حمیدرضا تمدن با اشاره به اینکه مدعیان طب اسلامی به حوزه تکوین و تشریع توجه نداشته و مواجه علمی و محققانه با روایات طبی ندارند، گفت: حق نداریم به استناد یک روایت نسخه ای عمومی را بچیپیم.
اختصاصی شبکه اجتهاد: در سالهای گذشته عدهای با نام متخصص «طب اسلامی» به درمان مردم پرداختهاند و ضمن نفی طب جدید و تمامی دستاوردهای بشری به استناد برخی روایات طبی داروها و شیوههای درمانی متفاوتی را به عنوان جایگزین پزشکی مدرن برای مراجعان خود توصیه و تجویز میکنند. برای بررسی این موضوع و تحلیل مبانی این اشخاص با حمید رضا تمدن، پژوهشگر مطالعات اسلام و سلامت و دانشجوی دکترای فقه و حقوق دانشگاه امام صادق گفتگو کردیم. این پژوهشگر حوزه دین و سلامت، معتقد است قرآن و امامان معصوم (ع) هیچگاه متکفّل بحث سلامت انسان نبودهاند. او همچنین عدم مقابله را طب اسلامی و مدعیاتی از این دست را موجب دچارشدن به چالشهای بزرگتری همچون حمل و نقل اسلامی یا زرهسازی اسلامی میداند. مشروح این گفتگوی جذاب از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: آیا اساسا دانشی به نام طب اسلامی وجود دارد یا آنکه روایات طبی، به لحاظ حجم و نوع پرداخت، درصدد تأسیس دانشی به نام طب اسلامی نبوده اند؟
تمدن: اگر مقصود از طب اسلامی، طبی باشد که در طول تاریخ و به ویژه در زمان تمدّن اسلامی (به سبب ترجمه آثار علمی و طبی از سایر سرزمینها مانند ایران و یونان) بین مسلمانان رواج داشته است این تعبیر صحیح است، البته این طب همانطور که در کتب تاریخ طب و مقالات اندیشمندانی که در زمینه تاریخ علم قلم زدهاند(مانند مرحومان سید حسن تقیزاده و دکتر قاسم غنی و…) آمده است، ترکیبی از شیوههای طبابت در سرزمینهای دیگر بوده است، مثلا طب ایرانی و یونانی.
اما اگر منظور این باشد که ائمه اطهار(ع) و آیات قرآن متکفل بحث سلامت انسان هستند، کاملاً غلط است و خود موجب انحراف میشود.
نکته دوم هم این است که متاسفانه مدعیان طب اسلامی نتوانستهاند به این سوال جواب دهند که اساسا هدف از دین و بعثت انبیا چیست؟ در آیات گوناگون قرآن کریم مانند آیه ۲۵ سوره مبارکه حدید، یا آیه ۱۵ سوره مبارکه شوری و در نهجالبلاغه از هدف هدایتگری، توجه دادن بشر به قوه تعقّل وی (مانند خطبه ۱، ۲۳ و…) و آگاه کردن انسان نسبت به سعادت دنیا و آخرت سخن به میان آمده است.
جریان طب اسلامی با قرآن، به مثابه یک کتاب طبّی معامله میکنند
اما متاسفانه جریان موسوم به طب اسلامی بدون توجه به این هدف، هم از آیات و هم از روایات برداشتهای طبی میکنند و به قرآن همچون کتابی طبی مینگرند. چندی پیش هم یکی از اساتید درس خارج قم به این نکته اشاره کردند که قرآن کتابی طبّی نیست، اما متاسفانه آقایان به این نکته توجه ندارند و تا توانستند به ایشان تاختند.
مدعیان طب اسلامی نتوانستند بین شؤون مختلف معصومان(ع) فرق بگذارند
مسئله بعدی این است که مدعیان طب اسلامی نتوانستهاند بین شئون مختلف معصومان(ع) تفاوت قائل شوند.
معصوم علاوه بر شئون مرتبط با نبوت و امامت، شأن عرفی هم دارد که به تناسب موضوع و طبق فهم عمومی، بر اساس آن شأن با مردم صحبت میکند. در قرآن هم بیاناتی وجود دارد که عرفی است، مانند برخی آیات سوره مبارکه مؤمنون که مراحل تکون جنین را بیان میکند. در این آیات، خداوند در قالب بیان عرفی با مردم صحبت کرده است.
بنابراین اگر آیه سوره مومنون اشاره کرده است که جنین در چند مرحله متولد میشود، نباید با این معامله طبی و علمی شود و آنگاه اگر در تحقیقات جدید خلاف آن ثابت شد آیه را در تقابل با این پژوهشها قرار دهیم. بنابراین بیان بخشی از روایات طبی نیز ناظر به همین شأن عرفی معصوم(ع) است که با توجه به امکانات و شرایط همان زمان بیان شده است. صرفا برای تقریب اذهان بگویم که همین مبحث در مسائل فقه الجزاء نیز مطرح است و مثلا بسیاری از گزارشاتی که درباره شیوههای قضاوت حضرت امیر(ع) وجود دارد ناظر به شرایط همان دوره است و نمیتوان با آنها به صورت تعبدی برخورد کرده و امروزه نیز همان شیوه ها را اجرا نمود. (به عنوان نمونه، نکات مرحوم شهابی در ج۱، ص۱۵۵ کتاب ادوار فقه و استاد علیدوست در ص۵۰۲ کتاب فقه و مصلحت بسیار جالب توجه است.)
اسلام به علوم طبیعی، نظر استقلالی ندارد
در مورد مسئله اول، مرحوم امام در صفحه ۶ جلد هشتم صحیفه نور به این نکته اشاره کرده است که اسلام به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد نکته بسیار مهمی است. در ادامه ایشان میفرمایند: «در قرآن شریف این معنی را میبینید که جمیع علوم طبیعی، جنبه معنوی آن در قرآن مطرح شده نه جنبه طبیعی آن» و این مساله در مطالعات آقایان طرفدار طب اسلامی به شدت مورد غفلت است.
درباره اصالت روایات طبی تحقیقات بسیاری انجام شده است. اخیراً در کمیسیون توسعه پژوهش و آموزش عالی قرآن در نظام سلامت، چند اثر منتشر شده که همگی قابل توجه است. یکی در مورد کتاب «طب الائمه» منسوب به پسران بسطام بود که آقای محمد باقر ملکیان با همکاری دکتر مرتضی مجاهدی، اصالت آن را بررسی کردند و بهنتیجه رسیدند که هم مؤلفان خود کتاب، ضعیف هستند و هم اکثر کسانی که ناقل این روایات هستند جزو غالیان بودهاند.
کتاب دیگری با عنوان «جستارهایی در اعتبارسنجی و فهم روایات طبی» منتشر شده است که سرپرستی علمی آن بر عهده دکتر احمد پاکتچی بوده است، او در این کتاب، مقدمهای دارد که برای پژوهشگرانی که در این زمینه کار میکنند مفید است.
مجموعهای دو جلدی نیز با عنوان «جستارهایی در مناسبات اسلام و طب» به کوشش آقای مرتضی سلمان نژاد منتشر شده که برای محققان و علاقه مندان قابل استفاده است.
باید میان حوزه تشریع و تکوین تفاوت قائل شد
اما فارغ از بحث صحت طریق و اینکه در یک روایت، راویان آن ثقه هستند یا نه؟ خبر صحیح است یا خیر؟ در کتاب معتبر آمده است یا نه؟ مسأله مهم تر آن است که باید بین دو ساحت فقه و غیر فقه در این زمینه تفکیک قائل شد.
ما در فقه، به دنبال حجیت هستیم. اما سوال من به عنوان یک پژوهشگر این است که آیا در روایات غیر فقهی که حکم شرعی در آنها مطرح نیست نیز باید دنبال حجیت و تعذیر و تنجیز باشیم؟ به نظر بنده، در روایات طبی که به دنبال اثر وضعی و خارجی هستیم و باید دید این خبر و گزاره با واقع مطابق است یاخیر، دیگر بحث از حجیت و قواعد احراز آن به کار ما نمیآید و برای دستیابی به آثار وضعی و دنیوی نمیتوان به قواعد استنباط فقهی بسنده کرد.
حال اگر روایتی طبی که در بهترین حالت میتواند صحیحالسند باشد به خواص یک دارو برای درمان یک بیماری دلالت کند، آیا حجیت تعبدی و سند صحیحش میتواند اثر وضعی آن را هم اثبات کند؟ مسلّما هیچ عاقلی چنین ادعایی نمیکند. در انتهای این قسمت یک مثال بیان میکنم: در فقه، «بیّنه» یعنی شهادت دو فرد عادل، یکی از اماراتِ دارای حجیت است. حال فرض کنید ظرفی در مقابل ما قرار دارد که دو فرد عادل به عدم شراب بودن آن شهادت میدهند. حال اگر آن مایع را با فرض آب بودن نوشیدیم اما در واقع خمر بود، به لحاظ شرعی معذور هستیم اما آیا مستی هم عارض نخواهد شد؟
نسبتسنجی روایات فقهی با علوم جدید
مناسب است در اینجا به نکتهای اشاره کنم. در بررسی روایات فقهی علاوه بر بحثهای رجالی و سندی، عنصر مهم، داخل کردن دانش جدید است. اکنون که علم پیشرفت کرده و بسیاری مسائلی که مبهم بود روشن شده است، بسیاری از روایات طبی قابلیت آزمون پذیری دارند و باید با علم جدید نسبتسنجی شوند.
استاد عبدالهادی مسعودی که در این زمینه بسیار پژوهش کرده است برخی روایات را به مرحله آزمایشگاه رسانده که یک نمونه آن در مقدمه کتاب دانشنامه احادیث پزشکی اثر آقای ری شهری صفحات ۲۱ تا ۲۳ آمده است.
اجتهاد: رابطه میان طب اسلامی و طب سنتی چیست؟
تمدن: کسی که علاوه بر علوم اسلامی در طب سنتی هم تخصص دارد بهتر میتواند اظهار نظر کند. همین پدر خودخوانده طب اسلامی، مدتها قبل در مصاحبهای ادعا کرده بود که طب اسلامی هیچ نسبتی با طب سنتی ندارد اما خود ایشان گاه از داروها و روشهایی درمانی سخن میگوید که شخصاً پس از فحص در روایات، مستندی برای آنها نیافتم و آنگاه که از متخصصان امر پرسیدم دریافتم که آنچه ادّعا کرده بودند تنها در طب سنتی آمده است که آن را به نام طب اسلامی جا زدهاند. این خود، نوعی فریبکاری است.
اجتهاد: با توجه به ضعف سندی غالب روایات طبی اسلامی، آیا میتوان آنها را مستند به شریعت دانست؟ به دیگر سخن، آیا اعتبار سنجی روایات طبی، شیوهای غیر از اعتبار سنجی روایات فقهی دارد؟
تمدن: در بررسی روایات طبی باید توجه داشته باشیم که ساحت فقه از غیر فقه باید تفکیک شود. همانطور که بیان کردم چون در فقه، بحث حکم شرعی مطرح است، بحث تعبد یا حجیت ظنون پیش میآید و لذا به دنبال تعذیر و تنجیز هستیم، اما در غیر فقه و در روایات تاریخی، بحث تعبد و عقاب و ثواب مطرح نیست تا بخواهیم آنچه در بررسی روایات فقهی به کار میگرفتیم را در روایات غیر فقهی نیز به کار بگیریم.
آنان دیگر طلبه یا افراد مذهبی نیستند که با یک قال الباقر یا قال الصادق(علیهما السلام) ادعایتان را بپذیرند و داروهایتان را مصرف کنند، بلکه تمامی روایاتی که مورد استناد قرار می دهید را به آزمایشگاه برده و اگر مؤثر افتاد استفاده خواهند کرد و این همان چیزی است که ما نیز پیشنهاد می دهیم.
این افراد به استناد یک روایت، دارویی را تولید میکنند و اسم معصوم را در روی آن میگذارند. معجونی به اسم امام صادق(ع)، داروی امام کاظم(ع) و بخور حضرت مریم(س) درست میکنند (البته اخیرا دیدم نام ابنمسعود را نیز بر روی یکی از داروها گذاشتهاند و اگر همینگونه به پیش بروند احتمال داروی تابعین و تابعی تابعین نیز تولید خواهد شد!!) و به بیمار میدهند. سوالی که از آنها باید پرسید این است که شما این استناد را چگونه بررسی میکنید؟ و اگر جواب عکس دهد و برای بسیاری جواب ندهد، چگونه میخواهید پاسخگو باشید؟
طب اسلامی پاسخگوی عملکردش نیست
شخصاً مواردی را دیدهام که میگویند چون توصیه امامان در امور دنیوی (سلامت) مشکلگشا نبود، در امور اخروی که از بسیاری مسائل بی خبرهستیم نیز نمیتوان به روایات و دستورات ایشان اعتماد کرد.
به نظر من کار این اقایان، خیانت به اسلام و اهل بیت (ع) است. مرحوم شیخ صدوق هزار سال پیش این نکته را گفتند که بسیاری از روایات طبی «قضیۀ فی الواقعۀ» است. این به چه معناست؟ یعنی فردی در یک منطقه خاص از امام سوالی را مطرح کرده است و ایشان با توجه به آن منطقه و ویژگیهای آن شخص پاسخی دادهاند.
باز هم میگویم بر فرض اثبات صدور روایت، شیخ صدوق به این نکته اشاره کرده است که این نسخه امام(ع)، مربوط به همان فرد خاص بوده است. بنابراین افراد حق ندارند به استناد یک روایت، نسخهای برای تمام افراد بپیچند و بگویند قطعاً فلان داروی گیاهی یا فلان ماده غذایی، درمان این بیماری است.
اجتهاد: در مورد اینکه طب اسلامی، برخی بیماریها را درمان کرده است نظرتان چیست؟
تمدن: برخی از اساتید بر تمام روایت طبی خط بطلان میکشند و میگویند تمام روایات، از صدر تا ذیل، جعلی است، اما به نظر من این مورد هم قابل پذیرش نیست. به هر حال روایاتی در این زمینه وجود دارد که برخی از آنها خصوصا در عرصه پیشگیری قابل استفاده هستند.
بنابراین ما به طور کلی، نافی روایاتی که ناظر به سلامت هستند نیستیم. ممکن است امام (ع) در کنار شأن اصلی که هدایتگری بوده است به سلامت جسم هم تلویحا توجه کرده باشند؛ اما از مجموعه روایات طبی که در دست داریم نمیتوانیم مکتب طبی درست کنیم و اسم طب اسلامی روی آن بگذاریم.
اجتهاد: شیوه صحیح در برخورد با مدعیان طب اسلامی چیست؟
تمدن: به نظر من روش کارآمد برای مقابله با این جریان، این است که حوزه و دانشگاه دست به دست هم دهند و به این مساله توجه کنند. البته متاسفانه تاکنون بدینگونه نبوده است؛ یعنی نه حوزه و نه دانشگاه به این مساله نپرداختهاند، حال آنکه خصوصاً از حوزههای علمیه در این زمینه توقع بیشتری وجود دارد.
افراد مدعی طب اسلامی، بحث اجتهاد دو ساله را مطرح کردند و در حال حاضر نیز بر این نکته تاکید میکنند که ما طلبه ها را دوساله تربیت میکنیم تا بتوانند مجتهد در علوم اسلامی شوند، در صورتی که اگر کسی با الفبای علوم اسلامی آشنا باشد هیچ زمان این سخن را نمیگوید. مسلّما این وظیفه حوزه است که هم مقابل اشتباهات علمی و روشی این افراد موضعگیری کند و هم راه را بر طرح انحرافاتی همچون اجتهاد دوساله ببندد.
وظیفه حوزه، دانشگاه و صدا و سیما در برخورد با مدعیان طب اسلامی
حوزه و دانشگاه علاوه بر پرداختن به انحرافات این افراد و روشن کردن افکار عمومی، باید روش صحیح در برخورد با روایات طبی را هم نشر داده و پیگیری کنند.
همچنین علاوه بر مسائل علمی، وزرات بهداشت هم باید نقش مثبت ایفا کند و علاوه بر توجه به جنبه علمی ماجرا، نسبت به عملکرد پزشکان خود نیز نظارت کافی را داشته باشد. برخی از مراجعات مردم به طب اسلامی به سبب اشتباهات پزشکی و قیمت بالای دارو و مسائلی از این دست بوده و اگر وزارت بهداشت نظارت قویتری داشته باشد شاید مراجعت به این شیادان کاهش یابد.
سوم بحث صدا و سیماست. متأسفانه کسانی که مدعی طب اسلامی هستند از مقدسات استفاده میکنند و سر دیگران کلاه میگذارند. همین پدر خودخوانده طب اسلامی، مدتی قبل به استان کرمانشاه سفر کرده بود در برنامه زنده تلویزیونی حضور پیدا کرد. گاهی صدا و سیما به جای روشنگری درباره طب اسلامی، بدون تحقیق به این افراد بها میدهد.
در انتها نکتهای را خطاب به اهل علم و مسئولان تذکر میدهم:
«اگر با انحرافاتی از این قبیل مقابله نشود معضل در همین مقدار متوقف نشده و در آینده چون مثلا چند آیه و روایت درباره ساخت زره و یا حمل و نقل و کشاورزی و.. وجود دارد شاهد حمل و نقل اسلامی، کشاورزی اسلامی، زرهسازی اسلامی و… باشیم!»
احتمالا بااین سرعت فردا ایشان معماری وشهرسازی اسلامی ودرآینده سبک زندگی وتمدن اسلامی را هم زیر سوال ببرند
جالب است که طرفداران طب اسلامی به نوشته آقای دری و آقای تمدن اعتراض کرده اند ولی صدایشان در نمی آید که چرا شبکه اجتهاد با یک پزشک که حداقل تخصص در علوم دینی را هم ندارد مصاحبه کرده است. سر این مطلب چیست؟ چرا اکنون از عدم تخصص سخن نمیگویند؟ منظورم مصاحبه با آقای جاوید است.
ضمنا بنده آقای تمدن را از طریق مقالات و یادداشت هایشان می شناسم. بد نیست به خودتان زحمت بدهید و حداقل مقالات ایشان یا یادداشتهایشان در کانال جامع فقه و اصول را بخوانید. از ادبیات برخی دوستان مشخص است که هنوز راه درازی تا کسب صلاحیت انتقاد به امثال ایشان را پیدا کنند.
خیلی جالب است که یک نفر از این دوستان طرفدار طب اسلامی به خود زحمت نقد مباحث را نمی دهد و فقط تخریب می کنند.
متاسفانه فرهنگ رایج در کشور ما اینگونه شده است که اگر فردی عمامه به سر داشته باشد قول او ارزش می یابد اما اگر یک دانشجو(مانند فرد مصاحبه شونده) که در علوم دینی هم تحقیق میکند و مقاله می نویسد(تا آنجا که تحقیق کرده ام ایشان مباحث اصولی آیت الله سیستانی را تنقیح و تحقیق کرده است و این بسیار ارزشمند است) سخنی در این زمینه بگوید رمی به بی سوادی می شود. برای این فضای علمی متاسفم. بجای تخریب نقدها را پاسخ بگویید.
جا دارد این سایت به از آقای ضیائی و تبریزیان هم مطالبی بگذارد. این که نمی شود فقط حمله به طب اسلامی! باید اجازه بدهید اساتید طب اسلامی که کم هم نیستند فرصت دفاع داشته باشند.
«دانشجوی دکترای فقه و حقوق» چه راحت در مورد اجتهاد و علوم اسلامی نظر میدهد و راحتتر از آن خواستار مقابله با طب اسلامی میشود!!!
و چه برجسته هم این عناوین تیتر میشود!
ظاهرا اینگونه نظر دادن، حاصل همان پژوهشگیشان در حوزه سلامت به اسم «دین» باشد .. همان رویکردی که همفکرانشان در وزارت بهداشت هم اعلام کردند: ما تحقیق! کرده ایم و چیزی به اسم طب اسلامی نداریم!!!
سایت وزین اجتهاد، در عین اینکه باید همهجانبهنگر باشد، ولی نباید سطح علمی و وزانتش را با چنین مصاحبههایی پایین آورد. اگر دنبال پژوهشگر مسائل طبی بودید، هستند افراد کارکشته غیرآخوندی که هم به طب ایرانی و قدیم آشنایی دارند و هم دستی در حوزه مسائل اسلامی دارند ..
البته اگر در بعضی دیگر از اخبار این شبکه محترم هم ملاحظه شود شاید بتوانید ببینید که مصاحبه ها علمی نمی باشد بلکه مانند مصاحبه های آماری و اطلاع رسانی می باشد و با سوال از طلاب یا دانش جویان جوان به چالش مباحث تخصصی و دقیق پرداخته می شود.
نمی دانستم شبکه اجتهاد، با دانشجویان دکتری (!) هم به عنوان یک پژوهشگر و محقق، مصاحبه می کنه خخخخخخخخخخ
دوست عزیز اگر نقدی دارید باید با زبان علمی پاسخ بدهید. مهم این است که ایشان استدلالات و اشکالات قابل تأملی را علیه طب اسلامی مطرح کرده است. با طعنه راه به جایی نمی برید.
نقد شبکه اجتهاد (مصاحبه کننده) بود نه نقد مصاحبه شونده!!
فتأمل
سلام بزرگواران اجتهاد
کماکان با بهره گیری از افراد غیر وارد ذهنیت ها را مغشوش می کنید.
صرف عنوان «پژوهشگر سلامت» کافی نیست و وقتی با مغالطات جناب تمدن همراه می شود می فهمیم ک صرفاً عنوانی بوده برای بستن دهان منتقدان!
ذکر دو نمونه:
گفته اند «طب الائمه» را رد کرده اند پس…
آیا همین را در مورد فقه نمی توان گفت؟ مثلاً نظرات در مورد «فقه الرضا» چیست؟ چون برخی سند فقه الرضا را رد کرده اندو روایات فقهی ضعیف بسیارند مجوز «مقابله» با فقه را داریم؟
در جای دیگر گفته اند قضایای طبی قضایای خارجیه بوده اند. و در جای دیگر درمانگری توسط روایات در زمان کنونی را توضیح داده اند. از همین دو نکته به مطلبی پی نمی برند؟ک قضیه خارجیه بودن ب معنی بلا استفاده بودن نیست؟ بماند ک بسیاری از روایات طبی قضیه خارجیه نیستند.
و در آخر: مغالطه اعظم در عنوان مطلب و انتهای بحثشان امده ک: «اگر با طب اسلامی مقابله نکنیم، فردا به حمل و نقل، زره سازی و کشاورزی اسلامی دچار میشویم!»
همین مقایسه کافی است ک بدانیم مصاحبه شونده متخصص امر نیست.چرا ک هم حجم روایات طبی، و هم پوشش آن در حوزه های مختلف طب قابل مقایسه با آنچه نام برده اند نیست. اساس پزشکی مدرن بر شناخت بیماریها، تشخیص، درمان و جلوگیری از بروز آنهاست ک همه این موارد در روایات ما موجود است، منتها بزرگواران مراجعه ای ندارند و اظهار نظر می کنند.
آنچه باید نقد شود ورود فوری آ.تبریزیان و من تبعه ب حوزه درمانگری قبل از پژوهش کافی است وگرنه می بایست از ایشان بابت فتح باب صحبت و رفع مهجوریت از روایات طبی قدردان بود.