شبکه اجتهاد: همزمانی انتشار کتاب ولایت فقیه امام با کتاب شهید جاوید که آن هم به نوعی در صدد سیاسی کردن قیام امام حسین (ع) و تعیین «حکومت اسلامی» به عنوان هدف قیام بود، قدری برای افرادی که تمایلات ولایتی داشتند ـ و تصورشان بر این بود که در شهید جاوید علم امام معصوم زیر سوال رفته ـ گران آمد.
سالهای ۴۹ ـ ۵۱ از این جهت، لطمهای داخلی بر وجهه نهضتی بود که از سال ۴۱ شکل گرفته بود و اوج آن جدا شدن مرحوم میلانی از آن به همین دلایل بود. اما نکته تازه: یکی از ناقدان شهید جاوید، مرحوم شیخ علی پناه اشتهاردی (۱۸ تیر ۱۳۸۷) بود که کتاب «کتاب هفت ساله چرا صدا در آورد» (تهران، ۱۳۵۰ش) را نوشت.
وی سلطنت و حکومت انبیاء را امری زاید بر اصل وظایف آنها دانست و به تعبیر دیگر، شأن آنان را اجلّ از آن دانست که حکومت رسمی داشته باشند. حتی در باره انبیایی که در قرآن سخن از سلطنت آنان به میان آمده، نوشت: «این نحو سلطنتی که اینها داشتند، یک نحو قدرت نمایی از طرف پروردگار برای تنبیه دیگران که متوسل به اسباب عادیه میشوند، بوده است».
وی میگفت این مسأله را از آیتالله بروجردی شنیده است [و نکتهای است شگفت] که «یکی از اشتباهات بزرگ که از روز اول بین مسلمین رواج پیدا کرد، خلط بین مسأله بیان احکام خدا و مسأله حکومت و حفظ انتظامات داخلی کشور اسلامی یا خارج کشور [بوده] و [کسانی] خیال میکردند که این دو مسأله لازم و ملزوم یکدیگرند. و اساسا [این که] پیغمبر اسلام حدیث ثقلین را گوشزد مردم میکرد برای رفع چنین اشتباه بود، یعنی لازم نیست که این دو مقام در یکجا تمرکز پیدا کند، بلکه بیان احکام خدا و مفسّر بودن قرآن و بیان رموز آن یک سنخ ارتباط غیبی و جهات معنوی لازم دارد، و آن در اهل بیت من است، … و از مجموع این بیانات چنین بر میآید که حدیث متواتر ثقلین ناظر به جهت بیان احکام حلال و حرام [است] نه سلطنت و حکومت بر مردم از نظر حفظ انتظامات صوری داخلی [و] خارجی، به طوری که اگر اخذ احکام خدا یا جمیع شؤونات اگر از اهل بیت شده بود، هیچ شکایتی از هیچ شاغل مقام ریاست نبودL.
همو پس از بحثی قرآنی نوشته است: شأن انبیاء و جانشینان آنان اجلّ است از این که تشکیل حکومت دهند. این مساله، آن هم زمانی که امام خمینی در بخش اول حکومت اسلامی، اثبات ولایت فقیه را از طریق ضروری و بدیهی بودن آن به عنوان یکی از وظایف انبیاء و ائمه میدانست، نشانگر این بود که بحثهای شهید جاوید، تشکیل حکومت اسلامی و نهضت اسلامی، به گونهای درهم فرورفته است. و نکته تازه یاب برای بنده این که: همان زمان، کتابچهای علیه کتاب آقای اشتهاردی به عنوان «قهقری چرا؟ اثبات حکومت اسلامی» منتشر شد (مشهد، ۱۳۵۱ش) . نویسنده در آن کتاب، با اشاره به نفوذ استعمار در قم، نویسنده «کتاب هفت ساله چرا صدا درآورد» را سخت مورد حمله قرار داد، و او را در واقع، منکر ولایت مطلق پیامبر و جانشینانش معرفی کرد.
در جایی از آن نوشت: «هنوز چند ماه از اخراج ایرانیان عراقی نگذشته، چند صباحی بیش نیست که روحانیون ایرانی حوزه نجف رانده شدهاند مردی در قم و در حوزه علمیه قم، منکر ولایت مطلق پیامبر و جانشیانش شده، و علنا این ضروری از ضروریات اسلام را منکر شده است. حکومت پیامبران و ائمه را انکار و به خیال خویش خواسته انبیاء و ائمه را مسأله گویی بیش معرفی نکند.
در این کتاب چه ظهور کسی که ولایت را منکر است، نه اشاره به نویسنده شهید جاوید، بلکه دقیقا به آقای اشتهاردی بود که به گفته خودش، به پیروی از مرحوم بروجردی دو وجه امامت را از هم جدا کرده بود.
زان پس این کتاب جیبی که تا صفحه ۱۸۴ ادامه مییابد، در باره اثبات حکومت اسلامی و نقد نظریه پیشگفته است که آقای اشتهاردی برای رد موضع شهید جاوید مطرح کرده و آن را به مرحوم بروجردی منتسب کرده بود.
این ایام (رمضان ۱۳۹۶) جناب آقای حسنی طباطبائی مولف کتاب «قهقری چرا» را دیدم؛ باورشان بود که در واقع، آن کتاب مرحوم اشتهاردی، به نوعی در نقد نظریه امام در وقت انتشار جزوات درسهای ولایت فقیه هم بوده است.