«علمای اصول غالباً «واجب منظومهای» را به دلیل دو اشکال اساسی محال دانستهاند: نخست، مشکل امتثال؛ یعنی اگر قرار شد امتثال کنیم، چه کسی باید شروعکننده باشد؟ که در اینجا هرج و مرج به وجود میآید چرا که معلوم نیست چه کسی باید امتثال کند و دوم، مشکل عقاب و عصیان؛ به این معنا که اگر یک جزء از منظومه (مثلاً مردم) آماده باشد اما جزء دیگر (مثلاً حاکمیت) حاضر نشد نقش خود را ایفا کند، چه کسی مطیع و چه کسی عاصی است؟»
به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست علمی تخصصی «مقدمات اصولی فقه مقاومت» با ارائه حجتالاسلام والمسلمین محمد عشائری منفرد، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی، در جامعه الزهرا (س) قم برگزار شد.
مقاومت؛ «فعل منظومهای» در برابر «فعل مجموعهای»
استاد عشائری منفرد در ابتدای این نشست به بازتعریف ماهیت «مقاومت» در فقه پرداخت و اظهار داشت: مقاومت یک فعل ارادی است که حکم شرعی به آن تعلق میگیرد، اما ماهیت آن با افعال فردی مانند نماز تفاوت اساسی دارد.
وی با تفکیک میان «فعل مجموعهای» و «فعل منظومهای» افزود: در فعل مجموعهای، مکلفان به صورت انضمامی کنار هم قرار دارند و عدم انجام تکلیف توسط یک فرد، خللی در تکلیف دیگری وارد نمیکند؛ این وضعیت مانند یازده مسافر در یک مینیبوس است که همگی یک کار مشابه را انفرادی انجام میدهند و در علم اصول با «عموم استغراقی» شناخته میشود.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی تصریح کرد: اما در فعل منظومهای مانند مقاومت، مکلفان به صورت یک سیستم به هم پیوسته هستند. هر جزء نقشی «مغایر اما مکمل» با دیگران ایفا میکند. در این منظومه، «مکلَّفٌبه» یک «کل مرکبالاجزاء» است و «مکلَّف» نیز یک «کل منظومهای» از افراد شامل حاکمیت، رعیت (مردم)، ثروتمندان و عالمان است که باید افعال مکملی چون صبر، دفاع، تولید ثروت و تولید قدرت نرم را به صورت هماهنگ انجام دهند.
جایگاه «واجب منظومهای» در تقسیمات علم اصول
استاد عشائری در تبیین جایگاه این نوع تکلیف در علم اصول، آن را در کنار سایر تقسیمات اصولی مانند واجب کفایی (خطاب به طبیعی مکلف) و واجب عینی (خطاب انحلالی) قرار داد.
وی خاطرنشان کرد: در حالی که واجب عینی مانند روزه بر هر فرد مستقلاً واجب است و واجب کفایی (مانند دفن میت) با انجام عدهای کافی ساقط میشود، «واجب منظومهای» نوع سومی از خطاب است که متوجه «عام مجموعی» به هم پیوسته میباشد.
این استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم همچنین به تقسیمبندی دیگری اشاره کرد که در آن، تکالیف یا غیرمرتبط با مکلف دیگرند (مانند نماز) و یا مرتبط با مکلف دیگر هستند. مقاومت در دستهای قرار میگیرد که امتثال آن وابسته به همکاری فعالانه مکلف دیگر است.
وی برای این مورد به داستان ذبح حضرت اسماعیل (ع) مثال زد که برای تحقق «قربانی»، سه تکلیف مغایر اما مکمل (فعل ذبح از حضرت ابراهیم (ع)، تسلیم از حضرت اسماعیل (ع)، و عدم ممانعت از مادر) باید همزمان انجام میشد.
گره اصولی: چالش «امتثال» و «عقاب» در تکلیف سیستمی
عشائری منفرد به موانع نظری و گرههای اصولی پذیرش این نوع سوم از تکلیف اشاره کرد و گفت: علمای اصول غالباً این نوع تکلیف را به دلیل دو اشکال اساسی محال دانستهاند: نخست، مشکل امتثال؛ به این معنا که در یک تکلیف جمعی نیازمند همکاری، چه کسی باید شروعکننده باشد؟ دوم، مشکل عقاب و عصیان؛ به این معنا که اگر یک جزء از منظومه (مثلاً مردم) آماده باشد اما جزء دیگر (مثلاً حاکمیت) همکاری نکند، چه کسی مطیع و چه کسی عاصی است؟
وی تأکید کرد: اگر اصولیون در «مقام ثبوت» (امکانسنجی عقلی)، صدور چنین تکلیفی را محال بدانند، هر آیه یا روایتی در «مقام اثبات» که ظاهراً بر آن دلالت کند را تأویل خواهند کرد. لذا، اثبات امکان عقلی این تکلیف، مقدمهای ضروری برای فقه مقاومت است.
«سموّ منزلت»؛ راهکار حل موانع نظری فقه مقاومت
این استاد حوزه علمیه، مهمترین راهکار برای گشودن این گره اصولی را قاعده «سموّ منزلت» دانست و افزود: این قاعده بیان میکند که خداوند برای برخی از منزلتها و جایگاههای اجتماعی، تکالیف ویژهای (یا سنگینتر یا منحصر به فرد) قرار داده است؛ مانند تکلیف خاص همسران پیامبر (ص) یا پیمانی که خداوند از عالمان گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند.
بر اساس این راه حل، در واجبات منظومهای مانند مقاومت، مشکل امتثال و مسئولیتپذیری حل میشود. عالمان، حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت به دلیل منزلت برترشان، وظیفه «آغازگری»، «طراحی» و «راهبری» را بر عهده دارند و نمیتوانند منتظر دیگران بمانند، بلکه باید مقبولیت و امکانات خود را برای به حرکت درآوردن کل منظومه هزینه کنند.
شواهد قرآنی و روایی بر تکلیف منظومهای
استاد عشائری منفرد در پایان به شواهد قرآنی و روایی این مفهوم اشاره کرد و با استناد به تفسیر علامه طباطبایی (ره) از آیه «اصْبِرُوا و صَابِرُوا وَ رَابِطُوا»، گفت: «صابروا» به معنای صبری است که در آن، صبر هر فرد متکی به صبر دیگری و مکمل آن است.
وی همچنین به مفهوم صبر متقابل حاکمیت و رعیت اشاره داشت و افزود: حاکمیت باید هم بر دشواریهای آرمانها و هم بر نابردباریهای مردم صبر کند و رعیت نیز باید شرایط حاکمیت را درک نماید.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی، درنهایت فرازهایی از خطبه دویست و شانزده نهجالبلاغه را که مرحوم کلینی (ره) به صورت مسند نقل کرده را شاهد مهمی بر اصل وابستگی متقابل دانست. «وَ لَیْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِی الدِّینِ فَضِیلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ یُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ بِدُونِ أَنْ یُعِینَ عَلَى ذَلِکَ أَوْ یُعَانَ عَلَیْهِ»؛ هیچ کس -هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دین بیشتر باشد- بى نیاز نیست که او را در انجام حق یارى رسانند، و هیچ کس -گرچه مردم او را خوار شمارند، و در دیده ها بىارزش باشد- کوچک تر از آن نیست که کسى را در انجام حق یارى کند، یا دیگرى به یارى او برخیزد.»
شبکه اجتهاد اجتهاد و اصول فقه, حکومت و قانون, اقتصاد و بازار, عبادات و مناسک, فرهنگ و ارتباطات, خانواده و سلامت