اختصاصی شبکه اجتهاد: یکی از مسائل اصولی که در میان علمای اصول اهل سنت و متقدمین از علمای شیعه همواره مورد بحث بوده است، مسئله قطعی و یا ظنی بودن عمومات قرآن است. از منظر مشهور علمای شیعه، ظنی بودن عمومات قرآن امری قطعی است. فقط عدهای در میان متقدمین از جمله شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و برخی از معاصرین چنین دیدگاهی را پذیرفتهاند. به هر روی، ارسال مسلم گرفتن این بحث از ورود علمای شیعه برای کنکاش این موضوع جلوگیری کرده است؛ اما در میان علمای اهل سنت؛ این بحث معرکه آرای علمای اصول بوده است و علمای معتزله، حنفی و از سایر مذاهب همچون شاطبی و ابنتیمیه سخت بر قطعی بودن عمومات قرآن پافشاری کردهاند و در مقابل مشهور اهل سنت بهمانند مشهور شیعه با این نظریه مخالفت کرده و حتی ارسال مسلم گرفتهاند.
تفحص در آثار علمایی که قائل به قطعی بودن عمومات قرآن هستند نشان میدهد که دو دلیل عمده در این زمینه وجود دارد:
دلیل اول: عدم جواز تأخیر بیان از وقت خطاب
مطابق این دلیل چون تأخیر بیان (ازجمله مخصصات) از وقت خطاب جایز نیست، لذا عمومات قرآن قطعی هستند.
عدم جواز تأخیر بیان از وقت خطاب، دلیل بسیاری از علمای اصول از جمله شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی و گروهی از احناف در قول به قطعیالدلاله بودن عمومات است. همچنین قول به عدم جواز تأخیر بیان از وقت خطاب، به بسیاری از متکلمین معتزلی نیز نسبت داده شده است. از جمله کسانی که این نسبت را به معتزله دادهاند، سمرقندی در کتاب میزان الاصول فی نتائج العقول و ابیاری در شرح خود بر البرهان جوینی است؛ بنابراین با فرض صحت این نسبت، از نظر معتزله نیز دلالت عمومات قطعی است.
دلیل دوم: قطعی بودن مدالیل استعمالی
یکی دیگر از دلایلی که برای قول به قطعی بودن دلالت عمومات قرآن، گفته شده است، مخالفت مخصصات منفصل با اسلوب زبان عربی است. دلیل مخالفت مخصصات منفصل با اسلوب زبان عربی این است که مدالیل استعمالی قطعی هستند. مدالیل استعمالی. استدلال کسانی که قائل به قطعی بودن دلالت الفاظ بر معانی وضعی یا مدالیل استعمالی هستند، این است که الفاظ رسالتشان این است که معانی را در ذهن مخاطب حاضر کند، خواه آن معانی مجازی باشند یا حقیقی باشند؛ بنابراین وقتی که متکلم میگوید: «رأیت اسداً» رسالت الفاظ مذکور احضار معنای حیوان مفترس در ذهن مخاطب است یا وقتی میگوید: «رأیت اسداً یرمی» رسالت الفاظ مذکور احضار معنای مرد شجاع در ذهن مخاطب است (سبحانی، ۱۴۱۸، ۱/۱۳۱)؛ بنابراین مدالیل استعمالی همواره با الفاظ هستند و این پیوستگی مداوم الفاظ و معانی موضوعله دلیل بر قطعی بودن مدالیل استعمالی است.
همین استدلال با اندکی تغییر در تعابیر در کتب اصول حنفی آمده است. علمای حنفی استدلال می-کنند: زمانی که لفظی برای یک معنا وضع میشود، این معنا در صورت اطلاق کلام، لازم و ثابت با لفظ است تا اینکه دلیلی برخلاف آن بیاید و عموم نیز از آن جمله معانیی است که لفظ برای آن وضع شده است و در صورت اطلاق، معنای موضوعله را میرساند؛ بنابراین، در صورت اطلاق الفاظ وضع شده برای شمول و استغراق، همین عمومیت و شمولیت متبادر میشود تا اینکه دلیلی بر خلافش بیاید و همانطوری که در لفظ خاص به معانی متبادر از آن توجه میکنند و به احتمال مجاز ترتیب اثر نمیدهند، در دلیل عام نیز باید به تبادر شمولیت و عمومیت اعتبار داد و به احتمال تخصیص نباید ترتیب اثر داد.
جمعبندی
در مقام جمعبندی میتوان گفت که دو دلیلی که برای قطعی بودن دلالت عمومات ذکر شد؛ در واقع رد اعتبار مخصصات منفصل از بعد قواعد زبان عربی است (از این نکته روشن میگردد که از بعد قواعد زبان عربی مشکلی متوجه مخصص متصل و مخصص منفصل مقارن نیست). مشهور بین علمای فریقین این است که در مخصص منفصل، مقارنت شرط نیست؛ لکن علمای همچون شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ مفید و از اهل سنت، علمای معتزله و عامه حنفیها قائل هستند که مقارنت شرط است و مخصص منفصل غیر مقارن مخالف با اسلوب زبان و ادبیات عرب است و شارع حکیم نیز به لسان عرب سخن گفته است و قاعدتاً مطابق با اسلوب زبان و ادبیات عرب سخن میگوید.
بهواقع هر دو دلیلی که برای قطعی بودن دلالت عمومات ذکر شد، میتوان به یک دلیل برگرداند و آن اینکه مخصصات منفصل مخالف با اسلوب زبان و ادبیات عرب است؛ چراکه وقتی متکلمی کلامی را بدون قرینه به کار میبرد، معانی موضوعله الفاظ بهکاررفته متبادر میشود و عمومات نیز وقتی بدون هیچ قرینه دال بر تخصیص استعمال میشود، عموم که معنای موضوعله عمومات است، متبادر میشود و شاهد بر این تبادر این است که عرب وقتی میگوید «کل عبد لی حر» عرف از آن میفهمد که یکایک عبد مولا باید آزاد گردد و اگر متکلمی بدون هیچ قرینهای، لفظی را در معنای غیر ما وضعله استعمال کند، منجر به تجهیل و تلبیس و تکلیف بما لایطاق خواهد بود و همچنین کلام نیز عبث و بلا فائده خواهد بود و اینگونه سخنوری از متکلم حکیم به دور است و قبیح؛ لذا جناب بخاری فخر الاسلام میگوید: اگر متکلم الفاظ عام را در معنای استعیاب استعمال کند ولی از آن بدون هیچ قرینهای عموم را اراده نکرده باشد، لارتفع الامان عن اللغه. در واقع کسانی که مبنای حنفیها و برخی از معاصرین شیعه را در قطعی بودن دلالت عمومات قرآن پذیرفتهاند، مقتضای زبان و ادبیات عرب را گفتهاند و کسانی که مبنای عدم جواز تأخیر بیان از وقت خطاب را اختیار کردهاند، به توالی فاسد اینگونه سخنوری اشاره کردهاند؛ یکی بر قاعده تکیه زده است و دیگری به تالی فاسد نادیده گرفتن قاعده. این اشکال در واقع بنمایه کلام علمای حنفی و معتزله و علمای همچون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی است.
نویسنده: مهدی نریمانپور؛ پژوهشگر فقه و حقوق