شگفتی از ایشان است که دهها سال است بر اسلام رحمانی و محوریت محبت و حق و اخلاق در مناسبات دینی- اجتماعی وسیاسی گام نهاده، اتهام خشونت و قدرت طلبی و خشیت پروری به اسلام زند!
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام هادی سروش مدرس و پژوهشگر حوزه علمیه در یادداشتی به سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش درباره قدرت و دین پاسخ داده است:
عبدالکریم سروش در سخنرانی اخیرشان با ارائه چند آیهی تقطیع شده از قرآن کریم و پارهای روایاتِ غیرمستند؛ اسلام و قرآن و پیامبر (ص) را به “قدرت و خشیت و خشونت” مرتبط نموده است. چند نکته اجمالی و کوتاه تقدیم میشود؛
اول اینکه چگونه صاحب ایده قبض و بسط به محدویت معرفتی دینی رسیده؟!
دوم؛ چرا ایشان برای اثبات مدعای خود به چند آیه تقطیع شده و بدون ارائه آیات قبل و بعد آن، تمسک جسته است؟!
به عنوان نمونه؛ آیه ۵۶ سوره مائده: کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا..؛ را مطرح نموده! در حالیکه این آیه درباره یهودیانی است که آرامش زندگی را از دیگر شهروندان گرفته و سلب امنیت کرده بودند! و یا آیه ۳۱ الحاقه: ثمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ..؛ مطرح کرده که درباره ثروتمندان و قدرت مندان ظالمی است که لگد بر گردن مظلومان گذاشته و ذرهای رحم ندارند!
قطعاً ایشان براساس ادعاهای سالیان طولان اش در برابر جنایت و ظلم و قدرت استبدادی و خشونت بار باید مدافع ممانعت از ظلم باشد. شگفتی در اینجاست که ایشان اصلاً متذکر تابلوی تمام رخ رسول الله (ص) در قرآن که به رحمت موصوف است، نمیشود که فرمود: “وَماأَرسَلناکَ إِلارَحمَهً لِلْعالَمِین” (انبیاء/۱۰۷) و نیز آیه ۱۵۹ سوره آل عمران که در واقع تبیین مصداقی آیه بالاست که فرمود: اگر در اخلاق، ملائم و نماد رحمت نمیبودی، کسی اطراف شما جمع نمیشد: “فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّاغَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوامِنْ حَوْلِکَ”.
سوم آنکه؛ ایشان با ذکر چند روایت غیر مستند و یا مجهول و یا مردود، حکم کلی بر کل آئین اسلام بار میکند که اسلام دنبال قدرت بوده و قدرت بوسیله خشونت و خشیت به دست آورده و ماندگار کرده!!
آیا آن روایات اگر درست هم میبود میتوانست به عنوان “موجبه جزئیه” منشأ صدور حکم کلی در حد “موجبه کلیه” شود؟! مثلاً حدیث منسوب به پیامبر که ایشان بر او تکیه میکند که پیامبر فرموده باشد: أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّی یَقُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَإِذَا قَالُوهَا عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إِلَّا بِحَقِّهَا» من من مأمور هستم تا با مردم بجنگم، تا اینکه بگویند: لااله الاالله. وقتی گفتند، جان و مالشان از ناحیه من محفوظ است. مگر اینکه خودشان مستحق قتل و تصاحب اموال باشند.”نقلی” است که اضافه بر اینکه مرسل است و غیر قابل اعتنا و راوی اش ابن عمر و ابوهریره است، طبق دیدگاه برخی اهل فن؛ ساخته پرداخته «یهود» است که قصد مخدوشیت چهره اسلام را داشتند!
جالب است در نظریه پردازی برخی اهل سنت تصریح شده که این روایت بعد از خلافت ابوبکر مطرح شد تا از مخالفتها جلوگیری شود؛ “وقتی پیامبر از دنیا رفت، و ابوبکر خلیفه شد؛ تعداد زیادی از مردم عرب، کافر شدند! ” (سنن ترمزی ج ۵ ص ۳) و در روایت دیگری عمر با اینکه آدم خشنی بود، آدم کشی به اسم اسلام را برنمی تابید. این متن را ملاحظه کنید: “عمر در مورد کشتن مانعین زکات توسط ابوبکر، به او اشکال کرد و گفت: چگونه مردم را میکشی در حالی که پیغمبر فرمود: “من مأمور هستم که با مردم بجنگم تا اینکه بگویند لا اله الا الله، وقتی گفتند، خون و مالشان از طرف من محفوظ است.”
جواب ابوبکر این بود: “زکات از حقوق لا اله الا الله است و به خدا قسم اگر کسی عقالی از زکات را که به پیغمبر پرداخت میکرده به من پرداخت نکند، با آنها خواهم جنگید.”
اینها نمونهای است بر اینکه واقعیاتِ اسلام حتی از نگاه مانند عمر، غیر از خشونت و خونریزی است. روایت دیگری که ایشان تمسک میجوید؛ “من بدل دینه فاقتلوه” سرنوشتی مشابه با روایت قبل دارد! که برای عدم تطویل از آن گذر میکنیم.
چهارم اینکه؛ بی اعتنایی جناب سروش به روایات در تمام گفتار و نوشتارشان هویداست تا جایی که در یک سخنرانی تصریح نمودند: “در مورد روایات اصل بر دروغ بودن و جعل است!
حال چگونه برای اثبات یک مدعای بسیار سست به روایات، آن هم از نوع صددرصد مجعول و یا مجهول تمسک میجویند که نهایت مأخذ آن “سیره ابن هشام” است که تصریح اهل فن، مشوب از اسرائیلیات (جعلیاتی که یهود برای تضعیف اسلام و یا تقویت خودشان ساخته اند) میباشد و از انبوهی روایات که اثبات رحمت و مودت داردگذر میکند!!
شگفتی از ایشان است که دهها سال است بر اسلام رحمانی و محوریت محبت و حق و اخلاق در مناسبات دینی- اجتماعی وسیاسی گام نهاده، اتهام خشونت و قدرت طلبی و خشیت پروری به اسلام زند! تردیدی نیست چنانچه نواقص مشهود و ناصواب و غیر منصفانه این گفتار جبران نشود، در دوستان و علاقه مندان ایشان جابجایی وسیعی صورت خواهد گرفت.