قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آموزش و پژوهش فقه و اصول / اصطلاحات فقهی و اصولی / اصطلاحات فقهی؛ بخش پنجم: حرف «ج»
اصطلاحات فقهی؛ حرف «ج»

اصطلاحات فقهی؛ بخش پنجم: حرف «ج»

جاعل: کسی که قرار داد جعاله را منعقد می‌کند.
جاهل به مسئله: نا آشنا به مسئله. کسی که مسئله شرعی خود را نمی‌داند.
جاهل قاصر: جاهلی که در شرایط عدم امکان دسترسی به حکم خدا قرار دارد.
جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته، ولی در فراگیری آن کوتاهی کرده است.
جبیره: مرهم – پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن می‌بندند.
جرح – جروح: جراحت، زخم.
جعاله: قراری که طب آن فردی اعلام می‌کند هرکس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می‌شود. مثلاً هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می‌دهم.
جلال: حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده است.
جماع: مقاربت – آمیزش جنسی.
جنب: کسی که منی از او خارج شده یا با دیگری آمیزش کرده است.
جهر: صدای بلند – با صدای بلند چیزی را قرائت کردن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics