قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / شیعه و مقام خلافت کبری و امامت عظمی
سرنخ‌­هایی جدید برای شناخت شخصیت پیچیدۀ ابو­المفضل شیبانی/ محمد عافی خراسانی

شیعه و مقام خلافت کبری و امامت عظمی

اختصاصی شبکه اجتهاد: گرچه بسیاری از وقایع زندگی امامان ما با نگرشی ماورائی شگفت آور و معجزه الهی در زمین بشمار می آید ولی خودشان انسان مافوق و برتراند نه ما فوق انسان و دور از دسترس و خود فرموده اند : شیعتنا با عماله و افعاله شیعیان ما کسانی هستند که با کردار و رفتار خود از ما پیروی نمایند. بنابراین باید در عمل از سیره مستمره و روشن ایشان پیروی نمود و تنها شیعه نامیدن خود کافی نیست و بزرگانی چون امام راحل و استاد شهید مطهری و استاد سید جعفر شهیدی و آیت ا… جعفر سبحانی و بیش از همه دکتر علی شریعتی الگو نمایی امامان بویژه سرور شهیدان حسین بن علی را از دیدگاه جامعه شناسی و تاریخی بررسی و برجسته اند.[۱] و اصرار می ورزند که شیعیان نباید به گریه بر سید الشهدا بسنده کنند بلکه باید از روش امام (ع) در مبارزه با طاغوت و منکرات پیروی نمایند و چه خوب سروده شاعر معاصر ابوالفضل فیروزی :

شیعه یعنی دست بیعت با علی گر وفاداری به عهدت یا علی
شیعه یعنی خط سرخ مرتضی از غدیر عشق تا شهر خدا
شیعه یعنی وارث خون حسین پانزده خرداد سردار خمین
شیعه یعنی عاشق صادق شدن این دو روز عمر را عاشق شدن
شیعه یعنی حجرتی پر ماجرا از طلب تا بیکران بحر فنا
شیعه یعنی در تلاشی مستدام تا ملاقات خدای ذوالکرام
شیعه یعنی عشق یعنی بندگی شور و غوغا در تمام زندگی
…شیعه یعنی باش در لیل و نهار راهب محراب و شیر کارزار
شیعه یعنی انتظار انتقام یالثارات الحسین صبح و شام
شیعه یعنی انتظاری پر امید چون بمیری اجر تو اجر شهید
شیعه یعنی شورش و خون و قیام نان و شمشیر و نماز و السلام
شیعه سقای شهید مه لقاست تشنگی تا خوردن آب بقاست
شیعه هر روزش چو عاشوراستی کربلایش هر کجا برپاستی[۲]

بنابراین، با این نگرش ائمه معصومین (ع) از آسمان به زمین نیامده اند بلکه همانند پیامبر (ص) از جنس بشرند و خواب و بیداری و سلامت و بیماری و تغذیه و زندگی عادی دارند و زندگی و مرگ آنان فوق العاده و ماورای طبیعی نیست و همانند دیگران از زمین به آسمان سیر و عروج دارند و در زندگی روزمره خود نیز مجاز و موظف به کاربرد علم و روش معمولی در امور جاری هستند که این باور با اندیشه کلامی شیعی اختیار سازگار است نه پندار جبر گرائی اشعریان !

در نتیجه اعتقاد به عصمت امام و عظمت مقام معنوی و شخصیت والای روحی او با الگو قرار گرفتن امام در رفتار افراد عادی از منظر علم و دین منافاتی ندارد و فهم معصوم بودن اینان با توجه به اینکه دستیابی ایشان به ملک عصمت از طرق عادی و تلاش و اجتهاد شخصی بود برای ما در پرتو توجیه و تجلیل اعمال آنان از جنبه بشری میسرتر می گردد تا مافوق انسان تلقی کردن ایشان.

هرچند که مقایسه کامل افراد عادی با این انسانهای کامل قیاس مع الفارق بوده و هرگز نتوان به اوج قله کمال این بزرگان دست یافت چنانکه امام علی (ع) می فرماید : لا یقاس بال محمد من هذه الامه احد و لا یسوی بهم[۳]. با خاندان پیامبر هیچکس از این امت قابل مقایسه نیست و هیچکس با آنان برابری نخواهد کرد و این پندار نیز بی دلیل است که هر شخصی بتواند در سایه تلاش فردی هم تراز بزرگانی چون علی و فاطمه (ع) گردد و تکیه بر جایگاه این شخصیتهای آسمانی زند.

مقام خلافت کبری و امامت عظمی اختصاص به این بزرگان دارد ولی همواره کردار ایشان برای هر شخص قابل پیروی خواهد بود که با اصل قرار دادن روش طبیعی عادی در زندگی امامان الگو بود نشان منطقی خواهد بود.

برای ما شیعیان اعتقاد به عصمت و اسوه و حجت بودن اعمال امامان دوازده گانه همانند گفتار و تقریر آنان افتخار و سرمایه بزرگی است چرا که اهل سنت یک دوره ۲۳ ساله عصمت و نبوت را بیش ندارند ولی ما شیعیان تا سال ۲۶۰ هجری و یک دوره ۲۷۳ ساله حضور معصوم را داریم که در عین دگرگونی اوضاع و احوال و شرائط زمان و مکان امامان (ع) ما عمل و عکس العملهای گوناگونی در برخورد با مسائل جاری از خود نشان داده اند که از رفتار موقت یا مستمر (سنت) آنان روش درست زندگی را در شرایط مختلف می توانیم استنباط نمائیم و از آنان سرمشق عملی گیریم. ما نباید فراموش کنیم که در زندگی و خط مشی ائمه انظلام (تن به ستم دادن) و اعانت به ظلم و تن دادن به ذلت و تقویت کفر و تضعیف نظام اسلامی و دامن زدن به تفرقه در هیچ زمان و شرائط اجتماعی و فرهنگی وجود نداشته تا بهانه ای برای فرصت طلبان دنیا پرست باقی بماند.

باید بدانیم هدف مشترک همه معصومین (ع) در مبارزه با حاکمان جور زمان خویش مقام پرستی نبوده بلکه تقویت اسلام ، حفظ شعائر دینی ، احیای ارزشهای اسلامی و اقامه قسط و عدل در جامعه بشری بود.

ولی تفاوت شیوه رفتار را باید در همگامی با مقتضیات زمان و مکان جستجو نمود. به سخن دیگر امام (ع) نیز مانند دیگران مکلف به احکام شرعی و یک وظیفه ثابت به عنوان هدایت مردم و حراست از دین بود اما یک عامل متغیر در تعیین خط مشی اجتماعی امامان نقش داشت که همان آمادگی و آگاهی مردم و مصالح و مسلمین بود.

از این رو، گاهی به تقیه و سکوت و مصالحه و گاهی به تبلیغ علنی و جهاد مسلحانه و قیام براندازانه روی می آورند. و روش همه امامان در مقام امامت همواره مبتنی بر یک اصل کلی بود و آن اینکه ایشان در عین اینکه خود را مستحق خلافت پیامبر (ص) و امامت انتصابی الهی می دانستند هیچگاه تنها به خاطر مقام و دستیابی به حق مسلم خود بپا نخاستند و از همان اصلی که امام نخستین امیر مومنان بهنگام خلافت عثمان فرمود پیروی کردند که : و الله لا سلمن ما سلمت امور المسلمین. به خدا سوگند تا امور مسلمانان به سلامت باشد من آرام و تسلیم قضایا و اوضاع سیاسی هستم[۴] و به هنگام خلافت ظارهی و بیعت مردم نیز در خطبه شقشقیه فرمود : لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر. اگر حجت بر من تمام نمی شد و مردم آمادگی نشان نمی دادند من از نظر شخصی علاقه به حکومت آنهم در این شرایط ناسازگار نداشتم. ولی چون این مسئولیت از سوی خدا و پیامبر (ص) و مردم به عهده من گذاشته شد، پذیرفتم.

همانگونه که استاد و شهید مطهری فرمودند : اصلا امام که امام است الگو است. پیشوا است ما از عمل امام می توانیم بفهمیم که وظائف را چگونه باید تشخیص داد و چگونه باید عمل کرد.[۵]

البته در مقام تاسی به امامانمان باید به شرائط زمان و مکان زندگی ایشان توجه کامل نمود و به تعبیر استاد جلال الدین همائی :

عقل کامل را قرین کن با خرد تا که باز آید خرد زان خوی بد
هر کسی بی همرهی در راه شد او ز غولان گمره و در چاه شد[۶]

مقام معظم رهبری در لزوم گزینش الگوی برتر می نویسند : تشبه به بزرگان و انتصاب به اولیاء کار زیرکان عالم است. هر کس الگوئی می خواهد دنبال نموه و اسوه می گردد همه در جستن الگو راه صواب نمی روند. بعضی افراد در عالم هستند که اگر از آنها بپرسید کدام چهره ذهن شما را به خود متوجه می کند می بینید که سراغ انسانهای حقیر و کوچک و پستی می روند که عمرشان به عبودیت هوای نفس گذشته است. تنها هنرشان چیزی است که جز غافلان را خوش نمی آید… بعضی سراغ سیاستمدارها و شخصیتهای تاریخی و امثال آن می روند و آنان را الگو قرار می دهند. زیرکترین انسانهای کسانی هستند که اولیاء الله را الگو قرار می دهند. چون بزرگترین خصوصیت اولیاء الله این است که تا آن حد شجاع و قوی و مقتدرند که می توانند امیر نفس خود باشند ذیل نفس خود نشوند… زیرکترین انسانها کسانی هستند که این بزرگان این انسانهای شجاع و مقتدر را الگو قرار می دهند و از این طریق برای خودشان در باطن و معنا کسب اقتدار و عظمت می کنند. باز در میان این بزرگان هم شاخصهائی است که بلاشک حضرت ابی عبدالله (ع) نمونه عینی اسلام ناب محمدی و شاگرد ممتاز مکتب علوی و فاطمی ، یکی از بزرگترین این شاخصهاست.

به حق باید گفت نه فقط ما انسانهای خاکی و حقیر و ناقابل بلکه همه عواملم وجود ، ارواح اولیاء و بزرگان و فرشتگان مقرب و در تمام این عوالم تو در توی وجود که برای ما روشن و آشنا هم نیست نور مبارک حسین بن علی (ع) مثل خورشید می درخشد اگر انسان خود را در پرتو این نور خورشید قرار بدهد این کار خیلی برجسته ای است.[۷]

همانگونه که جد بزرگوارش فرمود : «والذی بعثنی باحلق نبیا ان الحسین بن علی (ع) فی السماء اکبر منه فی الارض و انه لمکتوب علی یمین عرش الله مصباح هدی و سفینه نجاه و امام خیر و هو عز و فخر و علم و ذخر.»[۸] سوگند به آنکس که مرا به پیامبری برانگیخت همانا حسین در آسمان بزرگتر از زمین است و بر سمت راست عرش الهی نوشته شده که او چراغ هدایت و کشتی نجات امت و پیشوای خیر و عزت و مباهات و دانش و گنجینه الهی است.

چرا که حضرت در شرائطی امام امت بود که اسلام بکلی در معرض خطر نابودی قرار گرفته بود و او همانند آفتاب نیمروز در نیمروز عاشورا فرصت درخشیدن یافت و ابرهای ستم را سوزاند و امام و پسر امام و برادر امام پدر امامان نه گانه بودن خود را که نهمین آنان قائم آل محمد (عج) است به خوبی به جهانیان نشان داد و این حدیث نبوی را که پیامبر (ص) به نقل شیعه و سنی درباره او فرموده بود جدا به اثبات رسانید که : «ان ابنی هذا امام ، ابن امام ، اخو امام ، ابو ائمه تسعه تاسعهم قالمهم»[۹] و پدرش علی نیز خطاب به حضرت سید الشهداء فرموده بود : «یا ابا عبدالله اسوه انت قدما»[۱۰] تو از پیش سرمشق و الگو بودی!

به همین جهت بود که برخی از نویسندگان معاصر در عنوان کتابهای خود پیرامون نهضت حسینی از واژه اسوه بهره جسته اند که «الامام الحسین اسوه و قدوه» تالیف محمد تقی مدرسی و «اسوه های عاشورا» به قلم محمد علی قطب ترجمه محمود افتخار زاده نمونه ای از آنهاست.

[۱] جهت اطلاع بیشتر نگاه کنید به کتابهای «حسین وارث آدم» ، «شهادت» ، «پس از شهادت» ، «یاد و یاد آوران شریعتی ، حماسه سیاسی شهید مطهری ج ۳ قیام عاشورا استاد جعفر شهیدی و…

[۲] موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا دفتر ۳ ص ۲۰۲-۲۰۱

[۳] الصالح صبحی ، نهج البلاغه ، خطبه ۲ ص ۴۷ ناظم زاده قمی ، سید اصغر ، جلوه های حکمت ص ۷۱

[۴] مطهری مرتضی حماسه حسینی ج ۳ ص ۲۲۰

[۵] همان ج ۲ – ۲۷۶

[۶] همائی جلال الدین مولوی نامه ج ۱ ص ۲۹۵

[۷] خامنه ای سید علی ، امانتداران عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری ص ۱۸-۱۷۱

[۸] علامه مجلسی محمد باقر ، بحار الانوار ج ۹۴ ص ۱۸۴

[۹] ابن میثم بحرانی ، غایه المرام ص ۲۹۰ و تذکره الخواص ابن جوزی ص ۲۴۵

[۱۰] ابن قولویه کامل الزیارات باب ۲۳ ص ۷۲ شماره ۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics