حجتالاسلام معصومینیا ضمن رد ادعای کسانی که میگویند اقتصاد اسلامی نداریم، گفت: برخی میگویند تئوری اقتصاد اسلامی به صورت عملی قابل اجرا نیست! باید توجه داشت که از روز اول انقلاب تا به حال کسی به دنبال تحقق اقتصاد اسلامی نبوده است.
شبکه اجتهاد: اسلامی کردن علوم انسانی یکی از مباحثی است که رهبر معظم انقلاب بارها در فرمایشات خود بدان تاکید کرده اند. بدون تردید یکی از عرصههای مهم علوم انسانی، علم اقتصاد است؛ یکی از مباحث مهمی که در این زمینه مطرح میشود این است که آیا اساسا چیزی به نام علم اقتصاد اسلامی وجود دارد یا خیر؟ اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی در این زمینه اختلاف دارند؛ عدهای آن را میپذیرند و عدهای مانند استاد سید محمدجواد علوی بروجردی با انکار علم اقتصاد اسلامی معتقدند که در اسلام، تنها توصیههایی در زمینه اقتصاد شده است.
در همین راستا «رسا» گفتوگویی تفصیلی با حجتالاسلام والمسلمین دکتر غلامعلی معصومینیا، عضو شورای فقهی بورس و مدیر گروه اقتصاد و بانکداری اسلامی دانشگاه خوارزمی در عرصه اقتصاد داشته است که متن آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
برخی از اساتید دانشگاه و حوزه، معتقدند «در اسلام اقتصاد اسلامی نداریم»؛ دلیل ایشان چیست و آیا میتوان آن را پذیرفت؟
معصومینیا: مدتهای زیادی است که بعضی شبههای را مطرح میکنند مبنی بر اینکه ما چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم! البته این شبهه به طور کلی در مورد علوم انسانی اسلامی مطرح است؛ اما به طور خاص، در مورد اقتصاد اسلامی برخی از اساتید دانشگاه و حوزه مانند آیت الله علوی بروجردی معتقدند اقتصاد علم است و ما چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم. عمده دلیل ایشان این است که «اقتصاد علم است».
من از ایشان تقاضا دارم که ادبیات غربی را بخوانند. وقتی شخصی تخصص ندارد نباید اظهار نظر کند. امروزه طیف زیادی از اقتصاددانان غربی اذعان میکنند که پیش فرضهای اصلی اقتصاد، ارزشی است و جنبه اعتقادی دارد و چنین نیست که اقتصاد صرفا علم باشد.
بنای اقتصاد غربی بر گزارههای ارزشی و اخلاقی
«آدام اسمیت» اساس اقتصاد را مبتنی بر ارزشهای اخلاقی گذاشت، وی فیلسوف اخلاق بود و اقتصاد را به عنوان زیر شاخه و زیر مجموعه فلسفه اخلاق مطرح کرد (که اخلاق نیز جزئی از امور ارزشی است). وی در اولین گزارههایی که برای اقتصاد مطرح کرد، گفت: انسانها باید رها و به دنبال نفع شخصی خود باشند، اگر همه به دنبال نفع شخصی باشند نفع عمومی خود به خود حاصل خواهد شد. سؤال ما این است که کجای این گزاره، صرفا علم اقتصاد است؟ پس از وی نیز اقتصاددانهایی مانند برنارد ماندویل و امثال او همین راه را رفته و اقتصاد را مبتنی بر گزارههای ارزشی مطرح کرده اند.
برای تبیین این ادعا اشاره به پیش فرضهای اقتصاد مارکسیستی و اقتصاد سرمایه داری (که گزارههای ارزشی و اخلاقی هستند)، شایسته توجه به نظر میرسد. پیش فرضهای اقتصاد مارکسیستی عبارتند از: انکار وجود خدا؛ ۲. انسان همه کاره است؛ ۳. همه انسانها مساوی هستند؛ ۴. مالکیت خصوصی نباید باشد؛ و ۵. دولت باید همه کاره باشد؛ و نقطه مقابل آن، پیش فرضهای اقتصاد سرمایه داری عبارتند از: ۱. خدا وجود دارد ولیکن خداوند با انسان کاری ندارد؛ ۲. تک تک انسانها باید آزاد باشند؛ ۳. مالکیت خصوصی باید بی حد و حصر باشد؛ و ۴. دولت نباید زیاد دخالت کند. حال وقتی مثلا در جامعهای اقتصاد مارکسیستی پیاده شد، یک نفر روابطی که در آن اقتصاد وجود دارد را، مطالعه علمی میکند که حاصل آن علم اقتصاد مارکسیتی است. به همین منوال است علم اقتصاد سرمایه داری که نقطه مقابل اقتصاد مارکسیستی است.
خلاصه آنکه، علمی که امروزه با عنوان اقتصاد خرد یا کلان یا مثل این دو در ادبیات اقتصادی مطرح است علم مطالعه روابطی است که در درون چنین اقتصادی با ارزشهای اخلاقی شکل گرفته است. حال چنانچه این اصول و ارزشها، مارکسیستی باشد حاصل آن اقتصاد مارکسیستی است، چنانچه سرمایه داری باشد حاصل آن اقتصاد سرمایه داری است و چنانچه اسلامی است حاصل آن علم اقتصاد اسلامی است.
مرحوم شهید صدر در «اقتصادنا» میفرماید: ما بین انسان و ابزار روابطی داریم که صرفا علمی است و در آنها جنبه ارزشی نیست مثل قانون بازده نزولی، ولیکن هر جا که پای «ارزش» در میان باشد نمیتوان بگوییم که علم، به طور مطلق است، حتی قانون تقاضا که در اقتصاد به عنوان قانون مسلم در نظر گرفته میشود، قانون علمی صرف نیست چراکه اعتقادات، ارزشها و افکار انسانها در آن دخالت دارد.
قسمت عمده اقتصاد کلان، مبتنی بر نرخ بهره است
میگویند ما چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم! در حالی که وقتی به کتاب و سنت مراجعه میکنیم میبینیم که اسلام در تمام عرصههای اقتصاد حرف برای گفتن دارد. اسلام ارزشهایی که زیر بنای اقتصاد است را بیان کرده است، حال وقتی که در یک جامعه، آن ارزشها محقق شد ما روابط علمی ایجاد شده بین انسانها و پدیدههای اقتصادی موجود را مطالعه میکنیم که نتیجه آن، اقتصاد اسلامی است. علمی که اینچنین از آیات و روایت به دست آمده باشد با علمی اقتصادی که امروزه رایج است بسیار متفاوت است.
سؤال من از آیت الله علوی بروجردی این است که قسمت عمده اقتصاد کلان (که به تعبیر ایشان «علم» است)، مبتنی بر نرخ بهره است، شما چگونه این علم را با ارزشهای اسلامی سازگار میکنید؟ وقتی اساس ارزشهای اسلامی با این امر مخالف است، چگونه میخواهید علم اقتصاد کلان را بپذیرید؟ توصیه من به ایشان این است که اظهار نظرهایی که بسیاری از متفکران غربی در این زمینه کرده اند را مطالعه بفرمایند.
یکی از اشکالات این است که اگر ما مدعی اقتصاد اسلامی هستیم، پس چرا تاکنون برنامهای مدون و اجرایی برای اقتصاد نداشته ایم؛ در این مورد توضیح بفرمائید.
معصومینیا: در پاسخ به این سؤال که میگویند اقتصاد اسلامی مدل اجرایی ندارد، اولا تفکر اقتصاد غربی ۵۰۰ سال است که حاکم بر نظامهای غربی است، در حالی که ما مدت زمان زیادی نیست که سخن از اقتصاد اسلامی میزنیم، با این حال، ما در همین مدت دستاوردهای زیادی داشته ایم. دوما در اینجا اشکال بسیار بزرگی به ارکان نظام وارد است که تاکنون اهتمامی به اجرایی کردن مسلمات اقتصاد اسلامی نورزیده اند. به صراحت میگویم که اگر مسؤولان ما از صاحب نظران اقتصاد اسلامی بخواهند ما میتوانیم به آنها مدلهای عملیاتی بدهیم که بی بدیل و راه نجات کشور خواهد بود.
از ابتدای انقلاب تاکنون هیچ یک از متصدیان اقتصاد کشور، به دنبال اقتصاد اسلامی نبودند
میگویند تئوری اقتصاد اسلامی به صورت عملی قابل اجرا نیست! باید توجه داشت که از روز اول انقلاب تا به حال کسی به دنبال تحقق اقتصاد اسلامی نبوده است. در دوران ریاست جمهوری مرحوم حجت الاسلامهاشمی سیاست تعدیل مبنای عمل بود و ایشان هیچ گاه نگفت که ما میخواهیم اقتصاد اسلامی را پیاده کنیم.
در دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام خاتمی نیز منوال همین بود. در این هفت سال اخیر نیز اصلا چنین سیاستی مطرح نبوده است. آری، در یک دوره کوتاه، در ابتدای ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد حرفهایی مطرح شد، منتهی بعدها بر اثر انحرافاتی که به وجود آمد این حرف به فراموشی سپرده شد.
چرا نباید گناه وضعیت فعلی کشور را گردن اقتصاد اسلامی انداخت؟!
افزون بر آن و جدا از اقتصاد اسلامی، ما ندیدیم که اقتصاددانان ایرانی حتی مدل اقتصادی جامع و مشخصی از اقتصاد ایرانی را ارائه بدهند چرا که کسی از آنها چنین مطالبهای نداشته است. سیاستهای تعدیل که ۱۶ سال بر اقتصاد ایران حاکم بود، سیاستهایی بود که صندوق بین المللی پول بر ما دیکته کرده بود که منبعث از اقتصاد نئوکلاسیک و تفکرات رایج است. در هفت سال اخیر نیز مسؤولان امر و متصدیان از اساس به دنبال چنین چیزی نیستند. در این سالها که سیاستهای برجامی پیاده میشود حتی رهبر معظم انقلاب نیز کمتر از اقتصاد مقاومتی سخن میگویند!
خلاصه آنکه، پس از انقلاب اسلامی کسی از متصدیان اقتصاد کشور به دنبال اقتصاد اسلامی نبوده است و حتی کسی مدل اقتصاد ایرانی را نیز ارائه نکرده است، در نتیجه نباید گناه وضعیت فعلی کشور را گردن اقتصاد اسلامی انداخت. متاسفانه در این چهل سال حتی به ملاکهای اقتصاد اسلامی (به قول آیت الله علوی بروجردی «توصیههای اسلامی») نیز عمل نشده است. آری، پتانسیل نظام آنقدر قوی بوده که به مردم خدمات فراوانی کرده است، منتهی با وضع مطلوب فاصله زیادی داریم.
کم کاری حوزه در زمینه ارائه نظریات مدون در عرصه اقتصاد اسلامی
بدون تردید یکی از ارکانی که متولی اصلی توجه به اقتصاد اسلامی است، حوزه علمیه است، عملکرد حوزه علمیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
معصومینیا: رهبر معظم انقلاب مقولهای را با عنوان «حوزه انقلابی» مطرح کرده اند و لازم است ما فرمایشات ایشان را در این خصوص بازخوانی کنیم چراکه جامعترین حرفها متعلق به ایشان است. یکی از بزرگترین آرمانهای انبیاء، ایجاد نظام الهی در جامعه است؛ قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». اقامه قسط، عبودیت پروردگار و حاکمیت بندگی خدا در سایه تحقق نظام الهی در جامعه میسر است.
این نظام الهی که بناست در جامعه محقق شود، نیازهایی دارد که یکی از آنها، ارائه نظریات مدون اسلامی در عرصه اقتصاد است. من از مدیران، مدرسین و طلاب سؤال میکنم که چه مقدار از کارهای اجتهادی و عمیقی که در زمینههای فقهی انجام داده ایم، در مورد نصوص اقتصادی انجام داده ایم؟ گاهی در مورد یک فرع فقهی یک کتاب نوشته ایم ولیکن در مورد نصوص نورانی اقتصادی، متاسفانه کار شایستهای انجام نداده ایم! مدیریت حوزه و بزرگان باید برای این مسأله فکر اساسی بکنند.
همچنین است دیگر عرصهها؛ امروزه چند درصد مشاورههایی که انجام میشود بر اساس مبانی اسلام است؟ بسیار کم. در حالی که باید در نظام اسلامی جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصاد و علوم سیاسی آن از مبانی اسلام به دست آمده باشد. حوزه ما به عنوان یک وظیفه سازمان یافته این کار را انجام نداده است و متاسفانه بسیار دیر شده است.
اصلا آقایان در مورد طرح بانکداری اسلامی خبر دارند؟!
حال که مثلا طرح بانکداری اسلامی مطرح شده است، نباید حوزه علمیه ورود کرده و نظر رسمی خود را بیان کند؟! اصلا آقایان در مورد این طرح خبر دارند؟! نتیجه آن میشود که برخی از بندهای طرحهایی که در مجلس ارائه میشود ضد اسلام و ضد فقه است. مقام معظم رهبری چند سال قبل به قم آمدند، اگر الان بخواهیم گزارش بدهیم که تاکنون در مورد علوم انسانی اسلامی که ایشان بر آن تاکید داشتند چه کرده ایم، گمان نکنم نکته قابل توجهی ارائه بدهیم.
اگر ما در عرصههای مختلف سازمان دهی درستی داشته باشیم، میتوانیم عمده مشکلات علمی را حل کنیم تا امروزه عدهای ناآگاه نگویند اسلام نظامات ندارد؛ مرحوم شهید صدر ۸۰ سال قبل با کمترین امکانات در شش ماه کتاب اقتصادنا را با روش خالص اسلامی نوشت، حال ما علی رغم استعدادها و امکانات زیادی که در حوزه داریم، چه قدر این راه را تکمیل کرده ایم؟ اینها پاسخ به نیازهای مردم و سعادت مردم است؛ امیرالمومنین (ع) فرمودند: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه».
سؤال این است که آیا ما در مقابل اینکه اقتصاد اسلامی اجرا نشده، عدالت خدشه دار شده، فقر به وجود آمده و در نتیجه مملکت تحت فشار قرار گرفته، مسؤول نیستیم؟! باید پذیرفت برخی از این اشکالات به حوزه علمیه بر میگردد.
در چهل سال اخیر از اقتصاد اسلامی امثال همین شعارها را شنیده ایم و بس
هر موقع هم که مطالبه کنی میگن خوب کسی نیست از ما مطالبه کنه و الا ما داریم!
به صراحت میگویم که اگر مسؤولان ما از صاحب نظران اقتصاد اسلامی بخواهند ما میتوانیم به آنها مدلهای عملیاتی بدهیم که بی بدیل و راه نجات کشور خواهد بود.
خوب بگید دیگه.
حتما باید مسئولین بیایند و بخواهند و شما مقداری مطالب کلی و موعظه های اخلاقی تحویلشان دهید؟