دهه کرامت دهه علم امام رضا است؛ استدلالهای رضوی، احتجاجهای رضوی، براهین رضوی! وقتی حضرت برهان اقامه میکند میفرماید: «أَحْسَبُکَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»؛ مبادا گرفتار افکار اسرائیلی و امثال اسرائیلی بشوی؛ به یکی از اهل بحثش فرمود: «أَحْسَبُکَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»؛ گویا تفکرات اسرائیلی در تو پیدا شده است. این تمثیل است و نه تعیین؛ یعنی مبادا تفکر غربی، مبادا تفکر مادی، مبادا تفکرات دیگر به حرم امن قلب تو راه پیدا کند!
به گزارش شبکه اجتهاد، دومین اجلاسیه از پیش نشستهای پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع) ۹ خرداد و همزمان با ایام دهه کرامت با پیام آیتالله عبدالله جوادی آملی در مشهد مقدس برگزار شد.
آیتالله جوادی آملی در این پیام ضمن گرامیداشت دهه کرامت اظهار داشت: قرآن، کریم است و خوی فرشتگی به انسان میدهد. ملکوت، کریم است، گرچه مُلک ممکن است کبیر باشد. خداوند ما را به ملکوت دعوت کرده است؛ فرمود خلیل خود را از ملکوت آگاه کردم و آگاه میکنم: ﴿وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾؛ او اهل رؤیت است چون من ارائه کردهام و شما اهل نظر هستید چون من تنظیر میکنم و شما را دعوت به نظر میکنم؛ نظریه بدهید، نظریهپردازی کنید تا به کرامت برسید.
ایشان بیان داشت: از ابن السکیت نقل شده است که از وجود مبارک امام رضا (علیه افضل صلوات المصلین) سؤال کرد: «فما الحجه علی الخلق الیوم»؛ در این روزگار، حجت خدا بر مردم چیست، «فقال علیه السلام العقل»؛ عقل بهترین حجت است. عقل آن است که هم وهم را در درون عقال کند و هم خیال را در درون عقال کند، اگر عقل نظری است و هم شهوت را عقال کند و هم غضب را عقال کند، اگر عقل عملی است. هر دو نیرو را خدا به انسان داد، یک؛ هر دو در تدبیر نفس انسانیاند، دو؛ نفس اگر عاقل و بالغ و کامل باشد این دو دبیر را هدایت میکند و راهنمایی میکند، سه. دبیر اندیشه، عقل نظری است که با استدلال، فکر میکند و وهم و خیال را کنترل میکند و مدیر انگیزه، عقل عملی است که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان».
معظمله اظهار داشت: دهه کرامت دهه علم امام رضا است؛ استدلالهای رضوی، احتجاجهای رضوی، براهین رضوی! وقتی حضرت برهان اقامه میکند میفرماید: «أَحْسَبُکَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»؛ مبادا گرفتار افکار اسرائیلی و امثال اسرائیلی بشوی؛ به یکی از اهل بحثش فرمود: «أَحْسَبُکَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»؛ گویا تفکرات اسرائیلی در تو پیدا شده است. این تمثیل است و نه تعیین؛ یعنی مبادا تفکر غربی، مبادا تفکر مادی، مبادا تفکرات دیگر به حرم امن قلب تو راه پیدا کند!
متن کامل پیام معظم له بدین شرح است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. «الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمه الهداه المهدیین و فاطمه الزّهراء سیده نساء العالمین بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
دهه کرامت را گرامی میداریم. از شما بزرگواران اهل کَرم و کرامت حقشناسی میکنیم و از برگزارکنندگان این همایش کریمانه سپاسگزاریم و از ذات اقدس الهی به جهت این مائده کرامت که به وسیله قرآن و عترت، بهره امت اسلامی و جهان بشریت کرده است سپاسگزاریم!
«کرامت» یک واژه عربی است و معادل فارسی ندارد. در لغت عرب، کریم، کبیر، عظیم و مانند اینها، مرادف هم نیستند. در فارسی ما غالب اینها را با یک لغت معنا میکنیم، میگوییم بزرگ و بزرگوار. آنکه استخواندار و ریشهدار است، عرب از آن به عنوان عظیم یاد میکند اما ما عظیم را بزرگ معنا میکنیم، همان طور که کبیر را بزرگ معنا میکنیم، در حالی که بین عظیم و کبیر فرقهاست.
ذات اقدس الهی به این اسمای حسنا مسمّاست و به این اوصاف موصوف است. ذات اقدس الهی در سوره مبارکه «علق» که اولین بخش قرآن و اولین سورهای از قرآن است که نازل شده است فرمود: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ٭ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾؛[۱] یعنی خدای اکرم تدریس میکند، شما علم کرامت را از خدا یاد بگیرید. وقتی میگویند در فلان مدرس فقیه تدریس میکند یا طبیب تدریس میکند یا مهندس تدریس میکند یا ادیب درس میگوید؛ یعنی درس فقه درس طب درس هندسه و درس ادبیات میدهد. اگر خدا در قرآن فرمود اکرم تدریس میکند یعنی درس کرامت میدهد. کرامت غیر از علم است، کرامت غیر از عدل است؛ جمع علم و عدل به اضافه صفات برجسته دیگر، زمینه شکوفایی کرامت را به بار میآورد. قرآن کریم فرشتهها را به کرامت وصف کرد: ﴿بِأَیدِی سَفَرَهٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَهٍ﴾[۲]و اولین درس خدا و آخرین درس خدا و بین اول و آخر درس خدا کرامت است: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ﴾. این تعلیق حکم به وصف مشعر به علیت است؛ یعنی او درس کرامت میدهد.
قرآن، کریم است و خوی فرشتگی به انسان میدهد. ملکوت، کریم است، گرچه مُلک ممکن است کبیر باشد. خداوند ما را به ملکوت دعوت کرده است؛ فرمود خلیل خود را از ملکوت آگاه کردم و آگاه میکنم: ﴿وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾؛[۳] او اهل رؤیت است چون من ارائه کردهام و شما اهل نظر هستید چون من تنظیر میکنم و شما را دعوت به نظر میکنم؛ نظریه بدهید، نظریهپردازی کنید تا به کرامت برسید.
درباره خلیل حق فرمود: ﴿وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾؛ این ﴿نُری﴾ فعل مضارع است و مفید تدریج فعل و آینده است؛ فرمود تدریجاً ملکوت را به خلیل خود نشان میدهیم، بعد به ما فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ ینْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾؛[۴] شما چرا درباره ملکوت عالم نظریه نمیدهید، نظریهپردازی نمیکنید. این نظر باید به آن رؤیت ختم بشود. در تعبیرات فارسی ما، این نگاه به آن دیدن ختم میشود. هر نگاهی به دیدن نمیرسد هر نظری به رؤیت نمیرسد؛ اما بکوشید در مکتب خدای اکرم شرکت کنید، کریمانه حوزه را اداره کنید، کریمانه دانشگاه را اداره کنید، کریمانه نظام را اداره کنید، کریمانه مسئولیت نظام را بپذیرید. معنای کرامت در اولین درس ذات الهی روشن شد و کرامت را عقل درک میکند.
از ابن السکیت نقل شده است که از وجود مبارک امام رضا(علیه افضل صلوات المصلین) سؤال کرد: «فما الحجه علی الخلق الیوم»؛ در این روزگار، حجت خدا بر مردم چیست، «فقال علیه السلام العقل»[۵]؛ عقل بهترین حجت است. عقل آن است که هم وهم را در درون عقال کند و هم خیال را در درون عقال کند، اگر عقل نظری است و هم شهوت را عقال کند و هم غضب را عقال کند، اگر عقل عملی است. هر دو نیرو را خدا به انسان داد، یک؛ هر دو در تدبیر نفس انسانیاند، دو؛ نفس اگر عاقل و بالغ و کامل باشد این دو دبیر را هدایت میکند و راهنمایی میکند، سه. دبیر اندیشه، عقل نظری است که با استدلال، فکر میکند و وهم و خیال را کنترل میکند و مدیر انگیزه، عقل عملی است که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان».[۶]
ابن السکّیت وقتی به امام رضا (صلوات الله و سلامه علیه) عرض میکند حجت خدا بر مردم این عصر چیست؟ فرمود «العقل». وقتی در بخش پایانی سوره «نساء» نظر میکنید میبینید از منظر قرآن، عقل چقدر حرمت دارد! البته عقل؛ نه اینکه کسی مجاز باشد وهم خود را عقل بداند، نه کسی مختار باشد خیال خود را عقل بداند! خیالزدهها در فرهنگ قرآن کریم، «مختال» خوانده میشوند؛ گرچه باب تفعّل در قرآن نیامده اما افتعالش آمده است که خدا ﴿لا یحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ﴾.[۷] خیالزدگان، عاقل نیستند، وهمزدگان، عاقل نیستند؛ وهم و خیال، رهزناند. دبیر اندیشه، عقل نظری است که جز استدلال، چیزی را به رسمیت نمیشناسد و مدیر انگیزه، عقل عملی است که چیزی جز عدل و صلح و کرامت را به رسمیت نمیشناسد. آنکه عقل نظر است، وهم و خیال را عقال میکند و اینکه عقل عمل است، شهوت و غضب را عقال میکند.
در بخش پایانی سوره مبارکه «نساء» میبینید ذات اقدس الهی بعد از اینکه نام عدهای از انبیا(علیهم السلام) را میبرد بعد میفرماید ما انبیا فرستادیم ﴿لِئَلاَّ یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾؛[۸] این ﴿بَعد﴾ ظرف است، یک؛ ظرف مفهوم ندارد، دو؛ اگر در مقام تحدید باشد مفهوم دارد، سه؛ خدا میفرماید من انبیا را فرستادم تا عقل در برابر من احتجاج نکند و نگوید ما که از اسرار عالم بیخبر بودیم، زشت و زیبا را نمیدانستیم، حلال و حرام را نمیدانستیم، در قیامت هم به من اعتراض نکند که ما نمیدانستیم که بعد از مرگ چنین صحنهای هست، تو که از همه اینها باخبر بودی و خبیر مطلق بودی چرا راهنما نفرستادی.
در بخش پایانی سوره «نساء» میفرماید من پیامبران را فرستادم تا عقل در برابر خدا احتجاج نکند: ﴿لِئَلاَّ یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾؛ این عقل است! مگر این عقل در هر حوزهای یا در هر دانشگاهی پیدا میشود؟!
فرمود من درس کرامت میدهم و کوشش من این است که شما را فرشته کنم.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس[۹]
ما بر روی کره زمین فرشی گرانبهاتر از ابریشم نداریم؛ این همان برگ توت است که به مدرسه رفته است و کِرم ابریشم از آن ابریشم درست کرد. چرا حوزه نبالد و به دنبال عقل و نقل نرود؟! چرا دانشگاه نبالد و به دنبال عقل و نقل نرود؟!
دهه کرامت دهه علم امام رضا است؛ استدلالهای رضوی احتجاجهای رضوی، براهین رضوی! وقتی حضرت برهان اقامه میکند میفرماید: «أَحْسَبُکَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»؛[۱۰] مبادا گرفتار افکار اسرائیلی و امثال اسرائیلی بشوی؛ به یکی از اهل بحثش فرمود: «أَحْسَبُکَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»؛ گویا تفکرات اسرائیلی در تو پیدا شده است. این تمثیل است و نه تعیین؛ یعنی مبادا تفکر غربی مبادا تفکر مادی مبادا تفکرات دیگر به حرم امن قلب تو راه پیدا کند!
امام رضا (صلوات الله و سلامه علیه) بعد از اقامه براهین بر توحید فرمود: «وَ ابنِ علیه ما عَلِمتَ صواباً»[۱۱]؛ این مبنا باشد اصل باشد، سپس مجتهدانه آنچه با این اصل هماهنگ است را از این اصل استخراج کن، یک؛ در دامنه این اصل قرار بده، دو؛ تا علم تو شکوفا بشود، سه؛ این میشود: «وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ».[۱۲] آنچه مرحوم ابن بابویه در کتاب شریف توحید از امام رضا(صلوات الله و سلامه علیه) نقل کرد، درس حوزوی شاگردانی است که عمیق فکر میکنند که چه اصل باشد چه فرع باشد، راه اجتهاد چگونه است، چگونه فرع را در دامن اصل بپرورانند، چگونه اصل را سایهافکن قرار بدهند تا بشوند باسواد.
در بخشهای دیگر هم فرمود ما اصولی را گفتیم: «عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیکُمُ التَّفْرِیع»[۱۳].
در جریان امامت، طبق نقل مرحوم کلینی و مرحوم صدوق، امام رضا (صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یدَانِیهِ أَحَد»[۱۴]. این است که بزرگان اهل حکمت مثل فارابی گفتند که معموره ارض یک امام میخواهد[۱۵]. اینکه درباره فارابی این قدر با جلال و شکوه سخن گفته میشود، اینها غالباً یا دائماً از وجود مبارک اهل بیت استفاده کردند.
امام میفرماید دنیا را یک امام اداره میکند که انسان کامل است. جامعه بشری اگر نتواند بر اساس اصول انسانی زندگی بکند یا جنگ جهانی اول و دوم است یا جنگهای نیابتی سوره و یمن و ایران و امثال ذلک است. وقتی این معموره ارض به خوبی اداره میشود که امامی مانند امام رضا(صلوات الله و سلامه علیه) حکومت کند. فرمود «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یدَانِیهِ أَحَد»؛ همتا ندارد. این مَثل اعلی، خلیفه خدایی است که یگانه است: ﴿لا شَریک لَهُ﴾[۱۶]. حتی اگر دو امام معصوم هم در یک زمان باشند، یکی باید آرام باشد و دیگری رهبری کند، چه اینکه حسن و حسین(صوات الله علیهما) این طور بودند.
به هر تقدیر کرامت یعنی فرشتهخوی شدن که سخن از اختلاس و نجومی نباشد، سخن از ستم و تجاوز و تعدی نباشد، سخن از جاهلیت اولی و ثانیه نباشد، سخن از ترک ادب نباشد؛ این معنای کرامت است. این بحثها و پیشنشستها _انشاءالله_ مقدمهای است برای کنگره عظیم و بزرگی که برای وجود مبارک امام رضا(صلوات الله و سلامه علیه) برگزار خواهد شد.
از همه شما حقشناسی میکنیم، از دبیر محترم، از دستاندرکاران محترم و از هر دانشور و دانشمندی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت، بر وزن علمی این نشست افزوده و میافزاید، سپاسگزاریم و اجر همه بزرگواران را از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم! از خداوند سبحان مسئلت میکنیم ارواح شهدا را با شهدای کربلا محشور کند و پایان امور همه ما را به خیر و سعادت ختم بفرماید!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علکم و رحمه الله و برکاته»
——————————-
[۱] . سوره علق، آیات۱ـ۴.
[۲]. سوره عبس, آیات۱۵ و ۱۶.
[۳]. سوره انعام، آیه۷۵.
[۴]. سوره اعراف، آیه۱۸۵.
[۵]. الکافی، ج۱، ص ۲۵.
[۶]. الکافی، ج۱، ص۱۱.
[۷]. سوره لقمان، آیه۱۸؛ سوره حدید، آیه ۲۳.
[۸]. سوره نساء، آیه۱۶۵.
[۹] . دیوان سنایی، قصیده شماره ۹۰.
[۱۰]. التوحید (شیخ صدوق)، ص۴۴۴.
[۱۱]. التوحید (شیخ صدوق)، ص۴۳۲.
[۱۲]. نهج البلاغه, خطبه۱.
[۱۳]. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۶۲.
[۱۴]. الکافی، ج۱، ص۲۰۱؛ الامالی(شیخ صدوق)، ص۶۷۷.
[۱۵]. آراء اهل المدینه الفاضله، ص۱۲۲.
[۱۶]. سوره انعام، آیه ۱۶۳.