استاد فقه و حقوق دانشگاه آزاد ضمن نقد و بررسی قاعده تنفیر از دین تصریح کرد: طبق قاعده تنفیر نباید در رفتار بهگونهای عمل کنیم که زدگی از دین ایجاد کند با این حال معنایش این نیست که تصور کنیم اگر حکمی از احکام شرعی را اجرا کنیم تنفیر میآورد، آن را رها کنیم.
شبکه اجتهاد: بسیاری از کارشناسان معتقدند اتفاقات چند ماه اخیر ناشی از بسته بودن مسیر گفتوگو و ابراز اعتراض و انتقاد از مسیر رسمی خود است. علیرغم تاکید چندباره مقام معظم رهبری نسبت به برگزاری کرسیهای نقد و آزاداندیشی در کشور، شاهد کمکاری نهادهای مسئول در این زمینه هستیم تا جایی که ایشان در سخنانی گلایه خود را نسبت به این مسئله چنین ابراز داشتند: «تشکیل میزگردها و کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها که بنده مکرّر این را تکرار کردهام و تأکید کردهام و توصیه کردهام خیلی پیشرفتی نداشته؛ چه کسی باید این را بکند».
نتیجه کمکاری یا بهتر بگوییم کارهای شعاری و سطحی در این زمینه را میتوان در اتفاقات تلخی که در چند ماه گذشته در دانشگاهها به وقوع پیوست مشاهده کرد. از همین رو «ایکنا» با حجتالاسلام و المسلمین محمود قیومزاده استادتمام فقه و حقوق دانشگاه آزاد اسلامی همصحبت شده است.
یکی از تصوراتی که در سالیان اخیر میان مردم شکلگرفته این است که در کشور ما در زمینه دینداری، برخی افراط و تفریطها از سوی مسئولین و کسانی که تریبون دارند، مشاهده میشود؛ مثلا در اتفاقات اخیری که در کشور رخ داد، برخی احکام دین برجسته شد و برخی جنبههای دین مثل قاعده تنفیر نادیده گرفته شد، چه اینکه هنوز هم شاهد اظهار نظرها و رفتارهایی هستیم که موجب تنفر مردم نسبت به دین میشود. یا مثلا در بحث اجرای حدود، گروهی معتقدند در مسئله احتیاط در دماء که در فقه ما مورد تاکید قرار گرفته است باید حساستر و دقیقتر عمل کرد. تحلیل شما از این افراط و تفریطهایی که وجود دارد چیست؟
قیومزاده: فرمایش شما دو بخش متفاوت داشت؛ بخش اول اینکه در برخوردهای اخیر، افراط و تفریط صورت گرفته است یا نه. این یک بخش است. بخش دوم اینکه آیا این رفتارها موجب تنفیر نسبت به دین شده است یا نه. من میخواهم درباره مسئله دوم صحبت کنم. اساسا چیزی تحت عنوان قاعده تنفیر بهگونهای که کسی تصور کنید این قاعده همتراز قواعد مسلم فقهی است و حدود و شرایط دقیق دارد، وجود ندارد. الآن من میدانم کجا میتوانم به قاعده ید یا غرور تمسک کنم ولی قاعده تنفیر اینگونه نیست و ابهام و اجمال دارد.
قاعده تنفیر بیشتر مربوط به برخورد فردی انسان در حوزههای دینی است به این معنا که اگر من میخواهم نماز بخوانم یا امر به معروف کنم، نماز خواندنم بهگونهای نباشد که مزاحمتی برای دیگران باشد یا دیگران ذهنیت منفی نسبت به دین پیدا کنند. کمابیش در قرآن هم استناداتی برای قاعده تنفیر ذکر شده است. در روایات نیز به صراحت میخوانیم: «کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً» یعنی رفتار شما باید مایه زینت ما باشد، نه تنقیص ما. امام صادق (ع) در حدیثی فرمودند طوری عمل کنید که بگویند احسنت بر جعفر بن محمد که چنین شیعیانی دارد نه اینکه طوری رفتار کنید که باعث زدگی مردم نسبت به ما شود. البته معنای این سخن این نیست که نسبت به مسائل دینی کوتاه بیاییم، بلکه رفتارهای دینی باید بهگونهای باشد که جلب محبت کند، کما اینکه در قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) میخوانیم: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» یعنی اینکه با مردم نرمخویی داری و از بدرفتاریها گذشت میکنی رحمت الهی است؛ «وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» یعنی اگر انسان بداخلاقی بود مردم از حول تو پراکنده میشود. اینها میتوانند کلیتی به دست انسان بدهد که در رفتار نباید بهگونهای عمل کنیم که زدگی ایجاد کند؛ مثلا اگر کسی میخواهد فرزندش را بر اساس مبنای دستورات دینی تربیت کند نباید بهگونهای تربیت کند که از اصل دین زده شود. با این حال معنای سخن این نیست تصور کنیم اگر حکمی از احکام شرعی را اجرا کنیم، تنفیر میآورد، لذا آن را رها کنیم.
یعنی قاعده تنفیر نسبت به مواردی که باید یک حکم شرعی اجرا بشود تخصیص میخورد؟
قیومزاده: بله، حتما تخصیص میخورد. اگر اینطوری باشد که قرآن میفرماید: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» یعنی یهود و نصارا راضی نمیشوند تا از دین آنها پیروی کنی. اگر اینطور باشد باید تمام احکام دینی خودمان را تعطیل کنیم. حتی من میگویم تخصیص نمیخورد، بلکه انصراف دارد. البته باز تکرار میکنم بنده در اینکه قاعده تنفیر دارای چارچوب مشخص و معینی باشد و بشود مستندات آن را از روایات و قرآن به دست آورد مردد هستم گرچه اساس رفتار انسانی و اخلاقی و جاذبهگونه را میشود از دین درآورد.
اگر فرض کنیم قاعده تنفیر هم اعتبار داشته باشد منصرف به جایی است که باید در رفتار با همکیشان و غیر همکیشان رفتار اخلاقی داشته باشیم تا تنفری ایجاد نشود چراکه امام رضا (ع) در روایتی فرمودند: «لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا» یعنی اگر مردم محاسن سخن ما را بفهمند حتما تبعیت میکنند. لذا اگر ما حقیقت انسانی اخلاقی و هدایتگونه اسلام را بیان کنیم حتما مردم تابع میشوند ولی همین قرآن فرمود غیر مسلمانانی که با شما دشمنی میکنند میخواهند دین شما نباشد، پس نمیشود گفت بر اساس قاعده تنفیر از اجرای احکام دست بکشیم. درعینحال این را هر عقلی درک میکند که اگر کسی تازه به اسلام گرویده یا در منطقهای افراد غیر مسلمان هستند باید رعایت حالشان را کرد.
آن چیزی که الآن مطرح است این است که حدود شرعی را به خاطر قاعده تنفیر تعطیل کنیم. به نظرم این دیدگاه صحیح نیست و این مطلب از قاعده تنفیر استفاده نمیشود گرچه باید حدود را مطابق قواعدی که در فقه هست و رعایت دقیق آیین دادرسی فقهی انجام دهیم و افراط و تفریطی انجام نشود ولی این نکته در قاعده تنفیر نیست بلکه در خود آیین دادرسی فقهی است. لذا میخواهم عرض کنم ارتباط این مسئله با قاعده تنفیر نیست. الآن برخی کشورهای عربی دارند حدود را رعایت میکنند. آیا تنفیر از دین اجرا میشود؟ خیر، اینهایی که تبلیغ میکنند اجرای حدود موجب تنفیر از دین است دنبال هدف دیگری هستند. پس درست نیست تصور کنیم به خاطر قاعده تنفیر باید از قطع دست سارق یا حکم قصاص چشمپوشی کنیم.
پس با اینکه اصل تنفیر یک حکم عقلی است ولی نمیشود اجرای حکم دینی را به خاطر آن تعطیل کرد مگر اینکه جایگزین داشته باشد. برخی به امام خمینی منسوب میکنند که ایشان گفتهاند رجم به خاطر قاعده تنفیر اجرا نشود ولی من نتوانستم مستندی برای آن پیدا کنم کما اینکه در زمان امام، رجم هم اجرا شد. من یادم است یکی از اعضای شورای عالی قضایی در زمان امام (ره) نقل میکرد گروهی از اعضای شورا خدمت امام رفته بودیم و بحث رجم مطرح شد، به امام گفتند رجم را به خاطر قاعده تنفیر اجرا نکنیم، امام گفتد نیازی به این بحث نیست و اگر شما مطابق با ضوابط شرعی پیش بروید اصلا هیچ جرمی ثابت نمیشود که نیاز به رجم داشته باشد. اساسا اسلام بهگونهای است که منفریت ندارد.
من تنفیر را از باب مثال عرض کردم. پرسش اصلی این بود تلقی این است که ما برخی از جنبههای دین که به نفع خودمان است برجسته میکنیم ولی برخی جنبهها که به ضررمان است کمرنگ میکنیم. بهعنوان مثال یکی از ائمه جمعه گفته بود در زمان امیرالمومنین (ع) هم فساد اقتصادی بوده است. این یعنی ما چیزهایی از دین بیرون میکشیم تا اشتباهات خودمان را کمرنگ کنیم. سوال من ناظر به این ادعا است که گفته میشود اینها از دین استفاده ابزاری میکنند.
قیومزاده: اینکه گفته شود مسئولین دین را ابزار کرده باشند درست نیست ولی اینکه کوتاهی میشود، به وظایف عمل نمیشود، خلافهایی انجام میشود، تبعیض هست، اختلاس میشود؛ درست است و هیچ کس این رفتارها را تایید نمیکند و هر کس انجام میدهد باید مجازات شود. کما اینکه مقام معظم رهبری درباره بحث اختلاس چندبار فرمودند دستهایی که دستاندازی میکنند را قطع کنید. اگر در زمان امیرالمومنین (ع) یک خلافهایی بوده است که اتفاقا بوده است حضرت با شدت برخورد میکردند. اتفاقا مشکل اصلی حکومت امیرالمومنین (ع) عدالت اجتماعی و انضباط مالی بوده است. به فرض چنین افرادی در زمان امیرالمومنین (ع) بودند، ولی این توجیه کمکاری نمیشود، توجیه بیعدالتی نمیشود. اگر قوانینی باید اصلاح شود و رفتارهایی درست شود باید انجام شود.
اشاره فرمودید اینکه حکمی از احکام دین را به خاطر تنفیر از دین زمین بگذاریم اقدام شایستهای نیست و باید به احکام شرعی عمل کنیم. اینجا یک سوال مطرح میشود و آن اینکه این احکام قرار است مناسبات اجتماعی بین مردم را تنظیم کند و از این جهت آیا نیاز نیست مقبولیت عمومی و زمینهای برای پذیرش در میان اکثریت مردم وجود داشته باشد که آن حکم را بپذیرند یا نه، به هر طریق ممکن باید احکام را اجرا کنیم؟
قیومزاده: اساس فرمایش شما خوب است که اگر میخواهیم احکامی که حوزه اجتماعی را درگیر میکند و اهداف میدانی و عینی اجتماعی را تعقیب میکند پیاده کنیم حتما بر اساس حکمتها و اهدافی که برایش تعریف شده است باشد. این کاملاً حرف عقلایی است و آن را میپذیریم، منتهی ملاک میخواهد؛ یعنی چه کسی باید این را تشخیص بدهد؟ باید ملاک شرعی دست بدهیم که قابلیت تحققبخشی داشته باشد. تصور من این است اگر بخواهیم بر اساس فقه الحکومه امام جلو برویم که اساس نظام اسلامی ما است اختیارات حاکم اسلامی و ولایت مطلقهای که حاکم اسلامی دارد و بر اساس مصلحت عالیه اسلام اعمال ولایت میکند، ملاک خوبی برای این مسئله است یعنی اگر ولی فقیه بر اساس مصلحت عالیه اسلامی تشخیص داد باید شرایط فراهم شود تا قانونی را اجرا کنیم ممکن است تا فراهم شدن شرایط، اجرای آن را به تاخیر بیندازد کما اینکه اگر مصلحت اقتضا کند میتوان برخی واجبات را موقتا به تاخیر انداخت یا یک حد شرعی را بهطور موقت تعطیل کرد. درعینحال باید ضوابط و استدلالهای بحث مبرهن شود ولی این ظرفیت در فقه حکومتی شیعی وجود دارد.
گفتوگوهایی که ما انجام میدهیم عموما رویکرد انتقادی و اصلاحی دارد. از نظر شما بهعنوان یک پژوهشگر دینی که از موضع دین مسائل را تحلیل میفرمایید مشکلاتی که امروز در کشور خودمان میبینیم در کجا ریشه دارد؟
قیومزاده: مشکلات کشور هم ریشه داخلی دارد هم ریشه خارجی دارد. ریشه خارجی آن مشخص است؛ محدودیتهای شدید و دشمنیهای غیر انسانی جبهه استکبار با جمهوری اسلامی مشکل ایجاد میکند و اثر میگذارد. در حوزه داخلی هم کمکاری گروه مبلغین دین در تبلیغ صحیح و درست و ارتباط علمی با حوزههای دانشی و معرفتی میتواند موثر باشد و قطعا موثر بوده است. رفتارهای نابخردانه برخی هم تاثیر دارد. شاید در بحث امر به معروف و نهی از منکر، ضوابط اخلاق دینی رحمتگونهای که اسلام دارد رعایت نشده باشد. بحث تبعیض و اختلاس و بیعدالتی و نابرابری هم موثر است؛ بنابراین ریشه مشکلات ما ترکیبی از این معضلات است. اگر جایی باید قوانین اصلاح شود کوتاهی مسئولین پسندیده نیست، اگر در حوزه اجرا کوتاهی میشود پسندیده نیست. درعینحال باید توجه داشت که همه کشورها بخش برخوردی و قضایی دارند و اینکه هیچ خلافی در کشور پیش نیاید شدنی نیست ولی باید سیستم بهگونهای باشد که خلافها را بهتر و بیشتر شناسایی کند.
اگر در پایان نکتهای دارید بفرمایید.
قیومزاده: من بهعنوان یک جامعهشناس در این گفتوگو حضور پیدا نکردم که تحلیل کنم ریشههای مشکلات ما چیست ولی میخواهم عرض کنم نظام اسلامی جهتگیریاش جهتگیری ضد استعمار و ضد استکباری است، جهتگیری ضد هویت ظلم و بیدینی است و همین جهتگیری نظام اسلامی باعث هجمه دشمنان خارجی و داخلی شده است. با این حال ما نه میخواهیم کسانی که خلاف میکنند را تطهیر کنیم و نه میخواهیم بگوییم قوانینی که کارایی ندارند سر جایش باشد و نه اینکه اگر برخوردهایی صورت گرفته درست بوده است، شاید امکان برخورد مناسبتر باشد. در پایان میخواهم درخواست کنم که حوزه و دانشگاه در روشن کردن حقیقت بیشتر تلاش کنند.