استاد شیخ محمد سند گفت: رکن اعتبار حدیث در نزد شیخ مفید به لحاظ مضمون است نه طرق روایات. صحت در کلام نجاشی، شیخ و ابن غضائری مضمونی است؛ بنابراین صحت از نگاه متقدمان، صحت مضمونی است و نه صحت طریقی. صحت مضمونی، به این معناست که یک گزارهی روایی به قوانین اساسی اسلام (محکمات قرآن و سنت) عرضه شود و اگر مطابق بود، صحیح است.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن با محوریت «سنت شناسی مقارن» با حضور اساتید: شیخ محمد سند، سید کاظم طباطبایی، علی نصیری و سید علی دلبری به همت مرکز آخوند خراسانی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی و دیگر مراکز در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در حال برگزاری است.
استاد شیخ محمد سند، پس از سالها حضور در قم و استفاده از محضر علمای این دیار چون حضرات آیات شیخ مرتضی حائری، میرزا هاشم آملی، گلپایگانی و آیتالله وحید خراسانی؛ و نیز تدریس و تدرّس، بیش از ۱۰ سالی است که به حوزه علمیه نجف اشرف کوچ کرده است.
این اساتید برجسته درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه نجف که روش جدیدی در بررسی صحت روایات به دست آورده که بر اساس آن بسیاری از متنهای حدیثی را معتبر مینماید. استاد شیخ محمد سند بحرانی در اولین نشست مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن به بررسی موضوع «عرضه روایات بر سنت» پرداخت که بخشهایی از سخنان این استاد صاحب سبک را میخوانید.
* عرضه روایات بر سنت قطعی و بین است. این عرضه و مقابله مبتنی بر دو متد است، صحت مضمونی است و صحت طریقی.
* صحت مضمونی، به این معناست که یک گزارهی روایی به قوانین اساسی اسلام (محکمات قرآن و سنت) عرضه شود و اگر مطابق بود، صحیح است.
* شیخ مفید، شیخ مرتضی، ابنبراج، ابن حمزه، ابن زهره و ابنادریس و حتی محقق حلی و خود شیخ طوسی هم اعتبار حدیث مضمونی را قبول دارند. شیخ طوسی در تهذیب و استبصار و شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه مرادشان از صحت همین صحت مضمون است. هیچگاه صحت در نزد آنان وصف طریق نبوده است. رکن اعتبار حدیث در نزد این فقها به لحاظ مضمون است نه طرق روایات.
* در میان رجالیان نجاشی، شیخ و ابن غضائری نیز صحت را به وصف مضمون میدانند. البته صحت طریق و بررسی روات حدیث بیتاثیر و بی فایده نیست، اما در عین حال عمده محور و رکن الارکان اعتبار حدیث نزد قدما از نگاه متقدمان، صحت مضمونی است و نه صحت طریقی.
* صحت مضمون در رتبه اول و صحت کتاب در رتبه دوم، و صحت طریق رتبه سوم است. حدیث صحیح، یعنی مضمون آن صحیح است. در مقابل، اخباریون گمان کرند صحت طریق است و به سراغ صدور آن رفتند. از ابن داود و سید ابن طاووس صحت صدوری و طریقی مطرح شد. مبنای سید ابن طاوس این است که صحت، دایر مدار طریق است نه مضمون، و ایشان صحت را روی طریق برده است. این تعویض و تحول وصف صحت از مضمون به طریق، فقط در نزد امامیه نیست بلکه در کتب عامه هم هست. همزمان با احمد بن طاوس این اتفاق در اهل سنت هم افتاده است. این پدیده علمی بسیار حساس و تاثیرگذار است.
* این روند دگرگونی صحت از مضمون به روات، از احمدبن طاوس شروع شده، گرچه علامه حلی هم در اکثر کتابهایش خیلی این روش را تکیه نکرده ولی کم و بیش همین روش را دارد. سپس شهید ثانی بیشتر تکیه کرده است، همچنین مقدس اردبیلی، تا رسید به آیتالله خویی که تکیه ایشان بر این روش از همه شدیدتر است. خیلی از شاگردان آقای خویی نیز بیشتر روی این مبنا پافشاری کردهاند.
* صحت مضمون، صحت اجتهادی و روش فقاهتی است، عرضه کردن روایات بر سنت ثابت، روش اجتهادی است. اما صحت طریق، صحت روایی است و گرایش روایی و اخباری دارد. البته گرایش روایی محترم است و جای اعتبار دارد، اما همانطور که در آیه نفر آمده است: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» یعنی غایت روایت “تفهم” است که کار فقیه است نه روات. علما و فقها می توانند بسنجند این حدیث معتبر است یا خیر؟ یا در خود آیه سوره نبا میفرماید: «إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا…» اشاره دارد به بررسی مضمون. یعنی روایت فاسق را کنار نگذارید، مضمونش را بنگرید که آیا دلالت بر صحت مضمون دارد یا خیر؟ این عین مضمون آیه نفر است. صحت مضمون، قانونی و قانونمند بودن مضمون را ثابت میکند. این آیات نشان میدهد محور در اعتبارسنجی، بررسی مضمونی است.
* صحت مضمون، با دستور دین برابری دارد. صحت کتاب نزد قدما مهمتر از صحت روات است. در دیدگاه متقدمان صحت روات فرع بر صحت کتاب است.
* اصولیان انسدادی اعتبار کل تراث حدیثی را از جهت اعتبار صدور مفروغعنه میدانند. ولی روششان برعکس اخباریهاست که مضمون را باید بسنجیم؛ باید از درون مضمون این روایتها، یک منظومه علم دینی استخراج کرد. انسدادیها روش اجتهاد را پی میگیرند و کل تراث حدیث را ملزم هستند، منتهی ظنون را دستهبندی میکنند، اما خود را ملزم میدانند که این منظومه را چینشی اجتهادی دهند.
* شیخ انصاری در آخر بحث خیارات پیرامون این مسئله، یکی از شرایط صحیح معاملات را عدم مخالفت با سنت و کتاب برمیشمارد.
* دستیابی به صدق با عرضه بر ثوابت کتاب و سنت حاصل میشود. صدق مضمون مطابق با قانون شریعت و اساسنامه دین است. صدق نظری، بودنش بشری نیست بلکه فهمیدنش بشری است. صدق مضمون، ازلی است. صدق مضمون، افقی باز و بینهایت است، سنجش مضمون هم دست علما و فقها است.
* صحت مضمونی ثبوتی و صحت طریقی اثباتی است. صحت مضمونی از قبیل نظام قطع و یقین است و صحت طریق از قبیل نظام ظن است.
* صدق روات، عملی است. حجیت وحی هیچ وقت وابسته به روات نیست. محکمات وحی وابسته به روایان نیست. تواتر ربطی به حال راویان ندارد.
* یکی از فرقهای صحت مضمون با صحت طریق این است که روش مضمون اجتهاد پرور است و روش طرق سطح نگر است.
* فایده علم رجال همانطور که نجاشی تذکر داده، بسیار ضروری است. علم رجال نقش به سزایی در هویت دین و هویت تراث دینی دارد، بار عقایدی دارد، بار تفسیری و بار روشمند کردن علوم دینی دارد. این بازدهی علم رجال بالاتر از این است که صرفا منحصر به رد و قبول روات باشد. بنابراین بحث سندی و طریقی و رجالی مهم است؛ اما نه بهاندازهی بحث مضمونی.
* بحث رجالی، فوائد فراوانی دارد؛ اما علامه حلی و سید ابن طاووس و محقق اردبیلی، آن را بیش از اندازه بها دادند. در میان متأخرین نیز محقق خویی پا را در ارزش دادن به رجال فراتر از همه نهادند.
* مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی و اکثر قدما حتی شیخ صدوق در بحث حجیت خبر واحد کلماتی دارند. شیخ انصاری کلمات این بزرگواران را نقل کرده که اگر بحث سندی صرف باشد، فایدهای ندارد. حجیت حدیث به متن روایت است. به تعبیر دیگر وقتی میخواهند ببینند فلان قانون، مطابق با قانون اساسی هست یا نه کاری به سخنگوی دولت ندارند. بلکه به متن قانون اساسی رجوع میشود. ریشه شرعی بودن و مشروعیت، اینها نیست. لذا طریق که مرحله اثبات است، منبع حجیت نیست.
* روش مشهور فقها، روش بررسی سندی نیست، بلکه این روشی است که توسط ابن طاووس ابداع شد و بعد از آن، کسانی همچون آیتالله خویی، آن را نشر دادند.
* سه روش داریم، «فقه مقاصد»، «مذاق فقه» و «اصول و قانون» که روش سوم هفت نام و تعبیر دیگری دارد؛ همه بهدنبال مضمون هستند؛ اما به نظر من روش «اصول و قانون» اصولمند و میزانمند است و معتقدم جهش علم فقه و اصول با روش «اصول و قانون» رخ میدهد و این روش قابل اعتنا است.