اختصاصی شبکه اجتهاد: آیتالله سید محمدمهدی موسوی خلخالی، اگرچه مردی بزرگ بود و خصوصیات علمی و اخلاقی فراوانی داشت، اما یک خصوصیت او، هیچگاه از خاطر من فراموش نمیشود و در این سالهای طولانی آشنایی با وی نیز همیشه در خلوت خود، متذکر آن بودهام. او در تمام سالهای زندگیاش، خانواده را بر شخص خود مقدم داشته است. هر جای که تزاحمی میان موفقیت سایر اعضای خانواده با آسایش خود وی ایجاد شده است، او خانواده را بر خود مقدم کرده است.
طلاب بهخصوص اگر متأهل باشند حتماً بارها مجبور به انتخاب میان موفقیتهای شخصی و رفاه خانوادگی شدهاند. این در حالی است که آموزههای حوزوی، حکم به تقدم موفقیتهای علمی و شخصی در قبال رفاه خانواده میکند. آیتالله اما از معدود افرادی بود که خانواده را بر خود مقدم داشت و تا پایان عمر نیز هیچگاه از این تصمیم خود پشیمان نشد.
سالها پیش که او را سوار بر اتومبیل کرده و برای اجرای مراسم عقد خودم به حرم مطهر حضرت رضا میبردم در راه باز همین نکته را متذکر شد و از من خواست تا بر خانواده سختگیری نکنم و همسر و فرزندان را به خاطر موفقیتهای شخصی خودم، عذاب ندهم.
شاید بتوان مهمترین تصمیم زندگی آیتالله را هجرت از نجفاشرف به قم و سپس به تهران و اقامت قریب به چهلساله در تهران دانست. آیتالله خود در توصیف چرایی این هجرت، مشکلات مالی را عنوان میکرد و میگفت برای بهبود وضع معیشت خانوادهاش، راهی ایران و پذیرش اقامه جماعت در مسجد صدریه تهران شده است. او بهروشنی میگفت که اگر در نجف میماند به لحاظ شخصی، موفقیتهای بیشتر و بهتری کسب میکرد. البته حتی اگر نمیگفت هم ماجرا روشن بود. آیتالله موسوی خلخالی بهعنوان یکی از اولین مقررهای درس آیتالله خویی و کسی که علاوه بر نزدیکی و ارتباط وثیق استاد و شاگردی، همزبان و فامیل (باجناق فرزند) او نیز به شمار میآمد، شانس بسیار بالایی برای مرجعیت پس از وی را دارا بود. او از قول آیتالله سیستانی نقل میکرد که به یکی از دوستان آیتالله گفته بود که اگر وی در نجف میماند دیگر نوبت به امثال ایشان نمیرسید.
همه اینها آنقدر تصمیم وی به ترک نجف و اقامت در تهران را نامتعارف جلوه میداد که مرحوم امام در ملاقاتی که با وی در قم کرده بود به وی توصیه کرده بود که یا به نجف بازگردد و یا اگر در ایران میماند، قم را ترک نکند و مشخصاً به تهران نرود که ذبح علمی میشود.
آیتالله اما رفاه خانواده و آینده بهتر فرزندان را مهمتر از موفقیتهای شخصی و مقامهای دنیوی میدانست و در دوراهی قم و نجف، مسیر تهران را برگزید.
باری، در تمام سالهایی که با آیتالله بودم، او بارها و بارها از ماجرای هجرت خود از نجف به قم و پس از اندکی به تهران سخن گفت، اما هیچگاه کوچکترین اثری از ناراحتی و غم در چهرهاش هویدا نبود. او دوستان و هم بحثان قدیم را با عنوان «مراجع تقلید» یاد میکرد درحالیکه هیچگاه حسرت از دست دادن این موقعیتها را نخورد. همه میدانستند که او «خانواده» را بر موفقیتهای شخصی خود مقدم میدارد. برای درک این مهم تنها کافی بود تقید او به خواندن دعای سفر در گوش فرزندان خود که برخی از شصت نیز عبور کرده بودند را شاهد بود، امری که حاکی از ارتباط عاطفی شدید وی با اعضای خانوادهاش بود.
آیتالله سید محمدمهدی موسوی خلخالی در زمانهای که دروس اخلاق، طلاب را به الگوبرداری از عالمانی توصیه میکنند که نامههای خبر فوت نزدیکانشان را نمیخواندند و تنها به درس خواندن مشغول بودند، نماد فقیهی بود که هم بیشتر از بسیاری از عالمان دینی، تدریس کرد و کتاب نوشت و شاگرد تربیت کرد و درعینحال، هیچگاه خانواده و همسر و فرزندانش را بر موفقیت شخصی خود ترجیح نداد. روحش شاد و یادش گرامی باد.