شبکه اجتهاد: فقها اتفاق نظر دارند که (برای تحقق ماه شرعی) رؤیت هلال در شهری که فرد مکلف زندگی میکند، معتبر نیست ورویت هلال در شهرهای دیگر کفایت میکند. روایات دال براین مطلب در حد استفاضه است.
همچنین اگر دو شهر درافق متحد باشند، فقها اتفاق نظر دارند که رؤیت هلال در یک شهر برای شهر دیگر کافی است همین طور اگر زمان طلوع هلال در آنها یکی باشد و نیز جایی که زمان طلوع ماه در دو شهر مختلف باشد اما ثبوت ماه در یک شهر مستلزم این باشد که ماه برای شهر دیگر به طریق اولی ثابت باشد. مثلا دیده شدن ماه درشهری که درمشرق قراردارد، دلیل وجود ماه درشهری است که در مغرب قرار دارد، زیرا ماه از طرف شرق به طرف غرب حرکت میکند. بنابراین اگر ماه در شرق دیده شود، دلیل برتولد شرعی و قابل رؤیت بودن ماه به هنگام غروب خورشید درمشرق و قبل از رسیدن به مغرب است.
در هیچ یک از موارد فوق میان فقها اختلاف نظر وجود ندارد. اختلاف نظر میان فقها تنها درجایی است که افق مختلف باشد و هلال درشهر غربی دیده شود. دراین صورت این سوال مطرح است که آیا دیدن هلال در شهرهای غربی، برای کسانی که درشهرهای شرقی زندگی میکنند، کافی است؟ فقها در این مساله سه گروه هستند:
گروه اول: اساسا متعرض این مساله نشده یا فرقی بین شهرهای دور و نزدیک قائل نشده یا تصریحی دراین زمینه ندارند.
گروه دوم: اکثریت فقها را تشکیل میدهند که متعرض این مساله شده و بین شهرهای دور و نزدیک تفاوت قائل شدهاند.
گروه سوم: بین شهرهای نزدیک و دور تفاوتی قائل نشدهاند و حکم شهرهای دور رابا شهرهای نزدیک یکی دانستهاند.
نیازی به ذکر فقهای گروه اول نیست. مهم اشاره به فقهای دو گروه دیگر است که به آنها میپردازیم.
فقهایی که وحدت افق را شرط دانستهاند
گروهی از قدما نزدیکی دو شهری را که در یکی از آنها ماه دیده شده است، شرط کرده اند. اولین آنها شیخ طوسی (۳۸۵ آ۴۶۰ ه) است. تعدادی از کسانی که یاد آور این شرط شدهاند عبارتند از:
۱- شیخ طوسی:
نشانه ماه رمضان، رؤیت هلال یا قیام بینه بر رؤیت هلال است… هر گاه هلال در شهری [که فرد مکلف در آن زندگی میکند] دیده نشود بلکه خارج از آن شهر دیده شود، بنابر آنچه بیان کردیم چنانچه شهرهایی که هلال در آنها دیده شده است نزدیک آن شهر باشند به طوری که با صاف بودن آسمان و نبود مانع، هلال در آن نیز دیده شود، دراین صورت واجب است به دلیل اتحاد آن شهرها درعرض جغرافیایی و نزدیک بودنشان به هم، طبق شهرهایی که هلال درآنها دیده شده است، عمل شود. مانند شهرهای بغداد، واسط، کوفه، تکریت و موصل.
اما اگر از یکدیگر دور باشند مانند شهرهای بغداد و خراسان، بغداد و مصر، هر شهری حکم خود را دارد.
شیخ طوسی در دو کتاب دیگرش یعنی نهایه و خلاف، متعرض این مساله نشده است.
۲- ابن حمزه (۵۵۰ ه):
اگرماه در شهری دیده شود و در شهر دیگر دیده نشود، چنانچه این دو شهر نزدیک هم باشند، بر اهالی هر دو شهر روزه واجب است، اما اگر دور از یکدیگر باشند مثل بغداد و مصر یا شهرهای خراسان، در این صورت بر اهالی شهرهایی که ماه در آنها دیده نشده، روزه واجب نیست.
۳- محقق حلی (۶۰۲ ۶۷۶ ه):
اگر ماه در شهرهای نزدیک به هم مثل کوفه و بغداد، دیده شود، بر تمامی ساکنان آنها روزه واجب است بر خلاف شهرهایی که از یکدیگر دورند مانند عراق و خراسان.
محقق در معتبر همین قول را ذکر کرده است و پس از نقل فتوای ابن عباس فرموده:
عبداللّه بن عباس به این قول فتوا داده است.
ما به زودی فتوای ابن عباس را به نقل از تذکره بیان خواهیم کرد.
۴- علامه (۶۴۸ ۷۲۶ ه) در تذکره:
اگر اهالی یک شهر ماه را ببینند و اهالی شهر دیگر آن را نبینند، اگر این دو شهر مانند بغداد و کوفه نزدیک هم باشند، دراین صورت حکم این دو شهر یکسان است یعنی براهالی هردو شهر روزه و همچنین افطار واجب است. اما اگر این دو شهر مانند بغداد و خراسان یا حجاز و عراق، از یکدیگر دور باشند، دراین صورت هر شهر حکم به خود را دارد. شیخ طوسی فرموده است: این قول مورد اعتماد من است و ابوحنیفه هم براین قول است و قول برخی ازشافعیان نیز چنین است و مذهب قاسم و سالم و اسحاق همین است.
دلیل مطلب، روایت کریب است که طبق آن ام فضل، دخترحارث، او را به شام نزد معاویه میفرستد. کریب میگوید: به شام رفتم و کارم را در آن جا انجام دادم وماه رمضان فرا رسید و ما در شب جمعه، هلال را مشاهده کردیم. آن گاه درآخر ماه رمضان به مدینه آمدم. عبداللّه بن عباس از من در مورد هلال پرسید و گفت: شما چه زمانی هلال ماه رمضان را دیدید؟ پاسخ دادم: شب جمعه. پرسید: آیا تو ماه را دیدی؟ گفتم: آری، من و مردم ماه را دیدیم و مردم و معاویه [فردای آن شب را] روزه گرفتند. وی گفت: اما ما هلال ماه رمضان را شب شنبه دیدیم و هنوز روزه میگیریم تا این که مدت [سی روز] تمام شود یا هلال [ماه شوال] را ببینیم. پرسیدم: آیا شما به دیدن هلال توسط معاویه و روزه او بسنده نمیکنید؟ گفت: نه، رسول خدا (ص) چنین به ما دستور داده است.
دلیل دیگر این است که به دلیل اختلاف وقت طلوع ماه در نقاط مختلف زمین که به دلیل کروی بودن زمین است، دیدن هلال در شهرهای دور و نزدیک متفاوت میباشد. بنابراین ممکن است هلال درشهری دیده شود اما در شهر دیگر دیده نشود زیرا برآمدگی زمین مانع از دیدن ماه میشود این موضوع را اهل فن، رصد کردهاند وآشکارا دیده شده است که برخی ستارهی نزدیک [به افق] برای کسی که به سرعت به طرف مشرق حرکت میکند، مخفی میماند وبالعکس.
برخی از شافعیان بر این اعتقادند که حکم تمامی شهرها یکسان است و هرگاه در شهری ماه دیده شده و اول ماه نسبت به آن شهر ثابت شود، این حکم برای تمامی سرزمینی کره زمین اعم از سرزمینی دور یا نزدیک و یاسرزمینیی که وقت طلوع ماه در آنها یکی باشد یا مختلف، ثابت است.
احمد بن حنبل و لیث بن سعد وبرخی از علمای ما برهمین عقیده اند، زیرا در برخی از شهرها با دیدن ماه، حکم به حلول ماه رمضان میشود و دربرخی دیگر با شهادت و درهر صورت روزه آن روز واجب میشود زیرا خداوند فرموده است: «… فمن شهد منکم الشهرفلیصمه…».
دلیل دیگر، این فرمایش معصوم (ع) است: «فرض اللّه صوم شهر رمضان» و ثابت شده است که این روز، ازروزهای ماه رمضان است. دلیل دیگر این است که موعد پرداخت وام با آن فرا میرسد و نذری که موکول به آن است واقع میشود. دلیل دیگر فرمایش امام صادق (ع) است که میفرماید: «فان شهد اهل بلد آخر فاقضه، اگر اهالی شهردیگری ماه را دیدند، آن روز را که روزه نگرفتهای قضا کن». امام صادق (ع) در مورد کسی که بیست و نه روز روزه گرفته میفرماید: «ان کانت له بینه عادله علی اهل مصر انهم صاموا ثلاثین علی رویه، قضی یوما، اگر این فرد، شاهد عادلی داشته باشد مبنی بر این که مردم شهر طبق دیدن ماه، سی روز روزه گرفته اند، این فرد باید یک روز دیگر روزه بگیرد».
دلیل دیگر مسطح نبودن زمین است و لذا اگر هلال دربرخی از شهرها دیده شود میفهمیم که در شهرهای دیگر، مانعی از دیدن آن وجود دارد.
اما قبول نداریم که آن روز نسبت به همه شهرها روزی از روزهای ماه رمضان باشد زیرا این مساله مورد نزاع و اختلاف میان فقهاست و تعبد به چنین شهادتی را نمیپذیریم زیرا این اول کلام است.
فرمایش امام صادق (ع) هم با توجه به جمع میان ادله، بر شهرهای نزدیک شهری که ماه در آن دیده شده است، حمل میشود.
۵- علامه در منتهی:
اگر اهالی شهری ماه را ببینند، بر تمامی مردم خواه به آن شهر نزدیک باشند و خواه دور، روزه واجب است. احمد [بن حنبل] ولیث بن سعد و برخی از فقهای شافعی هم بر این عقیده اند.
علامه پس از ذکر تفصیل شیخ بین شهرهای دور و نزدیک به رد آن پرداخته سپس نتیجه میگیرد:
اگر معلوم شود که در سرزمینی ماه طلوع کرده و در سرزمین دیگری که از آن دور است، به دلیل کرویت زمین، ماه طلوع نکرده است، حکم این دو سرزمین مساوی نیست. اما اگر علم به اختلاف مطالع آن دو نداشته باشیم، حق این است که حکم آنها مساوی است.
بنابراین ممکن است علامه به حسب آغاز کلامش در منتهی، از زمره قائلان به عدم فرق بین شهرهای دور و نزدیک به حساب آید. اما با توجه به نتیجهای که در آخر به آن میرسد وی در صورتی بین شهرهای نزدیک و دور تفاوتی قائل نیست که به اختلاف زمان طلوع ماه بین آن دو شهر علم نداشته باشیم و گرنه با علم به این مطلب، از نظر او میان شهرنزدیک و دور فرق است.
۶- علامه در قواعد مانند تذکره مشی کرده:
حکم شهرهای نزدیک یکسان است برخلاف شهرهای دور. بنابراین اگر کسی به مکان دوردستی سفرکند که در شب سی ام ماه رمضان، هلال دیده نشود، باید از اهالی آن جا پیروی کند. اگر مرکبش او را صبح در حالی که عید گرفته است به محل دوردستی که ماه به سبب نزدیکی درجه اش نسبت به خورشید دیده نشود، ببرد، در این که آیا باید امساک کندیا نه، نظر است. اگر هلال ماه رمضان را ببیند آن گاه به محلی برود که در آن جا هلال دیده نمیشود، اقرب وجوب روزه در روز سی و یکم است وبرعکس اگر هلال ماه رمضان را نبیند سپس به محلی برود که در آن جا هلال دیده میشود بایستی روز بیست و نهم افطار کند.
به نظر میرسد آنچه علامه در دو فرع مذکور مطرح کرده است، چیزی است که قائلان به شرط وحدت افق ملزم به آن هستند زیرا این ایراد به آنها وارد است که لازمه شرط وحدت افق، روزه روز سی و یکم دریک فرض و روزه روز بیست وهشتم در فرضی دیگر است.
فرض اول: درجایی که ماه در شهر دور و نزدیک، تمام (سی روز) باشد و هلال ماه در شهر نزدیک دیده شده باشد امادر شهر دور دیده نشده باشد. فردی در شهر نزدیک سی روز روزه میگیرد آن گاه به شهر دور میرود. [حال اگر وقتی به شهر دور میرود] بر او پیروی از اهالی آن جا واجب باشد، لازمه اش این است که آن روز را روزه بگیرد، زیرا در آن سرزمین، آن روز، روز آخر ماه رمضان است. بنابراین چنین فردی بایستی سی و یک روز روزه بگیرد. اما اگر قائل شویم که دیدن ماه در شهر نزدیک برای شهر دور هم حجت است، همه باید در آن روز روزه بگیرند بدون این که بین شهری که ماه در آن دیده شده و شهری که ماه در آن دیده نشده فرقی وجود داشته باشد.
فرض دوم: درجایی که ماه در شهر دور و نزدیک، تمام (سی روز) نباشد دراین صورت اگر ماه ابتدا در شهر دور دست وسپس در شهری که مکلف در آن به سر میبرد دیده شود و مکلف در شهر خودش بیست و هشت روز روزه بگیرد آن گاه به شهر دور دست برود اگر پیروی از اهالی شهری که به آن جا رفته است براو واجب باشد باید روز بیست و نهم راافطار کند زیرا آن روز در آن سرزمین، عید فطر است. اما فقیه به هیچ یک از این دو فرض ملتزم نمیشود.
۷- شهید اول (۷۳۴ ۷۴۸ ق):
مکلف، با دیدن هلال ماه رمضان بایستی روزه بگیرد اگر چه تنها او هلال را دیده باشد. [حکم] شهرهای نزدیک به هم مانند بصره و بغداد، یکسان است نه سرزمینیی مثل بغداد و مصر. شیخ طوسی دارای این فتوا است. احتمال دارد بادیدن ماه در شهرهایی که در مشرق قراردارند، ماه برای شهرهایی که در مغرب قراردارد نیز ثابت شود اگر چه این شهرها از یکدیگر دور باشند زیرا با نبود مانع قطعا دراین شهرها هم ماه دیده خواهد شد.
مخفی نماند آنچه شهید اول استثنا کرده است [که در قالب احتمال بیان فرمود] مخالف با نظریه شرط وحدت افق نیست زیرا در ادامه خواهد آمد که حجیت رؤیت هلال در شهرهای غربی نسبت به شهرهای شرقی خارج از بحث است زیرا بین این دو رؤیت ملازمه وجود دارد.
۸- شهید ثانی (۹۱۱ ۹۶۶ ه):
اگر ماه در شهرهایی نزدیک به هم مانند کوفه و بغداد، دیده شود، روزه برتمامی ساکنان آنها واجب است بر خلاف شهرهای دور از هم. مراد این است که اگر ماه در یکی از شهرهای نزدیک به هم دیده شود و در دیگر شهرهای مجاوردیده نشود، بر تمامی ساکنان این شهرها روزه واجب است برخلاف شهرهای دور از هم زیرا هر یک ازاین شهرها حکم خود را دارد.
۹- مقدس اردبیلی (م ۹۹۳ ه) در ذیل کلام محقق که میگوید:
«حکم شهرهای نزدیک مثل بغداد و کوفه یکسان است برخلاف شهرهای دور» آورده است:
با توجه به فرض مساله، دلیل مطلب فوق روشن است زیرا وقتی مکلف در شهرخودش هلال ماه رمضان را نبیند و ماه در شهر دیگری دیده شود، براو صدق میکند که ماه را ندیده است، پس میتواند افطار کند چون ادلهای که افاده میکنند آن روز از روزهای ماه رمضان نیست، در مورد این شهر صدق میکنند. بنابراین دیدن ماه در شهر دیگر برای اهالی این شهر فایدهای ندارد و مستلزم این نیست که آن روز از روزهای ماه رمضان باشد.
علاوه بر این، با توجه به فرض مساله، مکلف از اختلاف زمان طلوع ماه دراین دو شهر میداند که دیدن ماه در یکی ازآن دو مستلزم دیدن ماه در دیگری نیست، بلکه گاهی محال است.
بنابراین، سخن علامه در منتهی که میگوید: «اگر ماه درشهری رؤیت شد، فرقی میان شهرهای دو از هم یا نزدیک به هم از لحاظ وجوب روزه یا افطار وجود نخواهد داشت، زیرا ماه در یک شهر با رؤیت ثابت شده و در شهر دیگر با شهادت شهود.» بعید است. به دلیل آنچه گذشت و این که ظاهرا مراد از آیه شریفه «…فمن شهد منکم الشهر…» این است که آنهاماه را در شهری که درآن حضور دارند دیده اند، همچنان که متبادر از آیه همین است.
۱۰- صاحب مدارک (م ۹۱۱ ق):
مراد این است که اگر ماه در یکی از شهرهای نزدیک به هم یعنی شهرهایی که اختلاف افق ندارند دیده شود و درشهرهای دیگر دیده نشود، برتمامی اهالی این شهرها روزه واجب است. به خلاف شهرهای دور از هم یعنی شهرهایی که اختلاف افق آنها معلوم است زیرا روزه برای کسی که ماه را دیده لازم است نه برای کسی که ماه را ندیده است.
تا این جا معلوم شد که تا پایان سال هزار هجری هیچ یک از علمای امامیه به اتحاد حکم شهرهای نزدیک و دور فتوانداده مگر علامه در منتهی که معلوم شد وی هم از آنچه درصدر کلامش گفته عدول کرده، میگوید:
وحدت حکم شهرها در صورتی است که به اختلاف زمان طلوع ماه در آنها، علم نداشته باشیم.
بله شهید اول نیز به طور مساوی احتمال داده است که حکم شهرهای نزدیک و دور یکی باشد. اما متذکر شدیم موردی که شهید اول بیان کرده، از بحث خارج است.
پس از سال هزار فقیهانی به چشم میخورند که قول به تساوی حکم شهرهای دور و نزدیک را ترجیح دادهاند که درراس آنها محدث کاشانی قرار دارد و شیخ یوسف بحرانی و دیگران هم از وی پیروی کرده اند. اینک سخنان آنها رایادآور میشویم.
کسانی که وحدت افق را شرط ندانستهاند
محدث کاشانی (۱۰۰۷-۱۰۹۱ق) در وافی پس از نقل اخباری دال بر این که چنانچه اهالی شهری به رؤیت هلال شهادت دهند، اهالی شهری که هلال را ندیده اند، بایستی قضای روزهای را که نگرفتهاند به جا آورند، میگوید:
امام (ع) میفرماید: «فان شهد اهل بلد آخر فاقضه، اگر یکی از اهالی شهر دیگر به دیدن ماه شهادت داد، روزهای را که نگرفتهای قضا کن.» زیرا چنان که گذشت اگر یک نفر هلال را در آن شهر ببیند، [گویی] هزار نفر آن را دیده اند. ظاهرا فرقی نیست شهری که دیدن ماه در آن شهادت داده شده، از شهرهای نزدیک آن شهر باشد یا ازشهرهای دور زیرا اولا، حکم روزه برمبنای دیدن ماه است نه بر امکان دیدن ماه ثانیا، نزدیکی و دوری، نزد عموم مردم قانون خاصی نداردثالثا، لفظ «رؤیت» اطلاق دارد. بنابراین آنچه میان فقهای متاخر ما مشهور شده است که بین شهرهای دور ونزدیک فرق است، اجتهاد ایشان است و وجهی ندارد.
در ادامه خواهیم گفت که معیار، امکان دیدن ماه است [نه دیدن ماه].
محدث بحرانی (م ۱۱۸۶ ه) فرموده است:
گروهی از فقها تصریح کردهاند که حکم شهرهای نزدیک به هم، مانند بغداد و کوفه، یکی است. بنابراین چنانچه ماه دریکی از این دو شهر دیده شود روزه بر ساکنان هر دو شهر واجب میشود. اما اگر شهرها دور از یکدیگر باشند، مانندبغداد و خراسان، عراق و حجاز، هرشهر حکم مخصوص به خود را دارد. این تفصیل بر اساس کروی دانستن زمین است. اما اگر زمین را کروی ندانیم دراین صورت حق، تساوی حکم همه شهرهاست.
ظاهرا با قول به کروی بودن زمین، نزاع در مورد شهرهای دور و نزدیک درست است اما همچنان که بیان خواهیم کردبنابر مسطح بودن زمین، این نزاع صحیح نیست.
نراقی در مستند از محدث کاشانی و محدث بحرانی پیروی کرده و فرموده است:
حق این است که دیدن هلال در یک شهر مطلقا برای شهر دیگر کفایت میکند، اعم از این که دو شهر نزدیک هم باشندیا بسیار از یکدیگر دور باشند زیرا اختلاف حکم دو شهر، متوقف براین است که نسبت به دو امر، علم حاصل کنیم، درحالی که قطعا نسبت به آنها علم حاصل نمیشود.
صاحب جواهر (۱۲۰۰ ۱۲۶۶ ق) درجواهر فرموده است:
با توجه به کروی بودن زمین، اگر به طلوع هلال در برخی از سرزمین و عدم طلوع آن در برخی دیگر که دور از آن سرزمین هستند علم داشته باشیم، حکم این سرزمین مساوی نیست.
ممکن است چنین نباشد (حکم تمامی سرزمین مساوی باشد) زیرا بدیهی است که معمولا چنین علمی حاصل شود.
بنابراین با این فرض که چنین علمی حاصل نمیشود حکم به وجوب روزه برتمامی کسانی که دراین سرزمین هستند، قوی است.
پوشیده نماند که سخن صاحب جواهر مبنی بر عدم حصول علم به اختلاف زمان طلوع ماه در سرزمینی مختلف، امروزه به دلیل پیشرفت و تکامل وسایل ارتباط ی به منزله امور بدیهی شده است و برخی مراجع عصر ما همچون آیت اللّه سید محسن حکیم در مستمسک این قول را تایید کرده و آیت اللّه سید ابوالقاسم خویی در منهاج الصالحین درچارچوب خاصی این قول را برگزیده است و آن این که:
یک شب برای هر دو شهر، مشترک باشد اگر چه برای یک شهر اول شب باشد و برای شهر دیگر، آخر شب. این حالت بر شهرهایی که دریک نیمه کره زمین قرار دارند منطبق است نه برشهرهایی که در دو نیمه زمین هستند به طوری که هنگام غروب خورشید در شهر ما، هنگام طلوع خورشید برآن شهر باشد. دلیل این مطلب روشن است زیرا در حال حاضر آن جا روز است، پس معنا ندارد که حکم کنیم آنجا اکنون شب اول ماه است.
آنچه گذشت تاریخ این مساله و سیرآن طی دورهی مختلف بود و روشن شد که قول به اتحاد حکم شهرهای نزدیک و دور قول شاذ و نادری در ده قرن اول هجری بوده است و تنها پس از فتوای محدث کاشانی و محدث بحرانی وصاحب مستند از شذوذ خارج شده است تا این که آیت اللّه سید ابوالقاسم خویی آن را در چارچوب خاصی برگزید.
اینک قبل از ژرفنگری در ادله دو قول، نکاتی را تقدیم خوانندگان میکنیم که برای روشن تر شدن مساله مفید است:
۱- بنا به گفته ستاره شناسان ماه همزمان با گردش به دور خود به دور زمین نیز میچرخد و هر دو گردش با هم آغاز شده و با هم پایان مییابد و مدت این دو گردش یک ماه کامل از ماهی زمین است.
۲- اختر شناسان معتقدند حرکت ماه به دور زمین پیچیده است و فاصله زمانی بین دو اقترانی که صورت میگیرد (اقتران مکرر ماه با خورشید) به یک شکل و شیوه خاص نیست بلکه هر ماه نسبت به ماه دیگر متفاوت است.
این فاصله زمانی بین ۲۹روز و۱۹ساعت تا۲۹روز و۵ ساعت در نوسان است. این اختلاف زمانی، مدت کمی نیست امااختر شناسان آن را به یک یا دو روز از ایام محاق ماه محدود کرده اند.
۳- امکان ندارد گردش کره ماه، به دور کره زمین کمتر از۲۹ روز باشد. فقها بر این مساله اتفاق نظر دارند و لذا هیچ یک ازفقها را نمیتوان یافت که ماه قمری را به ۲۸ روز رسانده باشد.
۴- مراد از وحدت یا اختلاف افق چیست؟ افق چیزی نیست جز محلی که انسان درنهایت امتداد دیدش آسمان رامنطبق برزمین میبیند و در زمین صاف و هموار ممکن است این فاصله، از دوکیلومترونیم یا سه کیلومتر تجاوز نکند. بنابراین افق همچون دایرهای است پیرامون ناظر که قطر آن از شش کیلومتر تجاوز نمیکند. واین، منطقهای کوچک است که ممکن است کره زمین به هزاران محل مثل آن تقسیم شود روشن است که مراد ما از وحدت افق، این نیست. مراد ازوحدت افق عبارت است از: وحدت دو شهر درطلوع و غروب. بنابراین دو شهری که در یک خط نصف النهار هستنداتحاد افق دارند.
ازطرف دیگر از آن جا که ماه برعکس زمین از شرق به طرف غرب حرکت میکند اگر هلال در مکانی دیده شود، دلیل براین است که هلال در این مکان تولد یافته است ولی دلیل بر آن نیست که در افقی شرقی هم تولد یافته است زیراممکن است ماه در سیرش از مشرق تا به این نقطه، از محاق در نیامده باشد. اما وجود هلال در این محل دلیل بر این است که هلال به هنگام غروب خورشید در آفاق غربی تولد یافته است به طوری که اگر جستجو شود و مانعی هم درکار نباشد قطعا هلال دیده خواهد شد. در ادامه به این مطلب خواهیم پرداخت.
۵- شکل گیری هلال: کره ماه به خودی خود تاریک است و نور را از خورشید به دست میآورد. بنابراین همواره نیمی ازماه روشن و نیم دیگر تاریک است اما روشنی آن، همیشه برای ما آشکار نیست بلکه برحسب اختلاف حرکت ماه، زیادو کم میشود. توضیح این که به هنگام طلوع ماه از افق از نقطه مشرق که به فاصله ناچیزی مقارن غروب خورشیداست در شب چهاردهم بلکه شب پانزدهم هر ماهی که ۳۰ روز است، تمامی نیمه ماه که به طرف غرب قرار دارد، روشن است زیرا تمام این قسمت از ماه کاملا به طرف خورشید قراردارد و به آن مقابله نیرین میگویند چنان که نیمه دیگر ماه که به طرف شرق قرار دارد، تاریک است.
پس این نور و روشنایی درشبی بعد قوس نزول را آغاز میکند و به تدریج برحسب اختلاف حرکت ماه، کم میشود تا این که در اواخر ماه به نقطه مغرب میرسد به طوری که نیمه روشن ماه مقابل خورشید میباشد و به آن «مقارنه نیرین» میگویند. آنچه در برابر ما قرار دارد، تمامی نیمه دیگر تاریک ماه است و از آن به «تحت الشعاع» و «محاق» تعبیر میشود.
دراین حالت هیچ جزئی از ماه دیده نمیشود زیرا قسمت نورانی ماه در برابر ما قرار ندارد، نه تمام آن چنان که درشب چهاردهم چنین است و نه بخشی از آن، چنان که در شبی قبل یا بعد شب چهاردهم چنین است. پس از این، ماه کم کم از تحت شعاع خورشید خارج شده و مقداری از آن از ناحیه شرق و به صورت پرتویی باریک و هلالی شکل دیده میشود. معنای شکل گیری و تولد هلال همین است. پس هرگاه بخشی از ماه اگر چه به نحو موجبه جزئیه قابل دیدن باشد، یعنی ماه قمری قبلی به پایان رسیده و آغاز ماه قمری جدید است.
بنابراین شکل گیری هلال عبارت است از: خروج ماه از تحت الشعاع به مقداری که قابل دیدن باشد.
۶- ماه قمری با ماه طبیعی فرق دارد و تا وقتی که در هنگام غروب خورشید، هلال به صورت قابل رویت، شکل نگرفته باشد، ممکن است ماه طبیعی آغاز ماه شرعی را تشکیل ندهد و بدین جهت ماه شرعی همواره ازماه طبیعی تاخیرمی افتد، زیرا محال است هلال از ابتدا عریض و قابل رویت، متولد شود.
به عبارت دیگر: هنگامی که ماه با حرکت به طرف غرب، دورشدن از خورشید را آغاز میکند ماه طبیعی یا فلکی متحقق میشود و ماه با این حال هنوز به هنگام غروب خورشید، درآسمان دیده نمیشود مگر آن که حرکتش به درجهای برسد که آن را قابل رؤیت گرداند. به قول اخترشناسان، کره ماه وقتی به درجه ششم از دایره حرکتش برسد، باچشمان غیر مسلح قابل دیدن میشود و از این رو ممکن است دیدن ماه متوقف بر تاخر یک شب کامل از تولدطبیعی اش باشد.
۷- ماه حرکتش را از شرق به طرف غرب آغاز میکند و به تدریج از نزدیکی نیر اعظم (خورشید) خارج شده و به طرف آن حرکت میکند تا این که به هنگام غروب، هلال قابل رؤیت متولد شود. بنابراین مشاهده هلال دلیل بر آن است که درافقی غربی، رؤیت هلال ممکن است زیرا مسیر حرکت ماه، به سمت افقی غربی است و با رسیدن به این نقطه ممکن است نور آن زیاد شده باشد.
به این جهت میتوان گفت: دیدن هلال در افقی شرقی دلیل امکان دیدن هلال درافقی غربی است و چه بسا دیدن هلال در افقی غربی واضح تر از افقی شرقی باشد. ولی عکس این مطلب صادق نیست یعنی مشاهده هلال در افقی غربی دلیل نمیشود که دیدن هلال در افقی شرقی به هنگام غروب خورشید در آنها، امکان پذیر است زیرا، ممکن است هلال قابل رویت، پس از گذشتن از افقی شرقی متولد شود.
۸- زمانی که ماه از محاق در آید و برای اولین بار هلال شرعی قابل رؤیت درافق خاصی شکل گیرد به طوری که قبل ازآن هلالی در آن افق وجود نداشته باشد، دراین صورت نسبت افق به این افق برحسب اختلافشان درطول جغرافیایی، متفاوت خواهد بود. بنابراین افقیی که در غرب آن افق قرار دارند، در آخر روز یا وسط روز و یا اوایل روز هستند در حالی که افقی شرقی را شب پوشانده و در نیمه شب یا پایان شب هستند. با این وصف، چه شیوهای رابرای شناخت آغاز ماه قمری بایستی اختیار کرد؟
دراین جا چند احتمال وجود دارد:
الف) ثبوت ماه، امری مطلق است نه نسبی، به این معنا که شکل گیری هلال و قابلیت آن برای دیدن درهر نقطه از نقاط جهان سبب ثبوت ماه شرعی در تمامی جهان میشود. به عبارت دیگر خروج ماه از محاق در وقت غروب خورشید درهر نقطهای از نقاط جهان، آغاز ماه قمری برای تمامی آفاق محسوب میشود.
ب) ثبوت ماه درهر نقطه از نقاط جهان سبب ثبوت ماه شرعی در آفاقی است که در جزئی از شب، اگرچه یک ساعت، با آن افق مشترک باشند، بدون تفاوت میان آفاق غربی و آفاق شرقی. بنابراین ثبوت ماه یک امر نسبی است اما دردایرهای بزرگ. وجه اشتراک این احتمال بااحتمال اول دراین است که خروج ماه از محاق در هر نقطهای از نقاط جهان در وقت غروب خورشید، آغاز ماه شرعی در شهرهایی است که با شهری که هلال درآن دیده شده است در جزئی ازشب مشترکند.
ج) امکان رؤیت هلال که آغاز تولد شرعی هلال است، سبب حلول ماه شرعی برای نقاط ی است که هنگام غروب خورشید و درصورت عدم مانع، هلال ماه در آنها دیده میشود. چنان که وضعیت افقی غربی نسبت به افقی که هلال درآن دیده شده، چنین است. اما زمان، ماه شرعی نامیده نمیشود مگر پس از غروب خورشید در هر افقی که برای انسان در صورت عدم مانع، امکان رؤیت هلال وجود داشته باشد.
احتمال اول را نمیتوان پذیرفت، زیرا بدین معنا است که بپذیریم ماه شرعی در برخی آفاق از نیمه شب یا زمانی که یک سوم از شب سپری شده آغاز میشود. احتمال دوم که مختار آیت اللّه خویی است چنان که بیان خواهیم کرد آنسبت به احتمال اول از اشکال کمتری برخوردار است اما در برخی اشکال با آن مشترک است. احتمال سوم بدون اشکال است. اما مهم این است که از روایات چه استفاده میشود.
۹- اگر چه در بسیاری از روایات روزه گرفتن و افطار معلق بر رؤیت هلال شده است، اما رؤیت هلال، طریقی برای علم به خروج ماه از محاق است. اموری چند این مطلب راتایید میکند:
الف) بینه میتواند به جای رؤیت هلال بنشیند و این نشان میدهد رؤیت هلال در روایات به نحو کاشفیت اخذ شده است. بنابر این چنانچه حجتی شرعی کاشف از حلول ماه باشد، میتواند جانشین آن شود.
ب) دلیل دیگری که نشان میدهد رؤیت هلال طریقی است برای حصول علم به خروج ماه از محاق، این است که باگذشت سی روز از اولین روزی که هلال دیده شده، حکم به خروج ماه سابق و حلول ماه جدید میشود.
ج) اگر به دلیل عدم ثبوت هلال، روزه یوم الشک افطار شود، آن گاه ثابت گردد که در شب [قبل از] آن روز، هلال وجود داشته است، قضای آن واجب است.
د) اگر هلال در شب بیست و نهم ماه رمضان دیده شود، معلوم میشود که روزه یک روز از روزهای ماه رمضان گرفته نشده است.
ه) اگر مکلفی به نیت آخر شعبان روزه بگیرد و سپس معلوم شود که آن روز، روز اول ماه رمضان بوده، روزه اش صحیح است.
بر تمامی فروع مزبور نص وجود دارد و فقها در پرتو این نصوص فتوا داده اند. واین کاشف از آن است که رؤیت هلال درروایات به عنوان طریق حصول علم به وجود هلال در افق به هنگام غروب خورشید، اخذ شده است.
۱۰- از بیانات گذشته معلوم شد که موضوع بحث، رؤیت است. حال آیا رؤیت، به دیدن با چشم معمولی، انصراف داردیا این که شامل چشمانی که دید قوی و تیزی دارند هم میشود؟ در هر صورت آیا موضوع، دیدن با چشم غیر مسلح است یا این که شامل دیدن با چشمان مسلح به دوربینی قوی هم میشود؟ شق اول مشهور است. بنابراین به رؤیت کسی که چشمان تیز دارد و همچنین به دیدن با ابزار رصدی، اکتفا نمیشود و دلیل براین مطلب چیزی جز انصراف ادله [به چشمان معمولی] نیست.
کمک گرفتن از دوربینی نجومی برای تعیین محل هلال و سپس نگاه با چشم غیرمسلح اشکالی ندارد در صورتی که هلال، اگر چه به کمک آلات نجومی در ایجاد مقدمات، قابل رؤیت باشد، چنین رویتی کافی است و هلال ماه ثابت میشود. اما ممکن است دیدن با چشمان تیز قضیه را عوض کند، به این صورت که اگر فرض کنیم در شهری دونفر مورد اعتماد پیدا شود که دارای چشمان تیز باشند و با چشمان غیر مسلح، هلال را ببینند و نزد حاکم شرع شهادت دهند، آیا بر آنها روزه واجب است؟ بنابراین که برآنها روزه واجب باشد، آیا شهادت آنها نزد حاکم مقبول است یامردود؟
به نظر نمیرسد که هیچ فقیهی عدم وجوب روزه بر آنها را بپذیرد زیرا این، خلاف نصوص ذیل است:
الف) علی بن جعفر روایت کرده که از برادرش امام موسی بن جعفر (ع) درمورد مردی که به تنهایی هلال را در ماه رمضان میبیند و دیگری نمیبیند میپرسد که آیا روزه براو واجب است یا نه؟ امام (ع) پاسخ میدهد:
اذا لم یشک فلیفطر والا فلیصم مع الناس،
اگر شک ندارد [که ماه شوال است] افطار کند و گرنه بایستی با مردم روزه بگیرد.
ب) علی بن جعفر درکتابش از برادر خود روایت کرده که از برادرم درمورد کسی پرسیدم که به تنهایی هلال ماه رمضان را میبیند و غیر از او کسی نتوانسته است ببیند، آیا روزه براو واجب میشود؟ امام (ع) درپاسخ فرمود:
اذا لم یشک فیه فلیصم وحده والا یصوم مع الناس اذا صاموا،
اگر شک ندارد ماه رمضان است، به تنهایی روزه بگیرد وگرنه زمانی که دیگران روزه گرفتند او هم روزه بگیرد.
بحث در فرض دوم این است که آیا حاکم شرع میتواند شهادت آن دو نفر را رد کند بااین که به وثاقت آنها علم دارد ومورد هم از مواردی نیست که احتمال خطا در آن برود زیرا زمانی احتمال خطا میرود که هوا صاف باشد و آنان ادعاکنند که هلال را دیدهاند و از افراد تیز چشم نباشند؟ موید این نکته آن است که اگر این دو نفر ادعا کنند که هلال رادیدهاند و هلال در شب بیست و نهم دیده شود، حاکم وظیفهای ندارد جز این که کلام آنان را بپذیرد و به افطار حکم کند.
اینک سخن در دیدن با آلات رصدی است. ظاهر روایات، انصراف از دیدن با آلات رصدی است. قبلا تفاوت میان تولد طبیعی هلال و تولد شرعی آن را بیان کردیم و گفتیم تولد شرعی زمانی تحقق مییابد که ماه شش درجه ازخورشید دور شود. بنابراین تلسکوپ تنها هلال طبیعی را نشان میدهند نه هلال شرعی را. به عبارت دیگرتلسکوپ ماه طبیعی را ثابت میکنند نه ماه قمری را.
اینک پس از بیان امور [دهگانه] به بیان ادله دو قول ذکر شده میپردازیم:
دیدگاه شرط وحدت افق
آنان که وحدت افق را شرط دانستهاند به دو وجه زیر استدلال کرده یا ممکن است استدلال کنند:
وجه اول: شباهت خروج ماه از محاق با طلوع خورشید
خروج ماه از تحت الشعاع بیشتر شبیه طلوع و غروب خورشید است. توضیح این که هر افقی برحسب اختلاف شهرها، دارای مشرق و مغربی است زیرا زمین به دلیل کروی بودن و حرکت وضعی آن همواره تنها نیمی از آن رو به خورشید قرار دارد. ستاره شناسان از نیمی که روبه خورشید است به قوس روز و از آن نیمی که روبه خورشید نیست به قوس شب تعبیر میکنند. این دو قوس برحسب حرکت زمین به دور خود، دائما در حال حرکت و انتقال هستند. از این رو با توجه به اختلاف درجات حرکت زمین، مشرق و مغرب متعدد پدید میآید.
همین وضعیت برای هلال و خروج آن از محاق نیز وجود دارد، زیرا خروج ماه از محاق بر حسب اختلاف افقمتفاوت است، چه بسا ماه از مکانی خارج شود و بخش کوچکی از چهره روشن آن دیده شود ولی در مکانی دیگرچنین نباشد. این موضوع زمانی که بدانیم ماه از سمت مشرق به سوی مغرب حرکت میکند، وضوح بیشتری مییابد. بنابراین اگر ماه در شهری دیده شود، معلوم میشود که ماه در آن وقت از تحت الشعاع خارج شده است اما این دلیل نمیشود که ماه در شهری که در شرق آن سرزمین قرار دارد نیز از تحت الشعاع خارج شده باشد زیرا شاید ماه [در وقت غروب خورشید از این شهر] در محاق باشد.
بر این استدلال اشکال شده است که بین طلوع و غروب خورشید با طلوع هلال فرق است زیرا در هر لحظه در نقطه اززمین طلوعی و در نقطهای دیگر مقابل آن غروبی محقق میشود این حالات از کیفیت قرار گرفتن کره زمین در برابرخورشید انتزاع میشود. بنابراین از وضع زمین درمقابل خورشید، نسبتی میان این دو پدید آمده است و از آن جا که زمین همواره درتبدل و انتقال است، این نسبت برحسب اختلاف جهت زمین با خورشید، تغییر میکند. در حالی که درمورد هلال چنین نیست، زیرا هلال از کیفیت نسبت ماه به خورشید به وجود میآید بدون این که کره زمین دخالتی دراین مساله داشته باشد، به طوری که اگر فرض کنیم اساسا کره زمین وجود نداشته باشد، ماه با اشکال مختلفش ازهلال گرفته تا بدر و بالعکس به همان شکل که اینک مشاهده میکنیم، ظاهر خواهد شد. به عبارت دیگر هلال عبارت است از: خروج ماه هر چند اجمالا از تحت الشعاع به مقداری که قابل رؤیت باشد و این یک امر واقعی و عینی است که نسبت به شهرها و اماکن مختلف، تفاوت نمیکند زیرا هلال، نسبت میان ماه و خورشید است نه نسبت بین ماه وزمین. از این رو اختلاف اماکن و سرزمین در پیدایش این پدیده کیهانی در فضای آسمان، تاثیری ندارد. بنابراین پیدایش این پدیده، آغاز ماه قمری است برای همه نقاط کره زمین با اختلاف مشرق و مغربیی که دارند، اگر چه هلال در برخی نقاط آن به دلیل وجود مانعی خارجی از قبیل پرتو خورشید، یا کروی بودن زمین، دیده نشود.
به نظر ما این اشکال پذیرفته نیست، زیرا این سخن که: طلوع خورشید نسبتی است قائم به خورشید و زمین به خلاف خروج ماه از محاق که نسبتی است قائم به خورشید و ماه سخن درستی نیست و میان طلوع خورشید و خروج ماه ازمحاق تفاوتی وجود ندارد زیرا آن قسمت از کره ماه که درمقابل خورشید است، همیشه نورانی است و قسمت پشت به خورشید، همیشه تاریک است. دربخش نورانی کره ماه، هلال و تربیع و نه تثلیث و بدر، متصور نیست مگر نسبت به زمین و بیننده فرضی که در آن جا وجود دارد. به این صورت که درحالت مقارنه ماه و خورشید، بخش تاریک کره ماه به طرف زمین و بخش تمام نورانی آن به طرف خورشید قراردارد و آن گاه که ماه، خروج از محاق را آغاز میکند، نسبت به زمین و بینندهای که در آن وجود دارد نور باریکی پیرامون ماه پدیدار میشود. پس از آن طولی نمیکشد که این نورحرکت کرده به حد تربیع میرسد به طوری که نیمی از یک طرف ماه که به سمت خورشید است، نورانی میشود و نیم دیگر آن تاریک. این حرکت ادامه دارد تا این که ماه به حد تثلیث و بدر رسد.
بنابراین اگر زمین و بینندهای فرضی که به خورشید و ماه نگاه کند، وجود نداشته باشد حالات چهارگانه هلال، تربیع، تثلیث و بدر تحقق نخواهد یافت، بلکه با این فرض تنها یک حالت وجود خواهد داشت و آن این که نیمی از کره ماه روشن و نیمه دیگر تاریک است زیرا اگر بینندهای را در سیارهای دیگر غیر از زمین فرض کنیم، ماه را به صورت هلال نخواهد دید. بنابراین با توجه به توضیحات فوق روشن شد که قیاس طلوع خورشید با طلوع ماه، صحیح است. پس همان طور که مشارق و مغاربی وجود دارد، برای کره ماه هم برحسب اختلاف مناطق، مطالعی وجود خواهدداشت.
وجه دوم: اول ماه، همان وجود هلال به هنگام غروب خورشید
از ادله استفاده میشود که درتحقق ماه شرعی، ازمیان احتمالاتی که ذکر شد، احتمال سوم صحیح است. خداوند درقرآن فرموده است:
یسالونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس والحج ولیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها ولکن البر من اتقی واتوا البیوت من ابوابها واتقوا اللّه لعلکم تفلحون،
درباره هلالی ماه از تو سوال میکنند بگو: آنها بیان اوقات [و تقویم طبیعی] برای [نظام زندگی] مردم و [تعیین وقت] حج است. کار نیک، آن نیست که از پشت خانه وارد شوید بلکه نیکی این است که پرهیزکار باشید و از در خانه وارد شوید وتقوا پیشه کنید تا رستگار شوید!
مردم در مورد زیاد و کم شدن ماه و حکمت آن، از رسول خدا (ص) سوال میکردند. پیامبر به ایشان فرمود:
حکمت زیاد و کم شدن ماه چیزی است که به مصالح دین و دنیای ایشان مربوط است، زیرا اگر هلال مانند خورشیدهمیشه مدور دیده میشد، تعیین وقت به واسطه آن امکان پذیر نبود. بنابراین هلال بیان اوقات برای [نظام زندگی] مردم در دنیا و عباداتشان هستند.
ملاحظه میکنیم که رسول خدا (ص) هلال را میزان سنجش وقت قرارداده است و هلال هم چیزی جز رؤیت نواری باریک در وقت غروب، نیست از این رو هلال نامیده شده است که وقتی دیده میشود، مردم با ذکر آن هلهله میکنند.
بنابراین میقات، فقط به وجود آمدن هلال در وقتی از اوقات و خروج آن از محاق، نیست بلکه میقات عبارت است از: به وجود آمدن هلال و رؤیت آن به هنگام غروب خورشید. این قید در این استدلال، با اهمیت است و متبادر از آیه مذکور به حکم این که خطاب به عموم مردم در جای جای کره زمین است این است که معیار وقت برای هر انسانی هلال ماه در وقت غروب خورشید در سرزمینی است که در آن زندگی میکند بنابراین رؤیت هلال در نقطهای از نقاط زمین دلیل بر حلول ماه در تمامی آفاق یا آفاقی که در بخشی از شب با آن نقطه از زمین مشترک هستند، نیست زیرالازمه پذیرفتن چنین چیزی این است که آغاز ماه در آن سرزمین، هلالی است که از ثلث یا نصف شب آغاز شده است. در حالی که معیار حلول ماه برای هر فرد عبارت است از هلالی که هنگام غروب آفتاب درسرزمین او محقق شده است. به عبارت دیگر معیار اول ماه عبارت است از هلالی که به هنگام غروب خورشید شکل میگیرد حال یا از نظرحدوث [چنان که در آفاق شرقی است] یا از نظر بقا چنان که در آفاق غربی است.
اگر قائل شویم که رؤیت هلال در آفاق شرقی برای آفاق غربی حجت است، معنایش این نیست که لحظه دیدن هلال در افق شرقی، آغاز ماه قمری برای مناطق غربی در همان لحظه است بلکه در آن لحظه ماه شرعی درآن مناطق باغروب آفتاب آغاز میشود.
یکی از محققان در تفسیر آیه مزبور میگوید:
هلال، عنوانی برای ماه درحالتی خاص است و آن خروج ماه از زیر شعاع خورشید است. بنابراین ماه دراین حالت، یک نشانه برای مردم است و در این حالت، مرئی بودن معتبر نیست و تنها خروج از زیر شعاع خورشید است که تمام ماهیت آن را تشکیل میدهد، پس هلال به رؤیت یا حالتی از حالات زمین مقید نیست. مثلا هلال مقید به این نیست که دراین شهر یا آن شهر دیده شده باشد یا این که ط ی ده دقیقه بعد ازغروب آفتاب یا مانند آن دیده شود. تنها ملاک هلال، خروج از زیر شعاع خورشید است.
اشکال این سخن آن است که خداوند سبحان هلال رابرای مردم به عنوان معیار تعیین وقت قرار داده است و چنین نیست که هلال صرفا خروج ماه از نزدیکی خورشید یا از زیر شعاع آن یا هر تعبیر دیگری باشد بلکه هلال عبارت است از: خروج ماه از زیر شعاع خورشید به هنگام غروب. بنابراین اگر ماه به هنگام ظهر یا چند ساعت قبل از غروب از زیرشعاع خورشید خارج شود، ماه شرعی تحقق نمییابد بلکه تحقق ماه شرعی منوط به خروج ماه از زیر شعاع خورشیدبه هنگام غروب است، حال یا از نظر حدوث ویا از نظر بقا به طوری که خروج به هنگام غروب حدوثا یا بقاء تحقق بخش معنای هلال است و این زمان خاص به عنوان مبدا ماه شرعی قرارداده شده است نه زمان قبل یا بعد از آن.
بر این اساس، چنانچه هلال در عراق دیده شود و در چین که شش ساعت از آن دور است، دیده نشود و هنگام غروب خورشید درعراق، نیمه شب چین باشد، دراین صورت آیا آیه کریمه شامل این مناطق شرقی خواهد بود و ساکنان این مناطق که در نیمه شب به سر میبرند مخاطب آیه شریفه هستند؟ با این که آیه گوشزد میکند که معیار اول ماه، هلال است و متبادر از هلال، هلال افق آنان است.
به عبارت دیگر متبادر به ذهن این است که معیار اول ماه، هلال هر منطقه برای اهالی آن منطقه به هنگام غروب خورشید در سرزمینشان است. بنابراین آنچه این محقق به پیروی از آیت اللّه خویی در مورد هلال فرموده که هلال عبارت است از: خروج ماه از زیر شعاع خورشید به مقداری که اجمالا قابل رؤیت باشد، صحیح است اما تعریف ایشان تمام موضوع آغاز ماه شرعی را تشکیل نمیدهد، بلکه بایستی قید به هنگام غروب هم به آن اضافه شود. این قید به مثابه مقوم مفهوم لفظ هلال است که موضوع حکم روزه و میزان تعیین وقت برای مردم قرار داده شده است ومعلوم است هلال در شهری که دیده شده است حدوثا متحقق است و در آفاق غربی آن شهر بقاء. ولی اگر هلال حدوثادر آفاق غربی دیده شود، درآفاق شرقی هنوز ماه به هنگام غروب خورشید درتحت الشعاع و محاق است و هلال، نه حدوثا و نه بقاء، هنوز شکل نگرفته است. با توجه به این مطالب، ایرادات بقیه سخنان ایشان نیز روشن میشود، آن جاکه مینویسد:
مدار، علم است و رؤیت راه وصول به آن است، به ویژه که رؤیت در روایات با کلمه علم همراه شده است نه با رای وگمانه زنی. بنابراین میفهمیم که امامان (ع) اصرار داشتهاند مردم به آراء حدسی و گمانی سست استناد نکنند بلکه به دیدنی که منتهی به علم میشود تکیه داشته باشند. بنابراین وقتی هلال در روایات، مقید به قیدی نشده است ورؤیت هم چیزی جز طریق علم به وجود هلال نیست، پس اگر چهار ساعت از شب گذشته به وجود هلال علم پیداکردیم آیا بر آن صدق نمیکند که اینک ماه از زیر شعاع خورشید خارج شده است و این شب شبی است که هلال در آن دیده شده و به خروج ماه از زیر شعاع خورشید علم حاصل شده و قمر، ماه جدیدی را آغاز کرده است؟ آیا اینک درماه جدیدی نیستیم درحالی که علم یقینی داریم هلال در مسیری که برایش تعیین شده قرار گرفته است؟ سوگند که این مطلب بسیار واضح و آشکار است.
اشکال کلام مزبور این است که این سخن محقق که رویت، راهی برای حصول علم است، درست است و به دلیل آن هم اشاره میکند، اما سخن، در این قسمت از کلام او است که میگوید:
زمانی که چهار ساعت از شب گذشته در آفاق شرقی باشیم و علم پیدا کردیم که الان در آفاق غربی، ماه از زیر شعاع خورشید خارج شده است، آیا صدق نمیکند که دراین زمان ماه از زیر شعاع خورشید خارج شده است؟
علم به خروج ماه از زیر شعاع خورشید، تمام موضوع برای تحقق ماه جدید نیست. از این رو اگر به خروج ماه از زیرشعاع خورشید قبل از غروب خورشید علم پیدا کنیم، نمیتوان حکم کرد که این زمان آغاز ماه جدید است بلکه خروج ماه از زیر شعاع خورشید بخشی از موضوع برای تحقق ماه جدید است و لازم است قید هنگام غروب به خروج ماه ازتحت شعاع خورشید افزوده شود تا ماه جدید آغاز گردد. البته این قید حلول ماه را محدود به شهری میکند که هلال در آن دیده شده یا شهری که در همسایگی غربی آن شهر قرار دارد و آفاق شرقی در این محدوده قرار نمیگیرند. این کلام که خروج ماه از تحت شعاع خورشید درافقی غربی نسبت به شهرهایی که هنوز ماه به هنگام غروب آفتاب از زیرشعاع خورشید خارج نشده است، با ظاهر آیه شریفه مزبور سازگاری ندارد و نمیتوان آن را پذیرفت مگر این که دلیل روشنی وجود داشته باشد.
ادله قائلان به شرط نبودن وحدت افق
قائلان به شرط نبودن وحدت افق به چند دلیل نقلی استدلال کردهاند که به بررسی آنها میپردازیم:
دلیل اول: اطلاق ادله بینه
نصوص مطلقی وارد شده در زمینه اقامه بینه برای رؤیت هلال در روز شک که آیا از ماه رمضان است یا شوال و این که اگر از ماه رمضان باشد چنانچه مکلف افطار کند بایستی روزه آن روز را قضا کند. مقتضای اطلاقات این نصوص، عدم فرق است بین این که رؤیت هلال در شهری باشد که روزه دار در آن به سر میبرد یا در غیر آن و بین این که شهری که هلال در آن دیده شده با شهری که روزه دار در آن به سر میبرد در افق متحد باشد یا مختلف. این ادعا که نصوص مزبوربه اهالی شهری که هلال درآن دیده شده انصراف دارد، بی پایه است. به ویژه که دربرخی از نصوص تصریح شده است: «دو شاهد داخل شهر شده، از آن خارج میشوند.» البته این روایت با اطلاقی که دارد شامل شهادت کسی میشود که از خارج شهر وارد شده باشد.
اشکال این استدلال: ادعای اطلاق نصوص، درست است و این نصوص، هم شامل شهری که هلال در آن رؤیت شده میشود و هم شامل شهری که هلال در آن رؤیت نشده است. اما ادعای اطلاق این نصوص نسبت به شهرهای متحدالافق و مختلف الافق، بسیار بعید است خصوصا با توجه به وسایل نقلیه. به عنوان مثال امام (ع) در صحیحه منصور بن حازم میفرماید:
صم لرویه الهلال و افطر لرؤیته و ان شهد عندک شاهدان مرضیان بانها رایاه فاقضه، با دیدن هلال [ماه رمضان] روزه بگیرو با دیدن هلال [ماه شوال] افطار کن و چنانچه دو شاهد پسندیده نزد تو شهادت دادند که هلال را دیده اند، روزهای راکه به جا نیاوردهای قضا کن.
این روایت به دو شاهد مورد اعتمادی ناظر است که در همان شهری که روزه دار در آن به سر میبرد یا در شهر نزدیک آن به طوری که فاصله این دو شهر، یک روز راه باشد هلال را دیده باشند. معلوم است که انسان در دوران گذشته برحسب وسایل نقلیه آن زمان بیش از ۶۰ کیلومتر در روز نمیپیمودهاند و بدیهی است که این مقدار فاصله مکانی تاثیری در وحدت افق ندارد بلکه فرض این است که دو شهر با فاصله مکانی حدود پانصد کیلومتر، نسبت به ثبوت هلال، باز در یک منطقه از زمین قرار دارند نه در دو منطقه زیرا این فاصله و امثال آن به سرزمینیی انصراف دارد که انسان درط ی یک یا دو روز ط ی میکند و چنین چیزی دو سرزمین را از وحدت افق خارج نمیکند.
دلیل دوم: استدلال به نصوص خاص برشرط نبودن وحدت افق
۱- امام صادق (ع) در صحیحه هشام بن حکم درمورد کسی که ۲۹ روز روزه گرفته میفرماید:
ان کانت له بینه عادله علی اهل مصر انهم صاموا ثلاثین علی رویته قضی یوما،
اگر این شخص بینه عادلی دارد که اهالی شهری بر اساس رؤیت هلال، سی روز روزه گرفته اند، بایستی [روزهای را که نگرفته] قضا کند.
۲- صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبداللّه:
سالت ابا عبداللّه (ع): عن هلال شهر رمضان یغم علینا فی تسع وعشرین من شعبان؟ قال: لاتصم الا ان تراه، فان شهداهل بلد آخر فاقضه، از امام صادق (ع) درمورد هلال ماه رمضان که در روز بیست و نهم ماه شعبان از ما پوشیده است، سوال کردم. امام (ع) فرمود: روزه مگیر مگر این که هلال را ببینی. پس اگر اهالی شهری دیگر به حلول ماه شهادت دادند، روزهای را که نگرفتهای قضا کن.
۳- صحیحه اسحاق بن عمار:
سالت ابا عبداللّه (ع): عن هلال رمضان یغم علینا فی تسع و عشرین من شعبان؟ فقال: لاتصمه الا ان تراه، فان شهد اهل بلد آخر انهم راوه، فاقضه، از امام صادق (ع) درمورد هلال ماه رمضان که در بیست ونهم ماه شعبان از ما پوشیده است، سوال کردم. امام (ع) فرمود: روزه مگیر مگر آن که هلال را ببینی. پس اگر یکی ازاهالی شهری دیگر شهادت داد که آنها ماه را دیدهاند روزهای را که نگرفتهای قضا کن.
۴- در صحیحه ابو بصیر آمده است که از امام صادق (ع) درمورد روزی از ماه رمضان که بایستی قضا شود سوال شد امام (ع) فرمود:
لاتقضه الا ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاه متی کان راس الشهر، وقال: لاتصم ذلک الیوم الذی یقضی الا ان یقضی اهل الامصار، فان فعلوا فصمه، آن روز را قضا مکن مگر این که دو شاهد عادل اهل نماز ثابت کنند که چه زمانی اول ماه است. و فرمود: روزی را که قضا میشود روزه مگیر مگر این که اهالی شهرها قضای آن روز را به جا آورده باشند، اگر آنها به جا آوردند تو هم به جای آور.
به مقتضای نصوص مذکور، هلال و ثبوت ماه دریک شهر برای دیگر شهرها کافی است و در هیچ یک از این روایات وحدت افق قید نشده است.
با علم به این که وسایل نقلیه آن دوران بسیار محدود بوده است و لذا مسافری که خبر رؤیت هلال رانقل میکرده، ازشهری به شهر دیگر میآمده است که فاصله بین آن دو شهر پنجاه یا نزدیک به پنجاه کیلومتر بوده است و گفتیم که این مقدار مسافت بلکه بسیار بیشتر از آن هم دروحدت افق تاثیری ندارد و کم اتفاق میافتد انسان از مصر خارج شود وباخبر رؤیت هلال وارد بغداد شود و خبرش برای اهالی بغداد که در سمت شرقی مصر واقع شده است، حجت باشد، استدلال به این اطلاقات، درست نیست. اگر در این نکته تردید دارید، حدیث خزاز را ملاحظه کنید که میگوید:
واذا کانت فی السماء عله قبلت شهاده رجلین یدخلان ویخرجان من مصر،
اگر در آسمان مانعی [از دیدن هلال] وجوددارد، شهادت دو مردی که وارد شهر و از آن خارج میشوند، مقبول است.
این خبر در این ظهور دارد که بینه، روز قبل هلال را میبیند و روز بعد وارد شهر میشود و بدیهی است که چنین چیزی بر مسافتی دور صدق نمیکند.
از این جا معلوم میشود که استدلال به صحیحه ابو بصیر که در آن آمده است: «مگر دو شاهد عادل اهل نماز ثابت کنندکه آغاز ماه چه زمانی است» استدلال درستی نیست، زیرا عبارت «اهل نماز» ناظر به شمول حکم نسبت به همه مسلمانان با مشرب ومذاهب مختلف آنها است نه نسبت به اختلافی که از جهت افق شهرهایشان دارند. همان طورکه مراد از: «اهالی سرزمین و شهرهای مختلف» در کلام امام (ع) در همین صحیحه، شهرهای نزدیکی است که مردم فاصله آنها را طبق وسایل نقلیه موجود در آن زمان در یک روز یا دو روز طی کرده و خبر رؤیت هلال را برای دیگران نقل میکرده اند.
دلیل سوم: صحیحه عیسی بن عبید
محمد بن عیسی بن عبید روایت میکند:
ابوعمر به امامدی (ع) نامهای نوشت: مولای من، چه بسا در مورد هلال ماه رمضان به مشکل میافتیم هلال را در آسمان نمیبینیم و مانعی هم در آسمان وجود ندارد، در نتیجه مردم افطار میکنند و ماهم با آنان افطار میکنیم. گروهی از منجمان که نزد ما هستند میگویند: هلال درهمان شب در مصر، افریقا و اندلس دیده میشود. مولای من، آیاگفته اینان در این مورد جایز است و در نتیجه، ماه نسبت به شهرهای مختلف، متفاوت بوده و روزه ما با روزه ایشان وفطر ما با فطرایشان متفاوت خواهد بود؟
امام (ع) درپاسخ چنین نوشت:
لاتصومن الشک، افطر لرؤیته و صم لرؤیته،
روز شک را روزه نگیرید، با رؤیت هلال افطار کنید و با رؤیت هلال روزه بگیرید.
وجه استدلال به این صحیحه آن است که سوال کننده در مورد سخن منجمان که هلال در اندلس و افریقا دیده میشوداز امام سوال میکند و امام هم پاسخ دادند که با شک در حلول ماه، روزه واجب نیست، ولی نفرمود رؤیت هلال درشهرهای دور، کفایت نمیکند.
این استدلال مورد اشکال است، زیرا شهری که روایت به آن اشاره میکند در غرب عراق که امام و راوی در آن زندگی میکردهاند قرار دارد و قبلا بیان کردیم که ثبوت هلال دراین شهر، بر وجود هلال به هنگام غروب در آسمان شهری که در شرق آن شهر قراردارد، دلالت ندارد زیرا احتمال زیادی وجود دارد که به هنگام غروب خورشید از آن شهر هنوزهلال شکل نگرفته باشد. بنابراین پیش روی امام دو راه برای ارشاد راوی به حکم واقعی (یعنی عدم ملازمه بین رؤیت هلال در یک شهر و رؤیت هلال در شهر شرقی) وجود دارد:
راه اول: این که امام، عدم ملازمه بین این دو رؤیت را به دلیل اختلاف افق دو شهر، خاطر نشان کند و اشاره کند که رؤیت در آفاق غربی بر ظهور هلال در آفاق شرقی دلالت ندارد و به تشریح این مطلب بپردازد.
راه دوم: این که امام احتمال بروز خطا در محاسبه منجمان را گوشزد کند، به ویژه که آسمان عراق صاف بوده و کسی هلال را ندیده است و این امر وجود خطا را در محاسبه منجمان تایید میکند.
اما امام (ع) راه دوم را به دلیل سهولت آن اختیار میکند و میفرماید: «روزه و افطار برمبنای یقین استوار هستند نه شک و تردید» وعدم انتخاب راه اول توسط امام، دلیل بر عدم اعتبار وحدت افق نیست زیرا احتمال دارد موقعیت برای ایراداین نوع پاسخ، مناسب نبوده است.
ممکن است این قول [عدم اعتبار وحدت افق] با دعایی که در نماز عید وارد شده است تقویت شود و آن دعا این است:
اسالک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا،
از تو میخواهم به حق این روز که برای مسلمانان عید قراردادی…
دلیل تقویت این قول با دعای مزبور این است که از این دعا آشکارا فهمیده میشود که یک روز واحد معین که با کلمه «هذا» به آن اشاره شده است، عید تمامی مسلمانان پراکنده در نقاط مختلف زمین با اختلافی که در افقیشان وجوددارد، میباشد نه این که این روز، برای یک شهر عید باشد و برای شهر دیگر عید نباشد.
آیه شریفهای هم که در مورد شب قدر و این که بهتر از هزار شب است و در آن هر امری براساس حکمت تدبیر و جدامی گردد، وارد شده است، چنین است. براساس ظاهر آیه شریفه، شب قدر یک شب معین است با احکامی مخصوص برای همه مردم و تمامی اهل جهان نه این که برای هر ناحیه و مکانی شب قدر مخصوصی وجود داشته باشد مغایر باشب قدر منطقه و ناحیه دیگر.
اما این سخن مورد اشکال است زیرا: بنا برکروی بودن زمین، گریزی از تعدد روز عید و شب قدر نخواهد بود. به دلیل این که کسانی که وحدت افق را شرط نمیدانند، حجیت رؤیت هلال در یک منطقه را مختص سرزمینیی میدانندکه حداقل در بخش کوتاهی از شب، با سرزمینیی که هلال در آنها دیده شده، مشترک باشند و نیمه دیگر زمین را که با آن سرزمین هیچ اشتراکی در شب ندارد، مشمول این حکم نمیدانند. بنابراین چه وحدت افق را شرط بدانیم و چه شرط ندانیم، روز عید متعدد است همچنان که بنابر کروی بودن زمین، شب قدر نیز متعدد است.
با این بیان، نادرستی سخن صاحب حدائق نیز روشن میشود، آن جا که میفرماید: هر روزی از ایام هفته و هر ماهی ازماهی سال، زمانی معین، معلوم و نفس الامری است. دلیل این مطلب اخباری است که بر فضیلت روز جمعه واعمال وارده در روزهای عید دلالت دارند و روایاتی که در فضیلت روز عید غدیر و دیگر روزهای شریف و فضایل واعمالی که در مورد ماه رمضان وارد شده است، زیرا تمامی این روایات دراین مطلب ظهور دارند که این ایام، زمانیی معین و نفس الامری هستند.
سخن صاحب حدایق همچنان که خود وی اذعان دارد، مبنی بر مسطح بودن زمین است، اما بنابر کروی بودن زمین، شبی قدر و روزهای جمعه و روزهای ماه رمضان، بنابر هر دو قول، متعدد میشود. آری این ایام از مقدار ۲۴ساعت خارج نمیشوند./ فقه اهل بیت(ع) فارسی، شماره ۲۷