اختصاصی شبکه اجتهاد: در این چند سال اخیر رفتارهای پارادوکسیکال اجتماعی در رفتار و عملکرد جامعه ایرانی- اسلامی بسیار زیاد شده است و برای جامعه شناسان رفتارشناسی جامعه شهری ایران به یک چالش تبدیل شده است. پس از پیروزی انقلاب به دلایل متعدد اراده جدی بدین منظور که احکام مباحث اجتماعی از دل گزارههای دینی به صورت یک قانون یا سند بالادستی دربیاید وجود نداشت. به همین علل در بسیاری از موارد در مواجهه با محصولات غربی با تمسک به احکام ثانویه و مصلحت سنجیهای گاه ناآگاهانه ضربات هولناکی به جامعه دینی ما وارد شد.
سبک زندگی امروز جامعه شهری ما نشان از عدم هم سنخ بودن سنت و مدرنیته است. نمونه عینی این تناقض و هم سنخ نبودن در فضای شهری به عینه میتوان مشاهده کرد؛ نوع مدیریت شهری با نگاه سودمحوری و کارکردگرایی محض، معماریهای رومی و تجملگرا و بیهویت و صرفاً کاریکاتوری و آسمان خراشهایی که نماد قدرت و ثروت است، تناسبی با زمینه فرهنگی، اجتماعی و دینی جامعه ندارد.
شهرهای ما نه بر اساس سنت و ارزشها اداره میشود و نه بر اساس شاخصههای غربی بلکه ترکیبی از برخورد دو تمدن متفاوت و متضاد است. در شهرهای ما خصوصاً کلانشهرها تعادل و توازن بین مناطق وجود ندارد.
مدیریت شهری در پاسخ به مشکلات و ایرادات ناشی از محصولات غربی (طرحها و پلنهای کلان تا خرد)، به احکام ثانویه متمسک شدند و از این رو کار متخصصین نظام اسلامی برای ارائه حکمی متناسب با فضای ارزشی انقلاب اسلامی در فضای شهر با چالش و مساله جدی روبرو شد.
جمع بین مؤلفههای غربی و مدرن با احکام اجتماعی که با شرع پیوند خورده است یک پارادوکس محیرالعقول است. در مورد شهر که نقش پررنگی در مباحث تمدنی دارد نمیتوان بدون داشتن فلسفه و نرمافزار و ادبیات متناسب با ارزشهای اسلامی از شهرسازی اسلامی سخن به عمل آورد. تولید ادبیات و مؤلفههای شهرسازی اسلامی نیز قطعاً در قالب یک فرآیند صورت خواهد؛ گرفت اما مسئلهای که مطرح میشود این است که این مباحث آرمانی و انتزاعی است، بدین منظور برای به چالش کشیدن نظریات رقیب و ارائه روش برتر باید به سمت نمونهسازی حرکت کرد.
برای این که جامعه نیز وارد این چالش تمدنی بشود و ذهنها تحریک بشود میتوان یک مدل انتقال و گذار طراحی کرد. این مدل باید چشم انداز مدل آرمانی را به تصویر بکشد، بهطور مثال اگر تأکید داریم بر مدیریت شهری محله محور، مدل گذار را میتوان در بافتهای کم برخوردار و یا در طرحهای بازآفرینی و طرحهای توسعه شهری به تصویر بکشانیم تا جامعه درک حداقلی از مباحث پیدا کند.
مدیریت شهری ما در ۴۰ سال اول انقلاب نتوانسته و یا شاید هم نخواسته است زیر ساختهای مورد نظر با توجه به ارزشها و بینشهای انقلاب اسلامی تعریف و استحکام ببخشد. چالشها در مباحث شهر اسلامی، عدم تبدیل مفاهیم کلی به مفاهیم عملیاتی است.
مطالعات و مفاهیم کلی در مورد ماهیت، اهداف و کارکرد شهر اسلامی با زوایای دید گوناگون صورت پذیرفته اما چالش اصلی عدم امکان سنجی و تبدیل آن به متغیرها و ضرایب کمی است.
پرواضح است در گام دوم انقلاب باید به سمت مدلسازی و عملیاتی کردن مسائل برای اقامه تمدن اسلامی رفت. در این بین حوزههای علمیه باید به سمت مباحث میان رشتهای و جدیدی که جامعه را مشغول کرده است حرکت کنند و مسائل و خلأهای ایجاد شده را با ارائه طرحهای نو و بدیع برطرف کنند. به نظر میرسد بازنگری در مباحث فقهی و حرکت به سمت فقه مضاف و پویا میتواند پاسخگوی مسائل پیچیده شهری باشد.
نویسنده: علی حجازیان، پژوهشگر شهرسازی اسلامی