دین اثبات بشود چه میشود؟ عدهای از مردم که دین آنها سست است کلاً پشت پا به دین میزنند و بی دین میشوند و اعتقادات آنها کاملاً از بین میرود و یک بی دینی در جامعه به وجود میآید افرادی که دینشان قوی باشد اعتقاداتشان پایدار باشد به سکولاریسم رو میآورند آنها میگویند دین برای آخرت و دنیا برای علم، این اتفاقی است که در کشورهای غربی افتاد یعنی بعد از قرون وسطی در قرن ۱۷ و ۱۸ که سیطره کلیسا بر اروپا از بین رفت موج بی دینی و موج سکولاریسم در اروپا و در عالم مسیحیت اتفاق افتاد الان مسیحیان متدین سکولار هستند و آنهایی هم که آن قدر پایبند دین نبودند بی دین شدند.
این خطری است که جامعه ما را تهدید میکند شما میبینید بزرگانی مثل مرحوم مهندس بازرگان که همه شما با اسم او آشنا هستید بازرگان کسی بود که پیشتاز و پرچمدار نزدیکی تحصیلکردگان دانشگاه به دین بود همانطور که در پیام مقام معظم رهبری در هنگام فوت مرحوم بازرگان شما مشاهده میکنید بازرگان پرچمدار بود که به دانشجویان، تحصیلکردگان و اساتید دانشگاهی بگوید به طرف دین بیایید دیندار باشید دین بنا دارد جامعه را اداره کند دین از پس نیازهای روز انسان برمیآید شما عناوین کتابها و مطالب آقای بازرگان را که ببینید میبینید همه آنها در همین زمینه است همه موارد میخواهد بگوید بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را با نیازهای روز بشر قابل تطبیق ببیند و این را اثبات کند که دین میتواند از عهده نیازهای جامعه بربیاید.
همین آقای مهندس بازرگان در اواخر عمر آخرین آثاری که از ایشان منتشر شده و شاید همان ماههای آخر عمر ایشان بوده که همان زمان هم خیلی مورد تعجب علاقه مندان به آقای بازرگان قرار گرفت ایشان آمد کاملاً گفت آخرت و خدا هدف بعثت انبیا است این عنوان آخرین مقالهای میباشد که از مهندس بازرگان منتشر شده است که هدف بعثت انبیا آخرت بود نه دنیا؛ من روی آرا مهندس بازرگان تسلط ندارم که ببینم آیا به این تصریح هم کردهاند یا نه، بعضی از افراد تصریح میکنند که اعتقاد به سکولاریسم دارند اما آیا مهندس بازرگان هم چنین تصریحی در سخنانش هست یا نه من به خاطر ندارم اما این تعبیر و سخنانی که در این آخرین اثر مهندس بازرگان است دقیقاً به همین معناست که دین برای آخرت است نه برای دنیا، دین برای اداره امور زندگی دنیای کاربرد ندارد دنیا را باید با علم و دانش بشری اداره کرد دین را باید برای آخرت قرار داد این دقیقاً همان سکولاریسم است یعنی مهندس بازرگان متدینی که معروف بود که زمانی که برای تحصیلات دانشگاهی میخواست به اروپا برود و جز اولین گروهی بود که برای تحصیلات دانشگاهی اعزام شدند معروف بود که میگفتند به قول آن زمان با آفتابه به اروپا رفت یعنی با رعایت مسائل دینی رفت ولی نهایتاً به چنین نتیجهای رسید این یک نگرانی است که وجود دارد.
ما در تاریخ هم میبینیم حدود سال ۵۴ بود که مجاهدین خلق که یکسری دانشجویان جوان متدین مبارز بودند البته چون پایههای دینی اینها قوی نبود سال ۵۴ شمسی کلاً مارکسیست شدند این یک موجی در بین متفکران و اندیشمندان ایجاد کرد که چه اتفاقی افتاد خاطرم هست در آن زمان یک جلسهای در منزل یکی از افراد مبارزی که آن زمان بودند تشکیل شد من هم در آن زمان کودک دبستانی بودم جلسه بود که مرحوم دکتر شریعتی بود مرحوم شهید مطهری بود اجرای آن جلسه با آیتالله خامنهای بود که نهایتاً خود ایشان هم مطالب را جمع بندی کردند موضوع این بود که چه باید کرد الان در این وضعیتی که پیش آمده ما چه وظیفهای را داریم و چه باید کرد.
به دنبال این مسئله حدود دو سال قبل از انقلاب بود چه تلاشهایی شد و یک مجموعه چهار نفر از بزرگان حضرات آیات شهید بهشتی، شهید مفتح، آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله مهدویکنی دور هم جمع شدند جلسات هفتگی داشتند که در منازل میگشت و شروع کرده بودند مسائل مختلفی که برای اداره جامعه بر اساس دین لازم است مباحث اقتصادی، مباحث فقهی، مباحث سیاسی و سایر مباحث را از منابع دینی استخراج بکنند که البته به پیروزی انقلاب و شهادت آن بزرگان و اشتغالات دیگرشان خورد و کار به نتیجه نرسید همه اینها به این معنا بود که ما نیاز داشتیم قبل از تشکیل حکومت که این مسائل را تدوین کرده باشیم انقلاب وقتی پیروز شد که این زمینهها هنوز فراهم نبود اگر هم ما مشکلاتی داریم بعد از چهل سال هنوز در ارکان مهمی از حکومت میبینیم نگاه دینی حاکم نیست پاسخگو نیست و روشنترین آن مسئله بانک است و خیلی مسائل دیگر هم هست اینها به واسطه این است که نه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فرصت نبود که متفکرین بنشینند و از منابع دینی پاسخ نیازهای روز جامعه را استخراج و استنباط با کنند.
دو خطر سکولاریسم و بیدینی برای جامعه
نتیجهاش این میشود که بعد از ۴۰ سال افرادی که در این جامعه زندگی میکنند و شاید مسائل را به نحو ریشهای نگاه نمیکنند به این نتیجه برسند که دین نتوانست جامعه را اداره کند و دو خطر سکولاریسم و بی دینی برای جامعه به وجود بیاید اینجاست که رسالت ما طلاب علوم دینی سنگینتر هست. اگر توقعی هست از طلاب علوم دینی است ما مدعی این هستیم که دین شناس هستیم ما در استخراج مسائل از منابع دینی تخصص داریم اگر لازم است حرف دین استنباط بشود کار ماست نه دیگرانی که این تخصص حوزوی را ندارند بنابراین به قول معروف الان توپ در زمین حوزه است و حوزه الان باید پاسخگو باشد حوزه الان بدهکار است، مردم هر جا نیاز بوده حضور پیدا کردند هرجا قبل از انقلاب بعد از انقلاب در جنگ در غیر از جنگ نیاز بود حضور داشته باشند همه اش اتفاق افتاده است و مردم کم نگذاشتند الان ما حوزویان هستیم که به مردم بدهکار هستیم و باید آستینها را بالا بزنیم و در این زمینه قدم برداریم نیازهای جامعه را برای اداره دینی اجتماع از منابع دینی استخراج کنیم در این زمینه دو نگاه به فقه است که یک نگاه به فقه نگاه فعال است یکی هم نگاه انفعالی و منفعل است.
نگاه فعال یعنی چه باید کرد را از فقه اخذ کنیم فقه نگاه فعال در جامعه دارد چه باید کرد در برابر مشکلات فرهنگی مشکلات اقتصادی مشکلات سیاسی مشکلات اجتماعی روابط بینالملل و سایر امور باید چه کرد این نگاه فعال به فقه میشود؛ اما نگاه منفعل یعنی حکم آن چه باید کرد را از فقه اخذ کنیم همین روشی که به آن نگاه شورای نگهبانی میگوئیم یعنی نمایندگان مجلس بر اساس تئوریهایی که دارند بر اساس علومی که فرا گرفتند برای مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی طراحی میکنند بعد این راه حلها این آنچه باید کردها میآید از فیلتر شورای نگهبان میگذرد و شورای نگهبان با نگاه فقهی به این نگاه میکند میگوید جایز هست یا جایز نیست در واقع منفعل است نه فعال که این هم یک نگاه به فقه است.
این فقه السیاسهای که الان طراحی شده بر اساس آن نگاه فعال است یعنی فقه بیاید بگوید چه باید کرد این نظرات مخالفی که الان وجود دارد و میگویند فقه اصلاً توان ندارد و نباید چنین توقعی از فقه داشت خاطرتان هست بحثهایی که در گرفته و مخالفین و موافقین آمدند صحبت کردند و بر اساس همین دو نگاه به فقه بود. الان میخواهم در این باره بحث کنم که چه توقعی از شما عزیزان هست؛ آیا برای فقه السیاسه یک قواعد فقهی جدیدی لازم است تأسیس بشود یا با همین روش و اسلوب فقهی که در حوزهها در امور مختلف با آن آشنا هستیم میشود کار فقه السیاسه را هم پیش برد این بایستی تبیین بشود اما هرچه که هست باید کسانی که پرچم دار و عهده دار چنین مسئله هستند خود شما که دارید در این مسیر قدم برمیدارید باید قدرت استدلالات فقهی و اصولیتان هرچه قویتر باشد.
در بین متفکرین در همین حوزههای خود ما افراد مخالفی هستند که این توقع از فقه را توقع صحیحی نمیدانند و همه شما به این مباحث آشنا هستید به هر حال اگر شما بخواهید اثبات کنید که میتوان نگاه فعال به فقه داشت باید بر اساس قدرت علمی باشد باید بر اساس قدرت استدلال باشد چون فضا فضای علم و اجتهاد و استدلال است و اگر مطلب ضعیف ارائه شود جای خودش را باز نمیکند اگر این مطلب بخواهد تحکیم و تثبیت بشود باید هر کدام از شما به لحاظ علمی آن مقدار قوی باشید و قدرت داشته باشید و استدلالهایتان آنقدر استدلالهای قابل قبولی باشد که جای خودش را در فضای علمی حوزهها باز بکند و اگر لازم است یک مدرسه جدیدی تأسیس بشود و یک روال جدیدی جای خودش را در حوزههای علمیه ما باز بکند به هر حال کار بسیار مبارکی هست و وظیفه بحث بسیار مهمی است که شما عزیزان به دوش گرفتهاید.
سخنان حجتالاسلام رجبی، معاون پژوهش پژوهشگاه فقه نظام
در ادامه حجتالاسلام مجید رجبی به ایراد سخنرانی پرداخت و اظهار داشت: بنده میخواهم بحث خودم را بیشتر در حوزه خود این رشتهای که الان تدوین شده خدمت دوستان ارائه بدهم در ابتدا یک مقدمهای عرض میکنم شکی نیست که نظام سیاسی در رأس هر نظام اجتماعی قرار دارد اگر ما یک جامعهای داریم و آن جامعه دارای یک نظامی است در رأس هرم آن جامعه نظام سیاسی قرار میگیرد مهمترین عنصر نظام اجتماعی نظام سیاسی و نظام سیاسی هم برخاسته از فقه سیاسی است.
اگر این نظام سیاسی بر مدار اسلام و فقه اسلامی حرکت کرد آن مسیر اسلامی خواهد بود و اگر نظام سیاسی در مدار اسلام و موازین اسلامی حرکت نکرد آن وقت شاید دیگر اسلامیت خرده نظامها هم آن قدر مثمر ثمر نباشد این را دارم بر اساس متن آیات و روایات خدمتتان عرض میکنم یک روایت را به عنوان نمونه از امام باقر علیه السلام خدمتتان عرض میکنم «قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّهٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَهِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّهُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّهً تَقِیَّهً» این قدسی است به تحقیق هر قوم و جامعهای را که ولایت امام جائر که از طرف خدا نیست بپذیرند مواخذه خواهم کرد اگرچه رعیت در اعمال فردی خودشان نیکوکار و با تقوا باشند یعنی رفتارهای فردی آنها درست است ولی نظام اجتماعی و سیاسی آنها و رفتار کلان و اجتماعی آنها منطبق با موازین شرعی نیست.
و در طرف مقابل «وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّهٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَهِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّهُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَهً مُسِیئَهً» و هر جامعهای را که ولایت امام عادلی را که از طرف خدا است را خواهم بخشید (دو خصوصیت برای این حکومت و نظام سیاسی ذکر میکند یکی اینکه عادل باشد و دوم اینکه از طرف خدا باشد) اگرچه این رعیت در رفتارهای فردی خودشان گناهکار هستند و ظلمهایی دارند اما به خاطر آن نظام مدیریت سالمی که بر آن حاکم است خطاهای متن جامعه قابل اغماض است؛ این اهمیت نظام سیاسی را در رأس هرم نظام اجتماعی برای ما نشان میدهد و لذا واقعاً فقه سیاست باید ما را به این سمت رهنمون بکند.
فقه سیاست باید بسط توحید عملی در جامعه باشد یعنی آن لا اله الا الله در قرآن کریم آمده در اطاعت از انبیا تحقق پیدا کرده است ولایت طولیای که خدای متعال نسبت به انسان دارد و بعد امامان علیهم السلام و بعد به فقیه عادل جامعالشرایط و بعد این ولایت طولی در سطح کارگزاران نظام اسلامی امتداد پیدا میکند. این انسجامی که باید میان رفتارهای سیاسی بین حکومت و مردم و مردم با همدیگر برقرار بشود این را باید در فقه سیاست ساخته و پرداخته کرد نظمی که میخواهد در جامعه برقرار بشود این جامعهای که بر اساس تدین به ولایت امام عادلٍ من الله بنا شده، نظم در این جامعه بر چه اساس باید شکل بگیرد؟ نظم بر این جامعه باید بر اساس فقه شکل بگیرد ما در زمینه ولایت فقیه تحقیقات ارزشمندی را در طول تاریخ انقلاب و تا پیش از انقلاب داشتیم پس از انقلاب خیلی بیشتر و مفصلتر بود اما مسئلههای نظام سیاسی و ساحتهای مختلف عالم سیاست که باید در آنجا نظم برقرار بشود و پشتوانه و محتوای این نظم باید از فقه گرفته شود در این زمینه کمتر کار انجام دادیم.
مراکز آموزشی که برای اجتهاد و مرزی در سیاست تربیت نیرو بکند تا بعد بتوانند این مراکز و این نیروها وارد بشوند و ساحتهای مختلف و مسائلی که جدید است مورد توجه قرار بگیرد و لذا ما باید با یک نگاه مسئله محور وارد فقه سیاست بشویم در عین حال که مبانی و روش اجتهادی و آن بینشهای کلان شناخت نظام سیاسی را باید ابتدا کسب کنیم و بعد وارد این مسئلهها بشویم یکی یکی این مسئلهها را باید نیرو تربیت کنیم تا این نیروها به سمت حل مسئله بروند. طبیعتاً حوزه علمیه تهران از این جهت یک اهمیت فوقالعادهای دارد و آن این است که تهران پایتخت جمهوری اسلامی است و طبیعتاً توقع از طلابی که در آنجا هستند بالاتر است و از این جهت حوزه علمیه تهران باید در این زمینه تلاش کند طلاب زحمت بکشند تا انشاالله بتوانند به آن هدف مقصود برسند و در آن مسیر حرکت کنند.
امروز به همت این فقیهان دو رویکرد در عرصه حکمرانی دینی مطرح شده است البته اینها از ابتدای انقلاب مطرح بوده است ولی بعد از یک مدتی کأنه در طول جریان انقلاب مسائل جنگ بعد مسائل بنیادین و شبهاتی که جدی وارد شد به اینها کمتر توجه شده است یکی روش عدم مغایرت در برخورد با مسائل حکمرانی و یکی هم روش فقه نظام است که نظام اجتماعی و سیاسی، قانونگذاری، سیاستگذاری، ساختارسازی اینها از دل فقه و از دل شریعت باید کشف بشود و به مقام اجرا برسد ما این نگاه را داریم و معتقد هستیم این نگاه شدنی و عملی است و خودش را در عرصههای مختلف هم نشان داده است که هرگاه در این زمینهها ما از دل فقه و از دل اندیشه ناب اسلامی به دنبال راه حل بودیم به دنبال کشف ساختار، قانون و سیاست بودیم موفق بودیم اما هرگاه رفتیم از دستاوردهای دیگر بخصوص از تمدن غرب که بر اساس مبانی غیر الهی بنا شده مسائلی را وارد کردیم در عرصه اجتماعی و سیاسی با چالشهای مختلفی مواجه بودیم ولو این که آمدیم اسلامیت آن را با یک سری پیوستهایی حل کنیم اما آن مسیر همان مسیری است که پشتوانه آن یک سری مبانی غیر الهی وجود دارد.
طراحی رشته فقه سیاست؛ نیازمند شناخت دیگر علوم
ما در اینجا نیاز به شناخت مبانی تمدن غرب داریم یعنی در طراحی رشته فقه سیاست ما به یک سری علومی نیاز داریم در گام اول رشته تعریف شد سیاست سیاستگذاری و هدف گذاری انجام شد هدف هم این بود که فقه سیاست یک هویت مستقلی غیر از دانش سیاست یا دانش حقوق داشته باشد و هویت اصیل اسلامی و حوزوی خودش حفظ بشود گام بعدی تمام دروسی که مرتبط با دانش فقه السیاسه بود جمع آوری شد این جمع آوری در ۳ یا ۴ سطح انجام شد همه مباحث علوم سیاسی همه مباحث حقوق سیاسی همه مباحث پیرامون فقه سیاسی مثل مباحثی از قبیل فلسفه فقه سیاسی، تاریخ فقه سیاسی، فقه سیاسی در کلام فقیهان، روش شناسی، اصول فقه، منابع آن، آیات، روایات، سیره و خود مباحث فقه سیاسی جمع آوری شد یعنی در چهار عرصه علوم سیاسی، حقوق سیاسی، مباحث پیرامون فقه و خود مباحث فقهی این چهار عدد فهرست مواد درسی آماده شد هر آنچه که احساس میشد که در دروس دانشگاهی مرتبط با این مسئله است و هر آنچه که در دروس حوزوی مرتبط با این رشته و این هدف گذاری هست جمع آوری شد.
در گام بعد و بعد از این جمع آوری به یک اولویت سنجی پرداخته شد درسهای اولویت دارتر و آنهایی که حالت کلیتر دارند در یک جدول به صورت عام و خاص شد و یک سری درسهایی در ذیل درسهای دیگر قرار میگرفتند چون ما در این رشته با یک انبوهی از اطلاعات مواجه هستیم طبیعتاً باید از این طرف دانش پژوه مسئله شناسی را یاد بگیرد بتواند مسئله سیاسی را بشناسد و بعد بتواند تحلیل کند این جهت موضوع شناسی که گفته میشود منظور این است که مسئله را بشناسیم ببینیم آیا اصلاً این مسئله، مسئله درستی هست یا نه آیا سوال درستی است آیا سوال غلطی است نیاز به اصلاح دارد یا ندارد بعد در مرحله بعد به سراغ پاسخ آن بیاییم.
از طرف دیگر نیازمند آشنایی با تمدن غرب در مبانی و آرا پیش فرضهای در این زمینه هستیم بدون توجه به آن مبانی و پیش فرضهای علوم جدید نمیتوان با این دستاوردهای تمدن روبرو شد یکی از اشتباهاتی که ما در طول تاریخ داشتیم و بعضاً پیشینیان هم گرفتار این اشتباه بودند توجه به روبناها بدون توجه به زیربناها است توجه به دستاوردهای تمدن غرب بدون توجه به پیش فرضها و مبانی آنها است؛ ما در جریان مشروطه گرفتار این مشکل بودیم در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در موارد مختلفی گرفتار این چالش بودیم که یک سری نظامها یکسری ساختارها و یک سری مدلهایی را وارد یک جامعه اسلامی و نظام سیاسی اسلامی کردیم در حالی که هدف گذاری آنها به سمت آن اهداف اسلامی نبود.
از یک طرف دانش پژوهان در این رشته نیازمند آموزش مباحث حقوقی هستند خروجی فقه سیاسی در دنیای امروز به شکل نظام حقوقی قرار است مطرح بشود یا حقوق اساسی است یا حقوق بینالملل است حقوق مدنی است حقوق شهروندی است خروجی این فقه سیاسی در یک عرصههای از عرصهها در شکل نظام حقوقی مطرح است چون باید و نباید است این باید و نباید بعداً باید برود در طی یک فرایندی تبدیل به قانون بشود که قانون هم یک باید و نباید است که پشت سر آن ضمانت اجرا و الزام حقوقی هم هست پس قطعاً دانش پژوه در رشته فقه سیاست باید نسبت به مباحث حقوقی هم آموزش ببیند. ساحت چهارم مباحث پیرامون فقه سیاسی است مباحثی نظیر فلسفه فقه سیاسی، تاریخ فقه اینکه باید بداند آیا اصلاً این فقه سیاسی پیشینه دارد یا ندارد نمیخواهیم ارتباط حوزه و دانشپژوهان ما با تراث فقهی ما قطع بشود اتفاقاً پاسخ بسیاری از سوالات ما به گونهای در کلام پیشینیان و فقیهان گذشته ما آمده است.
ادوار فقه، روش شناسی فقه و اصول فقه سیاسی که آیا به یک عناصر مشترکهای غیر از آنچه که در اصول فقه آمده در استنباط نیاز داریم یا نه یا اینها حداقل به صورت تطبیقی کار بشود و مباحث منابع فقه سیاسی باید بدانیم منابع، آیات، روایات، سیره و عقل چه جایگاهی دارند آیا ما در فقه سیاسی آن قدر منبع داریم که میخواهیم به دنبال کشف احکام باشیم یا نه؛ اینها مباحث پیرامونی فقه سیاست است؛ و در نهایت از همه مهمتر عناوین فقهی رشته فقه السیاسه است که این ساحت پنجم است که این عناوین فقهی به عنوان واحد درسی در این رشته مورد توجه قرار میگیرد در جمع آوری مواد درسی چیزی حدود ۳۰ عنوان برای عناوین فقهی جمع آوری شد هر آنچه که در کلمات، در دیدگاهها، در فضای حوزه و حتی در فضای دانشگاه به عنوان یک عنوان درسی که میتواند در دو یا چهار واحد درسی مطرح بشود جمع آوری شد و از میان اینها با همان منطق عام و خاصی که داشتیم یک سری دروس به عنوان دروس عام و یک سری دروس در ذیل آن دروس آن قرار میگیرد که این تقسیم بندی به این سبک انجام شد و حدود تقریباً ۸ الی ۱۰ واحد فقهی در این رشته سطح ۴ قرار داده شد پس این رشته سطح ۴ ترکیب یافته از ۵ مبحث درسی هست.
پیشبینی ما این است که این فقه سیاسی در سطح ۴ باید در سطح ۵ به شکل گرایشهای فقه سیاسی ادامه پیدا بکند و مثلاً در گرایشهای فقه تقنین، فقه روابط بینالملل، فقه دولت و فقه امنیت اینها ادامه پیدا بکند که دوستان وقتی در سطح ۴ با این مواد درسی آشنا شدند و در عرصه فقه سیاست اجتهاد ورزی کردند در سطح ۵ بیایند در یک گرایشی از گرایشهای فقه سیاست به تخصص برسند و یک متخصص کامل و تمامی بشوند تا بتوانند در عرصههای مختلف از اینها استفاده بکنند.
خلاء کارشناسی فقهی در طراحی لوایح و قوانین خرد و کلان
در مورد کارکردهای این رشته هم یک توضیح مختصری میدهم به هر حال ما الان در عرصههای مختلف در نظام اجتماعی خودمان نیازمند به آموزههای فقه سیاسی هستیم در نظام قانونگذاری خب نظام قانونگذاری ما به این شکل موجود در طراحی قوانین و لوایح و ساختارها به لحاظ فقهی به شدت خلع داریم بله به لحاظ کارشناسی ما کارشناسان مختلف در مسائل مختلف داریم ولی به لحاظ فقهی فقیهانی که در این زمینههای فقه تخصصی آموزش دیده باشند بعد پژوهش کرده باشند ما به شدت خلأ کارشناسی فقهی در طراحی لوایح و قوانین خرد و کلان در نظام جمهوری اسلامی داریم اگر فقه با آن نگاه فقهی ورود پیدا بکند کلی در این زمینهها حرف خواهد داشت در مجلس شورای اسلامی در شورای نگهبان در مجمع تشخیص مصلحت در تمام این نهادها نگاه میکنیم میبینیم خلاءهایی وجود دارد که باید برای رفع این خلأها پیشنهاد سازی بشود و این پیشنهادها نیازمند حضور فقیهان و فقه پژوهان کارآمد در این عرصه است همین طور در عرصه نظام اجرایی نگاه میکنیم در زمینههای مختلف ما چالشهای گوناگونی داریم در بحث برنامه و بودجه ببینید ما همین چالش را داریم در عرصه نظام قضائی همینطور است در بحثهای امنیتی ما به شدت از طرف نهادهای امنیتی و نظامی مان در حوزه علمیه مطالبه شدیم در عرصه سیاست خارجی و روابط بینالملل چقدر فضای کار هست و چقدر فضاهای خامی هست که هنوز آنطور که باید فقه حتی در بعضی از این زمینهها ورود خام هم پیدا نکرده است چقدر بسترهای منطقه الفراغی هست که جا دارد دوستان با کارشناسی و با تأمل بیایند در این عرصهها متخصص بشوند و واقعاً الان طلب و نیاز هم است یعنی از خود دستگاههای اجرایی وقتی بدانند که واقعاً یک نگاه اصیل فقهی وجود دارد به شدت خودشان میآیند و رو میآورند و آماده هستند که استفاده کنند به شرط اینکه ما حرف برای گفتن داشته باشیم بله البته ممکن است در مقام اجرا یک سری چالشهایی مواجه شویم اما اصل کارکردهایی که این رشته دارد به نمونههایی از آن در عرصههای مختلف اشاره کردم و خیلی بیش از اینها هم هست گاهی اوقات دوستان در عرصه تبلیغ میگویند آیا فقه سیاست به درد سخنرانی و تبلیغ هم میخورد و شاید فقه تربیت ظرفیت بیشتری برای این کار داشته باشد در حالی که بسیار در عرصه ارتباط با مردم و عرصه تبلیغ و سخنرانی و منبر هم حتی مسئله فقه سیاسی یک مسئله کلیدی است شما با آن اطلاعات و درک درست در تعامل با مردم در آگاه سازی مردم نسبت به مسائل روز و نیازهای آنها و آگاه سازی آنها نسبت به حقایقی که در نظام سیاسی اسلام وجود دارد و ممکن است جامعه ما در عرصه اجرا مثلاً با آنها فاصله گرفته باشد و مردم را باید نگاه بکنیم هر جور نگاه کنیم واقعاً یکی از وظایف تعیینی و واجب عینی و تعیینی ما است که حالا که در این زمینه ورود پیدا کردیم با تمام وجود تلاش بکنیم تا بتوانیم انشاالله زمینه ساز ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم.
سخنان حجتالاسلام مهاجرنیا، عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا گفت: عنوان موضوعی که من خدمتتان هستم رویکرد معرفت شناسی به فقه السیاسه یا نظریه انشعاب علوم هست با توجه به موضوع فقه السیاسه من راجع به نظریه انشعاب علوم خدمتتان هستم یک نظریه معروفی هست راجع به تخصصی شدن علوم و انشعاب علوم پیشفرض این موضوع این است که دانشها دو گونه هستند یک دانشهایی داریم که کلان دانش هستند و یک دانشهای خاص داریم؛ دانشهایی که کلان هستند مجموعه دایره المعارفی از علوم مختلف است یکی از راههای تولید علم این است که این کلان دانشها خرد و تخصصی بشوند و تبدیل به دانشهای خاص بشوند.
امروز برای علومسیاسی روز بسیار مبارکی است که دارد از یکی از شاخههای آن رونمایی میشود آن هم شاخههای شناخته شده علوم سیاسی اسلامی از این جهت جای خوشحالی دارد چون میدانید ما هنوز با همه تلاشهایی که شده یک علم سیاست اسلامی نداریم مجموعه شاخهها و گرایشهای مختلفی مثل فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی جمع شدند و یک دانشی را به نام سیاست اسلامی مطرح میکنند اما هنوز به معنای علم و دارای دیسیپلین و یک نظم خاص معرفتی ما نداریم به هر صورت این شاخه یک گامی است در راستای اینکه ما به سمت تولید یک علم سیاست اسلامی برویم.
برای تولید علم اسلامی قاعدتاً راههای مختلفی هست یکی از راههای اش این است که دانشهای کلانی مثل فقه که مجموعه گستردهای از دانشهای مختلف اسلامی است مثل سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی و بقیه دانشهای اسلامی اینها آرام آرام تخصصی بشوند و از دل دانش مادر خودشان استقلال پیدا کنند. یک راه دیگر این است که دانشهای مضاف از دل کلان دانش فقه به صورت مضاف مطرح شوند و خود این دانش مضاف هم باعث تولید علم و بسط معرفت در حوزههای مضاف نشان خواهد بود؛ نکتهای که من در این زمینه به عنوان یک الگو و تجربه عرض میکنم این است که ببینید ما بعد از رنسانس فلسفهای که مجموعهای از دانشهای متنوع بود میدانید فلسفه در یونان باستان و همین جور در جهان اسلام قرن ۴ و ۵ دوره فارابی مجموعه حکمت نظری و عملی بود که شامل بسیاری از دانشهای متعدد مثل فیزیک، شیمی، ریاضی، الهیات، طبیعیات و خیلی دانشها در این کلان دانش فلسفه قرار میگیرد یکی از تجربههایی که در اروپا اتفاق افتاد این بود که این دانشهای خرد از دل فلسفه بیرون آمدند البته آفتهای فراوانی هم ایجاد شد اینقدر به صورت افراطی در اینها تخصص گرایی اتفاق افتاد که وقتی از دل آن دانش مادر مستقل شدند فقط تنها خودشان را علم میدانستند و آن دانش مادر را که فلسفه بود از دایره علمیت خارج کردند اما نکته این است که آن تجربهای نسبتاً موفق بود به دلیل اینکه پیشرفت بشر در علوم مختلف علوم انسانی و حتی علوم دقیقه مدیون همین تخصصی شدن علوم بود.
من منطق تحول را به اختصار عرض میکنم ببینید اگر یک دانشی کلان مثل فلسفه مثل فقه بخواهند خرد بشوند و تحول در آنها انجام بشود و دانشهای کوچکتر از درون آن بیرون بیاید منطق تحول اش یک مراحل چهارگانهای است که در آن کلان دانش باید بخش تولیدش، استنباطش، استنطاقش و استظهارش اینقدر قوی بشود که آن حوزههای کلانی که در درونش هستند را پوشش بدهد یعنی به تعبیر دیگر تولید گزارهها تولید نظریات و پارادایمهای مختلفی در درون آن کلان دانش باید ایجاد بشود این مرحله اول است.
مرحله دوم اینکه وقتی تولید در یک دانش بالا میرود انباشت اطلاعات شکل میگیرد ویژگی این دو دوره این است که هم در مرحله تولید هم در مرحله انباشت عمدتاً دانش نخبگانی است مخصوصاً در مرحله تولید دانش عمدتاً در اختیار نخبگان و متفکران و کسانی است که تولید دانش میکنند. در مرحله انباشت اطلاعات و نظریات و پارادایمها علاوه بر نخبگان دیگران هم میتوانند از این انباشت اطلاعات استفاده کنند و این انباشت در اختیار همه قرار میگیرد وقتی در این بخش انباشت دانش دارد آرام آرام عمومی میشود نیاز واقعی هم شکل میگیرد و در بیرون هم برای اینکه این دانش استخدام بشود و به کار گرفته شود تقاضا ایجاد میشود بنابراین مرحله سوم آن نیاز و تقاضایی است که در بیرون برای استفاده از این انباشت نظریات و اطلاعاتی که شکل میگیرد وجود دارد. مرحله چهارم وقتی که نیاز واقعی فراوان شد و تقاضا زیاد شد دانشها آرام آرام به سمت تخصصی شدن میروند یعنی هر حوزهای که تقاضای آن زیادتر است به صورت طبیعی به سمت تخصصی شدن پیش میرود و آن بخش رشد میکند و آرام آرام ممکن است آن حوزه مورد نیازی که دارد از آن استفاده میشود از دل آن دانش مادر فاصله بگیرد همان طور که در فلسفه هم اینجوری بود در بعد از رنسانس استفاده از علوم مختلف در جامعه مثل سیاست مثل اقتصاد، فیزیک، شیمی و ریاضی همه آنهایی که انباشت اطلاعاتش به حد کافی رسیده بود نیاز و تقاضای جامعه برای استفاده از آن زیاد شد این دانشها تخصصی شدند و از دل دانش مادر که فلسفه بود مستقل شدند این یک منطقی است که عملاً الگوی تاریخی هم راجع به آن داریم.
علم فقه؛ علم مادر است
در فقه هم با همین قضیه مواجه هستیم ببینید فقه ما در گذشته همیشه این طور بوده که فقه یک دایره المعارفی بوده که همه میدانیم در متون ما هم وجود دارد که بسیاری از دانشهای زندگی مخصوصاً علوم انسانی در درون همین فقه وجود دارند کل سیاست اسلامی بخش عملش بخش رفتارش از درون فقه باید بیرون بیاید همان جوری که بخش اعتقاداتش از کلام بیرون میآید بنابراین علم سیاست الان در درون این دایرهالمعارف خوابیده است اقتصاد اسلامی انواع معاملات الان در کتب فقهی ما وجود دارد اگر اینها مستقل و تخصصی بشوند دانشهای علوم اقتصادی نه تنها یک علم متنوعی ممکن است از دل فقه عنوان دانشهای انسانی اسلامی بیرون بیاید و خیلی از دانشهای دیگر؛ بنابراین ما در گذشته به رغم اینکه چنین تلقیای وجود داشت که علم فقه علم مادر است و همه هم همین تعصب را روی آن داشتند که کسی که فقه یاد بگیرد مثل این است که همه چیز یاد گرفته است تلقی نادرستی هم نبود واقعاً هم همین جور بود اما در گذشته یک مشکلی که بود این دانش فقط در بخش تولید باقی مانده بود یعنی در بخش استنباط و اجتهاد در دست نخبگان فقهی یعنی مجتهدان باقی مانده بود و این به انباشت نظریه منجر نمیشد یعنی نظریات متنوعی که اداره کننده زندگی باشد پاسخی به واقعیات خارجی زندگی باشد این انباشت اطلاعات کمتر اتفاق میافتاد چون انباشت اطلاعات اتفاق نمیافتاد لذا ارتباط عمومی با فقه کم میشد این فقه فقط در انحصار اهل آن باقی مانده بود نیاز عمومی را پاسخ نمیداد پاسخگویی آن برای نیاز عمومی در حد توضیح المسائل بود توضیح المسائل در واقع دیگر فقه نبود یک سری احکام شرعی بود که باید به آن عمل میکردند یعنی از حالت آن فقه به معنای دانشی به دستورالعمل رفتاری تبدیل میشد که باید طبق آن عمل میکردند لذا این مشکلی که ما در گذشته داشتیم راه تخصصی شدن شاخهها، گرایشها و دانشهای مضافی مثل فقه السیاسه و فقه الحکومه و چیزهای دیگر که فقه به آن اضافه شود فراهم نمیشد و راه بسته بود.
بعد از انقلاب اسلامی تحول بزرگی در فقه اتفاق افتاد و فقه علاوه بر این که در بخش تولید فعال شد و در بخشهای روش تولید گسترش پیدا کرد. انباشت نظریه اتفاق افتاد یعنی در بخش سیاست، حکومت، قدرت، دولت و انواع و اقسام بحثهای سیاسی و اقتصادی نظریات مختلفی ولو نظریات بدوی ولو نظر ابتدایی اینجا شکل گرفت یعنی انباشت اطلاعات در حال رخ دادن است، علم به معنای علم واقعاً شکل میگیرد خب وقتی انباشت نظریه انباشت اطلاعات و حتی پارادایم در این جا دارد شکل میگیرد یعنی شما مثلاً پارادایم اصولگرایی و اخباریگری و این مسائل دارد تقویت میشود و این نظریهها مشخص میشود ذیل کدام چهارچوب کلان و فرا انگاره و پارادایم دارند شکل میگیرند آرام آرام ارتباط عمومی با این دانش هم تقویت میشود وقتی ارتباط عمومی تقویت میشود شما میبینید یک دفعه دانشگاههای ما از نظریات فقهی استفاده میکنند سیاستمداران اهل اقتصاد اهل حکومت و قدرت و اینها از نظریات فقهی استفاده میکنند ما در مرحله نظام سازی میرویم نظامات زندگی را بر اساس فقه بنا میکنیم این ارتباط گیری عمومی با آن انباشت اطلاعات نیاز عمومی وقتی شدید میشود و گسترش پیدا میکند آرام آرام مقوله تخصصی شدن فقه دارد مطرح میشود.
سخنان حجتالاسلام نعیمیان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام
حجتالاسلام والمسلمین ذبیحالله نعیمیان نیز در این مراسم، با اشاره به چارچوب مباحث مطرح شده در فقه السیاسه، اظهار داشت: اگر فقه السیاسه را عام در نظر بگیریم شامل نظامهای اقتصادی، حکمرانی در امور تعلیم و تربیت و عرصههای مختلف میشود و اگر آن را محدودتر بگیریم یک سری مباحث فلسفه فقه السیاسه را شامل میشود.
مسائل فقه انتخابات و مباحث فقه امنیت و خیلی از مباحث داخلی دیگر بر زمین مانده است، لذا بزرگواران فکر نکنند برای آنها کاری نیست، بلکه میتوانند پایان نامههای خود را معطوف به این مسائل تالیف کنند و خلاءهای موجود را پوشش بدهند.
ما در فقه سیاست خارجی با نگاه کلان نگر، قاعده نگر، در مناسبات صلح آمیز با مسلمانان، در روابط با کفار حرفی و کتابی، در مجموعه فقه روابط بین الملل، روابط دولت ها با یکدیگر، در روابط ملت ها با یکدیگر، باید چه الگوهایی طراحی کنیم؟ به عبارت دیگر چگونه می توان با نگاه فقهی تمدنسازی کنیم و چه گام هایی را در عرصه فقه السیاسه روابط بین الملل برداریم؟
رشته فقه السیاسه به مثابه تدبیر عام دینی در قالب مسائل خرد و مسائل کلان است. در قالب نظام سازی فقهی، فقه السیاسه باید پشتوانه نظری برای نظام اسلامی را تامین کنیم. اگر کسی میخواهد نماینده مجلس باشد من و شما باید برای او یک محتوا داشته باشیم و اگر در شرایط جنگ و صلح باشیم، فقه السیاسه باید کارگزاران حکومتی در سطوح مختلف را پشتیبانی نظری بکند و راه و چاه را به آنها نشان بدهد معیارها و شاخصهای جزئی را نشان بدهد.
خروجیهای فقه السیاسه میتواند فارغ التحصیلانی باشد که آموزش های مختلف در چارچوبهای گوناگون فقه سیاست داخلی، سیاست بین الملل، سیاست خارجی و مباحث جامع را در سطوح مختلف دیده باشند و به عنوان پشتیبانان نظام در مراکز متعدد می توانند آفرین باشند.