اختصاصی شبکه اجتهاد: درگذشت آیتالله هاشمی شاهرودی، تأسف شدیدی را در میان روحانیون و حوزههای علمیه به دنبال داشت. او علاوه بر شخصیت سیاسی، جایگاه علمی در حوزه علمیه قم و نجف داشت که هیچ کس را یارای تشکیک در آن نبود. در این رابطه با حجتالاسلام والمسلمین سید صمصامالدین قوامی، استاد خارج فقه حوزه علمیه قم گفتگو کردیم. رئیس مرکز مدیریت اسلامی، در این گفتگو، صریح و بیپرده در رابطه با آیت الله فقید گفت.
اجتهاد: تلاشهای علمی مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی را چگونه ارزیابی میکنید؟
قوامی: ابتدا باید فقدان این فقیه بزرگ را تسلیت گفت. واژه فقیه کمتر به طور دقیق بر کسی منطبق می شود و گاها تعارفات است اما در مورد ایشان اجماعی وجود دارد که حاکی از روشن بودنِ قدرت واقعی فقهی ایشان بر همگان است. در سایه دانش اجتهادی ایشان در فقه که از وی، یک مجتهد به تمام معنا ساخته بود شاهد فعالیت های زیاد سیاسی و اجتماعی و تصدی پستهای مهمی که نیاز به حضور فقیه دارد نیز از جانب ایشان بودیم. دو دوره ریاست بر قوه قضاییه و تداوم عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری و اخیرا مجمع تشخیص مصلحت نظام که نیاز دارد فقیهی بر راس آن باشد، حاکی از توان مدیریتی و اجرایی بالای ایشان دارد.
دائره المعارفی را که ایشان به حکم رهبری تدوین کردند، منبعی معتبر بود ولی افسوس که ادامه دار نشد. مرکز دائرۀالمعارف از مراکز مهم علمی است که ریاست آن بر عهده ایشان بود. در کنار همه این اشتغالات فراوان، اما ایشان تدریسهای خود را نیز داشتند، یکی از دروسی که رادیو معارف پخش می کرد و من مشتری آن بودم، درس خارج اصول ایشان بود، درسی مملو از دقت و تسلط و ریزهکاری. در هر مسئلهای که وارد می شدند موشکافانه آن را بررسی می کردند. تبحر ایشان در تبیین مبانی شهید صدر زبانزد بود.
اجتهاد: افکار شهید صدر چهقدر در آثار ایشان نمایان است؟
قوامی: از ابتدای مدتی که ما توفیق تدریس خارج اصول داریم، متن حلقه ثالثه را محور قرار دادهایم و با محوریت بحوث ایشان، تمام نظریات شهید صدر را به صورت دقیق و عمیق مطرح میکنیم. لذا باید گفت که انصافا مقام علمی ایشان قابل مدح است.
اجتهاد: برخی معتقدند از تفاوتهای کتاب «بحوث فی علم الاصول» با سایر تقریرات شهید صدر مثل «مباحث الاصول»، نقدهای آیتالله هاشمی شاهرودی به شهید صدر است که با نظر شهید، به متن اضافه شدند. نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
قوامی: بله ایشان به جهت قدرتی که در دانش اصول دارند، غنای فراوانی به مباحث آن دادند. به نظرم در میان معاصرین، قویترین اصولی بودند. این امر به جهت احاطه بر مبانی شهید صدر و اضافه نمودن ادبیات جدید به علم اصول فقه و روش جدید در بیان مطالب آن بود. باید گفت: شهید صدری که خود نابغه بود، شاگردی نابغه چون خود را تربیت نمود.
اجتهاد: برخی معتقد هستند مرجعیت ایشان تحت الشعاع سیاست قرار گرفت، آیا این گزاره را می پذیرید؟
قوامی: وقتی که ایشان رئیس قوه می شدند کمتر از ۵۰ سال داشتند، اما کسی مثل آیتالله جنتی ایشان را به عنوان مرجع معرفی می کرد. ایشان حدود بیست سال پیش اینطور معرفی میشدند. کسی که خود عضو خبرگان است ایشان را چنین معرفی میکند. با اینکه نسل مراجعی چون مرحوم تبریزی و فاضل و مکارم و شبیری که نسل بعد از مرحوم اراکی بودند و همه ده یا پانزده سال بیشتر سن داشتند، به عنوان مرجع مطرح بودند، اما کسی مثل آیتالله جنّتی، ایشان را به عنوان مرجع معرفی میکرد.
حدود سی سال پیش که در درس صلاه مسافر آیتالله مکارم شرکت میکردیم، در عین اینکه حجاب معاصرت گاهی باعث میشود فقهای زنده را قدر ندانیم، اما آیتالله مکارم به برخی نظریات آیتالله هاشمی شاهرودی استناد میکردند، با اینکه ایشان در آن زمان، بسیار جوان بودند. لذا مرجعیت علمی ایشان قطعی بود و علمیت که مهمترین رکن مرجعیت است را بلا شک دارا بود.
در اواخر عمر، لقب «عظمی» که خاص برخی مراجع هست نیز گاهی به ایشان منتسب میشد، اما اینکه دارای مقلّدینی باشند و رساله ایشان رواج پیدا کرده باشد، خیر، این گونه نبود.
البته به طور قطع، سیاسیون، به جهت معروف بودن، در جامعه چهره میشوند، ولی مشکلی که پس از آن، با آن مواجه میشوند، تضعیف بُعد مردمی است؛ زیرا جهات اداری و امنیّتی، مانع از ارتباط مستقیم و مستمر با مردم میگردد. به نظر من، باید حوزه ایشان را به عنوان مرجع تقلید معرفی میکرد. البته خدا را شکر، عمر مراجع طولانی است و ادبی از قدیم وجود داشته است که تا نسلی وجود دارد نسل بعد، خود را بروز نمیدهد. اگرچه برخی در حال حاضر، در این امر شتاب میکنند، ولی آیتالله شاهرودی، همه شرایط مرجعیت را داشت و سالها پس از قطعی بودنِ مرجعیتشان، اعلام مرجعیت نمودند، اما نقصان بُعد مردمی ایشان، مانع از گسترش مرجعیت ایشان گردید.