اختصاصی شبکه اجتهاد: تقلیل چهارگانه فرد، اجتماع، حکومت، امت به فردیت و حکومتی باعث بسیاری از بدفهمیها شده است. اگر فقهی حکومتی نبود به معنای این نیست که سکولار است. اندیشه و فقه و نظریه سکولار در واقع معرفت و یا فقه غیر سیستماتیک و غیر اجتماعی است. اهداف اجتماعی و حوزههای سرنوشت جوامع در این اندیشه سکولاریستی مبنا و مناط نیست. دین به رابطهای شخصی بین متدین و مبادی متعالی و قدسی او تنزل مییابد.
از آن طرف، فقه غیر سکولار میتواند غیر حکومتی باشد. در عین اجتماعی بودن و عام بودن و واجد دغدغههای جامعه و سطوح بالاتر آن یعنی امت و تمدن بودن اما ممکن است حکومتی هم نباشد. در حقیقت فقه حکومتی سطح نازلتری دارد در قیاس با فقه امتی یا اجتماعی. فقه غیرسکولار غیرحکومتی ناظر به تحقق اهداف و غایات کلان اجتماعی حرکت میکند و حکومت یا دولت بخشی از این جریان است که ممکن است در شرایطی اصولا تحقق آن ملاک و مبنا نباشد و در عین حال فقه ما در عرصه اجتماعی فعالیت خود را داشته باشد. برای نمونه به سیر جریان فقه اجتماعی و تمدنی امام باقر علیهالسلام و فرزند بزرگوار بنگرید. آنان فقه حکومتی تولید نکردند اما فقه آنان ذاتاً و از ریشه اجتماعی و کلی و تمدن ساز است. در واقع فقه امام صادق علیهالسلام در عین این که حکومتی نبود اما اجتماعی و تمدنی و غیرسکولار بوده است.
وقتی بزرگانی از تحلیلگران و متفکران میانی حوزه یا دولت ما این مقولهها و مفاهیم دقیق و چند ساحتی و متعدد الابعاد را در دوگانههای بستهای حبس کنند باعث سوء تفاهمهای بسیار زیادی میشوند.
به عنوان مثال اگر ما تصور کنیم که فقه و حوزه یا سکولاراند یا حکومتی دیگر حاشیه و فضایی برای تسامح و بردباری نخواهد ماند. اگر فقیهی در دایره حکومت حرکت کرد فقه غیر سکولار و اسلامی و انقلابی است اما اگر این کار را نکرد حتی اگر فقه و فقاهت او کاملا اجتماعی و حتی تمدنی هم باشد او برجسب سکولار میخورد. این مشکل از سر غرض و مرض نیست بلکه به خاطر فروکاهش دادن مفاهیم چند لایه و بسیار پیچیده به دو گانههای بسته و جزم اندیشانه است.
البته با بودن حکومتی رشید و ارجمند با بنیهها و ریشههای انقلابی و کاملا اسلامی هر فقیهی باید برای برون رفت از معضلات نظری این حکومت در مسیر حق و حقیقت اسلامی تلاش کند و با فتوا و نظریه و نظام معرفتی به حمایت و کمک این تجربه بیاید. این یک تکلیف شرعی و اخلاقی و عقلی است. اما اگر به هر دلیلی فقه و فقیهی به میدان حل معضلات حکومت نیامد دلیل سکولار بودن او نیست و او ممکن است اعتقادی به الگوی حکومتیای متفاوت داشته باشد. فکر کنید آیتالله سیستانی در عراق آیا به دنبال تولید فقه حکومتی برای دولت عراق است؟ و آیا چون نیست میشود گفت او سکولار است؟
به نام خدا.
سلام علیکم و رحمه الله.
چند نکته:
۱٫ به نظر می رسد برداشت استاد میرزایی از «فقه حکومتی» و «رویکرد حکومتی به فقه»، برداشتی به غایت ناصحیح است. چنانکه پیشتر در یادداشتی مورد تاکید قرار گرفته است، در واقع فقه حکومتی تفاوتی با “فقه تمدنی” ندارد.
۲٫ دیگر اینکه جناب میرزایی با یک کاسه کردن تمامی مراتب سکولاریسم، به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک نموده است. بدیهی است که سکولاریسم و سکولارها در چند سطح طبقه بندی می شوند و سطح مورد نظر در شرایط کنونی، سطح انکار حکومت و ضرورت تشکیل آن توسط برخی فقه مداران و متفقهان و فقه پژوهان است!
۳٫ نقد منتقدین در شرایط کنونی به حوزه و فقه، اتفاقاً عدم اهتمام حوزه و فقه به حکومت است؛ در شرایطی که حکومتی دینی از دل همین حوزه و فقه تشکیل شده، معتضد بهه مبانی و منابع دینی است، اما سیر تفقه و فقاهت حوزه، سیری دیگرگونه -اگر نگوییم بر خلاف- است.
استاد میرزایی لطفا توضیح دهند که مواجهه جریان عمومی حوزه و فقه در شرایط کنونی با زمان طاغوت چه تفاوتی کرده است؟ به نظر می رسد برای برخی از اقایان، کانه هیچ اتفاقی رخ نداده و انگار نه انگار که حومتی جوری رفته و حکومت عدلی بر سر کار آمده است! به قول معروع انگار نه خانی رفته و نه خانی آمده است!
تمام نقدها متوجه این رویه است و نه آنچه جناب میرزائی و دوستانشان مطرح و به زعم خود، جریان انقلابی حوزه را به نافهمی سکولاریسم متهم می کنند.
عباسعلی مشکانی سبزواری