اختصاصی شبکه اجتهاد: مقام معظم رهبری، در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش فرمودند: “مطلبی که من بیشتر میخواهم روی آن تکیه بکنم و توجّه شما و دیگرانی که این صحبت را میشنوند جلب کنم، «جهاد تبیین» است که من این را مکرّر تکرار کردهام. «جهاد تبیین» یک فریضه است. «جهاد تبیین» یک فریضهی قطعی و یک فریضهی فوری است و هر کسی که میتواند[باید اقدام کند]؛ و حالا عرض خواهم کرد که مسئولین در این زمینه بیشتر موظّفند”.
سخن این است که آیا این سخن حضرت آیتالله خامنهای فقط این است که تبیین واجب است؛ یا در فقه نیز از آن سخن گفتهاند. ادله این مسئله در فقه چیست؟ آیا پس از انقلاب این ادبیات در فقه آمده یا این فریضه در فقه شیعه ریشه دارد؟
حقیقت این است که درباره تبیین، به بیانهای مختلف در فقه شیعه سخن گفته شده است؛ مانند قاعده ارشاد جاهل که مفهومی نزدیک به جهاد تبیین دارد؛ یعنی ارشاد و بیان حکم الهی و معارف الهی به کسی که نسبت به آن جاهل است. از علامه حلی تا بسیاری از فقهای امامیه درباره وجوب ارشاد جاهل بحث کردهاند.
در متون و منابع فقهی، از قاعده ارشاد جاهل با تعبیرهای مختلفی یاد شده است؛ مانند «تذکره الغافل و إرشاد الجاهل»[۱]؛ «تنبیه الغافل و إرشاد الجاهل»؛[۲] «تنبیه الغافل و إرشاد الجاهل و هدایه الضال»[۳]؛ «ارشاد الجاهل بالحکم»[۴].
علما گفتهاند در واجبات، ارشاد جاهل لازم و واجب است. مشهور فقها میگویند ارشاد جاهل در احکام واجب است؛ البته در موضوعات واجب نیست؛ مگر در موضوعات مهم که ارشاد واجب است. ادلهای برای این قاعده بیان شده از جمله چند آبه بسیار مهم در این قضیه که نیازمند این است که اساتید حوزه و دانشگاه، تبیین بیشتری درباره این آیات در جهاد تبیین داشته باشند.
از ادله آنها آیه نفر است.
((وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون.))
این آیه از غُرر آیات قرآن در مباحث فقهی و اصولی است؛ در چهار بحث مهم بدان تمسک شده است: حجیت خبر واحد؛ وجوب اجتهاد و تعلم احکام و شریعت؛ قاعده ارشاد جاهل؛ قاعد هدایت.
دلالتها:
این آیه خبری است؛ اما این ایه خبری در مقام انشا و مولویت است؛ یعنی در حقیقت خداوند در این آیه دستور به چند چیز داده، هرچند ظاهر آیه انشایی و دستوری نیست:
این آیه دریچهای جدید بر مسلمانان باز کرده است. میگوید باید بخشی از مؤمنان نفر و سفر کنند برای فهم و تفقه دینی بروند مسائل دینی و معارف را فهم کنند. سپس میان قوم خود برگردند و مردم را انذار کنند.
منظور از انذار تنها ترساندن مردم نیست. اینجا معنای عامی دارد، یعنی کار فرهنگی کنند، آنها را روشن کنند؛ جهاد تبیین کنند!
با توجه به این دستور قرآنی، بودجههای فرهنگی و حوزه علمیه در راستای انذار و جهاد تبیین باید تدارک دیده شود.
آیه دیگر، سوره نحل، آیه ۴۳؛ سوره انبیاء، آیه ۷ است:
((وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.))
هرچند سیاق آیه درباره اقوام پیشین است، اما نمیتوان این حکم کلی بیان شده در آیه را مقید کرد. سؤال نیز مقید به قالب پرسش نیست و هرگونه رسیدن به پاسخ را شامل میشود.
درنتیجه: برپایه این آیه، سوال کردن از عالم واجب است. این وجوب، دارد با اینکه علما نیز باید تیین کنند؛ ملازم با اعلام، تعلیم و ارشاد دارد؛ در نتیجه تعلیم و ارشاد جاهل از سوی عالم، از باب ملازمه، واجب است.
دلیل دیگر در آیات کتمان[۵] است که متعدد هستند.
مانند سوره بقره (۲)، آیه ۴۰ ـ ۴۲:
((یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ … وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ.))
در این آیات میگوید کتمان حق حرام است. اگر چیزی از حق را میدانی اما بیان نمیکنی، کار حرامی انجام میدهی؛ اگر کتمان حق حرام باشد، پس تبیین، واجب است. باید جهادگونه تبیین کرد.
از آنجا که حفظ نظام اسلامی، از واجبات است، از مصادیق آیات پرسش و کتمان، تبیین آرمانها، اهداف و آسیبهای انقلاب است.
این وجوب، کفایی است؛ یعنی اگر به اندازه کافی افرادی این تبیین را انجام دهند، این وجوب از دیگران برداشته میشود؛ اما ما مشاهده میکنیم، به اندازه کافی، تبیین هنری، خطابهای، نوشتاری و … انجام نشده است. در نتیجه بر کسانی که میتوانند با هنر و زبان و قلم، تبیین کنند، واجب است این کار انجام گیرد؛ زیرا همه توان این کار را ندارند.
نویسنده: هادی عجمی، عضو گروه فقه تربیت موسسه اشراق و عرفان. نویسنده، پژوهشگر و مدرس فقه فرهنگ
——————–
[۱]. فضل اللّه بن عباس نورى، رساله فی قاعده ضمان الید، ص ۱۵؛ جعفر سبحانی، تذکره الأعیان، ص ۴۲۰.
[۲]. ملا حبیب الله شریف کاشانى، تسهیل المسالک إلى المدارک، ص ۲۴.
[۳]. سید محمد حسینی شیرازی، الفقه القواعد الفقهیه، ص ۱۹۶.
[۴]. على صافى گلپایگانی، ذخیره العقبى فی شرح العروه الوثقى، ج ۴، ص ۲۶۷.
[۵]. دیگر آیات کتمان. آیه ۱۴۶ سوره بقره
((الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُون)).
آیه ۱۵۹ سوره بقره
((إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ)).
آیه ۱۷۴ سوره بقره
((إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لاَ یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.))
آیه ۷۱ سوره آل عمران
((یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ.))
سوره ۱۸۷ آل عمران
((وَإِذَ اخذ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ.))
آیه ۹۱ سوره انعام
((وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَی بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاء بِهِ مُوسَی نُورًا وَهُدًی لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُکُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ.))
آیه ۱۵ سوره مائده
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ»