اختصاصی شبکه اجتهاد: اعتبار شهر قم و شهرت تاریخی و مذهبی قم سبب توجه به این شهر در مآخذ مختلف تاریخی از قرن دوم هجری به این سوی شده است، بهطوری که در بیشتر کتابهای جغرافیایی نوشته شده در قرنهای چهارم و پنجم هجری و بعد از آن از این شهر که قدری در مذهب متفاوت با بلاد دیگر بوده، یاد شده و بهویژه روی تشیع آن و نیز ویژگی عربی آن با حضور اشعریها، تأکید شده است. نگارش «تاریخ قم» در قرن چهارم آن هم به شکل کاملاً علمی و با اسلوبی ممتاز، در مقایسه با دیگر تواریخ محلی در دنیای اسلام، نشان دهنده تمایل به ثبت اوضاع و احوال این شهر در این دوره و وجود منابع اطلاعاتی کافی در این باره است. قم، همزمان با کاشان و ری ارتباط نزدیک داشت و رفت و آمد خاندانها و شخصیتها میان این دو شهر و برخی از شهرهای حاشیهای دیگر، شاهد این معناست. اهمیت قم از قرن پنجم بهتدریج کاسته شد و بهویژه زمانی که در حمله مغول شهرهای میانی ایران آسیب دید، دیگر از این شهر یاد جدی در منابع نمیبینیم.
این وضع ادامه دارد تا آن که در قرنهای هشتم و نهم هجری، امیران محلی در این شهر سر برآورده و علاوه بر شهرت اندک سیاسی، از نظر هنری، قم را تا اندازهای مطرح میکنند. آثار هنری آنها را در بقعههای برجای مانده از آنها، حرم حضرت معصومه و حتی برخی از شهرهای اطراف میتوان دید. شهر قم در دوره ترکمانان، جایگاه ویژهای مییابد و این از فرامین برجای مانده از سلاطین ترکمان کاملاً آشکار است (بنگرید: فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو، مدرسی طباطبائی، قم،۱۳۵۲).
با روی کار آمدن صفویه، قم بیش از هر زمان دیگری، شاید بهاندازه آنچه شیعیان برای آن در قرن سوم و چهارم اهمیت قائل بودند، بهتدریج شهرت مییابد. نفس این توجه، رفت و آمد سلاطین صفوی به آن و نیز تبدیل شدن بخشی از حرم به قبور شاهان صفوی (بنگرید: سید بنکدار و امامی جمعه، بررسی مقابر پادشاهان صفویه مدفون در حرم حضرت معصومه، مجله تاریخ اندیش، تابستان ۱۳۹۷، سال اول، شماره اول، ۲۱ ـ ۴۶)، اهمیت این شهر و آبادی آن را در پی دارد. قم در دوره قاجار به شکل فزونتری محل توجه قرار میگیرد و بهویژه فتحعلی شاه نسبت به آن و علمایی مانند میرزای قمی (م ۱۲۳۱ق) که در آن ساکن بودند، توجه جدی داشت. حوزه قم، در دوره صفوی هم کما بیش فعال بود و در دوره قاجار تقویت شد و عالمان فراوانی از آن برخاستند. مدارس فراوان دینی که در این شهر از دوره صفوی و قاجار برجای مانده، بهویژه مدارس دوره قاجاری مانند دارالشفاء و فیضیه که فتحعلی شاه آنها را از اساس تجدید کرد (درباره ساختن این دو مدرسه توسط فتحعلی شاه، بنگرید: انجم فروزان، عباس فیض، «تهران، ۱۳۲۲» صص ۱۳۳ ـ ۱۴۰) نشان از رشد حوزه علمیه در این شهر دارد.
در همین حال، نباید از بنای حرم حضرت معصومه (س) که از عوامل رشد و توسعه این شهر و توجه به آن در طول قرون بوده، غافل شد. عبدالجلیل رازی، در قرن ششم از بنای حرم و توجه شیعیان به آن یاد کرده )نقض،تهران، ۱۳۵۸ ص ۱۹۵) و اهمیت تولیت آن را در فرامین سلاطین ترکمان نیز شاهد هستیم. شکلگیری حوزه علمی دینی در این شهر را میشود تا اندازهای بسان آنچه در نجف یا کربلا و حتی مشهد از نظر ترکیب «حرم ـ حوزه» اتفاق افتاد، مشاهده کرد؛ هرچند اصفهان، این رویه، به دلیل پایتختی صفویه به مرکز علمی شیعه تبدیل شد. بعد از صفویه ضمن ادامه حوزه محدود در آن شهر، بهتدریج قم و مشهد که هر دو مورد توجه صفویان بوده و تهران که پایتخت قاجارها بود، اهمیت بیشتری یافتند.
در شهر قم و بهویژه از دوره صفوی به این سوی، چندین خاندان نسبتاً شناخته شده شکل گرفت که نقش محوری در توسعه این شهر داشتند. در حال حاضر، آثار تاریخی مربوط به حضور این خاندانها بر اساس خانهها و محلاتی که به آنان اختصاص داشته، وجود دارد. منابع تاریخنگارانه قم نیز این وضعیت را نشان میدهد. با این همه، قم، به دلیل مشکل کمی و شوری آب، قرار گرفتن در حاشیه کویر و نداشتن منابع مالی مهم، همیشه چشم کمک به بیرون داشته و به همین دلیل، توسعه آن تنها با توجه ویژه سلاطین به احترام حرم یا علمای این شهر، صورت گرفته است. میتوان تصور کرد که این نگاه، گرچه مهم بوده، اما نمیتوانسته یک امر دایمی باشد.
در اواخر دوره قاجار، توجه به امر زیارت حضرت معصومه (س)، بیشتر شد. بهویژه از زمانی که امین السلطان مشهور به اتابک اعظم، کاروانسراهای بینراهی (مانند کاروانسرای سلجوقی علیآباد قم) را تعمیر کرد، مسافران بیشتر شدند (علویه کرمانی از «علیآباد امین السلطان» یاد میکند: روزنامه سفر حج…، «قم، ۱۳۸۶» ص ۱۹۷، جایی که بزرگترین کاروانسرای بینراهی تهران ـ قم بود). این کار با بازسازی راه و کاروانسراهای طول راه و همزمان تعمیر و توسعه اساسی در حرم که از آن جمله ساختن صحن اتابکی بود همراه شد (درباره برخی از اطلاعات در این باره بنگرید: خاطرات دیوان بیگی، تهران، ۱۳۸۲ صص ۲۱۵ ـ ۲۲۳. برای اقدامات او در بقعه شاه حمزه قم هم بنگرید: تربت پاکان قم، مدرسی، ۱/۱۳۵۹ و نیز ساختن بنایی در جمکران، تاریخ قم، یا حریم مطهر…، ناصر الشریعه، تهران، ۱۳۸۳ ص ۲۳۳.) همه این اقدامات و با توجه به سنت دیرین زیارت حضرت معصومه (س) سبب شد تا سالانه شمار زیادی از مردم از تهران و دیگر شهرهای نزدیک به قم، به این شهر سفر کرده و بر رونق قم و مراکز عمومی آن بیفزایند. به هر روی قم، مورد توجه قاجارها بود و شاهزادگان و حتی شاهان قاجار، محل دفن خویش را یا در شاه عبدالعظیم یا قم قرار میدادند، بهطوری که بهتدریج، اتاقهایی به محل دفن شاهان قاجاری اختصاص داده شد؛ هرچند همزمان در اواخر دوره قاجار و بعدها پهلوی، بهتدریج محل دفن شماری از شاهان صفوی که در کنار حرم بود، بهتدریج از میان رفت.
گزارشها نشان میدهد که در سالهای اطراف مشروطه و پس از آن تا روی کار آمدن سلسله پهلوی، هر ساله، ایام نوروز جمعیت زیادی برای تحویل سال نو، به قم میآمدند. منابع نشان میدهند که اساساً یکی از دلایل اولیه شورشهای تهران که منجر به مشروطه شد، بر سر راه مسافرتی تهران قم و اعتراضاتی بود که در این زمینه مطرح شد. به نظر میرسد وضعیت رفت و آمد آسانتر شده بوده است. نکته شگفت برای ما، این است که در سال ۱۳۰۱ خورشیدی، حاج شیخ عبدالکریم حائری و جمعی از طلابش برای تحویل سال به این شهر سفر کردند، سفری که دیگر بازگشت نداشت و ایشان در قم اقامت گزید و حوزه قم را تأسیس کرد.
تاریخنگاری شهر قم، از دیرباز، به نسبت قوی بوده و چنان که اشاره شد، شروع آن با تاریخ قم بود که متن عربی آن در قرن چهارم (سال ۳۷۸) توسط حسن بن محمد بن حسن اشعری قمی تألیف شد، اثری که معالأسف مفقود شد، اما ترجمه فارسی آن که در آغاز قرن نهم (۸۰۵ ـ ۸۰۶) توسط حسن بن علی بن حسن قمی انجام شد، شامل پنج باب از بیست باب یاد شده در مقدمه آن است. روشن نیست اصل کتاب مشتمل بر بیست باب، یعنی کامل تألیف شده یا از ابتدا فقط همان پنج باب نوشته شده است. در دوره قاجار چندین اثر درباره قم نوشته شد. بعدها در دهههای پنجاه آقای حسین مدرسی، عملاً ادبیات «قم شناسی» را آغاز کرد. «کتابشناسی آثار مربوط به قم» اثر حسین مدرسی، (قم، ۱۳۵۳) به پارهای از آنچه تا این زمان درباره قم نوشته شده، پرداخت و آنها را معرفی کرد. خود ایشان کارهای متنوعی از تصحیح و تألیف انجام داد. تصحیح شماری از آثار کهن از جمله چندین اثر، از دوره قاجار، (مانند تاریخ دارالایمان قم، تألیف ۱۲۹۵ق، قم، ۱۳۵۳) نیز کتاب قم در قرن نهم هجری (قم، ۱۳۵۰) مقالات فراوان که بعدها تحت عنوان «قمیات» منتشر شد )نیوجرسی، ۱۳۸۶) و مهمتر از همه کتاب تربت پاکان قم در دو مجلد (قم، ۱۳۵۲ ش)، بخشی از آثاری بود که در این سلسله آثار قم شناسی از سوی ایشان انتشار یافت.
پیشتر و بعدتر، آثار متنوع متعددی درباره قم نوشته شد که اغلب آنها، اشاراتی به تاریخ حوزه علمیه و رجال آن دارند. از مآخذ مهم برای شهر قم، مانند اصفهان و قزوین و تبریز و برخی از شهرهای دیگر، سفرنامههای فراوانی است از روزگار صفوی تا دوره قاجار و حتی پس از آن، توسط خارجیها نوشته شده و همواره در تحقیقات مربوط به قم از آنها استفاده شده است. باید سفرنامههای رجال قاجاری و از جمله ناصرالدینشاه را هم به این مجموعه افزود (بنگرید: سفرهای ناصرالدینشاه به قم، ۱۲۶۶ ـ ۱۳۰۹ق، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران، ۱۳۸۱). از اواخر دوره پهلوی اول و سپس دوران پسرش، چندین راهنمای قم (نخستین از سال ۱۳۱۷ش و دیگری ۱۳۱۸ش و دیگری از ۱۳۲۸ و نیز چندین راهنمای قم از سالهای ۱۳۵۳،۱۳۵۴) و همچنین شماری سالنامه از دبیرستانهای قم (مانند سالنامههای متعدد دبیرستان حکمت قم) انتشار یافت که همه اینها اطلاعات مهمی درباره این شهر دارند. کتاب قم دارالمؤمنین همسال ۱۳۵۵ توسط حسین قاسمی نژاد، گویا شهردار وقت قم، در قم انتشار یافت. آثاری درباره شعرا و سخنوران این شهر منتشر شد (برای مثال تذکره شعرای معاصرین دارالایمان قم، علیاکبر فیض، چاپ ۱۳۹۳ ق). کتاب «تاریخ مذهبی شهر قم از قدیم تا روزگار جدید» توسط علیاصغر فقیهی تألیف گردید. این اواخر کارهای آقای مهدی عباسی هم درباره شهر قم قابل توجه است. طی این سالها، شماری مجله و کتاب هم از سوی بخشهای فرهنگی حرم (و نیز اداره ارشاد) منتشر شده که حاوی اطلاعات و اخبار متعددی درباره این شهر است. همینطور بخش اسنادی حرم نیز تا آنجا که میدانم، در این باره قدمهایی برداشته گرچه بهصورت عمومی انتشار نیافته است.
و اما نسبت به حوزه علمیه، نخستین کتابی که درباره تاریخ حوزه در دهه سی انتشار یافت، آثار الحجه (چاپ شعبان ۱۳۷۳ق) از شیخ محمد رازی بود که سعی کرد تمامی آنچه را درباره آمدن حاج شیخ، شکل گرفتن حوزه، ورود نسل اول از شاگردان و تربیت آنهاست، گزارش کند. رازی (شرح حالش را بنگرید در کتاب خودش با عنوان «کرامات الصالحین» قم، ۱۳۸۰ ) را باید تاریخنگار نخست حوزه قم دانست. او در آثار دیگرش، مانند گنجینه دانشمندان هم، در این زمینه، اطلاعات فراوانی به دست داده است. بهجز این کتاب، در حد رجال و شرح برخی از اماکن، آثار مرحوم عباس فیض مانند انجم فروزان و بدر فروزان و کتابهای دیگر درباره حوزه و تأسیس آن اطلاعات فراوانی دارد. کتاب رجال قم و بحثی در تاریخ آن از سید محمد مقدس زاده (تهران، ۱۳۳۵) از نخستین آثاری است که شرح احوال شماری از شاگردان نخست حاج شیخ را به دست داده است. کتاب «زندگی فردی ناشناخته» از شاگردان حاج شیخ که نخواسته است نامش فاش شود، منبعی برای شناخت زندگی طلبگی در آن دوره است. همچنین کتابهای کشکولی از جمله «الکلام یجر الکلام» از آیتالله سید احمد شبیری زنجانی از منابع شناخت فرهنگ عمومی قم در این دوره است. امتداد آن در دوره معاصر، مجلدات جرعهای از دریا، بخشهای رجالی اخیر آن است که به همان سبک، اطلاعات با ارزشی از وضعیت فرهنگی ـ آموزشی و مرجعیتی قم به دست میدهد. درباره وضعیت حوزه قبل از انقلاب، سالها پیش، بنده کتابی با عنوان «برگهایی از تاریخ حوزه علمیه قم» منتشر کردم (تهران،۱۳۸۱) که مشتمل بر چندین متن در این باره بود.
برای شناخت حوزه قم، از این آثار که بگذریم، به دوره پس از انقلاب میرسیم که به دلیل برآمدن انقلاب و نقش قم و حوزه در این تحولات، تاریخ و خاطرات مربوط به آن در معرض توجه قرار گرفت و مطالب بسیار زیادی منتشر شد. برخی از این خاطرات در مجله یاد، به مناسبت رخدادهای سالهای ۴۰ به بعد بود. شماری آثار از جمله مصاحبه با روحانیون مسن توسط مجله حوزه و دیگران، پیرامون نقش آیتالله حائری و بروجردی در حوزه بود. نمونه برجسته آن کتاب چشم و چراغ مرجعیت، مجموعه مصاحبه با شاگردان مرحوم بروجردی است (قم، ۱۳۷۹). تکنگاری «آیتالله مؤسس» درباره شخص آقای حائری است که بیشتر در مایههای مذهبی ـ تاریخی نوشته و منتشر شده است )قم، ۱۳۷۲). خاطرات شخصی بسیاری از روحانیون نیز بهتدریج انتشار یافت و اطلاعاتی درباره وضع این شهر و حوزه قم، در آنها ارائه شد. از نظر اسناد و جدای از اسناد که به مناسبت شرح حال رجال انقلاب و یا رویدادهای خرداد ۴۲ و مانند آن انتشار یافته، کتاب «مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست» یکی از بهترین کارهایی بوده که درباره رویدادهای دوره ۱۲۹۲ ـ ۱۳۳۹ ش انتشار یافته است (محمدحسین منظور الاجداد، تهران، ۱۳۷۹).
در سالهای اخیر، تعداد قابل توجهی کتاب در شرح حال عالمانی مانند مرحوم حائری و بروجردی و یا امام خمینی نوشته شده که همه اینها، در روشن کردن تاریخ حوزه قم، مهم است. تاریخ حوزه قم را تا سال ۵۷ باید به سه دوره تقسیم کرد. نخست دوره مرحوم حائری و آیات ثلاثه تا سال ۱۳۲۵، دوره دوم، زمان آیتالله بروجردی تا سال ۱۳۴۰ و در نهایت دوره سوم تا سال ۱۳۵۷. این سه دوره، سه مقطع مهم و متفاوت و رو به رشد برای حوزه قم است و در نهایت سال ۵۷ به انقلابی منجر شد که سبب روی کار آمدن روحانیون گردید. پس از انقلاب، حوزه قم، مرحله تازهای را آغاز میکند که معالأسف، مانند خود تاریخ قم، منابع تاریخی مستقیم و مفصلی ندارد، هرچند نمونههای اولیه مانند کتاب سیر تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی )(تهران، ۱۳۸۴) هست. شماره قابل توجهی از مقالات منتخب درباره قم هم، در کتاب شناختنامه قم (۹ جلدی) منتشر شده که تازههای فراوانی دارد. باید از بانیان کانال تلگرامی قم پژوهشی هم یاد کرد که طی چند سال گذشته، معلومات و تصاویر بسیار با ارزشی از آثار تاریخی و معارف عمومی شهر قم عرضه کرده و در واقع، نوعی کار جمعی برای فراهم کردن مقدمات تاریخ بزرگتری برای این شهر در حد یک دایرهالمعارف فراهم کردهاند.
آنچه درباره حوزه قم میتوان گفت این است که این حوزه، بخشی از نظام آموزشی سنتی و قدیمی است که در این شهر با مرکزیت خاصی ادامه یافته گرچه مشابه آن در بسیاری از شهرهای ایران و شماری از شهرهای عراق یا کشورهای دیگر وجود دارد. نظم ویژه روحانیت آن را به سوژهای برای پژوهش تبدیل کرده و در این زمینه، قم و حوزههای مشابه، همچنان زمینه کار دارد. نظام آموزشی، ساختار اداری، مدارس، امور تحصیلی، شهریه و حقوق، نظام مالی، نظام مرجعیتی، رابطه با حکومت، استفتاء و افتا، خانواده، رابطه با تودههای مردم، نظام تبلیغی و بسیاری از مسائل دیگر در حوزه وجود دارد که میتواند موضوع بررسی و تحقیق باشد. علاوه بر آن، اسنادی که در این مرکز شکل میگیرد، نیز نظام کتاب و کتابخانهای، تألیفات و موضوعات خاص آنها، نشریات مذهبی و ناشران نیز از مسائل جالب توجهی است که وجود دارد. زندگی خاص آخوندی در قم، از نظر داخله، یعنی نظام تربیتی حاکم بر آن، فرزندان، ادامه شغل در خانواده، جایگاه زنان و دختران روحانی و طبعاً مدارسی که برای خانمها در حوزه پدید آمده، بخش دیگری از موضوعاتی است که زمینه تحقیق و تتبع را دارد. (پیشگفتار کتاب مجموعه مقالات بهمناسبت صد ساله شدن حوزه علمیه قم)