شبکه اجتهاد: فکر میکنید کل پولی که مردم در طلاآنلاینها صرف خرید طلا کردهاند چقدر است؟ طبق گفته مسئولین حدود ۱.۵ تن طلا از سوی پلتفرمها به بانک کارگشایی سپرده شده که حدود ۸۰ درصد از طلای فروخته شده توسط پلتفرمها است. با یک محاسبه حدودی و دست بالا میتوان ارزش کل این دارایی که تا کنون توسط مردم خریداری شده را در ابعاد حدود ۱۰ همت تخمین زد. نهایتا ۵.۷ همت وجوه سرمایهگذاری شده در صندوقهای طلای بورسی را هم به این عدد اضافه کنید. چیزی تکان نمیخورد.
گمان میکنید کل نقدینگیای که وارد سکوهای تأمین مالی جمعی شده و احتمالا سرمایه در گردش برخی کسب و کارها را فراهم کرده چقدر است؟ عددی حدود ۷ همت. حالا این اعداد را مقایسه کنید با حجم تسهیلات اعطایی بانکها در ۱۰ ماهه نخست سال ۱۴۰۳، عددی بالغ بر ۵۰۰۰ همت. معادله روشن است. اعدادی که مردم در تخصیص آن نقش جدی دارند در مقایسه با حجم تسهیلات اعطایی بانکها تقریبا به صفر میل میکند.
بخواهیم یا نخواهیم واقعیت این است که بخش تأمین مالی در اقتصاد ایران را بانکها مدیریت میکنند نه مردم. نقش مردم چه هنگامی که برای دریافت خودرو ثبت نام میکنند چه زمانی که به طلا آنلاینها یا صرافیهای رمز ارز هجوم میبرند و چه حتی پولی که در بانکها سپرده میکنند به صفر میل میکند.
پس در این میان رهبری چه چیزی را دنبال میکنند؟
مساله اصلی رهبری که سالیانی است دنبال میکنند و در بیانات مختلف گفتهاند ورود مردم به اقتصاد و نقش آفرینی جدی آنان در اقتصاد است. در واقع آنچه نسخه نجات بخشی است که رهبری به دنبال آن هستند مدیریت مستقیم داراییهای مردم توسط خودشان است. عددی که ابعاد آن در حد و اندازه ۸۰۰۰ میلیارد تومان شبه پول انباشته شده در بانکها است که با سود ثابت ۲۰ درصدی بانکها در اقتصادی که تورم ۴۰ درصدی دارد عملا در حال زیان دهی است. این وجوه امروزه تحت مدیریت بانکها است و البته محصول و ثمرهی مدیریت بانکها نیز بر همگان روشن است.
ریشه مشکل و ریشه اصلاح اینجاست که برخلاف مکانیزم سود ثابت تضمینی در بانکها، سرمایه اختصاص داده شده به بخشهای مختلف تولیدی یا خدماتی میبایست متناسب با بازدهی همان بخشها به رشد یا افول برسد. تنها در این صورت است (که این همان سرمایهگذاری غیرربوی است) که رشد سرمایه و رشد تولید به صورت همسان و هماهنگ عمل خواهد کرد و اتصال بخش پولی و بخش واقعی برقرار میشود.
اگر بخواهیم پیشنهادی در راستای نگاه رهبری و در ابعاد کلان ارائه بدهیم میتوان بانکهای عامل را به ارائه اوراق گواهی سپرده سرمایهگذاری خاص به شیوه مشارکت واقعی (PLS) تشویق کرد. بانکها میبایست نیازهایی را از سمت بخش واقعی و تولیدی کشور شناسایی کنند و سپس منابع مردم را از طریق این اوراق جذب کنند و بدون وارد کردن در استخر مشاعِ منابع بانکی آن را به تولید اختصاص دهند. سود حاصله به همان مقداری که در واقعیت شکل گرفته است میبایست بین صاحبان اوراق و شرکتهای ذینفع توزیع شود.
اما به نظر میرسد با مدلهایی که در اذهان سیاستگذاران رسوخ یافته است سال ۱۴۰۴ را باید سال رونقگیری نسبی پلتفرمهای تأمین مالی جمعی دانست. امری که برای سیاستگذار ساده و سهل الوصول است. اما میبایست توجه کرد که رونق دهی این سکوها هر چند گام مثبتی است اما در عاقبت خود تفاوت چندانی با رونق دهی یک بانک کوچک که با نرخ سود بین ۵۰ تا ۶۰ درصد کار میکند ندارد و خدمتی به هدف ترسیمی مورد نظر رهبر انقلاب نخواهد کرد.
شاید به همین دلیل هم رهبری بعد از چند بار موضعگیری در خصوص مدیریت نقدینگی در اقتصاد کشور حالا دست به دامن مردم شدهاند و به یک معنا از بانکها ناامید گشتهاند.
ما در این جهت طبق فهم و توان خودمان قدمهایی را در سال ۱۴۰۳ برداشتهایم و سعی کردهایم در زمینه هدایت سرمایههای خرد مردمی در جهت تولید و ارائه خدمات سرمایهگذاری مولد به علاقهمندان و همچنین برقراری ارتباطات لازم با سیاستگذاران تلاشهایی انجام دهیم که انشاالله در سال ۱۴۰۴ نیز ادامه خواهد یافت.