اختصاصی شبکه اجتهاد: اعتبارسنجی روایات در روشهای سنتی مسلمان معطوف به کشف اجزای درونی متن است و آن را با نگاهی بیرونی به اصالت و اعتبار تاریخی روایات نسنجیده و و میزان صحت و سقم متن را از روی تحوّلات و تطوّرات تاریخی و آمیزش با فرهنگهای وارداتی نمیکاود و علل پیدایش متنهای متناقض، متضادّ و مخالف، و بستر وقوع آن را با خارج شدن از حوزه اسناد و متن، مورد مداقّه قرار نمیدهد.
از اینرو همواره در مطالعات حدیثپژوهان مسلمان، اصطلاحاتی با مفاهیم تاریخی و اعتنا به شرایط اجتماعی، سیاسی، فرقهای و تغییرات یک روایت در بستر تاریخ، مغفول مانده است؛ زیرا اساساً دلبستگیهای عالمان مسلمان، یافتن منبعی برای شریعت، اخلاق و اعتقاد مردمان بوده است تا عمل مؤمنانه را ترویج یا اصلاح نمایند و بسط معیارهای شناخت ضعف روایت و راویان، که در عدم اعتقاد مردمان به دین مؤثر بودهاند و رویگردانی از عمل به شریعت را به ودیعت میآوردهاند، بیشتر مورد اعتنا و مداقّه ایشان گردیده است.
گرچه این جریان پژوهشی در گروههای متفاوت فکری (سنّی، شیعه، زیدی و…) وجود داشته و رویکردهای متفاوتی را در رد یا قبول حدیث ارائه داده است، امّا همواره یک روند واحد در کنار اختلافات فکری ایشان پایدار بوده و آن دفاع از اعتبار روایات و پاسداشت حریم گفتار و کردار پیامبر(ص) در مطالعات اسلامی است.
با ورود گروه دوم حدیثپژوهان – مستشرقان – در عرصه مطالعات اسلامی، رویکرد نوینی در اینگونه پژوهشها پدیدار گردید و سنّتهای حدیثپژوهی مسلمانان را تحت تأثیر قرار داد. مستشرقان که خود در گروهها و عناصر مختلفی در این عرصه نمودار گردیدهاند، امّا یکسره حدیث را از منازعات مذهبی بیرون کشیده و صرفاً خواستار وثاقت تاریخی آن بوده و اساساً در حدیث بهدنبال اطّلاعاتی هستند تا به”آنچه واقعاً رخ داده است” دست یابند.
آنان کار خود را بر روشهای انتقادی نقد حدیث در میان مسلمانان متقدّم بنا کردند که خود پیشتر به تحقیق در مسئله وثاقت حدیث پرداخته و برای تمایز احادیث صحیح از دیگر موارد تحریف شده و جعلی، روشهایی مخصوص به خود ابداع کرده بودند؛ با این همه این شیوه نقد حدیث، بهنظر محقّقان غربی بیشتر به بررسی سلسه اسانید و راویان ذکر شده در آن میپردازد، امّا به تحقیق در شواهد درونی متن کمترین توجهی ندارد.
گرچه برخی از محقّقان غربی به دستآوردهای علمای اسلامی در این زمینه به دیده اعجاب مینگرند اما جملگی اتّفاق نظر دارند که شیوه نقد حدیث در میان مسلمانان، به قدر کافی سختگیرانه نبوده و تنها نتیجه آن پیدایش مجموعههایی از احادیث با درجههای مختلف وثاقت – موثّق، حسن، ضعیف – است.
بنابراین حدیث در نظر محقّقان غربی بهعنوان منبعی برای بازسازی تاریخ اسلام است و ایده اعتبار، صحت، حجیّت و عدم حجیّت آن مفقود شده و بهجای آن روشهایی برای اعتبار تاریخی آن فراهم آمده و این عملکرد با عنوان “تاریخگذاری روایات” مشهور گردیده است. روشی که به وسیله آن تعیین تقریبی زمان، مکان، پدیدآورنده و سیر تغییرات یک روایت را در بستر تاریخ تخمین میزند.
روایات زنان در حیطههای تاریخی، کلامی، تفسیری، فقهی و … بخشی از گونههای مطالعه با این روششناسی نوین است. در این روششناسی بخش اسناد روایات با ترسیم شبکه عنکبوتی و تعیین حلقه مشترک (اصلی و فرعی)، در شناخت زمان نشر روایات و بخش متنی آنها در فهم ادبیات و تاریخ اندیشه، و تلفیق هر دو گونه شناسایی متون و اسناد، تحت تاثیر بازسازی و بازشناسی فهم گوینده و عوامل پیچیده در متن است.
روش تاریخگذاری اسناد و متن -که کاملترین روشهای پنجگانه تاریخگذاری است- در روایات زنان تاکید بر بازخوانی نقش نشردهندگان روایات (حلقههای مشترک اصلی و فرعی) و گونهشناسی پیامها در کنار سیر تطور متن، پژوهشگر را به فهم اندیشه تاریخی مسلمانان در مورد زنان دعوت میکند. ظهور اغلب حلقههای مشترک روایات زنان از قرن دوم تا ششم و حتی هشتم (برای مثال در تفسیر ابن کثیر)، و متنهای به تدریج سختگیرانه روایات، نشانهای از انباشت مسائل حل نشدهی زنان در طی قرون دارد، و اینکه فقیهان مسلمان در احکام زنان، با برونرفت از برداشت از آیات، به جانب روایات سوق یافته و احکام شریعت در مورد ایشان را بهتدریج سختگیرانهتر کردهاند.
برای نمونه روایاتی با سرتیتر «لیس علی النساء» شاهد این مدعاست. این تیتر به طور مکرر در متون روایی فریقین آمده و بخش بزرگی از مباحث فقهی زنان را در برگرفته است. عبارت”لیس علی النساء…” ابتدا در مناهی باب الصلوه با تحریرهای کوتاه در “اذان” و “اقامه” و با فاصله اندکی در باب حج در “جهر بالتلبیه” و “استلامُ الحَجَرِ” و “دخولُ البیتَ” و “سعی بینَ الصّفا و المَروَهِ” (هروله) دیده میشود. اما در متون متاخرتر به تدریج به “لاجُمُعهُ و لااغتسالُ جُمُعه و لاجَماعه و لا تقدِّمهنَّ امرأهُ و لکِن تقومُ وسطهنُّ و لا تشییعُ جنازهٍ و لا غزوٌ وَ لَا تُقیمُ عنْد قبرٍ و لا تَسْمَعُ الْخُطْبَهَ وَ لَا تَتَوَلَّى التَّزْوِیجَ بِنَفْسِهَا و لاتذبَحُ إلا عند الضَّروره” و سپس در عدم کسب علم “لایجوزُ لهنّ نُزولُ الْغُرَفِ و لا تَعَلُّمُ الْکِتَابَهِ وَ یُسْتَحَبُّ لهنّ تَعَلُّمُ الْمِغْزَلِ وَ سُورَهِ النُّورِ وَ یُکْرَهُ لهنّ تَعَلُّمُ سُورَهِ یُوسُفَ وَ …” و سپس در عدم واگذاری مسئولیتهای اجرایی “لا توَلِّی القضاءِ و لا تُسْتَشارُ” و در حکمی نهایی درنفی هرگونه کارکردی بهجز شوهرداری “و لا تَخرجُ مِن بیتِ زَوْجِهَا إلا بإذنهِ فَإنْ خرَجَت بغَیرِ إذْنِه لَعَنَها اللَّهُ وَ جَبرئیلُ وَ میکائیلُ و لا تُعْطِی مِن بَیتِ زَوجِها شیئاً إلا بِإِذْنهِ وَ لَا تَبِیتُ وَ زَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ” و… بسط یافته است.
سیر تطور و بسط متنی این روایات از قرن دوم تا پنجم در کتب روایی فریقین قابل بازیابی است. گرچه در تحلیل اسناد این روایات طرق منفرد گستردهتر و حلقه مشترک قاطعی وجود ندارد، اما صاحبان کتب و جامعان روایات متاخرتر، با احاطه بر طرق روایات، در رقابتی پنهان در فربه کردن اسناد خود برای اعتباربخشی به متون از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند. چنانکه این طرق در کتب اولیه به راویان نخستین غیرصحابی و برعکس در کتب متأخرتر به صحابی و شخص رسول اکرم(ص) رشد(وارونه) یافته است.
در کتب اولیه متن روایات کوتاهتر و سادهتر و در کتب متأخرتر مبسوطتر و ذوابعادتر است، تا آنجا که امثال جرجانی (م:۳۶۵)، شیخ صدوق (۳۸۱)، بیهقی (م:۴۵۸)، خطیب (م:۴۶۳) و ابن عساکر (م:۵۷۱) که فاصله طولانیتری از عصر روایت داشتهاند، نسبت به متقدمین خود همچون عبدالرزاق (م:۲۱۱)وابن ابی شیبه (م:۲۳۵)، کلینی (۳۲۹) به وضوح روایات خود را به پیامبر(ص) رساندهاند و متون خود را چنان بسط دادهاند که همه مسائل زنان را گوشزد کرده باشند. تاریخگذاری در روایات زنان در پی کشف چرایی و چگونگی سیر تکاملی این متون است تا آنچه را در ذهنیت عالمان و اتمسفر اجتماعی و گفتمان عصری وجود داشته، واکاوی، کشف و تحلیل نماید و اینکه از این متون چگونه میتوان در جهت شناخت تاریخ اندیشه مسلمانان در موضوع زنان بهره گرفت.
مثال دیگری از اینگونه تحلیل روایات، خروج زنان برای اقامه نماز در مساجد است که تمامی آنها معطوف به لسان نبی(ص) است. در برخی منابع آمده است: قال(ص)”اذا استأذنکم نسائکم الی المساجد فأذنوا لهن” و یا “لا تمنعوا اماءالله مساجد الله”. اما همین متن در گذر ایام بسط یافته و میگوید: “اذا استاذنکم نسائکم باللیل الی المساجد فأذنوا لهن” و یا “لا تمنعوا النساء من الخروج باللیل الی المساجد” و سپس میگوید: “اذا شهدت احداکن صلاه العشاء، فلا تمسن طیباً” و “لاتمنعوا اماء الله مساجد الله و لیخرجن تفلات.”. از نظر علم تاریخگذاری متن این روایات که حاکی از روند محدودسازی زنان بوده از قرنی به قرن دیگر سختگیرانهتر و بیمهاباتر شده است. چنانکه “لا تمنعوا نساءکم المساجد” با ضمیمه “و بیوتهن خیر لهن” و سپس “خیر مساجد الله قعر بیوت.” و”انّ احب الصلاه تصلیها المرأه الی الله فی اشدّ مکان فی بیتها ظلمه” و “صلاتکنّ فی بیوتکنّ افضل من صلاتکنّ فی حجرکنّ و صلاتکنّ فی حجرکنّ افضل من صلاتکنّ فی الجماعه.” فربه گردیده است گرچه در بررسیهای متنی همه روایات مشاهده میشود اکثر این متون در سؤال و جوابهایی گزارش شده که سؤال کنندگان نسبت به مسئله یا آگاهی کافی نداشتهاند و یا در تعارضاتی قرار میگرفتند که از شاهدان سنت پیامبر سؤالاتی را پرسیده و پاسخ را از اقلی از صحابه و در قرون بعدی از اکثری از تابعان و نسلهای متاخر ایشان به عنوان فقیهان جامعه دریافت مینمودند. مانند: “سئل ابن عمر هل للنساء اذان؟” یا زنی مکی از جابر بن زید پرسید، یا سلیمان پدر معتمر از انس میپرسد، حاکی از استفتاء صرف است، ولی حسن ختام این روایات در جایی است که از تأسف عایشه نقل میکنند که گفته است: “اگر پیامبر میدانست بعد از او زنان چه میکنند آنها را از رفتن به مساجد منع میکرد، همچنان که زنان بنیاسرائیل از رفتن به مسجد منع شدند”.
گونه دیگری از روایات زنان با صبغه تاریخی اما مندرج در احکام فقهی قابل بازسازی در روش تاریخگذاری است. روایات: “لن یفلح قوم ولّوا أمرهم امرأهً”، “اذا کانت… أمورکم الی نساءکم فبطن الارض خیرٌ من ظهرها”، “خالفوا النّساء فان فی خلافهنّ برکه.” ؛ “شاوروهنّ و خالفوهنّ.”؛ “طاعه النّساء ندامه.” ؛ “هلکت الرّجال حین اطاعت النّساء.” ؛ “لایفعلنّ احدکم امراً حتّی یستشیر فان لم یجد من یستشیره فلیستشر إمرأهً ثم لیخالفها فان فی خلافها البرکه.” ؛ “عودوا النّساء لا فانّها سفیهه إن اطعتها أهلکتک.” ،”خیرٌ لهنّ أن لایَرَین الرّجال ولایَرونهنّ” و… تماماً بیش از آنکه حکمی برای زنان داشته باشد، حامل مقاصد گوینده است که شخصیت وی در لایههای دورنی متن پنهان مانده و تاریخگذاری این انگیزهها را برملا میکند.
روایات زنان در حیطه فردی و ماهوی، نیز حاکی از چنین گزارشهای تاریخی است که به طور نامحسوس اندیشههای نخستین نظریه پردازان مسلمان نسبت به زنان را از قرن دوم به بعد منعکس نموده که در یادداشتی دیگر قابل بحثاند.
نویسنده: دکتر معصومه ریعان، عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلی سینا
شبکه اجتهاد اجتهاد و اصول فقه, حکومت و قانون, اقتصاد و بازار, عبادات و مناسک, فرهنگ و ارتباطات, خانواده و سلامت