شبکه اجتهاد: مدتی است پژوهشگر محترم جناب آقای اکبرنژاد برنامهها و سخنرانیهای تبلیغی و آتشینی را نسبت به زوائد علم اصول و شورش بر اساتید این علم و موضوعات و فضای موجود درسهای خارج اصول مصروف داشتهاند. کسانی که مانند ایشان به تحول علم اصول باور دارند و گاه اعتراض ایشان به خود رنگ شورش میگیرد و نیز کسانی که در مقام جواب بر میآیند و از ساحت کنونی علم اصول تمام قد دفاع میکنند هر دو جریان دچار یک خلط روشی بزرگ شدهاند!
بدین توضیح که با تکامل ساحت معرفت و تفکر بشر مباحث علمی که زاییده پردازش ذهن انسان است -حتی اگر تلاش علمی برای فهم منابع دین باشد- بسط و تفصیل یافته است. حال چه علوم تجربی یا علوم پایه و چه علوم انسانی و الهیاتی. بهطور مثال دانش پزشکی یا مهندسی قابل مقایسه با صد سال گذشته نیست. علوم اجتماعی تبدیل به دهها رشته و گرایش علمی شده است و برای شناخت جامعه و انسان که شاید امر سادهای باشد دهها نظریه علمی گاه سخت و پیچیده تولید شده است. امروزه تفکر و تحقیق میانرشتهای نیز تلاشهای علمی و گزارههای معرفتی را از حالت بساطت و تکبعدی نگریستن خارج کرده است.
علم اصول فقه اگرچه همواره گفته میشود برای استنباط قانون و فهم حجت در فقه است اما امروزه به دلیل تکامل معرفت بشر و دقتهای علمی مانند همه علوم انسانی دیگر گسترده و فربه شده است و مباحث تحلیلی فراوانی در آن رشد کرده است. این فربگی خاصیت تکامل بشر و رشد تفکر اوست و دانشمندان علم اصول از این قانون انسانی جدا نیستند. با پذیرش این مطلب نیز اما نمیتوان از وجهه آلی و مقدمی بودن علم اصول برای استنباط قانون چشم پوشید. از اینرو امروزه باید سه ساحت علم اصول فقه را از هم تفکیک کرد:
- ساحت دانشی اصول فقه
- ساحت آموزشی اصول فقه
- ساحت اِفتایی اصول فقه
در ساحت دانشی، نمیتوان برای ذهن و تفکر دانشمند و محقق حد و مرز گذاشت. نمیتوان از اندیشهها و مکاتب علمی دیگر بیاطلاع بود و فقط به سخنان چند بزرگ علم اصول اکتفا کرد. بهطور مثال در علم اصول در بخش دلالت و بهطور کلی بخش الفاظ، تحقیقات گستردهای میتوان با رویکرد تطبیقی با فلسفه تحلیلی و مباحث زبانشناسی انجام داد. مبحث اعتباریات در علم اصول بهنحو چشمگیری دربردارنده اندیشههای نوین و نظریههای بدیع علمی است که برخی اساتید علم اصول نیز تلاشهای علمی خود در مبحث اعتباریات را به یک جلد مستقل اختصاص دادهاند. گاه تحولات پارادایمی در دانش اصول فقه مطرح میشود که میتواند دانش اصول فقه را دچار انقلاب علمی گرداند. (ر.ک: کتاب نظریه اعتبار قانونی در گذار از شخصیتگرایی)
باری! میتوان از گستردگی مباحث دانشی اصول فقه در گامی فراتر از روش استنباط قانون برای روش فهم دین سود جست.
بنابراین در ساحت دانشی اصول فقه، نمیتوان از «زوائد» سخن گفت! قیچی کردن تفکر و حرکت علمی در هر دانش انسانی و حتی با رویکرد اللهیاتی چیزی جز دعوت به استبداد علمی و خفقان دانشی نیست!
بلی! باید در ساحت دانشی، محققان و دانشمندان علم اصول را به فهم و بررسی اندیشهها و مکاتب علمی دیگر سوق داد. بهطور مثال مبحث مقاصد شریعت یا مصلحت یا عدالت و مانند آن کمتر در ساحت دانشی اصول فقه بدان پرداخته میشود. ادعای راقم سطور آنست که در ساحت دانشی اصول فقه، به شدت از کمبودها و کاستیهای علمی رنج میبریم و توجه به اندیشهها و مکاتب علمی در جهان اهل سنت و جهان غرب چه قدیم و چه معاصر هنوز فضیلت بهشمار نمیآید چه رسد به ضرورت! گاه از اندیشههای برخی اصولیان شیعه نیز بیبهره هستیم و توجهی نداریم و تنها به معاریف بسنده میکنیم. مانند بیتوجهی گسترده به آراء و اندیشههای آیتالله شیخ هادی تهرانی (شاگرد شیخ انصاری و میرزای شیرازی)
اما در ساحت آموزشی، اساسا نیازی به انطباق دقیق با ساحت دانشی نیست. ساحت دانشی باید بهمثابه منبع و آمادهسازی مواد آموزشی برای تعلیم و نگارش کتب آموزشی در علم اصول باشد. آیتالله شهید صدر در کتاب آموزشی خود یعنی دروس فی علم اصول (حلقات) مباحث صحیح و اعم، مشتق و حقیقت شرعیه را اساسا ذکر نکرد و نیز روش آموزش اصول فقه را از روش مرسوم درسهای خارج اصول فقه از جمله درس خود جدا ساخت و روشی ممتاز را برگرفت. متن آموزشی نباید عینا محصول ساحت دانشی اصول فقه باشد و با همان ساختار و سرفصلها و عبارات! هدف آموزش و تعلیم گام به گام است نه ریزش انبوهی از اصطلاحات و مطالب بدون یک ساختار و سرفصلها و اهداف معین آموزشی! تحول در متون آموزشی رایج اصول فقه امر مسلمی است که متأسفانه همه بزرگان حوزه علمیه با آن همدل و همراه نیستند. باید دانست که تغییر و بهینهکردن متون آموزشی اصول فقه کنارگذاشتن و بیتوجهی به برخی بزرگان علم اصول نیست! این همان خلط ساحت دانشی با ساحت آموزشی اصول فقه است!
اما ساحت اِفتایی نیز باید از دو ساحت دانشی و آموزشی در اصول فقه جدا شود. فقیه برای فتوا دادن نیاز به تمامی مباحث دانشی اصول فقه ندارد. تمام شقوق و تفصیلات استصحاب کلی یا تنبیهات علم اجمالی و یا نظریههای وضع یا معانی حرفی بهکار اِفتا نمیآید اما مباحث اطلاق و مخصوصا انصراف و قدر متیقن در مقام تخاطب یا مباحث خاص و عام و یا اصل برائت شرعی و مانند آن کاربرد بسیاری در ساحت اِفتا دارد. نمیتوان به بهانه کاربرد برخی از مباحث دانشی اصول فقه در اِفتا بر تمامی ساحت دانشی اصول فقه شورید و همچون مبارزان سازمانی دست به تصفیه مباحث زد و آنان را با خشونت حذف کرد!
قرار نیست در ساحت اِفتا همه مباحث تحلیلی و یا زبانشناختی و نگاههای تطبیقی با مکاتب علمی در ساحت دانشی اصول فقه کاربرد داشتهباشد. اگر ساحت دانشی اصول فقه را به ساحت اِفتا تحویل ببریم و تقلیل بدهیم خود را از حرکت علمی جهان و تکامل معرفتی بشر عقب نگه داشتهایم و نوید اخباریگری نوینی را سر خواهیم داد! چه بسا دیگر تنها محدثان روایات باشیم و نه مجتهدان فهم روایات!
بلی! در ساحت اِفتا توجه به برخی اندیشهها و دیدگاههای علمی جدید و یا غیر رایج نیز میتواند کاربرد وسیعی داشتهباشد که باید فقیه در فتوا دادن خود بدان توجه تام نماید. مانند توجه به روایات منابع حدیثی اهل سنت و یا تفکیک احکام ولایی با قوانین شرعی الهی که نتیجه توجه به شأن ولیالامری معصوم (ع) است و یا حقوق معنوی و … . زایش نیازهای جدید علمی متناسب با پیچیده شدن موضوعات و حتی پیدایش موضوعات جدید برای صدور فتوا گستردگی ساحت دانشی اصول فقه را رقم میزند که در جای دیگر باید بدان به تفصیل سخن گفت.
نتیجه آنکه عدم توجه بایسته به جداسازی سه ساحت دانشی، آموزشی و اِفتایی در اصول فقه تنها موجی از اعتراض و شورش و در مقابل آن مقاومت و ردیهنویسی و گاه یأس و ناامیدی طلاب جوان به ارمغان خواهد آورد! البته شاید در این شورشها و موجآفرینیها عدهای همواره متبادر به ذهن شوند و همان وجوب غیری اعتراض کفایت کند و شایدهم در اعتراض، استحباب نفسی شهرت نهفته است! و الله بصیر بما تعملون…
متاسفانه بحث زواید علم اصول چند وقتیست سر زبانها افتاده اما در بی ثمر بودن بعضی از مباحث این علم اتفاق نظری بین علماء وجود نداره لذا چطور میشود با این تردید به این مباحث تاخت. و به همین بهانه گاهی بزرگان رو هدف قرار میدهیم و آنچه سزاوار نیست نثارشان میکنیم که این مساله به مراتب از زوائد احتمالی علم اصول آسیبش بیشتر است.
به نظر حقیر حذف مباحث راه حل نیست بلکه آنها که معتقد به زوائد هستن راه و شیوه ی دیگری که مد نظر دارن رو در کنار روش سنتی پی ریزی کنند و طلاب رو تشویق به انتخاب و اتخاذ شیوه ی جدید کنند کما اینکه بعضی از عزیزان این کار را کرده اند.
اندیشه ات را به هیچ کس تحمیل نکن
بلکه آنگونه که می اندیشی عمل کن
نمایش اندیشه خود جذاب خواهد بود اگر لا یغنی من الحق شیئا نباشد.
اگر صحبت از زوائد شورش باشه پس حضرت آقا امام خمینی و آیت الله بروجردی و تمام اونهایی که نسبت به زوائد گلایه داشته و دارن شورش گرند.
حرف تمام قائلین به زوائد از جمله استاد اکبر نژاد اینه که برخی مباحث اصول چون ثمره فقهی ندارد فراگیری آن شرط اجتهاد و فقاهت نیست. در حالی که قائلین به عدم زوائد بحث از مباحث بی ثمر را هم شرط اجتهاد می دانند.
بنابر این بر خلاف صحبت استاد الهی، هیچ اشتباه روشی وجود نداره. دعوا دقیقا سر شرطیت یا عدم شرطیت این مباحث زائد و بی ثمر در اجتهاد است.
خوب اشکال دقیقا همین است که الان برای مجتهد شدن و رسیدن به فتوا، طلاب مجبور می کنند مباحث زائد و ناکارآمد اصول را بخوانند. کدام استاد خارج فقه می گوید بحثی که می کنم برای اجتهاد لازم نیست. اگر چنین گفته شود مطمئنا بسیاری از طلاب در درس خارجی که برای سطح افتا لازم نیست شرکت نمی کنند.
فقهای بزرگوار لطف کنند بگویند این همه مباحث زائدی که در خارج اصول بحث می شود به درد فتوا نمی خورد تا طلاب تکلیف خود را بدانند.
مسئولین سایت لطفا نظرات را منتشر کنید. اگر قصد انتشار ندارید قسمت دیدگاه ها رابردارید و وقت مارا بیهوده تلف نکنید.