تفاوت رویکرد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را نه در تفاوت حکم شرعی از جانب آنها، بلکه تفاوت موضوع، اقتضای شرایط و زمانه و اقتضای جنگ و صلح بهمثابه امری عقلایی و استراتژیک باید معنا کرد.
اختصاصی شبکه اجتهاد: از مهمترین حوادث زندگی امام حسن(ع) صلح او با معاویه است که نفاقها و خیانتهای سپاه امام علیهالسلام موجب این امر شد. این مسئله به کرات در منابع تاریخی اسلام مورد تحلیل قرار گرفته است. با این وجود، هراز گاهی مباحثی در رابطه با چرایی تفاوت رفتار امام حسن با امام حسین (علیهماالسلام) در مجامع علمی پیش میگیرد. به همین بهانه، با حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید سجاد ایزدهی، رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفتگو کردیم. به اعتقاد وی، رفتار متفاوت این دو امام به جهت تفاوت شرایطشان بود نه چیزی دیگر. او همچنین معتقد است صلح امام حسن (ع) به معنای جواز مذاکره با دشمن نیست. مشروح این گفتگو به قرار زیر است:
اجتهاد: تفاوت شرایط پیش روی امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) که منجر به صلح یکی و جنگ دیگری شد چه بود؟
ایزدهی: طبیعتاً رفتارهای ائمه و رفتارهایی که به دین مربوط است از جهاتی به موضوع شناسی مشخص بستگی دارد و تا موضوع احراز نشود، طبیعتاً حکم هم مشخص نخواهد شد. نکته بعد این است که زمان، مکان و شرایط، موضوعات را تغییر میدهند. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) ممکن است موضوعی در یکزمان حکم خاصی داشته و در زمان دیگر حکم خاص دیگری داشته باشد. نکته دیگر این است که مقولات جنگ و صلح، مقولات ثابتی نیستند که حکم به یکسانی آن در همه شرایط داده شود. در منطق مواجهه با دشمن اقتضا میکند که در یکزمان، حمله و در زمانی دیگر، عقبنشینی نمود. ملاک در جنگ به مثابه یک منطق عقلایی و حربه خردورز تابع قدرت دشمن، نیروی خودی، امکان پیروزی، حفاظت از جان نیروها و… است و درنهایت حکم به حمله یا عقبنشینی یا صلح داده میشود.
حال اینکه گفته شود موضوع زمان امام حسن(ع) با موضوع زمان امام حسین(ع) متفاوت بود تا اینکه حکمشان متفاوت شد یا اینکه در موضوع واحد، حکم متفاوتی ارائه شد، دو رویکرد به یک مسأله است. میتوان اذعان نمود که طبیعتاً ازاینجهت که اهلبیت باهم تفاوتی ندارند و کلهم نور واحد هستند، طبیعتاً آنها در شرایط واحد حکم متفاوتی ارائه نخواهند کرد. شواهد تاریخی هم نشان میدهد که شرایط زمان امام حسن(ع) کاملاً متفاوت بود. در زمان ایشان ازیکطرف دعوا با معاویه مطرح بود. در طرف مقابل هم سپاه روم در مرزهای کشورهای اسلامی قرار داشت و تضعیف دولت اسلامی موجب میشد که سپاه روم به کشور اسلام حمله کند و اصل شجره اسلام به خطر افتد. لذا از جهتی موجب شد امام حسن(ع) مثل زمان حضرت علی(ع) که با خلفا کنار آمد و به مقابله با آنها برنخاست، مقابله امام حسن(ع) نیز سبب میشد اصل شجره اسلام به خطر افتد. طبیعتاً صلح امام حسن(ع) مقدمه برای حفظ اصل نظام اسلامی و جامعه اسلامی از خطر کفار بود. لذا نکته اول مسئله بحث هجوم خارجی بود که اگر صلح امام حسن(ع) به جنگ منتهی میشد، این خطر وجود داشت که اصل کشور اسلامی توسط کشور خارجی از بین برود.
اما به لحاظ تاریخی میتوان اذعان نمود که در زمان امام حسن(ع) مردم با ایشان همراهی نکردند. امام وقتی جنگ با معاویه را در پیش رو داشت که مردم کوفه سه جنگ پیدرپی را همراه حضرت علی(ع) گذرانده بودند. لذا مردم خسته بودند؛ حتی وقتی حضرت علی(ع) مردم را به مقابله با معاویه فرامیخواند تعداد بسیار اندکی قبول میکردند. نتیجه اینکه عملاً امکان جنگ و پیروزی در زمان امام حسن میسر نبود. لذا حکم اقتضا میکرد امام حسن هم بر اساس منطق عقلانی و هم منطق حفظ نظام و حفظ شیعیان و حفظ بقای دین صلح کند.
اما شرایط امام حسین(ع) اینگونه نبود. بلکه مردم کوفه برای ایشان ۳۰ هزار نامه فرستادند. وقتی بود که صلحنامه و معاویه از بین رفته بود و قرار هم نبود که بعد از معاویه کسی بیاید. این خلاف مقتضای صلحنامه امام حسن بود. لذا امام حسین(ع) در زمان امام حسن(ع) نیز پایبند به آن صلحنامه بود؛ اما وقتی معاویه از دنیا رفت مقتضای صلحنامه هم از بین رفت. از طرف دیگر یزید بر اساس مقتضای همان صلحنامه نامشروع بود. از طرف دیگر هم مردم هم نامه نوشتند و حجت را بر امام حسین(ع) تمام کردند و براین اساس دیگر امام حسین بنایی بر صلح و سکوت نداشت. لذا تفاوت رویکرد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نه در تفاوت حکم شرعی از جانب آنها، بلکه تفاوت موضوع، اقتضای شرایط و زمانه و اقتضای جنگ و صلح به مثابه امری عقلایی و استراتژیک باید معنا کرد. جنگ و صلح برای امر دیگری است. اگر جنگ است، برای فتح و پیروزی و اگر صلح است، برای حفظ جان و بقا است. لذا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تابع اقتضای زمان خودشان رفتار نمودند.
اجتهاد: در برخی کتب مانند امالی، از مذاکره امام حسین با عمر سعد برای صلح و عدم پذیرش مفاد آن توسط یزید به جهت تمایل وی به جنگ سخن گفته شده است. آیا براین اساس میتوان گفت تفاوتی میان روش این دو امام وجود نداشته بلکه تفاوت در طرف مقابل آنها بوده؛ زیرا معاویه صلح را پذیرفت ولی یزید آن را نپذیرفت؟
ایزدهی: از اساس تقاضای صلح از جانب یزید مطرح نبود؛ یعنی برخلاف معاویه که بحث صلح را مطرح کرد و جنگ با امام حسن(ع) را به صلاح نمیدانست، یزید صلح را مطرح نکرد. فقط آنها بیعت گرفتن از امام حسین(ع) را مطرح میکنند و امام حسین نیز بیعت نکرد. چون چنین فرض میشد که اگر کسی مثل امام حسین با یزید بیعت نکند اساس حاکمیت یزید منعقد نخواهد شد. لذا بحث سر این نیست که زمان امام حسین(ع) صلح مطرح شد و امام قبول نکرد؛ چون صلح، وقتی رخ میدهد که جنگی شکل گرفته باشد. منطق صلح پس از فرایند جنگ است، در حالی که اصلاً امام حسین(ع) جنگی را شروع نکرده است. صلح وقتی است که جنگ جدی اتفاق افتد و برای هردو طرف اقتضا کند که جنگ را رها کرده و صلح کنند. لذا اصل ادعای صلح از جانب یزید رویکرد تاریخی ندارد که بحث کنیم تفاوت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در این راستا چه بوده است.
اجتهاد: آیا صلح امام حسن را میتوان بهعنوان الگویی برای مذاکره با دشمنان در نظر گرفت؟
ایزدهی: در زیارت جامعه کبیره آمده است که «اشهد ان ارواحکم و نورکم و طینتکم واحده طابت و طهرت بعضکم من بعض» یعنی همه اهلبیت نور واحد هستند و رفتارشان حجت است؛ اما این بدین معنا نیست که رفتار امام حسن(ع) در صلح برای همه زمانها قابل انطباق باشد. اگر زمان امام حسن و امام حسین را مقایسه کنیم، میبینیم که امام حسن شش ماه اول حاکمیت خود را جنگیدند و مردم همراهی نکردند و سپس ده سال صلح کردند؛ اما امام حسین ده سال اول امامتشان صلح میکنند و شش ماه آخر میجنگند؛ یعنی ازاینجهت رفتار امام حسن و حسین در صلح شبیه به هم است. فقط با این تفاوت که امام حسن ابتدا جنگید و بعد صلح کرد، ولی امام حسین ده سال اول را صلح کرد و بعد جنگید. تفاوت در این بود که در زمان امام حسن معاویه حکومت میکرد. او ظواهر را رعایت میکرد؛ اما یزید اصل ظواهر را هم منکر بود و خمر مینوشید. لذا طبیعتاً رفتار امام حسن حجت است اما تابع شرایط خود میباشد؛ یعنی اینگونه نیست که بگوییم آن روز چون امام حسن صلح کرد، ما هم امروز باید با دشمنان صلح کنیم. مهم این است که رفتار اهلبیت را بر اساس اقتضای شرایط و زمانه خودشان تطبیق کنیم. ممکن است زمانه امروز منطبق بر قیام امام حسین باشد و شرایط، شرایط جنگی باشد و ممکن است منطبق بر زمان امام حسن باشد و شرایط، شرایط صلح باشد. به تعبیر مقام معظم رهبری ائمه ما یک انسان ۲۵۰ ساله هستند که در برخی از اوقات زندگی خود جنگ کردهاند و در برخی اوقات علم را توسعه دادهاند. هرکدام از ائمه در شرایط مختلف رفتار مختلفی داشتهاند. لذا نمیتوان گفت صلح امام حسن الگو برای امروز است. صلح وی مناسب برای شرایط زمان خودش است. لذا نمیتوان از یک امام رفتار الگویی خاص را برای همه شرایط تسری داد، بلکه رفتاری اجتماعی است که تابع شرایط و اقتضائات خاص خود میباشد.