چندی است زمزمههای نقادانهای نسبت به برنامههای آموزشی حوزه و کتابهای درسی موجود، از گوشه و کنار شنیده میشود. اگرچه افعال و اغراضشان را سعی میکنم حمل بر صحت و احسن الوجوه کنم، اما بیان این سطور را خالی از لطف نمیدانم.
شبکه اجتهاد: زیاد روشن نیست چرا طلاب جوان اجتهاد را این قدر امری بعید میشمارند و از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستند. مگر اجتهاد چیست؟ با همین روش موجود، طلبه دارای استعداد متوسط به بالا ولی کوشا بعد از گذراندن ده پایه سطح در شش هفت سال (که در حال کمتر شدن است) و ۶ تا ۱۰ سال کار جدی و تمحض در فقه و اصول، مجتهد میشود.
خوب، این مجتهد جوان نهایتاً ۴۰ ساله، آیا رمقی برای ورود به مسائل جدید ندارد؟ و اصلاً اگر بدون طی این مقدمات به مسائل جدید ورود کند خروجیاش چه خواهد بود؟ این طلبه عزیز اگر احساس میکند بهتر است به جای کار در فقه الطهاره (اعم از تحقیق و تعمیق و به فعلیت رساندن اجتهاد و تدریس و تالیف) در فقه الاخلاق، فقه فرهنگ، فقه هنر یا مثلا خاصتر مثل فقه رسانه و یا خاصتر مثل فقه بازیهای رایانهای و… کار کند و چنین نکند، تقصیر کیست؟ آیا حوزه مقصر است؟
آیا صحیح است به جای کسب ملکه اجتهاد مثلا در طهارت و بیع (که طبق شنیدهها از اساتید، توصیه مرحوم امام به طلاب همین دو باب بوده به خاطر کثرت نظر گذشتگان و مجتهد پرور بودن این دو باب) در درس خارج فقهی شرکت کند که زمینش هموار نیست و خود استاد حرفی برای گفتن ندارد و درسش مجتهد پرور نیست؟
به سخره گرفتن فقه حیض و نفاس که همواره در برخی از کلمات این عزیزان به چشم میخورد، معلول عدم آشنایی با فقه عبادات است، چه اینکه یکی از مشکلترین و مجتهد پرورترین ابواب، اتفاقاً همین بخش از فقه است.
نسبت به اینکه خروجی حوزه قابل انتظار نیست و قیاسش با رشتههای پزشکی؛ واقعا چند درصد از ورودیهای به دانشگاهها در رشته پزشکی فارغ التحصیل میشوند؟ چند درصد از آنان پزشک میشوند؟ چند درصد از پزشکان متخصص میشوند؟ و از کسانی که متخصص میشوند چند درصد متخصص به حمل شایع هستند؟
از قیاس که بگذریم، اینکه خروجیهای حوزه قابل انتظار نیست درست است، ولی علت تامه آن شیوه درس خواندن نیست بلکه علل مختلفی دارد که مهمترینش عدم گزینش صحیح در ورودیهای حوزه است، حدوثاً؛ و عدم اضائه طریق و دستگیری و کمک کردن حوزه به استعدادها و… است، بقائاً.
آنچه بنده میفهمم این است که اولاً: کتاب و سنت (مشتمل بر اجماع) و عقل منابع کشف حکم شرعی هستند؛ ثانیاً سخن در روش پژوهش و آموزش نیست بلکه سخن در مواد آموزشی و پژوهشی است و مخالفت برخی بزرگان با تغییر متون درسی به جهت آن است که مواد آموزشی_پژوهشی مناسبتری از کتب موجود در طریق اجتهاد نیافتهاند؛ هرچند تغییر متون درسی فیالجمله از ضروریات حوزه امروز است، حال با تبدیل کتب آموزشی و یا با تغییر و اصلاح همانها.
به عنوان مثال هیچ ضرورتی ندارد تمام رسائل در سطح خوانده شود؛ آن همه مباحثی که مرحوم شیخ در اجماع یا اصاله الاحتیاط و… مطرح میکند را میشود در چند صفحه خلاصه کرد، برخی از مباحث رسائل قابل حذف است و میتوان یک جلد رسائل جمعوجور در دو ترم تحصیلی آموزش داده شود. مکاسب نیز همین طور؛ روش مرحوم شیخ در مکاسب محرمه با خواندن نصف و یا بلکه یک سوم آن به دست میآید و لازم نیست تمام بیع و خیارات خوانده شود، لذا مکاسب هم قابل تحریر است. بحث تعریف اصول و اقسام وضع در کفایه چه گرهی را میگشاید؟ بحثهای کم ثمر در فقه از کفایه حذف شود و… .
در شرائط فعلی میشود با تحریر و تنظیم جدید (با تحفظ بر همان متن و زبان مؤلف) رسائل، کفایه و مکاسب جمع بین محاذیر کرد. در کنار آن حوزه اجازه دهد برخی از کتب پیشنهادی چه در اصول و چه در فقه آزمایش شود، آنگاه خروجیهای رسائل و مکاسب و کفایه تحریر شده و خروجیهای کتب پیشنهادی را از نظر قوه فهم متون فقهاء و اصولیان و قوه درک مطلب و نقد مقایسه کند و بعد، بهترین تصمیم را بگیرد. اینکه بیاییم یک کتاب را از ریشه زیر سوال ببریم و یک کتابی که معلوم نیست کارکرد همین کتابهای از نظر ما ناقص را داشته باشد به عنوان جایگزین آن مطرح کنیم، درست نیست.
اما در مورد روش، این پیش فرض که روش بهتری از این روش وجود دارد _تا تحفظ بر روش موجود بشود کهنه پرستی_ را باور ندارم.
آنچه مهم است، فراگیری روش است نه محتوا! بله، اگر کتابی یافت شود که روش بهتری داشته باشد یا همان روش مجتهدپرور رسائل و مکاسب را در مثالهای بهروز تطبیق کند، قطعا مطلوبتر است. همچنین اگر کسی بخواهد اجتهادش را در همین فقه به کار بندد و مثلاً در زمینه اقتصاد کار کند، قطعا همراه با کسب روش اجتهاد از چنین تراث مجتهدپروری باید با اصطلاحات، مسائل، رویکردها، مبانی، پارادایمها، اغراض و حاصل مباحث اقتصادی روز آشنا باشد.
اگر قرار باشد بدون توانایی رجوع به منابع کشف احکام در اسلام و بدون خواندن تراث روایی و فقهی و توانایی بررسی سندی و دلالی روایات و فهم کلمات فقهاء به سراغ اقتصاد برویم، این ادعا که نظر اسلام چنین است و من به عنوان کارشناس دینی این نظریه اقتصادی را اسلامیمیدانم، پذیرفتنی نیست.
جای تعجب است که دانشگاه همین مسیر را میرود و برخی آقایان به جای طی آن طریق، میخواهند با حذف ما بهالامتیاز حوزه و تعلیم صرفاً همان کتب معهود در دانشگاهها، حوزه را دانشگاه دومیقرار دهند.
اصل وجود تبلیغ، قبل از انقلاب هم بوده است، اما مقایسه این حجم خدمات تبلیغی و فرهنگی حوزه در بعد از انقلاب با قبل آن و یکسان انگاری آن از هرکسی ساخته نیست، لذا ادعای کمتر شدن خدمات به هیچ وجه پذیرفتنی نیست؛ هرچند انتظارات به حق دیگری مانند نظام سازی در اقتصاد و فرهنگ و سیاست و… هم از حوزه وجود دارد که در جای خودش درست است.
ابراهیم توکلی مقدم (حوزه علمیه مشهد مقدس)