اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام محمد باقری شاهرودی، میتوانست بهسان همدورهایهای خود، سالها پیش تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کند، اما تقویت دوره سطح حوزه علمیه را مهمتر دید، لذا در این سالها، هیچگاه تدریس در دوره سطح را رها نکرد. از این استاد قدیمی حوزه علمیه قم، در مورد امکان نیل به تمدن اسلامی با رویکرد نصگرایانه موجود در فقه فعلی سخن گفتیم. این سؤال ازاینرو مطرح میشود که بسیاری معتقدند با رویکرد نصگرایانه به فقه و بدون توجه جدی به سیره فعلی عقلا، نیل به تمدن اسلامی ممکن نبوده و فقه موجود نمیتواند، تمدنی متناسب با نیازهای روز و قابلپذیرش توسط مردم را ارائه کند. او اما با این رویکرد مخالف است و گذر از نصوص را بیراههای میداند که هیچگاه به تمدن اسلامی نمیرسد.
تمدن چیست و بایستههای آنچه اموری است؟
باقری شاهرودی: در بررسی حوزه تمدن انسانی باید در نظر داشت که صرفنظر از تمدن اسلامی، بشر دارای یک سری بایستههایی است که زندگی اجتماعی او را تشکیل میدهد و اگر انسان، زندگی اجتماعی نداشت، آن بایستهها هم نبودند.
بایستههایی که برای بهتر شدن زندگی اجتماعی ایجادشدهاند. ابن بایستهها بدون در نظر گرفتن دینی و مذهبی بودن تمدن، در فطرت هر انسان عاقلی وجود دارند. البته ممکن است هر قومی و ملتی برای خود تمدن خاصی داشته باشند که با تمدن ملتهای دیگر متفاوت باشد. در بعضی موارد قوانین عقلانی و اتفاقات عقلانی یعنی مسائلی که اتفاق بر آن پیداشده است، در تمدنها تأثیرگذار است. ما صرفنظر از اینکه این تمدنها با تمدنهای دینی و فقه سازگار هستند یا خیر، در مورد این بایستهها بحث میکنیم. بایستههای هر تمدن، چیزهایی است که آن تمدن روی آنها بنانهاده شده است. اگرچه نوع این بایستهها در ملیتهای مختلف فرق دارد ولی تمام تمدنها باوجود اختلافاتی که دارند، در یک هدف مشترک هستند و آن اینکه بشر و انسان زندگی و جامعهای داشته باشد که در شأن او است و اسباب ترقی و رفاه و سربلندی او را به دنبال داشته باشد. (بایستههای هر تمدنی ملتزم بودن به آدابورسوم و قواعدی است که آن تمدن بر پایه آن استوار است.)
بایستههای فقه تمدنی چیست؟
باقری شاهرودی: همانطور که میدانید فقه در هر مذهب و دینی با افعال و اعمال مردم سروکار دارد و بایدها و نبایدهای عملی و اخلاقی انسانها را تشکیل میدهد. چون تمدن هم همان اعمال و رفتار و رسومات و اخلاقیات و سیاسیات یک جامعه را در برمیگیرد، پس فقه نسبت تنگاتنگی با تمدن دارد.
فقه و تمدن بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. بهعنوانمثال: اگر تمدن و آدابورسوم قبل از اسلام در عرب جاهلیت یا در قبایل خاص وجود نداشت، بعضی از این احکام فقهی مورد و مصداق پیدا نمیکرد. تمدنها از علم فقه تأثیر میپذیرند، همچنان که از جانب تمدّنهای دیگر تأثیرپذیرند؛ اما باید دید که فقه چه مقدار در تمدنها تأثیرگذار است و تمدنها چه مقدار قابلیت و ظرفیت تأثیرپذیری را از ناحیه فقه دارند. برای نیل به فقه تمدنی، لازم نیست اصلاحات در دانش فقه یا اصول صورت پذیرد، بلکه باید آن دانش را بهروز کرد. برای بهروز کردن یک علم، لازم نیست حتماً اصلاحاتی در آن انجام شود. در یک کلمه میگوییم قواعد و دانش و مسائل در فقه و اصول قابلتغییر و اصلاح نیست چون آن چیزی قابل اصلاح است که ناقص و ناسالم باشد و دانش فقه شیعه و اصولفقه شیعه از سالمترین و محکمترین دانشها است اما باید بهروز شود. به این معنا که باید در مسائل اجتماعی و بشری و دولتی و سیاسی و اقتصادی و تمدّنهای مختلف موارد تطبیقی بسیاری صورت گیرد. تمام فقهی که ما داریم، فقه تمدنی است. فقهی که بشر را از آن جایگاه حرکت داد و به اینجا رساند، اما چون نیازها و الزامات تمدن در هر زمان متفاوت و مخصوص آن دوره است، باید روی قواعد و احکام و مسائل کلی فقه و اصول کار شود تا بتواند موارد تطبیقی خود را در هرزمانی پیدا کند.
آیا با رویکرد نصگرایانه موجود میتوان تمدن اسلامی را به وجود آورد؟
باقری شاهرودی: در اینجا دو مطلب وجود دارد: مطلب اول اینکه آیا فقه و نصوص اسلامی، تمام مواد و قواعد لازم برای تمدن اسلامی را دارد تا بتواند بشر را به سرمنزل مقصود که هدف غایی خلقت انسان است، برساند. مطلب دوم اینکه آیا این مسئله در این عصر و زمان، شدنی است؟
در مورد مطلب اوّل؛ بابد بگویم که قسمتی از نصوص ما که اغراض شارع را بیان میکند، امضائی و ارشادی است و در میان عقلا مرسوم است که شارع این موارد را با مطلقاً یا با شرایط و قیوداتی امضا کرده است. قسمت دیگری از نصوص، تذکرات اخلاقی است که با هر عقل و فطرتی مأنوس است. برخی قسمتها، تأسیسی است که درعینحال میخواهد تمدن خاصی را بسازد. در فقه اسلامی برای تمدن بشری و تصحیح آن و جلوگیری از انحراف و تحریف و سوءاستفاده از آن احکام زیادی وجود دارد، پسازاین جهت جای نگرانی نیست.
اما در موردبحث دوم، مردم باید قواعد و احکام فقهی را با اعمال و رفتار و رسوم خود منطبق کنند تا جلوی خرافات و انحرافها گرفته شود و برای این کار باید رویه متحد بین کارشناسان فقه وجود داشته باشد. فقها باید از اولین کسانی باشند که فقه تمدنی را در زندگی خود پیاده میکنند، در غیر این صورت، خسارت جبرانناپذیری رخ خواهد داد. البته اینکه ما در این جهت موفق بودهایم یا خیر موضوع دیگری است و در اینجا موردبحث قرار نمیگیرد.
با تغییر رویکرد نصگرایانه به فقه، نقش عقلا در تشخیص مفاهیم و صادر کردن احکام بسیار پررنگ میشود. آیا این امر فقه را به سمت عرفی شدن پیش نمیبرد؟
باقری شاهرودی: در بحث فقه و فقه تمدنی، ابتدا بحث خارج راداریم و آنچه در خارج اتفاق میافتد. نکته این است که تمدن مردم را به کمک فقه تصحیح کنیم.
و بحث دیگر اینکه نقش عقلا در این موضوع چیست.
اما بحث اوّل، آنچه در جامعه اتفاق میافتد، نتیجه تأثیر فقه و احکام آن در تمدنهای بشری است و قطعاً فقه اسلامی در تمدن ما مسلمانان یا هر ملتی که به آن روی آورد، تأثیرگذار است. با گرایش به فقه تمدنی اسلام، نواقص تمدنها و نارساییها و اخلاقیات منفی و آنچه موجب اذلال نفس آدمی است، برطرف میشود یا در بعضی موارد تکامل پیدا میکند.
اما بحث دوم، ما برای فقه تمدنی و تمدنی که بر اساس فقه اسلامی باشد، تنها به فقیه مراجعه نمیکنیم و برای اصلاح آن فقط مراجعه به فقیه کافی نیست. البته فقیه باید اصل قاعده کلیه و کبرای کلی و احکام مترتب به افعال و اعمال و رسومات را بگوید و استنباط و استخراج از ادله را انجام دهد. هیچکس دیگری قدرت علمی این کار را ندارد و اگر فردی بدون مرتبه اجتهاد، وارد این وادی شود، افتراء به شارع و تشریع زده که حرام است.
اما درهرصورت عقلا نقش بسیار مهمی در ساختار و اصلاح تمدن دارند، تمدنی که در داخل خودش رشد کرده و بهروز شده است. ما در فقه تمدنی و در تشخیص مفاهیم به عقلا و تشخیص آنها نیاز داریم. اسلام و فقه ما ارزش زیادی برای عقلا قائل است اما در تشخیص موضوعات و مفاهیم نه در صدور احکام. البته در مواردی که قانون عقلانی بوده و شارع آن را امضاء کرده باشد و یا تأثیر و دخالتی در اغراض شرعیه نداشته باشد مثل قوانین ساختمانها و ساختار آنها، نظر عقلا تأثیر زیادی در تصحیح تمدنها و فقه تمدنی دارد. آنچه به سمت عرفی شدن میرود، همان تشخیص مفاهیم و موضوعات است نه اینکه فقه عرفی شود و این دو مسئله از یکدیگر کاملاً جدا هستند. در مسائل مربوط به عقلا، فقیه بهعنوان یکی از عقلا یا اهل عرف ورود میکند و نظر عرفی خود را بیان میکند.
آیا با تغییر رویکرد نصگرایانه و گرایش به عقلا و فقهالمقاصد عملاً نقش یگانه فقها در فهم نصوص کاهش پیدا میکند؟
باقری شاهرودی: کلاً کار فقیه، استخراج و استنباط است و شخص دیگری غیر از فقیه از عهده این کار از بعد علمی برنمیآید. حتی مسائل مربوط به عقلا هم که دخالت در فقه نیست، باید به امضای شارع برسد و احراز آن به دست فقیه است. مضافاً بر اینکه در مسائل مربوط به عقلا که در فقه تمدّن و تمدّن اسلامی تأثیر میگذارد، فقیه بهعنوان یکی از عقلا و اهل عرف دخالت دارد.
لازم به ذکر است که تمدن اسلامی، بالاترین تمدنها بوده و در قلّه تمام تمدّنها قرار دارد و بشر هنوز به آن نرسیده است. بعضی از ملتها، تنها بویی از آن استشمام کردهاند. تمدّن اسلامی، تمدنی است که توسط شارع مقدس و نبی مکرّم اسلام (ص) و ائمه اطهار سلامالله علیهم اجمعین که عقل کل جهان خلقت هستند، پایهریزی شده است. هدف از ایجاد تمدن اسلامی این بود که نکات مثبت تمدّنهای مختلف را مورد تأیید قرار داده و آنچه قابل اصلاح است را اصلاح کند و کمبودهای تمدّن بشری را برای رسیدن به تمدن ایدهآل برطرف نماید. لذا تمدّن اسلامی ارکانی دارد و اگر حتی از بعضی از آن ارکان خارج شویم، دیگر تمدن اسلامی نیست. عصاره این تمدن، کلام رسول رحمت (ص) است که فرمود انّی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. این چکیده فقه تمدنی است که هیچ بشری غیر از چهارده معصوم نمیتواند آن را تدوین کند. تمام کلمات ائمه (ع) در جهت تمدّن اسلامی است که متأسفانه در خیلی موارد با تمدن و ملیتهای غریبه و غیر اسلامی مخلوط و ترکیبشدهاند. گاهی نیز به خیال اینکه به اسلام و تمدن اسلامی خدمت میکنیم، آن کلمات را ضایع کردهایم.
فقه تمدن اسلامی، مجموعه عبادات و سیاستها و اخلاقیات و اقتصادیات و معاملات و حقوق و حدود و… است که درباره هرکدام کتابها نوشتهشده و باید نوشته شود تا تمدن اسلامی برای بشریت واضح گردد. ممکن است مواردی وجود داشته باشد که جزء آرمانهای جامعه بشری بوده و بشریت هنوز به آن نرسیده است. آنچه در خارج هست، معجونی از ملیتها و تمدنهای مختلف است که میخواستهاند رنگ اسلامی به آن بدهند و بعضاً بهپای اسلام هم گذاشته میشود، البته این تمدنهای موجود از جهات صلاح و فساد شدت و ضعف دارند.
تمدن یک ملت و قوم را نمیشود در قانون اساسیها و شعارها و… پیدا کرد بلکه باید در رفتار و کردار آن ملت یافت.
به امید آنکه همه انسانها از خواب غفلت بیدار شوند و داروی درمان خود را که همان تمدن اسلامی است و مبنای آن نصوص شارع مقدس و پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار سلامالله علیهم اجمعین است، بیابند و سرلوحه زندگی خود قرار دهند تا جایگاه گمشده بشریت در تمدنهای امروزی پیدا شود.