قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / تأسی تمام ساحتی به مشی سیاسی سیدالشهدا
تاسی تمام ساحتی به مشی سیاسی سید الشهدا

تأسی تمام ساحتی به مشی سیاسی سیدالشهدا

اختصاصی شبکه اجتهاد: هر چند در آثار و نوشته های صد ساله اخیر بیشتر به ابعاد حماسی ، انقلابی ، تاریخی و سیاسی نهضت حسینی تاکید شده اما عنایت و رویکرد به شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» هر روز روز عاشوراست و هر سرزمین کربلاست و پیوستن آن به مقام عصمت اهلبیت و الگوی برتر بودن امامان ما و انسان کامل بودن ایشان ما را به بهره گیری بیشتر از سیره آن بزرگواران در تمام ابعاد زندگی فرا می خواند چه اینکه در بینش اسلامی پیامبران و ائمه اطهار (ع) مصادیق عالی انسان کاملند که سنت و سیره ایشان حجت بوده و برای پیروانشان لازم الاطاعه است.

بی شک سفارش به مودت اهلبیت در آیه شریفه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» (شوری آیه ۲۳) تنها اظهار عشق و محبت قلبی به اهلبیت (ع) نیست بلکه دلبستگی به آنان و عمل به مقتضی دوستی آنان و اقتدا به راهنمائی و عملکرد ایشان است.

چنانکه پیامبر فرمود : «من سر ان یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنه عدن عرشها ربی فلیوال علیا من بعدی و لیوال ولیه و لیقتد باهل بیتی من بعدی فانهم عترتی خلقوا من طینتی و رزقوا فهمی و علمی فویل للمکذبین بفضلهم من امتی القاطعین بهم صلتی لا انا لهم الله شفاعتی[۱]. هر کس که شادمان است به شیوه من زندگی کند و بمیرد و در باغ بهشت جاوید که پروردگار من درختان آن را نشانده است سکونت گزیند. پس باید پس از من علی (ع) را ولی و سرپرست خود گیرد و دوستانش را دوست داشته باشد و باید پس از من از خاندانم پیروی نماید چرا که آنان عترت منند و از زیادی طینت من آفریده شده اند و از فهم و دانش من بهره مند شده اند. پس وای بر آنانکه از امت من فضیلت ایشان را تکذیب و نادیده گرفته اند و پیوند خویشی آنان را با من قطع کرده اند خدا شفاعت مرا به آنان نصیب نفرماید.

چنانکه محقق ثانی شیخ علی کرکی متوفای ۹۴۰ هق در هنگام برخورد با عدم پذیرش هدیه شاه تهماسب صفوی از سوی قاضی قطیفی به ایشان فرمود : این کار تو اشتباه بود و در مقام استدلال گوشزد می نماید : امام مجتبی جوائز معاویه را می پذیرفت و پیروی از امام (ع) و عمل او تاسی ما از امام معصوم یا واجب است و یا دست کم ممدوح و مندوب است و ترک تاسی به امام یا مخطور است و یا مکروه!

شیخ ابراهیم قطیفی نیز اصل لزوم تاسی به امام را تصدیق ولی قیاس او را مع الفارق می شمارد و می فرماید : ترک اخذ ذالک من الظالم افضل و لا یعارض ذالک اخذ الحسن (ع) جوائز معاویه لان ذالک من حقوقهم بالاصاله.

بهتر است انسان از گرفتن جائزه و بخشش سلطان ظالم پرهیز و اجتناب کند و این ناسازگاری با گرفتن جائزه امام حسن (ع) از سوی معاویه ندارد زیرا او امام است و این اموال حق اصلی آنان است.[۲]

بی تردید یکی از برکات قیام امام حسین (ع) رویکرد مردم به اهلبیت پیامبر بویژه شهید مظلوم کربلا به عنوان کعبه آمال و قبله دلها و برترین الگوی سعادت و کمال در نهضت عاشورا و آموزه های کاربردی آن در مبارزه با بی عدالتیها و نابسامانیهای اجتماعی بود.

زیرا علیرغم پندار برخی بزرگان ما که رویداد عظیم حرکت و قیام حسینی را یک قضیه شخصیه و وظیفه اختصاصی پنداشته اند وجود حجم وسیع و متنوعی از رهنمودها و روایات در جهت احیاء و زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا و لعن و نفرین بر کسانی که در برابر حضرت سید الشهدا صف کشیده بودند و به فریاد «هل من ناصر ینصرنی» آن حضرت توجه نکردند بیانگر این واقعیت است که نهضت حسینی موضوعی قابل فهم و استدلال و مصداقی از رهنمودهای کلی دین و طبعا برای عموم مسلمین و فقیهان قابل پیروی و استناد می باشد.

بهترین گواه بر حجت بالغه شرعی بودن نهضت حضرت سید الشهدا اینست که خود امام (ع) در توجیه حرکت خویش به مسائلی چون وجوب نهی از منکر و امر به معروف و مبارزه با حاکم جائر و طرفداری از حق و عدالت و لزوم فداکاری برای حفظ دین و احیای سنت و سیره معصومین در سخنرانیها و وصیتنامه ها و نامه های خود به دیگران پرداخته و این حقایق و مسائل و احکام را مبنای استدلال و توجیه شرعی حرکت الهی خویش قرار داده است و در هیچ نقطه و مرحله ای از مبارزه بر خصوصی بودن تکلیف برای خود اشاره نفرمود مگر اینکه مقصود قائلین به فرضیه اختصاصی بودن قیام حسینی برنامه ای ویژه تلقی کردن عمل امام (ع) به تکلیف شرعی خود با توجه به مقتضیات زمان و مکان باشد. یعنی این شرایط برای دیگر امامان پیش نیامده بود و یا برای اشخاص عادی همه شرایط اجرای این تکلیف الهی در این حد واقعا محقق و عملی نخواهد بود.

بلکه افزون بر تکیه به قاعده اشتراک و ارتکازی بودن عمومیت اینگونه تکالیف شرعی و فطری و وجدانی بودن آنها و دعوت افراد عادی به همراهی با خود در این نهضت و در مقام توجیه برآمدن برخی معترضان و تکیه بر اصول و مبانی اعتقادی جامعه برای تبیین مشروعیت و منطقی بودن حرکت خود آن حضرت با صراحت در منزل بیضه در ملاقات با همراهان حر فرمود: «ایها الناس من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهد الله… فاانا الحسین بن علی و ابن فاطمه بنت رسول الله نفسی مع انفسکم و اهلی مع اهلیکم و لکم فی اسوه»[۳] هان ای مردم هر کس سلطان ستم پیشه ای را ببیند که حرامهای خدا را حلال و با او پیمان شکنی می کند پس همانا حسین پسر علی و فاطمه دختر پیامبر خداست. خودم با شما و بستگانم با بستگان شما همراهی و برای شما در حیات و ممات من سر مشقی است.

حتی ابن خلدون تونسی (۷۳۵-۸۰۶ هق) مورخ و جامعه شناس معروف مالکی با آنکه اصولا در تحلیل عقائد امامیه کمتر منصفانه وارد بحث شده است و حرکت امام حسین (ع) را نسنجیده پنداشته و به تبرئه یزید همت گماشته در «المقدمه» خود امام حسین را «اسوه المجتهدین» خوانده است. [۴]

چرا که وجود امام حسین مظهر کامل تجلی دستورات نورانی قرآن و تجسم عینی روح اسلام بود. آری او سید الشهدا است. و شهید در لغت به معنای حاضر ، ناظر و مخبر راستین و آگاه و به معنای گواه و گواهی دهنده و نیز به معنی محسوس و مشهود است که همه چشمها به اوست و بالاخره به معنای نمونه «الگو و سرمشق است. چنانکه در قرآن آمده : «و کذالک جعلناکم امه و سطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهدا…» (بقره آیه ۱۴۳) و اینگونه شما را امت میانه ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد.

به تعبیر یکی از نویسندگان معاصر انقلابی : ما دو نوع شهید داریم سمبل یکی حمزه سید الشهدای احد و سمبل دیگری امام حسین است با اینکه از نظر تاریخی نخستین بار در اسلام حمزه عموی پیامبر (ص) ملقب به این لقب شد ولی حسین (ع) این لقب عموی پیامبر (ص) را به خود اختصاص داد. هر دو سید الشهدا هستند ولی در بنیاد شهادت حمزه ای با شهادت حسینی فرق دارد چرا که حمزه یک مجاهد است که در گیراگیر نبرد مقدس و با عزم کشتن دشمن کشته می شود. اما شهادت حسین کشته شدن مردی است که با آگاهی از شهادت خویش قیام کرده است در آنجا شهادت یک حادثه ناگوار و رویداد منفی و در اینجا یک هدف آگاهانه و انتخاب شده ارزشی است. شهادت نخست حادثه ای در مسیر راه است و شهادت امام یک سر منزل در منتهای راه است و فوز عظیم[۵].

یاد سپاری گرچه برخی از رویدادهای عاشورا چون به وسیله دشمنان حاضر در صحنه گزارش شد و قابل اعتماد نیست ولی بسیاری از عملکردهای امام (ع) به وسیله زنان خاندان پیامبر و کودکان همراه بویژه امام باقر و امام سجاد (ع) گزارش شده که از اعتبار ویژه ای برخوردار است اما عمده حوادثی که در منابع تاریخی سنی و شیعه نقل شده اگر بگوییم متواتر قطع آور نیست دست کم به تصریح موزرخان افزون بر اصل لزوم حمل فعل و قول مسلم بر صحت در حد شیاع موجب علم شرعی و اشتهار آن وقایع ۹۵% اطمینان آور و قابل تاسی و پیروی خواهد بود.

چه اینکه شیاع در بسیاری از موضوعات احکام فقهی معتبر و حجت می باشد هرچند راویان فراوان عادل و امامی یا موقف نباشند و داعی بر کذب وجود نداشته باشد بنابراین در جواز تاسی به سید الشهداء و یاران صدیق او برای دیگران از نظر قواعد فقهی تردیدی روا نخواهد بود.

پیامبر (ص) برترین الگوی امت، «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا» (احزاب آیه ۲۱)

هر آینه پیامبر خدا (ص) در زندگی شما سرمشق نیکوئی بود برای کسانیکه امید به رحمت خدا و روز رستاخیر دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.

یکی از ویژگی های آفرینش که خداوند حکیم در فطرت آدمی به ودیعه نهاده خوی الگو سازی و الگو پذیری در زندگی است به خاطر همین نیاز روانی است که اشخاص در همه جوامع بشری آگاهانه و یا ناخود آگاه در زندگی خود شخصیت های محبوب اجتماعی را که در نظر او بزرگ و موفق می نمایند به عنوان سرمشق خود در نظر می گیرند و چه بسا که افراد در تشخیص و گزینش الگو اشتباه کنند و رئیس قبیله و یا ریش سفید نا اهل محله را استاد راهنما و فلان چهره سینمایی یا ورزشی نامطلوب را الگوی رفتار اجتماعی انتخاب کنند.

تجربه نشان داده است که برخی افراد بویژه نوجوان و جوان کم تجربه که تاثیر پذیری آنان بیشتر است گاهی اشخاص نابابی را به عنوان انسان نمونه بر می گزینند که به سیه روزی و تباهی او منتهی می شود! که از نظر دینی و اخلاقی در این صورت وظیفه والدین و مربیان پرورشی و رهبران دلسوز سنگین تر می شود تا در جهت هدایت و کنترل این امر فطری و نیاز غریزی عالی همت گمارند و زمینه پیشرفت و تکامل آنان را فراهم سازند. باتوجه به اینکه جامعه اسلامی ما اکنون در معرض تهاجم فرهنگی و نفوذ بی امان مدها و مدلها و الگوهای نامناسب و هزاران ویروس فرهنگی دیگر قرار دارد باید مسئولین آموزشی و فرهنگی ما الگو سازی شایستگان را در برنامه کار خود قرار دهند و در معرفی قهرمانان تاریخ اسلام بویژه دلاور مردان و زنان کربلا و حماسه سازان عاشورا تلاش پی گیر نمایند و جوانان معصوم ما را از خطر سقوط در لجنزار فساد و تباهی و بدبختی غرب و شرق رهائی بخشند.

ضرورت گزینش الگوی معصوم

قرآن کریم که یک کتاب آسمانی انسان سازی و تربیت و هدایت است باتوجه به اینکه اصل الگو خواهی یک خواست درونی طبیعی است هیچکس را به جستجوی انسانهای نمونه فرا نمی خواند بلکه باتوجه به اهمیت معرفی الگوی رفتاری در تربیت انسان افزون بر داستانهای آموزنده لقمان و یوسف و مریم و… به معرفی انسان‌های کامل برجسته بسنده نموده در آیات ۴و۶ سوره ممتحنه ابراهیم (ع) و یاران با ایمان او را اسوه یا نمونه برجسته که در مقابل چشمان آدمی قرار دارد معرفی و می فرماید : «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه… لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر…» و در آیه فوق نیز حضرت خاتم النبیین· را به عنوان سرمشق زندگی خوب و نمونه رفتار پسندیده سرافراز برترین مسلمانان تعیین و گوشزد می فرماید : راز اسوه نیکو بودن این چهره‌های برجسته و نمونه عینی پرورده تعالیم آسمانی ایمان سرشار این بزرگان به مبدا و معاد و به یاد خدا و متکی به او بودن ایشان در هر حال و استقبال از هر خطر برای اجرای فرامین الهی بود که همین صفات می تواند انگیزه هر فرد در اتخاذ این شیوه رفتار و استمرار آن در زندگی باشد.

چنانکه استاد صانعی در این باره می نویسد: « از بیان فوق معلوم می شود که لطف خداوند مهربان اقتضا دارد که مردم را از حیرت گمراهی نجات دهد. و آنان را از تشتت و اختلاف برهاند و به وسیله پیامبران به آنچه خیر و صلاح دنیا و آخرت ایشان است راهنمایی کند. پس در مواردی که واقعیت برای ما مبهم و نامشخص است و هرکسی مطابق فکر ، محیط ، سلیقه ذهنی خود و عوامل گوناگون دیگر ، اعمال و رویه خاصی را پیشه می سازد چون از واقعیت اطلاع ندارد لازم است از پیامبر خاتم پیروی کند و راهی را که راهبر معصوم درس ناخوانده تعیین نموده انتخاب نماید که در این صورت بدون شک از بیراهه روی و سقوط مصون و در امان است. امر دایر است که از افرادی تبعیت کنیم که جز ظواهر امور و آنچه به فکر محدودشان می رسد وسیله دیگری برای کشف واقعیات ندارند یا از شخصیتی که با عالم غیب و داننده نهان و آشکار رابطه دارد و حقایق را به او نشان داده و فهمانده است؟

این جاست که بدون شک باید به لزوم پیروی از دستورهای آسمانی اذعان نماییم که در این صورت از تشتت فکری ، دغدغه و تشویش خاطر نجات می یابیم. و قانع می شویم که آن شخصیت غیبی ملکوتی که علاوه بر جنبه های مادی از جنبه های ماوراء ماده نیز آگاه است باید اسوه ما باشد و لازم است از او پیروی کنیم. تا بدین وسیله از تردید و شک رهایی یابیم خداوند فرموده است : هر آینه برای شما در (روش) رسول خدا سرمشق نیکویی است برای کسی که امید به (رحمت) خداوند و روز رستاخیز دارد و او را بسیار یاد می کند. از آنجایی که بر مردم لازم است از رسول اکرم (ص) پیروی کنند تا به رشد و تکامل برسند. آن حضرت دستور می داد که اعمال و رفتارش را مورد توجه قرار دهند و او را الگو و مقتدای خود قرار دهند.

چنانکه فرمود : صلوا کما رایتمونی اصلی[۶]. نماز بگذارید همان گونه که من نماز می گذارم. و نیز فرمود : خذوا علی مناسککم[۷]. اعمال حج را چنانکه من به جا می آورم فرا گیرید.

عظمت آن حضرت در بین مسلمانان چنان بود که در تمام شئون مادی و معنوی از آن جناب تبعیت می نمودند افزون بر آن یک نوع جذبه معنوی و ملکوتی در پیامبر وجود داشت که همه در برابر ابهت و عظمتش سر تعظیم فرود می آوردند که نظیر آن برای هیچکس دیده نشده است.

در این بحر جز مرد ساعی نرفت گم آن شد که دنبال راعی نرفت
کسانی کز این راه برگشته اند برفتند و بسیار و سر گشته اند
کسانی کز این راه برگشته اند که هرگز به منزل نخواهد رسید
محال است سعدی که راه صفا توان رفت جز بر پی مصطفی

بنابراین، به مقتضای تعلیل آیات یا شده و احکام عام آیات دیگر قرآن کریم به عنوان قانون اساسی اسلام که در مقام جعل قانونی عام و ارائه معیار کلی می باشد و غالبا در بیان حکم روی جنبه های شخصی افراد و موردی آن تکیه ندارد. مثل اعلای انسانیت بودن به این شخصیت های مذکور منحصر و محدود نخواهد شد بلکه هر انسان کاملی که استعدادهای فطری انسانی او از قوه به فعل درآمده و سیرت و روش زندگی او روش و منش ابراهیمی و دارای اخلاق محمدی باشد می تواند اسوه حسنه یا الگوی پسندیده رفتار انسانی باشد.

ائمه اطهار (ع) نیز که جانشینان بر حق پیامبر (ص) و دارای ملکه عصمت و افضل امت هستند در راس آنان قرار می گیرند. همچنین تربیت یافتگان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت با حفظ درجات و رعایت مراتب می توانند نمونه های شاخص زندگی و سرمشق دیگران برای انتقال سریع و موثر مفاهیم ارزشی و کمالات انسانی باشند.

چرا که در روانشناسی کمال و جامعه شناسی الگو همان شخصیت سالم و کامل انسانی است که دیگران بدون بهره گیری از واژه ها و تعبیرات از کردار او درس زندگی می گیرند چون این واژه در زبان تازی و فارسی مترادف با اسوه امام و مقتدا و قدوه عربی است که بمعنای سرمشق و پیشوا و پیشرو و سمبل و نهاد بکار رفته است که شامل نیکان و بدان می گردد. در قرآن کریم حتی برای پیامبر (ص) بر اسوه حسنه بودن او تکیه شده و قرآن مجید بخاطر اهمیت الگو در تربیت انسانی در آیات فراوان که با جمله واذکر آغاز می شود به بیان سرگذشت نیکان و صالحان و شخصیت های والای تاریخ انسانیت پرداخته و حتی به پیامبر (ص) فرمان می دهد یاد و خاطره برگزیدگان الهی را زنده نگهدارد و این تجلیل از گذشتگان به خاطر عبرت گیری و الگوپذیری از صالحان است و همین نکته است که به حدیث نبوی «عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه»[۸] معنا می بخشد.

در فرهنگ شیعی امام یعنی پیشوا و شخصی که پیشرو است و پیرو دارد و مسئولیت امامت یا هدایت یا راهنمائی و مقتدا و رهنمونی امت را به جانشینی از پیامبر به عهده دارد و رهبری اجتماع به سوی سعادت و کمال مطلوب خدا و لایق خلق و حر است از دین و دنیای مردم را وجهه همت خویش قرار می دهد و در نگاه قرآنی که می فرماید : «و جعلنا هم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتا الزکوه و کانوا لنا عابدین» (انبیا ۷۳) امام همان اسلام مجسم و اسلام همان امام معصوم است که در بینش ما به صورت مکتب و آیین در آمده و هریک را می توان با دیگری تکمیل کرد و تفاوت اساسی این دو عنصر اساسی دین همانند تفاوت مفهوم و مصداق است و امامان همانند پیامبران تنها میزان اعمال و الگوی برتر زندگی بشر بشمار می آیند که از هیچکس دیگر جز آنان نمی توان سرمشق همه جانبه زندگی و الگوی مطلق در همه ابعاد زندگی گرفت.مگر اینکه با نظر و اشراف معصوم عمل کرده و با تالی تلو معصوم باشند که در چنین صورت این شخص رفتارش خود تقریر معصوم و حجتی از حجتهای الهی است.

چنانکه در دعای ماثور زنده و سازنده ندبه آمده : فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک. به خاطر همین است که شناخت و اعتقاد به امام زمان ارواحنا فداه در امامیه از جمله اصول مذهب دانسته شده که تقلید در آن رواست. از اینرو در اسلام نصب امام بر خدای حکیم و رحیم واجب است چنانکه اکثر معتزلیان و اشعریان تعیین امام و رهبر را بر عباد سمعا همانند اکثر زیدیان واجب دانسته اند و ابوالحسین بصری و جاحظ آن را عقلا لازم می دانند و اسماعیلیان و شیعیان امامیه نصب امام را بر خدا از باب قاعده لزوم تعلیم و لطف بر عباد واجب می شمارند.

اگرچه برخی ناآگاهان وجوب نصب امام را بکلی منکرند و یا وجوب اطاعت امام را محدود به اوامر شرعی می دانند ولی امامیان با وجود آیات ، روایات ، اجماع و دلیل عقل معتقد به عصمت مطلقه امام بوده و می باشند. یعنی امام در فرهنگ امامیان شخصیتی است که از ناحیه خدا به امامت رسیده و به جانشینی از پیامبر خدا اصالتا بر همه امور دنیوی و اخروی مسلمانان ولایت و سرپرستی دارد. امام حجت خداست که اطاعت و فرمانبرداری و اقتدار و پیروی و اهتدا و رهیافت از قول قطعی و عمل مسلم متواتر تاریخی او جز در موارد تقیه حتی بر فقیهان واجب و لازم است و می تواند مستند حکم شرعی باشد.

تفاوت امامت و نبوت در این است که نبی مقام راهنمائی و امام منصب رهبری مردم را داراست. رسالت نبی تنها ارائه طریق و نشان دادن صراط مستقیم الهی است و مسئولیت امام هم ارائه طریق و هم ایصال الی المطلوب و رساندن بشر به مقصد و هدف الهی همانند اقامه قسط و عدالت اجتماعی است.

از اینرو شان امام برتر از نبی معمولی است ولی پیامبران بزرگ و اولوالعزم هر دو شان را داشته اند چنانکه خداوند به حضرت ابراهیم پس از آزمایشهای سنگین موفقیت آمیز به او مقام امامت اعطا کرد و فرمود : «انی جاعلک للناس اماما» (بقره ۱۲۴) لذا مفهوم ختم نبوت پایان راهنمائی الهی و ارائه برنامه و راه است اما ختم رهبری الهی نیست بنابراین امامت جانشینی پیامبر در جمیع شئون و ابعاد زندگی جز وحی الهی است.

بخاطر همین جایگاه والای امام (ع) است که اهل تدبر و تدبیر ، زندگی او را بهترین سر مشق و برترین الگوی رفتاری در همه شئون فردی و اجتماعی می دانند. گرچه برخی به اشتباه و به بهانه مقام عصمت و بیرون تلقی نمودن زندگی معصومین از حیطه زندگی عادی و استثنائی و فرشته خو و ملکوتی محض دانستن این عرشیان خاک نشین دست پیروان را از دامن ایشان کوتاه و بکلی الگو پذیری و پیروی از این افلاکیان را غیر ممکن می دانند و یا اظهار می نمایند که پیشوایان معصوم تنها در کلیات و اصول اسوه اند نه در فروع و جزئیات[۹] و نیز مولوی گفته :

کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر

در حالیکه قرآن کریم در عین تکیه بر جنبه بشری پیامبر (ص) و مرتبط با عالم وحی بودن آن حضرت در آیات : «قل انما انا بشر و مثلکم یوحی الی…» (کهف آیه ۱۱۰ و نیز فصلت آیه ۶) و نیز : «قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا…» (اسرا آیه ۹) و همچنین : «لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم…» (آل عمران آیه ۱۶۴) آن حضرت (ص) را اسوه معرفی می نماید و امیر المومنین (ع) می فرماید: «و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی اولئک خلق الله فی ارضه و الدعاه الی دینه»[۱۰] امامان با بدنهائی به دنیا پیوستند که روحهایشان به عالم بالا وابسته بود و اینان آفریده خدا در زمین و فراخوانان به دین او هستند.

با این تعبیرات روش این عرشیان فرشی را فرا خوانان خلق به دین خدا معرفی و در جای دیگر می فرماید: «الا وان لکل ماموم اماما یقتدی به و یستضی بنور علمه»[۱۱] هان ای مردم همانا برای هر پیروی پیشوائی است که از او سرمشق می گیرد و از روشنائی دانش او روشنی می جویند.

و حتی امام چهارم مبغوضترین مردم در پیشگاه خدا را کسی معرفی می نماید که از گفتار امام تبعیت نماید و از کردار او درس عملی نیاموزد. که می فرماید : «ان ابغض الناس الی الله من یقتدی بسنه امام و لا یقتدی باعماله»[۱۲] و در زیارت امیر المومنین امام علی (ع) میزان الاعمال معرفی شد و در زیارت جامعه کبیره آمده : «فالراغب عنکم مارق و الللازم لکلم لا حق و المقصر فی حقکم زاهق»[۱۳] هر که از شما رو گرداند آشوبگر دین گریز و هرکس با شما همراه باشد بشما پیوسته و هر که در حق شما کوتاهی کند از بین رونده است.

که این تعابیر وظیفه پیامبر و جانشینان او را نسبت به جامعه انسانی سنگین می نماید و او را مکلف می سازد افزون بر انجام تکالیف شخصی با گفتار و رفتار و تقریر و انکار سنجیده خویش مردم را رهنمون باشند که خود فرمودند : «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» توده مردم را با غیر زبان فرا خوانید.

[۱] حب اهلبیت فی الکتاب و السنه مرکز الرساله ص ۳-۷۲ از حلیه الاولیاء ج ۱ ص ۸۶ کنز العمال ۱۲/۱۰۳ ح ۲۴۱۹۸ شرح نهج ابن ابی الحدید ج ۹ ص ۱۷ ح ۱۲ مجمع الزواید ج ۹ ص ۱۰۸

[۲] فاضل قطیفی رساله خراجیه ص ۹

[۳] طبری تاریخ الطبری ج ۵ ص ۴۰۳ ابن اعثم الفتوح ج ۵ ص ۱۴۵٫ ابن اشیر الکامل ج ۴ ص ۴۸ و خوارزمی مقتل الحسین ج ۱ ص ۲۳۵ (بی) آورده است.

[۴] ابن خلدون المقدمه ص ۳۸۶ مقدمه ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی ج ۱ ص ۴۱۵-۴۱۶

[۵] شریعتی علی – فرهنگ لغات شریعتی ص ۲۵۳-۲۵۰

از القاب اختصاصی آخرین و بزرگترین پیامبر الهی حضرت محمد بن عبدالله که از آیه ۴۰ سوره احزاب برگرفته شده که خداوند می فرماید : «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شی علیما» حضرت محمد (ص) پدر هیچیک از مردان شما نبوده و نیست ولی پیامبر خدا و پایان بخش سلسله نبوت و پیغمبری است و خداوند به همه چیز آگاه است که این عنوان اختصاصی نشانه عظمت شان و بزرگی مقام الهی آن حضرت است.

زیرا پیام آوران خدای مهربان درجاتشان متفاوت بوده و به این ترتیب نام گذاری شده اند. نبی که دارنده خبر مهم و صادق از راه وحی الهی یا شعور مرموز است. رسول که مامور ابلاغ پیام وحی به دیگران می باشد. اولوالعزم که صاحب کتاب مقدس و شریعت جدید و افزون بر وظیفه تبلیغ احکام الهی مسئولیت اجرای مقررات دینی در میان همه مردم عصر خویش را همانند امام معصوم به دوش می کشد.

تنها پیامبر ما خاتم النبیین است که نبوت و ماموریت الهی او همراه با رشد فکری و اعتلاء روحی بشریت علاوه بر جهانی بودن ، جاودانی و پایان بخش سلسله انبیا و وحی الهی است و به برکت تعلیمات آن حضرت هدایت الهی کامل گردید ولی رهبری و رهنمونی مردان آسمانی تحت عنوان امامت و ولایت ادامه خواهد داشت که این امتیاز همراه با اجتهاد فقیهان متعهد و عادل در گذر زمان پویائی و پایائی دین اسلام را تا قیام قیامت تضمین می نماید.

[۶] قرطبی تفسیر الجامع الاحکام القرآن ج ۱ ص ۳۹

[۷] صانعی سید مهدی «نقش الگو سازی در رشد و سقوط انسان» نشریه دانشکده الهیات مشهد شماره ۴۷-۴۸ ، ۱۳۷۹ ، ص ۲۱-۱۹

[۸] فیض – ملا محسن – المحجه البیضا فی احیا الاحیاء ج ۴ ص ۱۷

[۹] کدیور محسنبه نقل از ماهنامه کیان صاحب امتیاز مصطفی رخ صفت

[۱۰] فیض اسلام ، نهج البلاغه ، حکمت ۱۳۷ ج ۶ ص ۱۱۵۸

[۱۱] الصالح صبحی ، نهج البلاغه ، نامه به عثمان بن حنیف ش ۴۵

[۱۲] مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ج ۷۱ ص ۱۷۸ و ج ۷۸ ص ۱۳۸ . الکافی ج ۸ ص ۲۰۴ و نحف العقول ص ۳۰۲ با اختلاف

[۱۳] کلینی اصول کافی ج ۲ ص ۷۸ مجلسی بحار ج ۷۰ ص ۳۰۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics