اختصاصی شبکه اجتهاد: احتجاج یا همان مناظره و به عبارت لطیفتر گفتوگوی علمی، همواره یکی از روشهای پسندیده و مرسوم بزرگان دین، برای اثبات حق و نشر و گسترش آن، و یا اسکات خصم و نجات بندگان خدا از وسوسههای منحرفان بوده است. از پیامبران الهی گرفته تا امامان معصوم و علمای سلف و خلف همه و همه از این روش استفاده میکردند. قرآن کریم نیز بر این امر تاکید کرده و میفرماید: «و جادلهم بالتی هی احسن».
ائمه علیهمالسلام، بارها در مجالس «خصوصی و عمومی» با افرادی از مکاتب و مذاهب مختلف به بحث و مناظره نشستند و با بیانی شیوا و رسا، راه حق را بر ایشان و دیگر ناظران روشن ساختند. علاوه بر این برخی از شاگردان خود را به این کار سفارش نموده و آنها را برای این کار تربیت میکردند. علمای اعلام نیز از قدیم تا جدید همین راه را پیموده و هرگاه کیان شیعه یا اعتقادات شیعیان را در خطر دیدهاند، پا به میدان نهاده و به مناظره با پیروان مکاتب ضاله پرداختهاند. حتی گاهی با صاحبان مکاتب علمی مختلف به بحث و تبادل آراء پرداختهاند. اما گویا این سنت حسنه در حال حاضر به شدت متروک شده و در میان علمای معاصر به فراموشی سپرده شده است.
چند سالی است در قم شخصی با نام محمدتقی اکبرنژاد ظهور کرده و ادعا دارد بخش اعظمی از اصول فقه موجود زائد است. کتابی نیز بدین مضمون و با عنوان زوائد علم اصول منتشر نموده و در همین راستا جلسات عمومی متعددی نیز ترتیب داده و به تبیین نظریات خود پرداخته است. هر از چندگاهی نیز فریاد «هل من مبارز» سر میدهد و مدافعان علم اصول را به بحث و گفتوگوی علمی دعوت میکند؛ ولی دریغ از یک پاسخ مثبت. اما چرا؟ این سکوت برای چیست؟
چندی پیش که باز ایشان به مناسبتی آیتالله علیدوست را به مناظره دعوت نمود، برخی از شاگردان آقای علیدوست اما این مسأله را برنتافته و واکنشهایی غریب از خود نشان دادند.
ایشان همسانی نسبی بین دو طرف مناظره را شرط لازم آن دانستند و با بیان بزرگی استاد خود، طرف مقابل را دانشپژوهی انگاشتند که شأن او، صرفاً پرسش است نه دعوت به مناظره. بر همین اساس، به آقای اکبرنژاد توصیه کردند تا برای حل مشکلات علمی خود مدتی در درس آقای علیدوست شرکت کند یا اینکه با شاگردان ایشان به دور از هیجانات رسانهای، به گفتگوی علمی بنشیند. در پایان نیز گفتند اگر به دنبال هدف دیگری هستید، آن هدف دیگر را آشکارتر مطرح کنید.
این شیوه برخورد اما نه از امامان معصوم (ع) نقل شده است و نه از اصحاب ایشان. چه بسیار بودند علمای اهل سنت یا بزرگان مسیحیت و دین یهود و حتی ملحدانی که با اغراض مختلف به بحث و مناظره با اهل بیت و شاگردان مکتب ایشان مینشستند و مغلوب و مقهور منطق استوار و بیان شیوای ایشان میشدند. گاهی در میان آنها کسانی بودند که بی قصد و غرض به دنبال کشف حقیقت بودند،گاهی نیز برخی با اغراض شیطانی و برای مغلوب ساختن جبهه حق وارد مناظره میشدند. حتی گاهی دستگاه طاغوت برای تخریب شخصیت ائمه، جلسات بحث و مناظره ترتیب میداد. اما هدف آنها هر چه بود، بزرگان دین هیچگاه میدان مبارزه را به بهانههای واهی خالی نگذاشتند.
تاکنون نشنیدهایم که مدافعان راستین راه حق، همسانی با طرف مقابل را شرط مناظره کرده باشند و از ورود به این عرصه اجتناب نموده و آنرا دون شأن خود بدانند. که اگر قرار به چنین شروطی باشد، ائمه ما که قطب عالم امکانند، نسبت به دیگران، اولی به این شروط هستند، درحالی که اینچنین نکردند. آری، گاهی امام صادق علیه السلام از اینکه شخصا به بحث بنشینند اجتناب نموده و مخالفان را به اصحاب خود ارجاع میدادند، اما نه به بهانه شأن و منزلت والای خود بلکه برای محک زدن توان شاگردان.
باری، انتظار از آقای علیدوست و امثال ایشان که مدافعین اصول فقه موجود یا روش علمی شیخ انصاری هستند، این است که پا به عرصه بحث و مناظره بگذارند و به خاطر خدا از شأن و جایگاه خود بگذرند و خدمتی عظیم به طالبان حق و حقیقت بنمایند؛ یا اگر به هر دلیلی از این کار معذورند(گرچه هیچ عذری پذیرفته نیست) لااقل شاگردان مطرح و بارز خود را به این عرصه وارد کنند. چرا که نظریات و انتقادات آقای اکبرنژاد نسبت به اصول، واقعا بدنه طلاب را دچار حیرت و بی اعتمادی به این علم نموده و آنها را در مطالعه کتب درسی بیش از پیش دلسرد نموده است.
بزرگان حوزه اگر خود را شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام میدانند، در این شرایط قطعا موظف به اقدام عملی هستند؛ اما نه اقدامی از جنس حذف یا تکفیر که نشانه ضعف و عجز است، بلکه اقدام متناسب علمی در فضایی آرام و در مقابل چشم طلاب؛ تا همه با چشم خود ببینند و با گوش خود بشنوند و عیار هر ادعایی بر همگان روشن شود و موجبات رفع تحیر ایشان فراهم گردد.
نویسنده: علی شیاسی، پژوهشگر حوزه علمیه قم
خوب اگر این جوریه و روش اهل بیت لبیک به مناظرات بوده
من هم آقای اکبرنژاد را به مناظره دعوت می کنم
بنده طلبه پایه ده هستم
هر جایی گفتم میام
یادتون باشه
بزرگانی که خود را شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام میدانند، در این شرایط قطعا موظف به اقدام عملی هستند؛ اما نه اقدامی از جنس حذف یا تکفیر که نشانه ضعف و عجز است، بلکه اقدام متناسب علمی در فضایی آرام و در مقابل چشم طلاب؛ تا همه با چشم خود ببینند و با گوش خود بشنوند و عیار هر ادعایی بر همگان روشن شود و موجبات رفع تحیر ایشان فراهم گردد.
آقایان کلی دارن نشست میذارن که چه کنیم طلبه ها رو با رغبت کنیم ،با نشاط کنیم
خوب چرا راه رو اشتباه میرن به جای این همه جلسه بی نتیجه ،یک مناظره بگذارن که طلبه ها ببیند حق با کیست بعد راحت تمکین میکنند مخصوصا اینکه مدعی هستند که آقای اکبر نژاد اولیات اصول هم نفهمیده ،خوب یه طلبه بی سواد رو راحت تر میشه مغلوب کرد ودل طلبه ها رو قرص کرد ، دیگه در عصر ارتباطات جمله الباطل یمحو بترک ذکره دیگه جواب نمیده و حاظر به مناظره نشدن معکوس جواب میدهد
به امید اینکه علما شهامت اظهار حق را داشته باشند
آقایان اگر دغدغه ای داشتند؛ تواضع پیشه میکردند و قربه الی الله اقدامی می کردند.
آقایان باید از مشروطه و دعوای تفکیک و فلسفه درس بگیرند و طلبه ها را مقابل یکدیگر قرار ندهند.
متن بسیار زیبایی بود و پیشتر، ذیل واکنش دو شاگرد آقای علیدوست نوشتم که این شان درست کردنها برای اهل فن، هیچ سود ندارد بلکه فاقد وجاهت عقلی و قرآنی و حدیثی است. شان عالم، روشنگری است نه اینکه از مناظره طفره برود و دیگری را به شرکت در درس دعوت کند!
اگر اینگونه بود که ائمه باشد در پاسخ همه مخالفانشان آنها را دعوت به شرکت در درس خود میکردند بلکه پس از چند سال، بفهمند که چیزی بلد نیستند!
باری، تا جایی که به یاد داریم و ظاهرا مرتکز اذهان عامه مردم است، همواره کسی که از شرکت در مناظره انصراف داده است به نوعی متهم به فقدان وزن علمی و نداشتن جواب علمی به حریف میگردد.
خوب است استاد علیدوست و شاگردان درجه اول و مورد تایید ایشان بسم الله بگویند و وارد میدان این مناظره علمی و فنی شوند.