قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / خطابات قانونی؛ اَبَر نظریه اصولی/ این نظریه نه تنها مجهول القدر، بلکه ارزش آن شناخته نشده است/ خطابات قانونیه یک دیدگاه سرنوشت‌ساز در اجتهاد و فقاهت است
لزوم پاسخ به احتیاجات فقهی در کشورهای غیراسلامی/ مسائل مستحدثی که به گوش حوزویان نخورده است

حجت‌الاسلام ملک‌زاده مطرح کرد؛

خطابات قانونی؛ اَبَر نظریه اصولی/ این نظریه نه تنها مجهول القدر، بلکه ارزش آن شناخته نشده است/ خطابات قانونیه یک دیدگاه سرنوشت‌ساز در اجتهاد و فقاهت است

استاد حوزه علمیه قم گفت: خطابات قانونیه را به خاطر تغییر اساسی که در نگاه به اصل تشریع ایجاد می‌کند و گستردگی آثار و پیامدهای اصولی و فقهی‌اش، به جای نظریه، می‌توان یک «اَبَر نظریه اصولی» نامید و روشن است که این ابر نظریه، گذشته از اهمیت زیادی که دارد، نشان‌گر نبوغ مبدِع و پردازندۀ آن هم هست.

به گزارش شبکه اجتهاد، امام خمینی(ره) یکی از فقهای برجسته تاریخ تشیع است و با توجه به نظریات راهگشا و مبنایی که در اصول دارد، می‌تواند معضلات و مشکلات فقهی عصر جدید و نظام اسلامی را چاره اندیشی کند.

به منظور تبیین نظریات امام خمینی(ره) به ویژه نظریات اصولی و مبنایی ایشان، پایگاه وسائل سلسله مصاحبه‌هایی را با برخی از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم انجام داده است. در این مجال پای سخنان حجت‌الاسلام محمدحسین ملک‌زاده محقق و مدرس درس خارج حوزه علمیه قم نشستیم؛ مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

لطفاً توضیحاتی را به اجمال درباره نظریه خطابات قانونیه بفرمایید.

ملک‌زاده: «خطابات قانونیه» نام نظریه‌ای در علم اصول است که امام خمینی (ره) آن را ابداع و طرح کرده است و چه بسا بتوان از آن به عنوان ما به الامتیاز اندیشه اصولی حضرت امام(ره) از سایر اصولیان یاد کرد.

خطابات قانونیه را به خاطر تغییر اساسی که در نگاه به اصل تشریع ایجاد می‌کند و گستردگی آثار و پیامدهای اصولی و فقهی‌اش، به جای نظریه، می‌توان یک «اَبَر نظریه اصولی» نامید و روشن است که این ابر نظریه، گذشته از اهمیت زیادی که دارد، نشان‌گر نبوغ مبدِع و پردازندۀ آن هم هست.

اَبَر نظریۀ خطابات قانونیه یک دیدگاه سرنوشت‌ساز در اجتهاد و فقاهت با رویکرد اجتماعی و حکومی درباره کیفیت جعل احکام و در حقیقت، در باب رابطه خدا با مردم است که گفتمان مولی و عبید را به قانون‌گذار و مردم تغییر می‌دهد و این‌گونه بیان می‌کند که این امّت و عموم مکلفین هستند که اولاً و بالذات، مخاطب خطابات تشریعی می‌باشند، نه افراد و آحاد.

امام خمینی(ره)، خطابات تشریعیۀ متوجه به جامعه و عامّه المکلفین را «خطابات قانونیّه» می‌نامند. شایسته ذکر است که این دیدگاه در قیاس با دیدگاه‌های رقیب، انسجام و قرابت به مراتب بیشتری با وجدان عقلا و اعتبارات و بنائات عقلائیه دارد.

نظریه، یا به قول شما ابر نظریۀ خطابات قانونیه از چه جایگاهی در حوزه‌های علمیه و در دروس خارج فقه و اصول برخوردار است؟ و آیا ابعاد این نظریه به خوبی در حوزه و به وسیله علما و فقها، به خصوص شاگردان امام خمینی(ره) واکاوی شده است؟

ملک‌زاده: این نظریه در عین آنکه در بسیاری از ابحاث فقهی و اصولی کاربرد دارد و راهگشا می‌باشد و با وجود آثار و پیامدهای شگرف و گسترده‌ای که در بخش‌های مهمی از علم اصول دارد، به شدت ناشناخته و مجهول است؛ بدین معنا که نه تنها مجهول القدر است و ارزش آن شناخته نشده است بلکه حتی اصل آن هم ناشناخته مانده است.

این نظریه پر اهمیت، چونان بئر معطّله، مهجور و مغفول گذاشته شده است؛ نه در مجامع علمی مطرح است و نه در دروس خارج اصول، حتی در دروس ادامه‌دهندگان مکتب قم، به میزانی که شایسته است، عین و اثری از آن مشاهده می‌شود. در نتیجه، عموم حوزویان اطلاع چندانی از این نظریه ندارند و چه بسا بسیاری حتی با نام این نظریه هم آشنا نباشند تا چه رسد به مفاد و محتوای آن.

بنده گاهی که با برخی از اساتید دروس خارج حوزه درباره این نظریه سخن گفته‌ام با کمال تعجّب دیده‌ام که آنها می‌گفتند حتی نام این نظریه هم به گوششان نخورده است و از وجود آن بی‌اطلاع هستند.

طبیعتاً انتظار می‌رفت در طیّ این چند دهه، به ویژه پس از رحلت حضرت امام (ره)، نه ده‌ها همایش بزرگ، بلکه لااقل چند کرسی و نشست علمی و تخصصیِ وزین برای تبیین این نظریه و بررسی ابعاد، کارکردها، آثار و لوازم آن به وسیله متصدیان رسمی انتشار و اشاعه آثار امام(ره) و مجموعه مربوط به بیت ایشان، در حوزه علمیه قم برگزار می‌شد، یا شاگردان و ارادتمندان آن قائد اعظم و یا مراکز و مؤسسات حوزوی در معرفی گسترده این نظریه اقدامی می‌کردند و قدمی جدّی برمی‌داشتند.

اما متأسفانه به جز چند کتاب که در همین چند سال اخیر منتشر شده است، اکثر حوزویان، محافل و حلقات علمی در حوزه از وجود آنها بی‌اطلاع هستند و کار قابل ذکری انجام نشده است. تازه همین چند کتاب نیز بعضاً دچار ضعف و سستی‌های غیر قابل اغماضی هستند که در جای خود باید به نقد و بررسی آنها هم پرداخت.

با وجود چنین شرایطی شما خودتان چگونه با این نظریه آشنا شدید؟

ملک‌زاده: سابقاً به صورت افواهی و جسته و گریخته مطالبی درباره این نظریه از بعضی شخصیت‌ها از جمله حضرات آیات یزدی و مؤمن شنیده بودم و اندکی توجهم جلب شده بود ولی به صورت اساسی در درس استاد معظم، آیت‌الله شیخ جعفر سبحانی که در پنجمین دوره از تدریس خارج اصول به وسیله ایشان (از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۵) خدمتشان بودم با این نظریه آشنا شدم و بعد از آن هم در هنگام تدریس خارج اصول، شخصاً به مطالعه و بررسی جدی این نظریه روی آوردم و در درس و بحث‌هایم به مناسبت، به آن پرداخته یا اشاراتی داشته‌ام.

یعنی می‌خواهید بفرمایید در دوران تحصیل و حضور در دروس خارج فقه و اصول، با طرح این نظریه از سوی سایر اساتیدتان، به جز آیت‌الله سبحانی، مواجه نشدید؟

ملک‌زاده: برای پاسخ به پرسش شما ناچارم کمی اطاله کلام داشته باشم و توضیحاتی درباره اساتیدم بیان کنم. اساتیدی که بنده در مقطع درس خارج در محضر مبارک‌شان تلمذ کردم در یک تقسیم‌بندی کلّی به دو گروه تقسیم می‌شوند:

گروه نخست، اساتیدی که بسیاری از دیدگاه‌هایشان برآیندی از آراء گذشتگان و اساتیدشان بود و سیطرۀ آراء و انظار یک استاد یا نظریه‌پرداز خاص در درس و بحث‌های‌شان چندان مشهود نبود.

در این گروه، اعاظمی همچون مرحوم آیت‌الله بهجت قرار می‌گیرد که بنده حدود سه سال و نیم توفیق بهره‌مندی از دروس خارج فقه ایشان را داشتم. همچنین آیت‌الله شریعتی نیاسر که از تلامذه مرحوم آیت‌الله بروجردی، امام خمینی(ره) و تعدادی از علمای نجف بودند؛ بنده بیش از شانزده سال از دروس خارج فقه این فقیه بزرگ اما کمتر شناخته شده استفاده کرده‌ام و هنوز هم ارتباط درسی و علمی‌ام با ایشان برقرار است.

همین طور مرحوم آیت‌الله سید محمد حسین فضل الله که در حدود سال ۷۸ و ۷۹ مدتی در بیروت در دروس این عالم نوگرا حضور داشتم. همان‌گونه که گفتم در درس این سه بزرگوار سیطره منحصر به فرد افکار و آراء فقیهی مشخص از فقهای گذشته حس نمی‌شد و بحوث آنها برآیندی از دیدگاه‌های فقهای سلف به همراه دیدگاه‌های خاص خود استاد بود.

اما گروه دوم، اساتیدی که به لحاظ علمی، به نوعی امتداد یک یا دو نفر از استادان خود بودند و آراء و انظار آن یک یا دو استاد را به صورت جدی مطرح می‌کردند و مورد تأکید قرار می‌دادند.

در این گروه، شخصیت‌های عظیم القدری مثل مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی قرار دارد که بنده حدود چهار سال از درس خارج فقه ایشان استفاده کردم و نیز آیت‌الله وحید خراسانی که حدود دو سال از دروس خارج فقه و اصول‌شان بهره بردم.

آیت‌الله شیخ علی فلسفی که مدتی در مشهد مقدس در درس خارج فقه ایشان (خمس) شرکت کردم و هر سه بزرگوار به نوعی مقرّر و مبیّن آراء مرحوم آیت‌الله خوئی بودند. گرچه در درس آیت‌الله وحید، خروج از چارچوب ابحاث آیت‌الله خوئی بیشتر به چشم می‌آمد.

استاد دیگری که از اساتید گروه دوم است و بنده سیزده سال در درس خارج اصول و یک سال در درس خارج فقه ایشان حضور یافتم آیت‌الله سید کاظم حائری از اقدم و افضل تلامذه آیت‌الله شهید سید محمد باقر صدر است.

آیت‌الله حائری به عنوان اعلم شاگردان شهید صدر و مقرّرِ زمان حیات و مماتِ آن نابغه مجاهد و همکار تألیف برخی کتب شهید صدر، نه تنها در ابحاث اصولی از شهید صدر متأثر بود بلکه اساساً درس اصول آیت‌الله حائری تقریر دقیق و تمام‌عیار دروس شهید صدر بود و حقیقتاً برای اینجانب فرصت ارزشمند و مغتنمی بود که دقیق‌ترین و عالمانه‌ترین تقریر آراء و اندیشه‌های اصولی و اجتهادی آن علامۀ فهّامه را از لسان شاگرد ممتاز وی دریافت نمایم.

و سرانجام آیت‌الله جعفر سبحانی که گذشته از نوآوری‌ها و تحقیقات ارزشمند خویش، در هنگام تدریس به طور گسترده به طرح و ارائه دیدگاه‌های استاد خود، امام خمینی (ره)، البته در کنار آیت‌الله بروجردی، می‌پرداخت و شاگردان ایشان این سعادت را داشتند که از رهگذر شرکت در درس آیت‌الله سبحانی با مبانی فقاهیِ علما و فقهای قم همچون حاج شیخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله بروجردی و امام خمینی(ره) نیز آشنا شوند.

گمان می‌کنم بر اساس آنچه تا بدین جا بیان گردید و توضیحاتی که درباره شماری از اساتید دروس خارج که محضر مبارکشان را درک کردم عرض شد، مشخّص شد که در میان اساتیدم فقط دو نفر، یعنی حضرات آیات شریعتی نیاسر و سبحانی، شاگرد مرحوم امام(ره) بودند و آیت‌الله شریعتی، گذشته از آنکه به تدریس اصول اشتغال نداشت و زمینه چندانی برای طرح نظریه خطابات قانونیه برایش پیش نمی‌آمد، التزامی هم به ارائه دیدگاه‌های یک استاد خاص و از جمله امام خمینی(ره) نداشت.

بنابراین تنها می‌ماند آیت‌الله سبحانی که هم درس خارج اصول می‌گفت و هم مقیّد به یادکرد از نظرات امام(ره) بود و طبعاً در درس ایشان زمینه آگاهی از بحث خطابات قانونیه برای این حقیر فراهم شد.

به نظر شما جا دارد حوزه‌های علمیه و مراکز و مجامع علمی توجه ویژه‌ای به این نظریه داشته باشند و در دروس خارج به طرح و بررسی آن بپردازند؟

ملک‌زاده: به جای پرداختن به درون‌مایه و مفاد این نظریه، ابعاد و جوانب مختلف آن و ثمرات فقهی و اصولی که بر آن مترتّب می‌شود، می‌خواهم از زاویه دیگری به موضوع بپردازم و درخور عنایت ویژه بودنِ این نظریه به وسیله اساتید، فضلا، طلاب و مراکز و مجامع حوزوی را از بُعد دیگری مورد تأکید قرار دهم.

همان‌گونه که می‌دانید شهرت اصلی و خاصّ امام راحل در حوزه علمیه قم، از نظر علمی، افزون بر جنبه فلسفی، به قدرت و تفوّق ایشان در عرصه علم اصول بوده است. ایشان با حدّت ذهنی، قوّت عقلی و نبوغ علمیِ چشمگیری که داشت، پس از گذشت مدت کوتاهی از تدریس خارج اصول، به تعبیر برخی از تلامذه‌اش، در حوزه قم طوفانی به پا می‌کند و تمام توجه‌ها را به سوی خود جلب می‌نماید و عموم طلاب قویّ و فاضل در درس ایشان حاضر می‌شوند.

در زمانی که شمار طلاب قم، همچون نجف، آن چنان زیاد نبوده است و احیاناً شخصیت‌های بزرگی در سطح مرجعیت، در قم و نجف، دروس خارج‌شان با کم‌تر از ۱۰ نفر شاگرد برگزار می‌شد، تعداد شاگردان درس امام(ره) در قم حدود ۵۰۰ نفر بوده است. این عدد علاوه بر آنکه در خاطرات طلاب آن دوره، از جمله والد اینجانب، آمده، در گزارش ساواک از وضعیت حوزه علمیه قم نیز ذکر شده است.

همچنین بنابر گزارش ساواک، درس امام(ره)، فقهاً و اصولاً، در زمان حیات مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره)، از نظر استقبال طلاب و فضلا و کثرت جمعیت، پس از درس آیت‌الله بروجردی و در رتبه دوم قرار می‌گیرد و بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی، به مهم‌ترین، بزرگ‌ترین و شلوغ‌ترین درس خارج در حوزه قم بدل می‌شود.

این در حالی است که هم‌زمان با ایشان بزرگان زیادی که همه با نام و سابقه علمی و مرجعیت آنها آشنا هستیم و بسیاری از آنها به مراتب از امام(ره) مسن‌تر و پرسابقه‌تر بوده‌اند در قم حضور داشته و به تدریس خارج فقه و اصول مشغول بوده‌اند.

روشن است که این استقبال پرشور و حضور کمّی و کیفی طلاب و فضلا در درس امام خمینی (ره) بسیار پر معنا و حاکی از فضل و برتری این درس بر سایر دروس خارج در حوزه علمیه قم بوده است.

قوّت اصولیِ مرحوم امام (ره) ـ در عین برخورداری از جایگاه رفیع فقهی ـ در حدّی بوده است که وقتی شاگردان و آشنایان ایشان که بعضی از آنها از اساتید و علما هستند، می‌خواهند به جلوه‌ای از تواضع و نیز رعایت پاره‌ای ملاحظات به وسیله ایشان اشاره کنند، می‌گویند حضرت امام(ره) در نجف اشرف به جای آنکه به تدریس خارج اصول بپردازد و توان علمی و برتری غیر قابل انکار خود را به رخ اهالی حوزه نجف بکشد، به تدریس خارج فقه پرداخت، آن هم دو سال پس از اقامت در نجف و پس از آنکه سر و صداها و جار و جنجال‌های اولیه خوابید و به اصطلاح، آب‌ها از آسیاب افتاد!

حال چنین نابغه و عالم بزرگی در دانش‌ها و معارف مختلف اسلامی، به خصوص در علم اصول، دست به نظریه‌پردازی زده و یکی از مهم‌ترین نظریات اصولی خویش را در قالب نظریه یا اَبَر نظریه‌ای با عنوان «خطابات قانونیه» عرضه کرده است؛ نظریه‌ای که به تعبیر آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی، بارقه‌ای ملکوتی بوده است که از سوی خداوند به حضرت امام(ره) الهام شده است.

با این اوصاف، آیا جا ندارد که این نظریه در همه دروس خارج اصول در همه حوزه‌های علمیه و دست کم در حوزه قم که مرکز نظریه‌پردازی، درس و قیام امام(ره) و محل تولد و ارائه این نظریه بوده است مطرح گردد و به وسیله اَعلام و اعاظم به بحث و بررسی گذاشته شود؟

آیا این بی‌توجهی و غفلت نسبت به آراء و افکار رهبر کبیر انقلاب، جفایی نابخشودنی به امامی که حقّ حیات بر همه ما و بر حوزه‌های علمیه در دوران معاصر دارد به حساب نمی‌آید؟ و آیا مجتهدی که موظّف به استفراغ وُسع است، برای داشتن حجّت شرعی، خود را محتاج اطلاع از این نظریه و بررسی آن نمی‌بیند؟

اگر کسی بخواهد با استفاده از منابع دست اول به مطالعه درباره خطابات قانونیه بپردازد چه آثاری را پیشنهاد می‌کنید؟

ملک‌زاده: اگر منظورتان از منابع دست اول، کتاب‌هایی به قلم امام خمینی(ره) یا تقریر دروس خارج اصول ایشان باشد، کتاب مناهج الوصول إلی علم الأصول، به قلم مرحوم امام، جلد دوم، از صفحه ۲۵ تا ۲۸ و کتاب تهذیب الأصول، تقریرات درس امام(ره) به قلم آیت‌الله سبحانی، جلد اول، از حدود صفحه ۴۳۰ تا ۴۴۰ برای مطالعه مناسب هستند.

البته از آنجا که آیت‌الله سبحانی نیز در درس خارج اصول خویش به این نظریه پرداخته است در تقریرات دروس ایشان هم، از جمله کتاب المحصول فی علم الأصول، جلد سوم، از صفحه ۴۹۱ تا چند صفحه بعد، خطابات قانونیه مطرح شده است.

ایشان پس از سه صفحه بحث در ذیل عنوان «التنبیه الثانی: فی خروج بعض الأطراف عن محلّ الإبتلاء» می‌فرماید: «الثالث: ما أفاده سیدنا الأستاذ ـ دام ظلّه ـ: و هو التفریق بین الخطابات الشخصیّه و الخطابات التشریعیّه القانونیّه …» و از اینجا باب گفت‌وگو درباره خطابات قانونیه را می‌گشاید. البته در قسمت‌های دیگر نیز به تناسب به مفاد این نظریه اشاره دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics