اگر صحبتهای ایشان را در شورای افتاء یادداشت میکردند و چاپ میکردند و منتشر میشد، مجامع علمی که مدعی نقد و بررسی و تحقیق مسائل علمی هستند، میفهمیدند که در گوشهی تهران فقیهی نشسته است که سرآمد بقیه فقها است و او نظراتی دارد که از نظرات بقیه فقها قویتر است. لکن الان که کسی خبر ندارد و همه خیال میکنند که آقای خامنهای فقط همان ولی فقیه است.
شبکه اجتهاد: آیتالله سیدجعفر کریمی، فقیه برجستهی حوزهی علمیه، پس از عمری مجاهدت علمی و انقلابی سرانجام در سن ۹۰ سالگی (۹ فروردین ۹۹) دار فانی را وداع گفت. حضرت آیتالله خامنهای با صدور پیام تسلیت فرمودند: «این عالم بزرگوار از جمله فضلایی بودند که در سالهای اقامت امام راحل در نجف اشرف حلقهی نزدیک علمی آن بزرگوار را تشکیل میدادند و در سالهای پس از انقلاب نیز به خدمات ارزشمند خود ادامه دادند. پس از رحلت ایشان نیز در شمار همکاران اینجانب در قم بودند و اینجانب سالها برخوردار از خدمات ایشان بودم.»
مرحوم آیتالله سیدجعفر کریمی از نظر قوت فهم فقهی جزو نوادر زمان بود، در نجف اشرف از محضر اساتید بزرگی مانند آیتالله خویی، آیتالله شاهرودی و آیتالله حکیم بهرههای فراوان برد و بعداز شرکت در درس امام خمینی رحمهالله به حدی رسید که پاسخگویی استفتائات را با نظارت مستقیم امام انجام میداد.
مرحوم آیتالله سیدجعفر کریمی از مرداد ماه ۱۳۶۸ در شورای افتاء حضرت آیتالله خامنهای حضور داشتند و در سال ۱۳۷۴ کتاب استفتائات حضرت آیتالله خامنهای را تحت اشراف ایشان تنظیم میکند.
یکی از سنتهای رایج مراجع معظم تقلید تشکیل دو شورای فقهی بوده است، اول شورای استفتاء که افراد آشنا با مبانی و نظرات مرجع جمع میشوند و برای سؤالات جدید مقلدان، جوابی طبق نظر مرجع تنظیم میکنند. دوم شورای افتاء یا جلسات مذاکره علمی که مرجع با حضور فقیهان دیگر تشکیل میدهد و در آن پیرامون مسائل و فروعات جدید فقهی بحث میکنند، اما در نهایت در آن بحث مرجع نظریه خودش را اعمال میکند. البته برخی مراجع در قالب یک جلسه به این دو موضوع پرداختهاند.
مرحوم آیتالله سیدجعفر کریمی در گفتگویی که در سال ۹۲ انجام گرفته، جزئیات جلسه شورای افتاء حضرت آیتالله خامنهای را تبیین کرده است که بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در آستانه چهلمین روز درگذشت این فقیه برجسته، مشروح این گفتگو را برای اولین بار منتشر میکند.










یک نکتهی مهم علمی که بعضاً از آن غافل میشویم این است که در هر قضیهای، موضوع و محمول و نسبت مطرح است. تشخیص موضوع و محمول قضایا ظاهراً آسان است اما آن چیزی که اهمیت دارد، جهتگیری این قضایا است و اینجاست که فقیه و افقه، عالم و اعلم، فهمیده میشوند. اگر کسی قدرت درک هدفگیری قضایا را داشته باشد و بتواند در این وادی اظهارنظر کند، در فقه از او به فقیه و در اصول به اصولی و در کلام به متکلم و… تعبیر میکنیم. و در این درک هدفگیری قضایا و جملات که در محاورات برای فهماندن مراد خود مورد استعمال قرار میگیرد، شاید نُه دهم مردم توجه به این هدفگیری ندارند. شاید یک دهم این توجه را داشته باشند. والّا بقیه به همین ظاهر لفظ بسنده میکنند. اینکه میگویند قرآن، دستورالعمل زندگی مردم و راهگشا است، کسی که قرآن را با آن جهتگیری میخواند، یک سری مطالب میفهمد و کسی که قرآن را با الفاظ آن میخواند، یکسری مطالب دیگر میفهمد.




اگر کسی بتواند جهتگیری قضایای فقهیه، قضایای کلامیه و قضایای فلسفیه را درک کند، در تشخیص مسائل موفقتر خواهد بود. همه کسانی که فقه نوشتهاند، دنبال احکام شرعیه بودهاند. ولی این احکام شرعیه را یک زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام متوجه میشود که منظور از این آیه چیست و یک زمان هم بنده میفهمم؛ بین من و امیرالمؤمنین علیهالسلام الی ماشاءالله فاصله است. اگر این مقدمه را درست درک کردیم و آن را باور کردیم، متوجه میشویم که اعلم و افقه کیست. از خصائص رهبر معظم انقلاب که این مسئله را مردم و خواص ما نمیدانند، حتی اگر جسارت نباشد، بزرگان و فضلا هم نمیدانند. درک ویژه ایشان از جهتگیری قضایا است.
ما در طول این مدت که در این جلسه شورای افتاء در خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم، آقایانی که در آن جلسه بودند و صحبت میکردند، همه از فضلا و علما بودند و همه برای خود شخصیتی بودند. مطلبی را که رهبر معظم انقلاب در هر موردی که لازم بود اظهار کنند، اظهار میکردند، آن جهتگیری واقعی آن قصه را بدانگونه که باید فهمید، ایشان بیشتر از دیگران میفهمیدند و بالاتر از دیگران میفهمیدند که فکر دیگران به آنجا نمیرسید و الان هم نمیرسد؛ ولو این که دیگران هم از فضلا بودند. و اگر من مدعی شوم که مدعی هم هستم آقای خامنهای از همه اعلم است؛ اعلمیّت به این نیست که شخصی هشت رساله نوشته است یا دوازده کتاب چاپ کرده است. اعلمیّت به این است که این نوشته امیرالمؤمنین علیهالسلام، نهجالبلاغه را وقتی که به دست او بدهیم، وقتی ایشان آن را مطالعه میکند، یک نکاتی میفهمد و وقتی دیگران مطالعه میکنند، نکتهی دیگری میفهمند. اگر نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علیهالسلام را همراه آن جهتگیری که خطابات نهجالبلاغه میگوید درست فهمید، به او نهجالبلاغه شناس میگویند. اگر قرآن کریم را درست فهمید، راجع به آیاتالاحکام و غیر آیاتالاحکام بدانگونه که باید فهمید، انسان باید تحسین کند که ایشان اعلم از بقیه است. در فقه هم همینطور است.
در این مدت ما از ایشان در اظهارنظر، در مسائل زیادی، مطالبی دیدیم و شنیدیم که الحق و الانصاف خداوند منان و متعال توفیقی به ایشان عنایت کرده که اگر ایشان مدعی شوند که فقه را بدانگونه که باید فهمید، میفهمند، گزاف نگفته است و درست فرموده است. و حالا اگر باور برخی نمیشود، نشود. بعضی به یک چیزهای قشری و سطحی عادت کردهاند و خیال میکنند که مجتهد کسی است که چاپ رسالهاش درآمده باشد، در صورتی که این طور نیست. اعلم کسی است که قضایای آلالبیت علیهمالسلام را بدانگونه که در کتب حدیث هست، و باید فهمید آنگونه بفمهد.
مثلاً عرض کنم آقایان در فقه دارند که «لا نَذرَ لِزَوجهٍ مَعَ زَوجِها وَ لا لِوَلَدٍ مَعَ والِدِه»(۴) و بر اساس آن به این مسئله که نذر زوجه منوط به اجازه زوج است فتوا میدهند. رهبر معظم انقلاب در اینجا یک فتوای خاص دارند و میفرمایند اگر زن با شوهرش در یک جا باشند و با هم زندگی میکنند، نذر زن منوط به اجازه شوهر است و اگر با هم زندگی نمیکنند نذر زن منوط به اجازه شوهر نیست. این موضوع را از این کلمه «لا نذر لزوجه مع زوجها» میفهمند. زوجه یعنی زن شوهردار و اگر به همین مقدار بود که چون زن شوهردار هست، نذر او منوط به اجازه شوهر است، پس «مع زوجها» نمیخواست؛ «لا نذر لزوجه الّا باذن زوجها» میشد، این که فرمود «لا نذر لزوجه مع زوجها»، از کلمه «مع» رهبر معظم انقلاب اینطور میفهمند که در جایی که زوجه با شوهر خود باشد، «لا نذر لزوجه مع زوجها» است؛ که از این جمله آقایان دیگر که این جمله را دیدهاند، لکن توجه به این موضوع نکردهاند که اگر موضوع فقط زوجه بودن و شوهردار بودن باشد، پس چرا «مع زوجها» را فرمود؟ این زن شوهردار است یا بیوه است؟ اگر شوهردار است بگوییم که نذر آن بدون اجازه شوهر نمیشود. این که فرود: «لا نذر لزوجه مع زوجها» یک عنایتی در این عبارت «مع زوجها» است؛ این مسائل نکاتی است که در روایات آل محمد صلیاللهوعلیهوآلهوسلم است که ما میخواهیم فقه خود را از این روایات بفهمیم، در آیات قرآنی که میخواهیم آنها را سند برای فقه خود قرار دهیم، نکاتی هستند که اگر ما به آن توجه داشته باشیم به فقه بالاتر میرسیم و اگر توجه نداشته باشیم اینطور نمیشود و نمیرسیم.










—————————-
پینوشت:
۱) سوره آل عمران، بخشی از آیه ۱۵۹، « و در کارها، با مردم مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن!»
۲) نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱؛ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا، «هر که با مردم مشورت کرد خود را شریک عقل آنان نمود.»
۳) منیه المرید، ص۱۴۸
۴) تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج۸، ص: ۲۸۶؛ لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِلْمَمْلُوکِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا لِلْمَرْأَهِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَهٍ وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَهٍ.
شبکه اجتهاد اجتهاد و اصول فقه, حکومت و قانون, اقتصاد و بازار, عبادات و مناسک, فرهنگ و ارتباطات, خانواده و سلامت



با سلام
اگر نظرات رهبری به عنوان فقیه اعلم در این زمانه منتشر نشود جفایی به علم و حوزه است