قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / ظرفیت لازم برای الگوریتم اجتهاد، وجود ندارد!
ظرفیت لازم برای الگوریتم اجتهاد، وجود ندارد!

بازخوانی مفروضات،‌ اهداف و پیامدهای الگورتیمی کردن اجتهاد

ظرفیت لازم برای الگوریتم اجتهاد، وجود ندارد!

حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی، رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در سلسله جلسات «گفتمان معرفت» مرکز تحقیقات اسلامی (وابسته به آیت‌الله شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی)، در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه مشهد، به بررسی ایده «الگوریتم اجتهاد» پرداخت.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه در این نشست علمی اظهار کرد: اصرار بر الگوریتمی کردن اجتهاد باعث‌‌ می‌شود رقابت متعارف بین مکاتب و سبک‌‌‌های اجتهادی، دگرگون شود و موازنه به هم بخورد و کسانی که الگوریتم را مبنای آموزش یا تحقیق قرار‌‌ می‌دهند، خواسته یا ناخواسته بسیاری از مکاتب رقیب را غالباً نادیده‌‌ می‌گیرند.

عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) معتقد است: الگوریتم اجتهاد تنوع‌‌‌های اجتهادی ما را محدود‌‌ می‌کند و می‌تواند آغاز یک استبداد فرایندی در مسیر اجتهاد باشد. او همچنین پیشنهاد‌هایی برای پیشگیری از آسیب‌های «الگوریتم اجتهاد» را مطرح می‌کند. در ادامه گزارشی تفصیلی ارائه استاد الهی خراسانی فرارویتان قرار می‌گیرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

مفهوم «الگوریتم اجتهاد»

«الگوریتم اجتهاد» اصطلاحی است که تقریباً حدود یک دهه عمر دارد و به‌طور هم‌زمان عده‌ای از فضلا در قم، مشهد و تهران این ایده را مطرح کرده‌‌اند.

نام الگوریتم (Algorithmus) از نام خوارزمی ریاضی‌دان مشهور مسلمان گرفته شده است. کتاب او که به نام وی (الخوارزمی) در اروپا مطرح شد، به لاتین به صورت «الگوریتمی» تلفظ شد و در زبان‌های اروپایی همین نام، باقی ماند. خوارزمی دستورالعمل جدیدی را برای شمارش اعداد هندی ابداع کرد و بعد هم طریقه حل مسائل ریاضی به شکل مرحله به مرحله را مطرح کرد. کم کم این اصطلاح، برای هر مجموعه قواعد گام به گام و با ترتیب منظم به کار رفت که برای انجام یک رویه محاسباتی یا حل مسئله استفاده بشود.

اکنون اصطلاح الگوریتم به زبان ساده، یعنی دستورالعمل گام به گام و مرحله به مرحله که به ترتیب خاصی اجرا می‌شود و مسئله‌ای را حل می‌کند، به‌گونه‌ای که از ابتدا تا انتهای آن، هیچ تخطی و تخلفی از مسیر اتفاق نیفتد. ترسیم این مسیرها باید کاملاً کنترل شده باشد و یک یا چند ورودی مشخص و حداقل یک خروجی معین و نیز تمام مسیرها پیش بینی شده باشد، یعنی اگر‌‌ می‌گوییم در فلان نقطه مسیر، دو یا چند حالت پیش می‌آید، همه آنها باید پیش‌بینی و ترسیم شود.

استفاده الگوریتم در وهله اول در ریاضیات و حل مسائل است. همه فرمول‌‌‌های ریاضیات که در دوره تحصیلی خوانده‌ایم، همه نوعی الگوریتم هستند.

در وهله دوم در دنیای رایانه است؛ و برنامه‌نویسی در منطق صفر و یک در دنیای دیجیتال، بر اساس الگوریتم است. منطق صفر و یک، یعنی یک منطق دو ارزشی که هر وضعیتی را به دو صورت بله یا خیر ترسیم می‌کند و با کدگذاری به صورت صفر و یک تعیین می‌کند که یا مسیر مسدود است و یا ادامه دارد.

کاربرد سوم آن در صنایع است. مهندسان صنایع برای طراحی خط تولیدشان از الگوریتم‌‌‌ها استفاده‌‌ می‌کنند. لذا یکی از آموزش‌‌‌هایی که‌‌ رشته‌های صنایع، می‌بینند، طراحی الگوریتم‌‌‌های صنعتی است.

اخیراً که منطق فازی وارد دنیای منطق و ریاضیات شده است، الگوریتم‌‌‌های مبتنی بر صفر و یک، اهمیت خودشان را تا حدی از دست داده‌‌اند، اما خودِ الگوریتم، همچنان اعتبارش را حفظ کرده‌ است، اما طراحی آن با منطق فازی، کار بسیار دشواری است.

طبیعتاً افرادی که از دانشگاه به حوزه‌‌ علمیه می‌آیند، مخصوصاً دانش‌آموختگان رشته‌های مهندسی، خیلی علاقمند هستند که نگاه الگوریتمی را در همه جا پیاده کنند. چون الگوریتم، نظمی را بر فرایندها اعمال‌‌ می‌کند و آن را شفاف و قابل کنترل‌‌ می‌کند، و نگاه مهندسی به کنترل دوخته شده است.

مصطلح اجتهاد هم اکنون دست‌کم به سه معناست: یک معنا همان ملکه و قوه استنباط و توانایی و مهارت رد فرع بر اصل و استنباط احکام از منابع است که علی‌المبنی یا معتقدیم تجزیه‌پذیر است (= اجتهاد متجزی) و یا معتقدیم نیست. اجتهاد در این فرض، وصف انسان است؛ یعنی جزء صفات قائم به نفس است مثل مابقی ملکات، لذا اجتهاد را به انسان نسبت‌‌ می‌دهیم. این معنا از اجتهاد، بر اثر تحصیل مقدمات، مبادی علمی و کسب مهارت‌‌‌ها و سایر مقدماتی که اصولیان در کتب اجتهاد و تقلید فرموده‌‌اند حاصل‌‌ می‌شود.

معنای دوم اجتهاد، به معنای محصول کار استنباط است. لذا از کتب علمای عظام، به «اجتهادات آن‌‌‌ها» تعبیر‌‌ می‌کنیم. از کتاب مکاسب‌‌ می‌توانیم بگوییم شیخ انصاری است. رساله‌‌‌های عملیه، و نیز کتاب‌های استدلالی یا مکاسب، نتایج استنباطات فقهاست. این معنا بسیار قدیمی است. در همین معناست که می‌گویند اجتهاد یا مصیب است و یا مخطئ؛ یعنی یا مطابق با واقع است که مصیب‌‌ می‌شود و یا نیست که مخطئ‌‌ می‌شود. یا به تعبیر برخی از بزرگان، اصابه فی نفسه؛ یعنی آیا این اجتهاد و نتیجه استنباط موجه هست و از مسیرهای معتبر عقلایی به دست آمده، یا خیر؟

اجتهاد به معنای سوم، مراحل رسیدن به آن معنای دوم است؛ یعنی کاری که مجتهد مشغول آن است و انجام‌‌ می‌دهد و‌‌ می‌ورزد و به قول عرب‌‌‌ها «عملیه الاستنباط». اگر بخواهیم «عملیه الاستنباط» را به فارسی معنی کنیم،‌‌ «فرایند استنباط» است؛ یعنی مراحل مرتبی که طبق آن مراحل، فقیه به نتایج اجتهادی‌‌ می‌رسد. سبک‌های اجتهادی بر اساس نوع اجتهاد تقسیم و طبقه‌بندی‌‌ می‌شوند ـ مثلاً مکتب نجف، مکتب اصولیان و…ـ  بر اساس معنای سوم طبقه‌بندی‌‌ می‌شوند. اگر‌‌ می‌گوییم اجتهاد قوم و نجف و امامیه و حنفیه و … در اصل به معنای تفاوت در فرایندهای اجتهاد است، نه لزوماً تفاوت در آراء.

عبارت الگوریتم اجتهاد، اجتهاد را به معنای سوم فرض می‌گیرد؛ یعنی ما می‌خواهیم این فرایند را به شکل کاملاً دقیق و جزئی و بدون این که چیزی فروگذار بشود ترسیم کنیم. به‌طوری که اگر رفتار مجتهدان گوناگون را از نقطه آغاز تا پایان ملاحظه کنیم، ببینیم از این مسیر بیرون نخواهد رفت؛ یعنی یک مسیر طراحی شده منظم که طراح آن، همه عملیات اجتهادی را دیده، وضعیت‌‌‌های مختلف را پیش‌بینی‌‌ می‌کند و دقیقاً مطابق با فرایندی است که مجتهد باید طی کند.

لذا ادعای کسانی که الگوریتم اجتهاد را مطرح‌‌ می‌کنند و یا ترسیم کرده‌اند، این است که ما‌‌ می‌توانیم این مراحل اجتهاد را و این فرایند را تبدیل به یک مراحل جزئی عملیاتی مضبوط کنیم و با شکل و نمودار هم کاملاً آن مسیر را نشان بدهیم. این بحث اول معنای الگوریتم اجتهاد بود.

«الگوریتم اجتهاد» چه اهدافی را دنبال‌‌ می‌کند؟

اهدافی که پیشنهاددهندگان به آن تصریح‌‌ می‌کنند و برخی را نیز می‌توانیم بر آن بیفزاییم، چنین است:

۱ هدف اصلی و مورد تصریح ایشان، آسان‌سازی فرایند اجتهاد برای فراگیران فقه و دانش‌های وابسته که در مسیر کسب اجتهاد پا گذاشته‌اند.

۲ هدف دوم ایشان، استفاده از این الگوریتم برای ماشینی کردن عملیات اجتهاد است. در تصور ایشان، با ترسیم الگوریتم کامل اجتهاد، می‌توان آن را به مثابه یک نقشه عمل مکانیکی به رایانه داد و از آن حداقل برای استنباطات مسائل جزئی،‌ استفاده کرد. بهره‌گیری از هوش مصنوعی، بستری جذاب برای این ایده محسوب می‌شود.

۳ هدف دیگر، کشف تفاوت‌‌‌های سبک‌های اجتهادی در فرایند اجتهاد است. طبعاً سبک اجتهادی بزرگان یکسان نیست. امروز گفته‌‌ می‌شود که مکتب قم در سبک اجتهادی با مکتب نجف معاصر متفاوت است و منظور قم و نجف ۵۰ سال پیش است؛ لذا وقتی مسیر اجتهادهای هر یک به شکل یک الگوریتم نموداری در بیاید، این تفاوت‌‌‌ها واضح‌تر‌‌ می‌شود.

۴ هدف دیگر که البته به آن تصریح‌‌ نشده، آسیب‌شناسی و اصلاح فرایند اجتهاد است. به این معنا که ترسیم الگوریتمیک از اجتهاد، نقطه‌‌‌های ابهام یا وضعیت‌‌‌های پیش‌بینی نشده در فرایند اجتهاد را نشان دهد. چون در یک الگوریتم، نباید وضعیتی مفروض و ممکنی، فراموش شده باشد، یا ورودی‌‌‌های متعدد پیش‌بینی نشود، یا خروجی لازم را به ما ندهد. می‌گویند: “ما الگوریتم را از کتب فقهای بزرگوار کشف‌‌ می‌کنیم؛ مثلاً مکاسب شیخ، جواهر نجفی، مصباح الفقیه و … را نگاه می‌کنیم و بعد تبدیل به الگوریتم کامل می‌کنیم”. بعد وقتی‌‌ می‌گویند جایی از این الگوریتم می‌لنگد و می‌خواهیم تکمیل کنیم، یعنی نقاط ابهام یا مسکوت‌عنه در فرایند اجتهادی جواهر یا مکاسب یا مصباح الفقیه وجود دارد که باید آن‌‌‌ خلأها را شناسایی کنیم و خود، تکمیل کنیم. لذا یکی از هداف پنهانِ ترسیم الگوریتم اجتهاد، این است که گره‌‌‌ها و موارد پیش‌بینی نشده در فرایند اجتهاد، به دست آید.

مفروضات «الگوریتم اجتهاد»

۱ وقتی کسی‌‌ می‌گوید من الگوریتم اجتهاد را ترسیم می‌کنم، مفروض این است که اجتهاد را روشمند‌‌ می‌بیند و باید دارای مراحل منظمی فرض کند.

لذا در مباحث روش‌شناسی در فلسفه علم می‌گویند اگر کسی کتاب روش‌شناسی نوشت، مفروضش این است که دانش،‌ روشمند است؛ مثلاً متدولوژی فیزیک یا روش‌شناسی فقه، پیش فرض مؤلف این است که فقه، روش‌‌‌ها و مناهج مبوب و منظم و منسجمی دارد. چه این که اگر مناهجی وجود نداشته باشد، قابل ثبت هم نیست؛ بنابراین اولین مفروض، روشمند بودن و برخورداری اجتهاد از مناهج است.

۲ مفروض دوم این است که این روش‌‌‌ها و مناهج، ترتیب هم دارند. شما‌‌ نمی‌توانید از آن ترتیب تخطی کنید، چون مناهج و روش‌‌‌ها گاهی به شکل فهرست معرفی‌‌ می‌شوند.

۳ مفروض سوم این است که مبانی مختلفی در این مراحل یا فرایندها ممکن است اثر بگذارد، می‌گوییم متغیرهای یک الگوریتم؛ مثلاً به کار سند که رسید می‌گوییم مبنای این آقا اگر وثوق به صدور باشد، از اینجا مراحل را دو شاخه‌‌ می‌کند. یا مثلاً اگر استصحاب را در شبهات حکمیه جاری‌‌ نمی‌داند، دیگر در شبهه حکمیه که رسید باید پرونده استصحاب بسته بماند.

۴ مفروض چهارم، باید قائل به یک نظریه روشن توجیه معرفت‌شناختی (به معانی منطقی آن نه عرفی) در کار اجتهاد و استنباط باشد. در آنجا، تأثیرات قطع و ظن شخصی باید به حداقل و بلکه به صفر برسد تا بتوان الگوریتم را فارغ از تأثرات شخصی، پیاده کرد. بنابراین کسی که الگوریتم‌‌ می‌کشد باید تمام مراحل را موضوعی کند و از شخصی خارج کند.

بررسی مفروضات

این مفروضات، قابل تأمل است.

این‌که اجتهاد روشمند است و دارای مناهج است شکی نیست؛ اما آیا این مناهج به قدری خُرد و جزئی ضبط شده است که ما الگوریتم کامل داشته باشیم؟ بنده هم تردید دارم و هم شواهد خلاف زیاد.

اولاً تکلیف خیلی از مسائل در مناهج و روش‌‌‌ها روشن نیست؛ مثلاً سنجش «عُرف». بسیاری از مسائل فقهی ما به عرف گره خورده است، اما در اصول یا فقه، منهج مشخص و مورد توافق، برای عرف‌سنجی نداریم.

همچنین برای تنقیح صغرای سیره عقلا. این بحث جدیدی است و بعد از علامه شهید صدر قدری پر‌رنگ شده است و راه‌های تنقیح صغرای سیره را که ایشان طرح کرده‌اند، خیلی‌‌‌ها حتی متعرض هم نشده‌‌اند چه رسد به این که موضعشان مشخص شود و توافقی نسبی روی آن صورت گیرد، تا در فرایند اجتهاد ثبت شود و به صورت الگوریتم، ترسیم شود!

بنابراین باید گفت که در حوزه مناهج و روش‌ها، مناهجِ کلّی و روش‌های کلان، قابل شناسایی و ضبط است، اما به قسمت‌‌‌های خُرد (مانند دو مثال یادشده) که می‌رسیم، هم موارد مسکوت و مفقود زیاد داریم، و هم موارد اختلاف!

پیش فرض دوم ، داشتن مراحل و مراتب منظم است. این که خیلی واضح است چه وضعی دارد؛ مثلاً در مورد استناد به سیره عقلاء نقطه آغاز از کجاست؟ شما از هر کدام از بزرگان نجفی و قمی سؤال کنید که ترتیب استناد به سیره عقلا چیست؟ پاسخ واحدی دریافت نخواهید کرد.

آیا اول احراز صغرای سیره است؟ اول اطمینان از مفقود بودن دلیل تأسیسی است؟ اول کشف شهرت قدماست که از شهرت قدما به یک سیره‌ای برسیم؟

آخرین نکته، مسائل مربوط به معرفت شناسی است. واقع این است که هنوز معرفت شناسی ما از اجتهاد، آن‌قدر منظم و مُبوَّب نیست که همه رو روی کاغذ بیاوریم. هنوز اصولیان در برزخی میان شخصی بودن قطع و ظن برای موضوع حجیت عقلی یا تعبدی در اصول و موضوعی (موجَّه) بودن گرفتارند. هنوز در موجه بودن یا نبودن رویکردها و نگاه‌‌‌های متفاوت در فقه (مانند نگاه حکومتی، نگاه مقارن، نگاه مقاصدی و …) که از نقطه آغاز تا پایان فرایند اجتهاد را تحت تأثیر قرار‌‌ می‌دهد، بحث و گفتگوهای اساسی مطرح است و ادعاهای متفاوتی درباره نسبت فرایند اجتهاد با آن رویکردها بیان می‌شود.

باید متذکر شد که الگوریتم، احتمال کبروی جدید و خارج از سیستم را بر‌‌ نمی‌دارد و احتمالات کبروی دیگر، در الگوریتم کاملاً مسدود است. اگر یک فرایندی را شما با تمام اجزا نتوانستید ترسیم کنید دیگر اسمش الگوریتم نیست و لذا قابل پیاده‌سازی هم نیست و در حد کلیات باید اسمش را بگذارید فرایند اجتهاد. وقتی‌‌ می‌توانید بگویید الگوریتم که تمام اجزا و زیرسیستم‌‌‌ها به‌طور کامل روال‌‌‌ها همه استخراج شده باشد و کشف شده باشد و روی کاغذ بیاید. اگر در آن مرحله نیستیم نباید بگوییم الگوریتم داریم باید بگوییم ان‌شاءالله خواهیم داشت و تلاش هم می‌کنیم شاید برسیم؛ و چون الآن نداریم، از این‌‌ نمی‌شود برای حل مسئله استفاده کرد.

لذا نمی‌توان پیش از پیشرفت اساسی در معرفت‌شناسی و روش‌شناسی اجتهاد در دهه‌های آینده، از الگوریتم اجتهاد سخن گفت و با ابهامات وسیعی که همچنان در اجزای خُرد، فرایند و ترتیب مراحل اجتهاد وجود دارد، نمی‌توان همه مفروضات مدعیان الگوریتم اجتهاد را پذیرفت.

بایستی به جای ترسیم کامل الگوریتم اجتهاد ـ‌ که همچنان تا مدت‌ها ناشدنی است ـ‌ ، لازم است این نگاه را تعدیل کنیم و به ترسیم فرایند کلان اجتهاد، بسنده کنیم. یعنی درواقع، باید نموداری در حدود وُسع کنونی معرفت‌شناسی و روش‌شناسی اجتهاد باید ترسیم بشود، و در همان حدود کلیاتی از مناهج و مراحل اجتهاد که معلوم است و فقهای بزرگوار طبق او استدلال کرده‌‌اند. اما این که الگوریتم به معنای واقعی درست کنیم، به این تصور که از این طرف مسئله بیاید و از طرف دیگر، خروجی به دست آید، به نظرم ممکن نیست.

الگوریتم کلی اجتهاد، فقط کارآیی پژوهشی دارد

دوستانی که مدعی تدوین الگوریتم اجتهاد هستند، می‌گویند می‌توانیم با آن، به حل مسئله بپردازیم! اما وقتی که اجزا و زیرسیستم‌‌‌ها کامل نیست، چطور با یک فرایند کلی، مسئله حل کنیم؟! ساده‌سازی الگوریتم‌‌‌، به معنای اکتفا به ترسیم فرایند کلی و عدم ترسیم الگوریتم به معنای واقعی است.

الگوریتم کلی، دیگر الگوریتم قابل اجرا برای حل مسئله نیست، اما تلاش برای طراحی آن،‌ ارزش پژوهشی دارد. همچنان که در بحث اهداف ذکر شد،‌ این تلاش برای نشان دادن نقاط خلأ در فرایند خوب است، لذا ارزش پژوهشی این الگوریتم، بیش از ارزش تعلیمی و حل مسئله‌ای است که دوستان مدعی هستند و این چیزی است که اگر متوجه نباشند، تلاش دائم و پی‌گیر برای اکتشاف الگوریتم را به توضیح و ترویج الگوریتم‌‌ اختصاص خواهند داد. دوستان باید تمام همتشان را صرفاً برای تجزیه و تحلیل کتب فقها و استخراج الگوریتم‌های متعدد و متنوع و یافتن نقاط خلأ بگذارند. بیم آن را دارم که دوستان‌‌ بگویند الگوریتم را تدوین کرده‌ایم، و دیگر کشف مناهج را رها کنند، چون‌‌ می‌گویند الگوریتم را کشیدیم و تمام شد! در حالی که مصالح طراحی الگوریتم را هنوز نداریم.

پیامدهای «الگوریتم اجتهاد»

۱ اولاً کمرنگ شدن مکاتب و دیدگاه‌‌‌های رقیب است. خواه‌ناخواه کسانی که الگوریتم را ترسیم‌‌ می‌کنند، بنا بر تعلّم و تعلق به یک حوزه فقاهتی، یا بسته به انتخاب و اختیاری که از مناهج داشته‌اند، معمولاً الگوریتمشان را متناسب با یک مکتب ترسیم‌‌ می‌کنند. طبعاً‌ مکتب منتخب این عزیزان، اصولی است نه اخباری و اگر تحصیل کرده قم باشد، با مذاق قم است نه نجف. اگر نوگرا باشد با دیدگاه‌های جدیدتر فقه جواهری است نه نگاه‌‌‌های سنتی.

اصرار بر الگوریتمی کردن اجتهاد باعث‌‌ می‌شود که رقابت متعارف بین مکاتب و سبک‌‌‌های اجتهادی، دگرگون شود و موازنه به هم بخورد و کسانی که الگوریتم را مبنای آموزش یا تحقیق قرار‌‌ می‌دهند، خواسته یا ناخواسته بسیاری از مکاتب رقیب را غالباً نادیده‌‌ بگیرند؛ چون احتمالاً فقط متوجه بعضی از آن مبانی یا مکاتب رقیب خواهند بود، بخش کمی از مبانی و مناهج رقیب را در الگوریتم تدوین شده،‌ اعمال می‌کنند؛ همچنان که الگوریتم‌های ارائه شده نیز،‌ همین را نشان می‌دهد.

۲ آسیب دوم این است که تنوع‌‌‌های اجتهادی ما محدود‌‌ می‌شود. اگر این‌طور بشود، دائم به سمت مشهورات می‌رویم و مشهورات بیش از آن‌که الآن هستند تثبیت‌‌ می‌شود. یعنی تلاش برای نوآوری در مبانی و مناهج، محدود می‌شود.

۳ سوم، الگوریتم مبتنی بر یک نوع نگاه نسبتاً پر‌رنگ به مسئله روش است. امروز در دنیا، مناهج آن‌قدر سخت نیستند که ما بگوییم الا و لابد از این بروید و راه دیگر غلط است؛ خیر معمولاً راه‌حل‌های بدیل هم وجود دارد و این تمرکز روی یک روش باعث نوعی شکنندگی در حل مسئله‌‌ می‌شود و خلاقیت‌‌‌های روشی هم به‌مرور از بین خواهد رفت.

۴ بعضی‌‌ می‌گویند فرایند تحقیق، ماشینی‌‌ می‌شود و این فرایند ماشینی از مزیت‌‌‌های رقابتی مغز انسان و جوهره خلاقیت مغز انسانی، کم‌‌ می‌کند آرام آرم و کار مجتهدین را یک کار صنعتی ماشینی خواهد کرد، البته اگر تازه به‌واقع بپیوندد؛ یعنی ما فرض می‌کنیم که الگوریتم‌‌‌ها قابل پیاده‌سازی هستند و فقط روی کاغذ نیستند.

هشدارها و چاره‌ها

اعتقاد من این است که روش در حدی که کار تعلیم اجتهاد را منضبط و مضبوط، و تحقیقات را روشمند کند خوب است؛ اما اعتقاد ندارم که این الگوریتم‌‌‌ها قابلیت پیاده‌سازی دارند. ولی اگر کسی به صرافت چنین کاری بیفتد، بعد از او افرادی در چارچوب‌‌‌های خشک و صلب این الگوریتم‌‌‌ها پرورش خواهند یافت و این خود، حصر است، آن‌هم حصر داخل مذهب امامیه در یک سبک و مکتب خاص.

افراط در شکل‌گرایی، آغاز استبداد در فرایند اجتهاد است

اگر بخواهد تک‌تک اجزا توسط یک نویسنده‌ای (هرچقدر فاضل) ترسیم بشود و دیکته بشود، از نگاه بنده این آغاز یک استبداد فرایندی در کار اجتهاد است و از نگاه من این چیزی شبیه محنت حصر مذاهب در دنیای اهل تسنن است.

حصر مذاهب در دنیای اهل تسنن در بغداد شاید به نیت خوبی انجام شده باشد؛ چه این که آنها هم می‌گفتند اجتهاد باید مضبوط باشد و‌‌ نمی‌شود هر کسی بگوید من مجتهدم و رأی بدهد. آیا این مضبوط‌سازی خیر بود یا شر؟ آن موقع که این کار را‌‌ می‌کردند فکر می‌کردند خیر است، اما نتیجه‌اش محصور ماندن در چارچوب اصول،‌ مبانی و مناهج مذاهب اربعه شد!  لذا دوره بعد از آن را عصر زوال الائمه المجتهدین (یعنی مجتهدانی که بر مذهب کنترل داشتند) می‌گویند و تقریباً تمام فقهای بعد از ایشان، «المجتهدون فی المذهب» شدند؛ یعنی در چارچوب مذهب رسمی اجتهاد می‌کردند و بس!

ترس ما این است که اگر در ناحیه اِعمال و تحمیل روش‌‌‌ها و الگوریتم‌‌‌های رایج افراط کنیم، کم‌کم به یک وضعیتی مشابه آن‌‌‌ها خواهیم برسیم.

یکی از دوستان گفت این را فقط پیشنهاد‌‌ می‌دهیم و ما این را توصیه‌‌ و اِعمال نمی‌کنیم تا موجب این حصر نشود. عرض من این است که اگر این نخواهد مبنای تعلیم و تعلم باشد و مبنای تحقیق و پژوهش هم نباشد و شاخص ارزیابی اجتهاد هم نباشد، پس چرا الگوریتم را طراحی می‌کنید؟ اگر هم بخواهد باشد ممکن است این اتفاقی که گفته شد بیفتد.

لذا پیشنهاد بنده،‌ تعدیل است؛ یعنی مراحل و فرایندها را در یک الگوریتم نبندیم و نگوییم این است و جز این نیست. بلکه می‌توانیم الگوریتم‌‌‌ها را در دو شکل به شکل تعدیل شده ارائه دهیم:

۱ به لحاظ سطح، فقط در سطح کلان ورود کنیم و اصلاً وارد سطوح خرد نشویم.

۲ به لحاظ استناد، فقط به یک فقیه معین یا اگر دشوار است به یک سبک معین اختصاص و استناد یابد. یعنی الگوریتم‌‌‌ها شناسنامه داشته باشند و بگوییم الگوریتم اجتهادی مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله تعالی علیه، نه الگوریتم اجتهاد به طور کلی. چون الگوریتم‌‌‌ها شناسنامه‌دار می‌شوند، طبعاً کسی که در مکتب دیگری پرورش پیدا کرده است‌‌ می‌تواند آموزش‌‌‌هایی را که دیده است و مبانی را که آموخته است را با آن الگوریتم بسنجد و مقایسه بکند.

این‌طوری‌‌ می‌توانیم از آسیب این الگوریتم‌‌‌ها تا حدی پیشگیری کنیم. لذا اصل ایده الگوریتمی و اهدافش مبارک است و دغدغه مثبتی عزیزان داشتند؛ اما باید در مقام به‌کارگیری، ترسیم و توصیه، جانب اعتدال رعایت بشود.

پرسش و پاسخ

سؤال: از دید مهندسی سیستم، برای دستیابی به الگوریتم، لابد منه است که این روشمندی‌‌‌ها انجام بشود؛ هر چقدر هم طول بکشد؛ حتی صدسال دیگر. ‌ای‌کاش طلاب جوان امروزی بتوانند وارد این میدان بشوند،  نه برای اهداف آموزشی، بلکه به خاطر نیاز علمی که ما داریم.  سیستم‌‌‌های آموزشی و پژوهشی غربی سالیان سال است که وارد آن شده‌‌اند و به نتیجه خوبی رسیده‌اند. در عین حالی که گردش علم در یک مدرسه علمیه با چند درس خارج، بیش از یک دانشگاه خارجی است، متأسفانه این فرایندها توفیق و تحقیق نشده است.

مطلب دیگر در زمینه شناخت علوم انسانی این روزها اتفاق‌‌ می‌افتد، بسیار متفاوت با گذشته نزدیک است. هوش مصنوعی که قبلاً نظریه بود، الآن تبدیل به ابزار شده است. در هوش مصنوعی اگر داده‌‌‌ها به نحو مناسب علامت‌گذاری بشود که قابل شناسایی برای سیستم‌‌‌های هوشمند باشد، خود آن سیستم‌‌‌ها بعد از مدتی تحلیل،‌‌ می‌تواند موارد تباین را کشف بکند و‌‌ بگوید مثلاً طبق مبانی آیت‌الله خویی، فلان فتوای ایشان طبق مبنا نیست. در این حد است که‌‌ می‌تواند الگو را کشف بکند و درک کند و تطبیق کند.

همچنان که الآن با چند مؤلفه از هر شخصی، سیستم‌‌‌های هوشمند‌‌ می‌توانند وضعیت روانی آن شخص را شناسایی کنند.

پاسخ: لذا ما عرض کردیم اصل الگوریتم اجتناب‌ناپذیر است و فعلاً در مرحله کلیات قابل طرح است.

البته به نظرم هدف اول یعنی تعلیم هم در حد کلیات ممکن باشد. آموزش فرایند کلی اجتهاد،‌ خوب است و به همین منظور کتاب‌‌‌های روش‌شناسی و روش تحقیق در فقه و اصول خیلی مناسب هستند. اما وقتی وارد جزئیات‌‌ می‌شویم، هنوز در مراحل اکتشاف و تحقیق هستیم. باید چند دهه تلاش کنیم تا موارد کلی را به‌طور جزئی در بیاوریم و عرض کردم در این مرحله مشکل داریم.

الگوریتم‌هایی که تاکنون از اجتهاد ترسیم شده،‌ ارزش عمومی و آموزشی ندارد ولی برای دستیابی به مراحل بعد و ترمیم مناهج اجتهادی و پیدا کردن نقاط خلأ بسیار مؤثر است. لذا این تلاش‌ها همین حالا ارزش پژوهشی دارد؛ چون همان‌طور که تدوین‌‌ می‌شود نقاط خلأ خودش را نشان‌‌ می‌دهد و تفاوت‌‌‌ها خودش را نشان می‌دهد.

من نسبت به آینده خوش‌بین هستم به شرطی که مسیر ما در دست‌یابی و اکتشاف این الگوریتم‌‌‌ها درست طی بشود. ما الآن نقطه فشارمان باید کشف مناهج فقها و کشف مراحل اجتهاد باشد و نقطه تمرکز باشد.

ضمناً اشکال بنده در تولید علم باقی است. الآن در دنیای علم‌‌ می‌گویند تولید علم و ابداعات بیش از آن‌که مدیون یک کار مکانیکی باشد، مرهون عامل انسانی است. لذا با مکانیکی کردن فرایند اجتهاد،‌ مخالفم.

۴ دیدگاه

  1. محمدحسین کفیل

    حقیقتا به نظر می‌رسد خیلی نقدها روش شناختی است. خب برخی از نقدهای استاد:
    ۱ هنوز تکلیف بسیاری از مسائل دقیق روشن نیست یا مثلا در مسئله عرف ضابطه انگاری نمی تواند اتفاق بیفتد.
    ج: نقش الگوریتم بعد از اتخاذ مبنای اصولی است لذا اگر کسی مبنا ندارد خب هیچ ولی اگر اتخاذمبنا کرده است می‌تواند استفاده کند و حتی الگوریتم ها به ما میگویند که در صورت اتفاق در مبنا چه قدر با ما همراهی داری و چقدر اختلاف مثلا الگوریتم می‌گوید اگر میخواهی کشف از سیره عقلا کنی اگر شهرت قدما برایت کاشفیت نسبی دارد این عملکردها را داشته باش وگرنه اصلا به این مرحله نگاه نکن.
    ۲ الگوریتم موجب حصر روش می‌شود:
    ج خیر. حصر روش وقتی اتفاق می‌افتد که ارائه دهنده الگوریتم همه را به سوی الگوریتم خود فرا بخواند ولی حقیقت الگوریتم این است که بر اساس مبانی اصولی رجالی و فقه الحدیثی و معرفت شناختی تغییرات در روش و منهج اتفاق می‌افتند. پس اصلا الگوریتم دنبال تک روشی نیست بلکه حقیقت الگوریتم نحوه استفاده از مبانی مختلف است.
    شاید منشا نقد استاد این باشد که برخی از آثار فعلی به دلائل موجه بر روی مبانی اصولی مشهور فقط طراحی شده اند. و البته این در الگوریتم سازیهای مختلف را نمیبندد!
    ۳ الگوریتم موجب ماشینی شدن اجتهاد می شود
    ج جدای از اینکه الگوریتم خود یک بحث اجتهادیست و روش شناسی اجتهاد خود قابل نقد و قابل اشکال است مبانی اصولی و مبانی در علوم دیگر تغذیه‌کننده الگوریتم ها و روش های فقهی هستند پس اجتهاد ماشینی نخواهد شد.
    ۴ الگوریتم یعنی حصر روش در حالی که اصلا نگاه به روش ها در حدی بر اساس کارایی هست نه صحت و غلط (برداشت من)
    ج هر الگوریتم در حقیقت ادعا میکند من یک روش کارا برای کشف صغریات اصولی و… هستم و البته گاهی میگوید من بهترین روش بر اساس این مبناها هستم. در فلسفه علم گفته اند بهترین یعنی کاراترین و این معنا دارد.

    • ظاهراً مطالب استاد را به طور کامل نخواندید یا به طور کامل، فهم نکرده اید…
      ایشان اساساً با اصل الگوریتم مخالفت نکرده اند، بلکه با هشدار دادن به شتابزدگی ها و افراط ها در نگاه الگوریتمیک، شرایطی را برای ترسیم و استفاده از آن بیان کرده اند…
      یعنی نقدها را مقدمه ای برای الگوریتم تعدیل شده به صورت پیشنهادی ایشان، قرارداده اند.
      فتأمل!

  2. کاشکی اساتیدی که پیشنهاد الگوریتم اجتهاد را طراحی کرده اند دعوت می شدند به این اشکالات جواب بدهند، چون که اشکالات واردی به نظر می اید.
    شاید اگر این اشکالات را می دانستند از خیرش می گذشتند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics