یک وقتی محضر رهبری رسیدیم، ایشان در بحث مدلهای متصور برای نظام اسلامی فرمودند: به این مدل موجود اکتفا نکنید، مدلهای بدیل کنار این را هم لحاظ کنید و بگویید؛ ما نمیگوییم این است و لاغیر، امکان دارد در مورد بعضی از کشورهای اسلامی ساختاری غیر از ساختار نظام اسلامی ایران راهگشا باشد؛ چه بسا خود این هم امکان دستکاری دارد، شما نظامهای بدیل را لحاظ کنید.
به گزارش خبرنگار شبکه اجتهاد، چندی پیش، «نشست حاکمیت دینی و عرفان اسلامی (نقش عرفان در حکومت اسلامی) با ارائه حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی گرجیان و با حضور ناقدان حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا بهروزی لک و حجت الاسلام والمسلمین بهرام دلیر نقدهای در سالن جلسات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام برگزار شد که متن این جلسه تقدیم خوانندگان میشود.
حجت الاسلام گرجیان: مباحثم را در دو قسمت ارائه میکنم، یک قسمت مقدمه است و بعد از ذکر مقدمات یاد شده آن نتیجهای که میشود در این راستا گرفت را عرض میکنم؛ من تنها آنچه را از آموزههای عرفانی و مباحثی که میشود حلقه پیوند بین رشتهای باشد را در اینجا مطرح کنم و نگاه کنم که آیا میشود از اینجا یک الگوی بایسته در عرصه حاکمیت دینی داشته باشیم یا خیر.
پایههای عرفانی علت محدثه انقلاب اسلامی است
نکته اول اینکه ابعاد اجتماعی عرفان بر خلاف آنچه در بیرون مطرح است بسیار قدرتمند و قوی است و علی التأسف آنچه را که در بیرون بعد از قاجار مطرح کردند، عرفان بسیار خموده و خمیده و غیرپویا ارائه شده است؛ در حالی که بطن عرفان در عرصه عمل و نظر اینگونه نبود و ادعا آن است که رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی اصلا آنچه را که علت محدثه انقلاب و نظام بوده پایههای عرفانی آن دانسته است.
نکته دوم اینکه عرفان دو بخش عمده دارد یکی توحید و دیگری موحد؛ اتفاقا بحث حاکمیت دینی حلقه واسط بحث توحید و موحد است و این دو را به همدیگر وصل میکند؛ از مباحث بسیار مهم که مثلا قیصری در مقدمه خود مطرح میکند بحث از اسماء و صفات الفصل الثانی فی الاسماء و صفات است.
ایشان در آنجا معتقدند که همه عوامل هستی ظهورات و تجلیات حقتعالی بر عرصه عالم خلقی هستند؛ یعنی اینها عوامل را دو قسم میکنند به عالم ربوبی و سوق خلقی؛ در سوق ربوبی حضرت احدیت و واحدیت و عین الثابته را مطرح میکنند و در سوق خلقی از عالم عقول به عالم مثال به عالم ملکوت گرفته تا عالم ملک و از آنجا تا عالم ماده و بعد انسان کامل را در عرصه ظهور و بروز که گرچه در عرصه نوری وجود نوریاش اقدم از همه وجودات دیگر است.
جهان هستی برگرفته از نظام اسمائی است
اسماء از یک منظر به اسماء الذات و اسماء الصفات و اسماء الافعال تقسیم میشوند و برخی اسماء لاینقطع حکمها و لاینتهی اثرها ازل الازال و ابد الآباد هستند و بعضی از اسماء هستند که نه اینها امکان دارد که حاکمیتشان منقطع الاول یا منقطع الآخر یا هم منقطع الاول و هم منقطع الآخر باشد.
نکته بعدی اینکه اسماء نسبت به یکدیگر دولت تشکیل میدهند، همانطور که بالا گفتیم بعضی اتم الحیطه هستند در عالم بالا قرار میگیرند و بقیه اسماء به شکل هرمی و یا به شکل مخروطی در عالم مادون قرار میگیرند، در نظام موجود خداوندی و اسمی که بالاترین رتبه وجودی به عبارتی اوسع وجودا و اوسع حیطه هست در عوامل بالا قرار میگیرد و بقیه اسماء در عالم مادونی هر کدام به اندازه سعه وجودیشون نقش آفرینی میکنند.
این دولت اسمائی در سبع ربوبی حقانی تشکیل شود نه در عالم خلقی، عالم خلقی نمود و بروز و ظهورش باید باشد و در آن عالم بالا البته براساس جامعیت اسمائی که عرض کردیم آن که اوسع وجودا و اتم جمعیت نسبت به اسماء و صفات است حاکم اول قرار میگیرد و اگر نبود اسم معدل در عالم بالا اسماء نسبت به همدیگر تخاصم داشتند.
اینگونه نیست که اسماء و صفاتی که شأنیت مقامات عالیه را نداشته باشند یک وقتی با لابی کردن بتوانند در جای بالا قرار بگیرند و بتوانند در جایگاهی که بایسته او نیست را اشغال کنند و لذا خداوند سبحان هیچگاه نیامده که بگوید رأیگیری کنید ببینید کدام را پیامبر و کدام را امام قرار دهیم و لذا ما میگوییم که هم نبوت و هم امامت انتصابی است.
براساس الگو و نظام اسمائی که حقتعالی براساس آن نظام بینظیر این جهان را آفرید؛ ادعا این است که بحث رسل و انبیا براساس همین الگو هست که جامعیت اسمائی و چون وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی(ص) اوفر الجمعیت نسبت به بقیه بود، دینش اصلا و ابدا یکی از ادلهای که میگوییم دین پیامبر تمام نشده و ادامه پیدا میکند چون او در روایت دارد که برادرم عیسی با یک چشم، برادرم موسی با یک چشم، من با هر دو چشم جهان را دیدم؛ یعنی نظام جامعیت اسمائی، من چون جامع جمیع اسماء هستم نه زمان میشناسم و نه مکان، دعوتش جهانی و همه زمانی است.
رییس اول کسی است که جامعیت اسمائی داشته باشد، این فردی که متصل به خداوند است در عالم هستی بخواهد حاکمیت کند؛ در واقع رقیق شده حاکمیت حقانی است، چراکه حاکمیت حق تعالی براساس نظام اسمائی است، این هم براساس نظام اسمائی باید باشد.
براین اساس ادعا این است که اجرای نظام ولایت فقیه امام راحل و رهاورد امام متکی بر اندیشه نظام اسمائی است که فقیه براساس اندیشه ایشان در کتاب شریف ولایت فقیه و همچنین منشوری که به جامعه مدرسین داشتند، اصلا و ابدا فقیه را مسلح به فقه حداقلی نمیداند.
فقه مطلوب و مورد نظر امام صادق علیه السلام، فقه جامع است
فقه حداقلی صرفا همین فقه متداول است؛ بلکه فقهی که وجود مقدس امام صادق علیه السلام فرمودند که فقه اکبر، اعتقادات، امور سیاسات، اجتماعیات، اقتصاد و به شکل جامع است.
در منشور امام فقیه کسی است که متضلع است و براساس جامعیت مذکور او را ولی میخوانند؛ اینکه در روایت دارد ابن ابی خدیجه و همچنین آن مرسله ابن ابی عمیر که «اما من کان من الفقها صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه»؛ یعنی جامعیت اسمائی داشته باشد، در آنجا این امور را که ذکر میکند نگفته است که فقط فقه حداقلی بداند، اصلا این نیست.
بدیهی است که فقیه این صفات را به نحو تام و تمام دارد، جامعیت ویژه پیدا میکند و از دل این دیدگاه ضرورت حاکمیت دینی هم برمیآید، عرفان ظرفیت این را دارد و میگوید حاکمیتی که جامعیت داشته باشد و انسان و حوائج انسان را، روابطش با خدا روابطش با انسان روابطش با جهان هستی و روابطش با طبیعت و همه را بداند.
قانون را نیز هرکسی نمیتواند ارائه کند، قانون را باید خدا بیاورد، انسانها نسبت به همدیگر بصیر نیستند، بلکه ان الله بصیر للعباد؛ حتما باید معجزه شود از جانب خدا باشد، ابن سینا میگوید اگر فردی بخواهد بیاید در عرصه حاکمیتی باشد باید قانون بیاورد و مردم هم باید معرفت به این قانون داشته باشند و این معرفت حافظ میخواهد و عقد عملی یعنی عبادات را به عنوان حافظ این معرفت میگذارد و میگوید تکرار عبادات برای این است که عبادت برای اصلاح ساختار اجتماعی است.
دولت اسمائی نظام بایسته جهان هستی است
جایگاه اندیشه دولت اسمائی در عرفان نظری در سبع ربوبی چقدر ارزشمند است، اینها نسبت به همدیگر دولت دارند و این دولت اسمائی نظام بایسته تمام هستی است، از مجردات گرفته در سبع ربوبی و خلقی تا عالم مادونی از آنجا که عالم مادونی طبق نظام تطابق عوالم یک بحثی در نظام فلسفی داریم تطابق عوالم یا به عبارتی نظام امکان اشرف و اخص که از بالا به پایین آن صورتی در زیر دارد، آنچه در بالا است میآید تا عالم مادون.
ممکن است به من اشکال شود که این نظام بایسته آرمانی است کجا میشود؟ اگر نتوانستم من نباید بروم دنبال نظام لیبرال دموکراسی یا هرچیز دیگر؛ باید اندیشمندان بنشینند حتی المقدور مدل بایستهای که حتی المقدور به نظام آفرینش بسازد را اجرا کنند.
بنابراین طرح مدلی متناسب مدل اسمائی و ایجاد زمینه برای تحقق آن مدل عالی برای این عالم در حد وسع فکری و گنجایش دنیا میتواند مدل نوآمد و شایسته و بایستهای جهت حاکمیت دینی باشد تا صرفا در حکومت دینی از مدلهای غیر دینی پیروی نشود، در آن صورت میشود گفت که نظام ولی فقیه و لوازم و جوانب آن تفسیری از آن نظام شایسته است که تکمیل آن در مرحله تئوری و اجرا به نحو بایسته میتواند بسیاری از نواقص موجود جامعه را کم کند.
بر این اساس آراء مردم صرفا جهت مقبولیت و اقبال عمومی است، اقبال عمومی و نظام حاکم بر پایه جامعیت اسمائی به نحو الاعلی فالاعلی تحقق پیدا خواهد کرد.
در صورت تحقق آن در مرحله اثبات مطابق با مقام ثبوت به حد طاقه البشریه است؛ فهم جامع از امام امت، خمینی کبیر که ولایت و حاکمیت ولی فقیه را به اندازه ولایت انبیا میدانست که اگر برخی اعتراض میکنند به خاطر فهم ناصحیح است.
فقه حداقلی ظرفیت ارائه نظام بایسته را ندارد
فرض کنید این الگوی رقیق شده از آن الگوی حقیقی است و طرح ولایت فقیه آنچنان که الآن است سخت جلوه نخواهد کرد، اگر این نظام اسمائی اجرا شود، اما اگر در موضوع ولایت فقیه به فقه حداقلی اکتفا شود و سیاست و اخلاق را از آن جدا کردیم و تکیدهاش کردیم، اصلا نظام بایستهای از درون آن در نخواهد آمد و صرفا محصور به امور حسبیه خواهد شد، همچنین در نگاه کلامی نیز نگاه حدوسطی نسبت به این قضیه خواهیم داشت.
به هر حال اجرای حاکمیت دینی براساس نظام اسمائی میتواند بسیاری از خلأهایی که در حال حاضر موجود است، برطرف کند وگرنه حرکتی که ما داریم متأسفانه دوری است که برونرفتی از آن نخواهیم داشت، مگر اینکه این مدل را به مدل دیگری تبدیل کنیم.
ناقد اول: حجت الاسلام بهروزی لک: نکته اول اینکه عنوان مشیر به مسأله چیزی است که در هر مسأله علمی تقاضا کنیم، مسأله ما چیست که از عنوان بتوانیم آن را استخراج کنیم؟
بحث عرفان و حکومت اسلامی چیزی بود که در برخی از این فرمایشات وجود داشت، اما کدام زاویه و تأثیر را مدنظر داشتید؟ گفتید بر تجلی اسماء الهی تمرکز کردید، اما شایسته بود که عنوان رساله و بحث هم متناسب و دقیقتر بود و مسأله به خوبی تبیین میشد.
عرفان و حکومت از زوایای مختلفی میتواند مرتبط شود که مثلا به عنوان مثال مصور چهارم عارف که در اسماء اربعه هم ملاصدرا استعاره گرفته میتواند مطرح شود، تجلی اسماء الهی هم میتواند مطرح شود؛ منتهی مدعای ما چیست؛ به هر حال اینکه اجرای نظام ولایت فقیه رهاورد این مکتب است که تالی تلو نظام جامع معصوم است؛ اما مدعا مشخص نشده است.
تجلی اسماء الهیه را در ساخت سیاسی توضیح دادید؛ اما ساخت سیاسی متشکل است از حاکمان و پیروان، فرمانداران و فرمانبرداران، به هر حال اگر این ولایت تامه الهیه در جامعه معصوم و همچنین تالی تلو آن تجلی پیدا کند در قسم فرمانبرداران باید چگونه تجلی کند که یک هماهنگی بین آن ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی به معنای قسم فرمانداران و فرمانبرداران داشته باشیم.
اگر ما تجلی اسماء الهیه را در ساخت سیاسی داریم، در ساخت فرمانبرداران باید چگونه باشد؟ جامعه چگونه شکل گرفته که ما پیرو آن باید یک حاکمی را با این تجلی صفات الهی داشته باشیم، در قرآن گاهی وقتها امام مبین به کتاب تعبیر شده و خیلی از روایتهای ما تعبیر به امام ناطق شده است، تجلی صفت الهی در خلقت آدمی چگونه تجلی پیدا کرده چرا اینها در جامعه زندگی میکنند؟ آیا به خاطر طبعشان است که این نیاز ادنایشان است یا به خاطر رشد و هدایتشان است، اگر این اسماء الهی را توأمان در این نظریه و در ساخت فرمانداران یعنی حاکمان و مردمان هم اجرا کنیم، خیلی جامعتر و دقیقتر خواهد بود.
من خودم یک ایدهای به ذهنم رسیده بود و آن ماهیت استرشادی حیات اجتماعی در حکمت متعالیه است؛ حالا با این اسماء عرفانی الهی هم که نگاه کنیم شاید خیلی زیباتر باشد، یعنی ماهیت زندگی اجتماعی طوری بوده که انسانها گرایش به هادی داشته باشند، تا بتوانند جمع شوند؛ یعنی اجتماع دو تا ویژگی دارد که حداقل از دو نفر تشکیل میشود؛ در کلام شیعه هم این را داریم که اگر دو نفر بیشتر در جامعه وجود نداشته باشد یکی حتما امام است و دیگری پیرو و بعد اگر یک انسان غیرکاملی در جامعه وجود داشته باشد، حتما برای او خداوند یک هادی میفرستد، لذا براساس این مبنا اولین انسان نیز هادی و پیامبر بود.
بحث ارتباط عرفان و سیاست بسیار ارزشمند است و آن شیرینی و زیبایی زندگی عارفانه را در سیاست داشته باشیم دیگر از این عالم ملک و غرق شدن نجات پیدا خواهیم کرد و در عالم ملکوت سیر خواهیم کرد که امام باقر(ع) نیز فرمودند اگر این را بشنوند، یقینا مردم این زیباییها را ببینند بیشتر جذب آن حکومت صالحه و تالی تلو آن خواهند شد.
پاسخ حجت الاسلام گرجیان: ارتباط نظام تکوین و تشریع که اینها را یک وجود واحد میدانیم که در یک جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر از مولی الموحدین فرمودند «کان خلقه القرآن» اگر پیامبر را به شکل کتاب قرار دهیم، قرآن و انسان را به شکل کتاب تدوین، کتاب تدوین میشود پیامبر و اگر این را تفصیلش دهند میشود جهان هستی؛ کل جهان هستی و نه تنها عالم ماده.
فرمودند مسأله چیست؟ مسأله من پایههای حاکمیت دینی بایسته از منظر عرفان است، دو رکن حکومت مردم و حاکم، دو بعد از ابعاد است و این که جامعه بایسته باید تحت تعلیم و تزکیه قرار بگیرد و امام و کتاب چیزی جز یک شیء واحد متجلی نیستند؛ لذا در جنگ صفین حضرت امیر فرمودند که قرآن ناطق من هستم.
ناقد دوم؛ حجت الاسلام دلیری نقدهای: بحث منابع اشارات شواهد ربوبیه الهیات شفا، اسفار اشاره شد، خوب بود به منابع عرفانی بیشتر تأکید شود، به محیالدین عربی گفتند ارسطو در رابطه با سیاست کتابی نوشته شما در سیاست کتابی با رویکرد عرفانی بنویسید، بعد محی الدین عربی سیاست ارسطو را خواند و گفت من یک سیاستی مینویسم هم سیاست دنیوی باشد هم سیاست اخروی؛ کتابی نوشت تحت عنوان التدبیرات الهیه فی اصلاح مملکته الانسانیه، بعد عارف دیگری آمد این را شرح کرد الفتوحات ربانیه فی شرح تدبیرات الهیه فی اصلاح مملکته الانسانیه، کتاب دوم ۱۵۰۰ صفحه است و خیلی زیبا هم بحث کرده است.
در بحث اسماء آقای برازش یک گردآوری کرد، حدود ۹۰۰ صفحه اسماء حسنی اثرات اجتماعی سیاسی و منابع توسط انتشارات امیرکبیر چاپ شده که خوب است؛ یک کتاب تحت عنوان وجوهات سیاسی اسماء حسنی حدود ۴۰۰ صفحه چاپ شده است که بیشتر سه مفهومی که استاد ارجاع دادند به بحث دقایق محی الدین عربی، خود محی الدین عربی کتابی دارد با عنوان مفسد الاسنا فی شرح الاسماء الحسنی آقای الهی قمشهای هم شرح کرده و سه مفهوم را دنبال میکند آن سه مفهوم به گمانم به این کار کمک میکند.
یکی مفهوم تعلق است دیگری مفهوم تحقق است و سومی مفهوم تخلق است و ریشههای روایی هم دارد که میتواند خیلی کمک کند، بحثهای سیاسی را یا بحثهای سیاستمداران را که طبق فرمایش پیامبر اسلام فرمودند: تخلقوا باخلاق الله.
امام راحل هم دارای فقه اکبر است و هم دارای فقه اصغر و ولایت فقیه که از نگاه امام به حق هم اشاره کردند حقیقتا ولایت عرفانی است اما حوزه و جامعه ظرفیت نداشت و یک سوره حمد را شروع کرد و آن هم به تعطیلی کشید تا برسد به این بحثهای بلند عرفانی و امام طرح نکرد اما در بحث اسماء حسنی آن تقسیمات ام الصفات و جمالیه امام اینها را خیلی برنمیتافت.
پیشنهادم این است که شبکه ایزدسو در مفاهیم قرآنی در این نوشته استخدام شود و به صورت مترتب به حق که بحثهای مفاهیم قرآنی را شبکهای دیده آنجا میشود این بحث را دنبال کرد.
در بحث تدبیرات و بحث اسماء ما بحثهای مسائل سیاسی را از حوزه علم سیاست به حوزه علم عرفان وقتی عرضه میکنیم، اینکه سازوکار عرفان و سیاست یک بحث مهمی است.
دومین مقدمه بحث نظام احسن است، بحث با نظام احسن شروع میشد که مدیر دارد و این مدیر ویژگیهایی دارد و بعد از ویژگیها وارد بحث تجلی اسماء و اینها میشدید و در پایان بحث عرفان در حوزه سیاست واقعا مهجور است، شبهاتی در این زمینه وجود دارد از آقای دکتر طباطبایی و سروش و دیگران که باید سازگاری بین سیاست و عرفان برقرار کرد و در فصلی مورد بحث و ارزیابی قرار گیرد.
پاسخ حجت الاسلام گرجیان: نظام بایسته و شایسته که گفتیم همان نظام احسن است، اینکه ما کتاب زیاد کنیم خوب است، اما در راستای اهداف ما باشد، یعنی دقیقا درست است باید نگاه کنیم آن شارع این نگاه را از نظام اسمائی برای حاکمیت داشته است
من یک سؤال دارم، چند درصد از آقایان اهل سیاست با عرفان آشنا بودند و چقدر دغدغه داشتند که این نظام بایسته را در جامعه پیاده کنند، از کاسه برون تراود آنچه در اوست.
نمیخواهم به آنها اشکال کنم، اما آیا آمدیم از نظام بایسته خودمان سخن بگوییم؛ چرا ما در زیارت جامعه میگوییم؛ باسیاستترین مردم شما هستید سیاست نبی و علی علیهم السلام چه بود؟ آیا نظام بایسته را از عمق تعلیماتشان در آوردند؟
یک وقتی محضر رهبری رسیدیم، ایشان در بحث مدلهای متصور برای نظام اسلامی فرمودند: به این مدل موجود اکتفا نکنید، مدلهای بدیل کنار این را هم لحاظ کنید و بگویید؛ ما نمیگوییم این است و لاغیر، امکان دارد در مورد بعضی از کشورهای اسلامی ساختاری غیر از ساختار نظام اسلامی ایران راهگشا باشد؛ چه بسا خود این هم امکان دستکاری دارد، شما نظامهای بدیل را لحاظ کنید.