شبکه اجتهاد: آیا بهموازات بسط آموزۀ سکولاریسم (و حلول) در علوم انسانی، اجتماعی و نظریههای توسعه، حوزههای علمیه الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی را مبتنی بر آموزههای تجلی و ظهور و امامت شیعی ارائه کردهاند؟
۱- یکی از اولین واژههایی که بعد از آشنایی جهان اسلام با غرب مدرن، بعد از فروپاشی عثمانی وارد ادبیات مسلمین شد، واژۀ سکولار و مشتقات آن است. با توجه به جایگاه اساسی این واژه در جهان مدرن، هر چه این مواجهه و آشنایی، خواسته یا ناخواسته، بیشتر میشود، عمق این واژه نیز بیشتر خودش را نشان میدهد. در اولین برخوردها، افرادی نظیر علی عبدالرازق، سکولاریسم را به جدایی دین از سیاست فهمیده و سعی کردند آنرا در تفکیک شان نبوت از رهبری سیاسی نبی اکرم (ص) بازسازی کنند. بعدها در ایران، منورالفکران، این واژه را در تفکیک دین از دولت معنا کردند. بعدا با ترجمۀ این واژه به عِلمانیت، سکولار به تفکیک دین از علم نیز کشیده شد و علمگرایی (scientism) نماد سکولاریسم گردید. بعدها با طرح بحث تحول در علوم انسانی یا علوم انسانی-اسلامی، به ارتباط علوم انسانی مدرن و سکولاریسم توجه گردید. ما اکنون در این وضعیت اخیر قرار داریم.
۲- با این حال، شاید بهتر باشد که معنای این واژه را از خودِ آثاری بجوییم که در غرب مسیحی نوشته شدهاند. Saeculum به عنوان ریشۀ واژۀ سکولاریسم، در اوایل رنسانس به دورۀ حلول خداوند در مسیح (ع) تا دورۀ رجعت او اطلاق میشد. از اینرو سکولاریسم از درونِ خود مسیحیت رخ نمود، زیرا اساساً سکولوم و مشتقات آن، ناظر به بخشی از ادوار ظهور مسیحیت است. اما چرا سکولار و مشتقات آن، به مرور معنایی ضد دینی پیدا کردند؟
۳- همانطور که معنای این واژه نشان میدهد، مسئلۀ اصلی در سکولار و مشتقات آن، نحوۀ توضیح ارتباط عالم ماوراء یا امر متعالی (transcendent) با انسانی است که لاجرم سویههای ایندنیایی دارد. آموزۀ حلول و تجسد، در واقع در مرکز توضیح نظری و عملی سکولار از رابطۀ ماوراء با انسان قرار دارد. طبعاً این توضیح بعدها به رابطۀ انسان با طبیعت، جامعه و تاریخ نیز کشیده میشود. بنابراین توضیح رابطۀ انسان با ماوراء بر اساس آموزۀ حلول که سکولار است، منجر به توضیح سکولار رابطۀ ماوراء با تاریخ و جامعه و طبیعت نیز خواهد شد.به همین جهت، توضیح علوم طبیعی، علوم انسانی (تاریخی) و علوم اجتماعی (سیاسی) مدرن، بر اساس همین آموزۀ حلول و تجسد شکل میگیرد و از اینرو، این علوم، سکولار خوانده میشوند.
۴- علیرغم تنوعات معانی که در فضاهای رسانهای و عرفی دربارۀ سکولاریسم وجود دارد و به جدایی دین از سیاست، دین از علم یا دین از دنیا ترجمه میشوند، اما توجه به این معنای عمیقتر سکولاریسم و ارتباط آن با آموزۀ حلول، در حدود ۶۰ سال پیش، در گفتگوی علامه طباطبائی (ره) با هانری کربن (شاگرد بیواسطۀ مارتین هایدگر)، در کتابی که اکنون با عنوان «شیعه» ترجمه شده، مورد توجه قرار میگیرد. کربن ریشۀ ایدۀ ترقی (بهعنوان بنیان نظریههای توسعه سرمایهداری) و علوم اجتماعی مدرن را در همین آموزۀ حلول معرفی میکند و علامه طباطبائی نیز بر آن صحه میگذارند.
۵- اخیراً بحثی در حوزۀ علمیه قم توسط یکی از اعضاء محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و از منصوبین رهبری نظام مطرح شد که در آن، بازهم به واژۀ سکولاریسم اشاره شد. از قضا در بیانیۀ برخی از علما و مراجع عظام تقلید در نقد این سخنرانی، به نقش حوزۀ علمیه در تربیت و رشد بزرگانی نظیر علامه طباطبائی، شهید مطهری و حضرت امام خمینی (ره) اشاره شد. اما نقطۀ تلاقی این دو متن، همین واژۀ سکولاریسم است. حوزۀ علمیهای که در معرض سقوط در سکولاریسم است و حوزۀ علمیهای که علامۀ طباطبائی را معرفی میکند که در گفتگو با کربن، ریشۀ سکولاریسم را در آموزهای مسیحی (که البته از نظر علمای مسلمان، ناظر به قرائتی منحرف از حضرت عیسی (ع) است)، میداند.
۶- آنچه مسلم است، امروزه در اغلب بخشهایی از جهان که گرفتار مدرنیته و توسعۀ سرمایهداری شدهاند، نظریات نظریهپردازان توسعه سرمایهداری، از هابز تا هگل، از پارتو تا پارسونز، از اسملسر تا مککلهلند و حتی صورت بازسازی شدۀ آنها در قالب نظریات جهانیشدن، ترجمه، تدریس، تحصیل و در نهایت مبنای عمل قرار میگیرند. این ترجمه، تدریس، تحصیل و در نهایت، عمل، در فضایی که نظریههای مارکسیستی نیز به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دیگر فراگیر نیستند، بیشتر هم شده است. با قدری واقعبینی، میتوان مشاهده کرد که علیرغم شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، در ایران نیز این نظریات بهوفور، ترجمه، تدریس، تحصیل و در نهایت مبنای عمل سیاستمداران ایرانی، از جمله دولت یازدهم و دوازدهم قرار گرفته است. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، قرائت سکولار و ناظر به آموزۀ حلول و تجسد که از نظر علامه طباطبائی مسبب اصلی قرائت ایندنیایی و مادی از همۀ عرصههای حیات بشری میشود، اکنون در تمام بخشهایی که با نظریههای توسعه سرمایهداری سروکار دارند، غلبه دارد.
۷- وقوع انقلاب اسلامی، نقطۀ امیدی است که میتوان امکان شکلگیری شکلی دیگر از حیات انسانی و اجتماعی را در آن جستجو کرد. البته این امکان دقیقاً در مقابله با همین روایت جهانگستر و سلطهگر توسعه سرمایهداری در دهۀ ۱۳۴۰ شکل گرفت و منجر به انقلاب اسلامی گردید. حوزۀ علمیه نیز نقشی کانونی در این جریان داشت. بنابراین مقدمات که توضیح آن، تفصیل بیشتری میطلبد، حوزۀ علمیه علوم اسلامی و شیعی، اکنون مهمترین کانونی است که میتوان از آن ظهور روایتهایی غیر از روایتِ مدرنِ سرمایهدارانه را انتظار کشید. ما تنها در اینجاست که میتوانیم امکان روایتی غیر سکولار (و به تعبیری روایتی غیر از آموزۀ حلول و تجسد) از ارتباط این دنیا یا عالم ماوراء را انتظار بکشیم. روایتی که نطفههایش توسط استاد ارزشمند حوزۀ علمیه قم، در سال ۱۳۳۸ ه.ش. آنهم در گفتگو با یک استاد فلسفۀ مدرن، با اشاره به آموزۀ تجلی و ظهور، مورد توجه قرار میگیرد. علامۀ طباطبائی در مقابل آموزۀ تجسد و حلول، به آموزۀ تجلی و ظهور که مرتبط با بحث امامت شیعی است، اشاره میکنند و راه حل غلبه بر مشکلات دنیای مدرن را تمسک به آن میدانند. استاد بزرگ حوزۀ علمیه، شصت سال پیش، به این تمایز در بنیادینترین شکلش اشاره کرده و از آن زمان، حوزۀ علمیه، در راه دشوار مواجهه با سکولاریسم و تجدد، در حوزههای مختلف فلسفی، تاریخی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی و عملی قرار گرفته است. آیا بهموازات بسط آموزۀ سکولاریسم (و حلول) در علوم انسانی، اجتماعی و نظریههای توسعه، حوزههای علمیه الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی را مبتنی بر آموزههای تجلی و ظهور و امامت شیعی ارائه کرده اند؟. خبرگزاری رضوی