مگر ما حق داریم از تمسک حضرت زهرا سلامالله علیها به قاعده ید سؤال کنیم که صحیح است و یا صحیح نیست؟ بشریت باید به اولیاء الهی در صحتوسقم افعالشان و در احکام اسلامی رجوع کنند. آنها به غیر از کلام خداوند، احکام الهی و رضای خدا چیزی نمیگویند و کاری نمیکنند. هر چه میگویند و فعلی را که انجام میدهند مورد تائید خداوند کریم است. آنوقت سؤال کنیم که تمسک ایشان به قاعده ید صحیح است یا خیر؟ ما در جعل و تشریع این قواعد باید به کلمات معصومین مراجعه کنیم آنوقت جایی برای این سؤال باقی نمیماند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: «فدک» دهکدهای است در حجاز که فاصلهی آن تا مدینه، دو یا سه روز، در فاصله چند کیلومتری در شرق خیبر، در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است. این منطقه، با آب و هوای خوش و محصولات فراوان کشاورزی، در نزدیکی خیبر واقع شده و محل سکونت یهودیان در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است. در سال هفتم هجری با مصالحه یهودیان با پیامبر (ص) فدک در اختیار ایشان قرار گرفت. بعد از نزول آیهی “وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ” توسط رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به حضرت صدیقهی کبری علیها السلام بخشیده شد اما بعد از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله، با طرح ادعاهایی از سوی خلیفهی وقت، فدک را که بخشش رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به یگانه دخت گرامیاش بود، از او گرفتند که در این جریان شاهد زیر پا گذاشته شدن برخی از مسائل فقهی توسط دستگاه حاکم وقت هستیم. در زمان عمر بن عبدالعزیز اما فدک باز به اهل بیت (ع) بازگشت. به مناسبت سالمرگ عمر بن عبدالعزیز، با استاد محمد باقری شاهرودی، از اساتید قدیمی سطوح عالی و درس خارج حوزه علمیه قم، در رابطه با مباحث فقهی فدک گفتگویی انجام دادیم.
اجتهاد: مباحث فقهی که در مسأله فدک وجود دارد چه اموری هستند؟
باقری شاهرودی: در خطبه شریفه فدک که تمام آن نور است حضرت فاطمه سلامالله علیها به آنچه در قرآن برای نجات بشر آمده است اشاره دارند و هیچ کس غیر از معصوم نمیتواند این احاطه و فهم را نسبت به آیات قرآنی داشته باشد. نفس این خطبه فریاد میزند که غاصبین آن زمان، حق خاندان پیامبر (ص) و فاطمه سلامالله علیها و علی علیهالسلام را غصب کردند و اسلام ناب محمدی را منحرف کردند.
مباحث فقهی خطبه شریفه که بعد از حمد ثناء خداوند متذکر آن میشوند، همه آنها در قرآن ذکر شده است و مفسر واقعی قرآن که حضرت فاطمه سلامالله علیها میباشد آن را اعم از اینکه واجب و یا مستحب باشد تفسیر میکند اما به عنوان فرض الله ذکر میکند یعنی احکامی که خداوند در قران بیان کرده در مقام سنت رسولالله (ص) است. حضرت سلامالله علیها یکی از فرائض را ایمان به خداوند تعالی و اعتقاد به دین اسلام میداند که این اعتقاد و ایمان، انسان را از شرک تطهیر میکند و این یکی از واجبات الهی برای انسان است. بعد از آن تشریع صلاه در دین را ذکر میکند که تشریع آن به نحو وجوب و مستحب است و جایگاه آن بعد از ایمان به خداوند است؛ چون واقع صلاه، حمد و سپاس الهی و قرب به خداوند است. بعد به تشریع زکات که به نحو وجوب و مستحب است میپردازد و میفرماید خداوند بر انسان مؤمن واجب میداند که حق فقرا و مساکین را بدهد تا روزیاش زیادتر شود و این اسلام است که تمام جهات تکامل انسان را در دنیا و آخرت در نظر گرفته است. در ادامه تشریع روزه را برای استحکام و تثبیت اخلاص مؤمنین میفرماید و تشریع حج برای ترویج، تبلیغ و تقویت اسلام و اطلاع مسلمین از جهان اسلام و مسلمین را متذکر میشوند. همچنین در ادامه یکی از فرائض را اقامه عدل میداند که موجب تسکین جامعه میشود و غاصبین حکومت در آن زمان ظلم را جایگزین عدلی کرده بودند که رسول خدا (ص) سالها برای آن زحمت کشیده بودند و به آنها گوشزد میکند که اطاعت از خداوند و پیامبر (ص) و اولیاء او فریضه الهی است و شما غاصبها این فریضه را عصیان کردهاید و خدا را که اطاعتش بر تمام شما واجب است حقش را غصب کردهاید.
در فریضه جهاد میفرماید خداوند آن را به دلیل اینکه عزت اسلام درگرو آن است واجب کرده است و خبر از آینده میدهد که این جهاد و پیروزی مسلمین که باید سبب عزت اسلام شود اما شما نامسلمانان که بویی از اسلام نبردهاید و آن را وسیله حکومت خود و شق شق کردن مسلمین قرار دادهاید. در ادامه مسئله صبر الهی را میفرمایند و مسئله وجوب امربهمعروف و نهی از منکر را متذکر میشود که اسلام و نظام اسلامی و عقیده مردم به آن بیمه میشود و متذکر احسان به پدر و مادر و صله ارحام میشود.
مسئله مهم دیگری را متذکر میشود که وفای به عهد، نذر و تعهدات اجتماعی است که این مردم، عهدی که با پیامبر خدا بسته بودند شکستند و در میزان مکیال وقتی وزن کیل میکردند کمفروشی میکردند که این کار حرام است.
در خطبه شریفه چنانچه ذکر شده واجبات الهی را به آنها از باب اتمامحجت گوشزد میکند و یکی از آنها حرمت نسبت ناروا به زنان عفیف، مؤمنه و محترمه است و وجوب دوری از سرقت و حرمت اکمل مال یتیم را بیان میکند که این کار ظلم بزرگی است و این انسانها در اسلام جایی ندارند و شماها که اموال آل الله و آل رسول را غصب کردهاید ظلمی از این بزرگتر نیست. تمام این موارد مذکور در خطبه که متذکر شدیم دارای حکم شرعی است که حکم فقهی آن در این خطبه شریفه ذکر شده است.
اجتهاد: فدک به لحاظ فقهی، ارث بود یا هدیه؟ آیا حکم این دو در مسأله متفاوت است؟
باقری شاهرودی: آنچه از مسلمات روایات چه در مسئله مناظره و احتجاج در آن روز و چه در لسان ائمه (ع) که درباره فدک ذکر کردهاند این است که فدک، ملک حضرت زهرا سلامالله علیها بوده است و فلسفه غصب آن خیلی واضح است. حضرت سلامالله علیها در آن زمان بر فدک ید داشتهاند و فدک از انفال بوده است که ملک رسول خدا (ص) بوده است و حضرت چه به عنوان هدیه به حضرت فاطمه سلامالله علیها داده باشد و چه به سبب ارث باشد علی ای الحال حضرت سلامالله علیها، ید بر آن داشتهاند. در واقع انفال ملک پیامبر (ص) بوده و امرش به دست حضرتش بوده است. از باب هدیه باشد و یا ارث، ملک حضرتش بوده است.
اصلاً احتجاج کردن با معصوم صحیح نیست و کلام او حجت است و او حجت بر تمام مردم است. فدک برای مسلمین نبوده تا کسی ادعا کند مال مسلمین است و باید گرفته شود. آیا کسی کوچکترین توهمی میکند که حضرت زهرا سلامالله علیها که از مصادیق آیه تطهیر و از افراد مباهله است و این همه در عظمت حضرتش در قرآن و در روایات خصوصاً در کلمات رسول خدا (ص) بیان شده چنین شخصیتی تصرف در مال مسلمین کند. کسی که تمام عمرش و مالش را برای مسلمین صرف کند آیا اصلاً توهم این میرود که در مال دیگران تصرف کند.
اجتهاد: آیا تمسک حضرت صدیقه طاهره به قاعده ید برای تصرف در فدک صحیح بود؟
باقری شاهرودی: مگر ما وظیفه داریم و مگر حق داریم از تمسک حضرت زهرا سلامالله علیها به قاعده ید سؤال کنیم که صحیح است و یا صحیح نیست؟ بشریت باید به اولیاء الهی در صحتوسقم افعالشان و در احکام اسلامی رجوع کنند. آنها به غیر از کلام خداوند، احکام الهی و رضای خدا چیزی نمیگویند و کاری نمیکنند. هر چه میگویند و فعلی را که انجام میدهند مورد تائید خداوند کریم است. آنوقت سؤال کنیم که تمسک ایشان به قاعده ید صحیح است یا خیر؟ ما در جعل و تشریع این قواعد باید به کلمات معصومین مراجعه کنیم آنوقت جایی برای این سؤال باقی نمیماند. اما یک مسئله شرعی برای شما ذکر کنم وقتی فردی مدعی است شرائطی دارد که صاحب شرایع و به تبع ایشان صاحب جواهر در جلد ۴۰ جواهر ذکر کردهاند و آن اینکه دعوی چه زمانی مسموع است؟ فرموده است دعوی وقتی مسموع است که مدعی حقی یا مالی در دست طرف مقابل و خصم داشته باشد و یا بر ذمه او طلب کار باشد و این دعوی مسموع است و اعتبار ندارد و یا شخصی ادعا کند که فلانی بر ذمه فلان شخص طلب کار است این ادعا مسموع نیست و این فدک قطعاً ملک این غاصبها نبوده است تا دعوایشان مسموع باشد چون ظاهراً ادعا کرده بودند که ملک مسلمین است.
حضرت سلامالله علیها فرمودهاند که این ملک پدر گرامیشان و از انفال بوده است که در اختیار حضرتش است و ملک او میباشد و اینها یعنی غاصبها تهمت میزدند. آیا میشود باور کرد که رسول خدا (ص) در حالی از دنیا بروند که مال مسلمین را به مسلمانان و بیتالمال برنگرداند؟ این غاصبها بیشتر از رسول خدا (ص) احساس مسئولیت میکردهاند؟ چرا ابن کسانی که کلمات آنها را قبول دارند اینقدر جهل، غفلت و عناد آنها را گرفته است؟ پس حضرت سلامالله علیها ید داشتهاند و ید اماره ملکیت است و باید غاصبین ثابت میکردند که فدک ملک مسلمین است و فقط ادعا کردهاند.
اجتهاد: مطالب ابوبکر به لحاظ فقهی، دارای چه ایراداتی بود؟
باقری شاهرودی: مطالبی که اولی برای اثبات اینکه فدک ملک فاطمه زهرا سلامالله علیها آورده است یک حدیث جعلی است که این حدیث با کوچکترین توجه به آن انسان متوجه میشود که کذب و افترا به رسول خدا (ص) است. او به این حدیث جعلی تمسک میکند که ” انی سمعت رسول الله یقول نحن معاشرالانبیاء لانورث ذهبا و لافضه و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الکتاب و الحکمه و العلم و النبوه ” یعنی رسول خدا (ص) چیزی از مال دنیا به ارث نمیگذارد بلکه هیچ نبیی از مال دنیا به ارث نمیگذارد.
اولی متوجه استدلالش نبوده است چون در این استدلال و حدیث جعلی اقرار شده است که فدک ملک رسول خدا (ص) بوده است و الا اگر ملک رسول خدا نبوده پس بحث ارث لغو است. پس وقتی قبول کرده است که این فدک ملک پیامبر (ص) بوده است ولی نمیتواند به ارث بگذارد باید قبول کند از انفال است. انفال به اجماع تمام مسلمین و آیات قرآن، ملک معصوم و پیامبر است. این فدک از قبل در دست فاطمه زهرا سلامالله علیها بوده است و ید بر آن داشته است و ربطی به ارث ندارد و بر فرض اینکه ارث حضرت زهرا سلامالله علیها باشد جوابش را بنا بر این فرض میدهد که اگر این حدیث درست باشد پس انبیاء الهی چطور اموالشان را به ارث گذاشتهاند، چنانچه در قرآن ذکر میکند. پس آیا آنها عصیان کردهاند.
این آیات را اولی چه جوابی میدهد که فاطمه سلامالله علیها به آنها تمسک کرده است، مثل قوله تعالی «ورث سلیمان داود» و قوله تعالی در مورد یحیی بن زکریا (ع) «اذ قال فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب» و نظیر این آیات.
پس چگونه انبیاء الهی در سابق اموال به ارث میگذاشتند؟ این سخن بسیار سخن سخیفی است که همه مردم حکم ارث برایشان باشد و برای اولاد رسول (ص) نباشد.
مضافاً بر اینکه مگر ادعا نمیکنند که این حدیث را رسول خدا (ص) فرموده است و مگر نمیگویند پیامبر کتاب و حکمت و علم به ارث میگذارد، خب سؤال این است که اینها را یعنی علم، احادیث و حکمت را اگر برای فاطمه سلامالله علیها که آن شان و منزلت را در آیات تطهیر و آیه مباهله و آیات دیگر قرآن دارند به ارث نگذارد پس برای چه کسی به ارث میگذارد و اگر علم و حکمت برای حضرت زهرا به ارث گذاشته است چگونه حضرت این حدیث را نکار میکند؟ آیا انکار حضرت کافی نیست که ثابت شود این حدیث ساختگی است؟
به اقرار همه مسلمانان آن زمان، فاطمه سلامالله علیها صادقترین انسانهای زمان بوده است و با جلال و عظمتی که قران از حضرتش ذکر میکند آیا در اثبات جعلی بودن این حدیث کافی نیست؟