شبکه اجتهاد: امروز در برابر پرسشی گشوده ایستادهایم: آیا اندیشهٔ شهید محمدباقر صدر را میتوان صرفاً پژواکی از گذشته دانست؟ یا آنکه صدر از «موضوع پرسش» فراتر رفته و خود به «افقی» بدل شده است که از درون آن پرسش میکنیم؟
حقیقت آن است که حضور فکریِ صدر از قید زمان میگریزد؛ در اکنونِ ما امتداد مییابد، نه بهمثابه حضوری خفته، بلکه بهسان حضوری بیدار و هوشیار. هرچه زمان پیش میرود، پرسشهای او زندهتر میشوند و نیازِ عقلِ معاصر به منطق و بنای معرفتیِ او شدیدتر. درست در همینجاست که صدر با ما سخن میگوید؛ نه برای ستایش گذشته، بلکه برای ساختن آینده.
در وجود او پنج خصلت گرد آمده بود که وی را به قطبنمای اندیشهٔ اسلامی برای امروز و فردا بدل ساخت:
نخست: آفرینندهٔ معنا بود، با درجهای بلند از نوآوری: به وارد کردن مفاهیم بسنده نکرد؛ معنا را از ژرفای متن و سننِ واقعیت پرداخت. به تمدن «ماتریس» داد، به اندیشه «هندسه» بخشید و به تاریخ «معادلهای تفاضلی». گویی مفاهیم را همانگونه میزایید که خورشید نور را.
دوم: ذهنی الگوریتمیک داشت: نهتنها اندیشهها را روایت میکرد، بلکه برای تحقق آنها سازوکار اجرایی طراحی مینمود. خطر بزرگ انسان معاصر تنها ستم یا عقبماندگی نیست؛ بلکه آشوب رفتاری و معرفتی است: آشوب در تعریف آزادی، آشوب در اولویتبندی، و آشوب در پیوند اخلاق با واقعیت.
در اینجا اهمیت پروژهٔ شهید صدر آشکار میشود؛ زیرا نه نسخهای اخلاقیِ منزوی ارائه میدهد و نه نظریهای سیاسیِ بریده از ریشه، بلکه سیرِ روشمند و تدریجیای عرضه میکند که گذار را سامان میبخشد: از توحید به انسان، از انسان به جامعه، از جامعه به قانون، و از قانون به تاریخ.
اندیشه را به منظومهای زنجیروار بدل کرد: آغاز از اصلاح قطبنما (توحید)؛ عبور از پرورش انسان (آزادی، امانت است)، و انجام در مهندسی جامعه (عدالت، توزیعی کارکردی است). چنانکه گویی پیش از آنکه رایانهها برنامهریزی شوند، او تمدن را برنامهریزی میکرد.
سوم: واقعگرا بود: در برجهای انتزاعیِ دور از مردم نزیست؛ به میدان واقعیت فرود آمد، تناقضهایش را کاوید، بیماریهایش را تشخیص داد و درمان را در داروخانهٔ سنن جستوجو کرد. گویی پزشکِ امت بود که پیش از تجویز، آزمایشها را میخوانَد.
چهارم: اسلامشناسی استنباطگر داشت: به سطح متن قانع نشد؛ به ژرفای آن فرو رفت و از آن نظریهٔ خلافت انسان، فلسفهٔ تاریخ و هندسهٔ ارزشها را استخراج کرد. انگار اسکنری دقیق بر متون دینی میکشید تا خطوط پنهانی را که پیشتر نمیدیدیم، آشکار سازد.
پنجم: ادیبی نیرومند در بیان بود: به صرفِ ایده بسنده نکرد؛ آن را در قالبی ادبی و فاخر ریخت که صلابت میراث و چابکیِ عصر را یکجا داشت.
نوشتههایش دیروز نو بودند، امروز همچنان نو هستند، و فردا نیز نو خواهند ماند. گویی اندیشه را در جامهٔ زیبایی به ما میداد تا آن را هم با عقل بپذیریم و هم با دل.
(ارائه شده در دومین کنفرانس بینالمللی بررسی اندیشههای شهید آیتالله سید محمدباقر صدر، در دانشگاه کربلا)
شبکه اجتهاد اجتهاد و اصول فقه, حکومت و قانون, اقتصاد و بازار, عبادات و مناسک, فرهنگ و ارتباطات, خانواده و سلامت