یادی از مغز متفکر اسلامی، شهید مجاهد آیتالله سیدمحمدباقر صدر و خواهر بزرگوارش در سی و نهمین سالروز شهادتشان.
شبکه اجتهاد: آنچه از شاهدان عینی دریافتم، این است که جنایتکار خیره سر، صدام تکریتی، خود، سیدِ شهید و خواهر گرامی اش را پس از شکنجههای فراوان و با بدترین شیوهها به قتل رساند.
آنچه از شاهدان عینی دریافتم، این است که جنایتکار خیره سر، صدام تکریتی، خود، سیدِ شهید و خواهر گرامی اش را پس از شکنجههای فراوان و با بدترین شیوهها به قتل رساند.
سیدِ شهید را با بندهای آهنی بسته بودند و صدامِ جنایت پیشه با تازیانه بر سر و صورت وی می کوبیده و میگفته است: «تو مزدور ایرانیها هستی و میخواهی برای آنان در عراق انقلاب اسلامی برپا کنی». شهیده با برادر عزیزش در یک اتاق بوده ند. او در گوشه اتاق به خاطر شکنجههای زیاد و بریدن پستان، بیهوش افتاده بود و هر آنچه در پیرامونش میگذشته متوجه نبود. پس از این مراحل صدامِ جنایتپیشه با تیر به زندگی آن دو عزیز خاتمه میدهد.»
آنچه روایت شد را شــیخ محمدرضا النعمانی، به نقل از منبعی آگاه و آشــنا به جریان و مراحل تحقیق و شکنجه شهید صدر، سال ۱۳۷۶ در گفت وگو با فصلنامه حوزه مطرح میکند. النعمانی از همراهان نزدیک سیدمحمدباقر صدر حتی در طول ۹ ماه حصر خانگی ایشان بود.
شهید صدر قطعاً یک نابغه بود
ســال ۱۳۸۲ کتابی با عنوان «سالهای رنج» توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شد که ترجمهای از نوشته شیخ النعمانی درباره سالهای همراهیاش با شهید مجاهد سیدمحمدباقر صدر بود؛ نخستین بــار با خواندن این کتاب بود که با ابعاد شــخصیت علمــی، اخلاقی و مبارزاتی این نابغه و به تعبیر امام خمینی(ره)، مغز متفکر اسـلـامی آشــنا شدم؛ پیشتر صرفاً نام دو کتابِ بیشتر شناخته شده ایشان، »اقتصادنا» و «فلســفتنا» را شــنیده بودم و مطالعه »سالهای رنج» بود که ارادتی ویژه به سیدمحمدباقر صدر در قلب من پدید آورد.
معتقدم هنوز و با گذشت نزدیک به ۴۰ سال از شهادت ایشان، قدر این نابغه دانسته نشده؛ هر چند از اینکه در مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی ما، اندیشههای شهید صدر چقدر مورد بازخوانی، تأمل و بحث و پژوهش قرار گرفته اســت اطلاع دقیقی ندارم. رهبر معظم انقالب سال ۱۳۹۵ در دیدار اعضای پژوهشــگاه شهید سیدمحمدباقر صدر، عباراتی را در معرفی شــأن علمی ایشــان به کار میبرنــد: «ما آدمهای بااســتعداد در حوزههای علمیه کم نداشتیم؛ آدمهایی که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهای بزرگی انجام دادند. علمای بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگی که در این ۱۰۰ سال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگی بودند. اســتعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیاتی دارد که در اغلب این افراد، انســان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقای صدر به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنی کاری که از عهده او برمیآمد، از عهده خیلی از فقها و علما و متفکرین حوزههای ما برنمیآید؛ فضای دید بسیار وسیع، فهم نیازهای دنیای اسلام، پاسخگویی سریع و آماده به خواستهها و… ویژگیهای مکتب فکری شهید صدر از دیگــر ویژگیهــای علمی این متفکر شــهید را نظریهپردازی دانستهاند.
سال گذشته، دو رخداد سبب شد تا بار دیگر نام سیدمحمدباقر صدر بر سر زبانها بیفتد؛ یکی رحلت آیتالله ســیدمحمودهاشــمی شاهرودی بود که از شاگردان مبرز سیدِ شهید شمرده میشد و به تعبیر یکی از آشنایان به مقام علمی وی، شهید صدر حساب ویژه ای روی آینده علمی ایشان باز کرده بود؛ و دیگری، داغ شدن بحث فقه نظامات، فقه حکومتی و فقه اجتماعی، به بهانه اظهار نظر یکی از استادان حوزه بود. صاحبنظران، شهید صدر را از معدود نظریه پردازان نظامات فقهی می دانند.
مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی، ویژگیهای مکتب فکری شهید صدر را چنین برشــمرده است: «جامعیت و فراگیــری»، ظرفیت و توان علمی بالا نوآوری و نوگرایــیروشمنــدی و ترتیب و هماهنگی »رویکرد منطقی و وجدانی»، «ذوق هنری و احساس عقالیی» و «ارزش فرهنگی»
در ایــن میان، باید تلاشهای حداقلی پژوهشــگاه تخصصی شــهید صــدر را ارج نهاد که بخشــی از محصولات علمی و فکری ایشــان را ترجمه کرده و در دسترس علاقهمندان قرار داده است: «گفتارهای بنیادیــن»، «فلســفه مــا»، «بارقهها» فــدک در تاریخ، پژوهشــی درباره ولایت، پژوهشی درباره امام مهدی، پژوهشهای قرآنی، اســلام راهبر زندگی، مکتب اســلام رســالت مــا، امامان اهلبیت و اقتصــاد ما. مجموعه دوجلدی گزیده مقالات تنها کنگره بزرگداشت این متفکر شهید که دی ماه ۱۳۷۹ برگزار شده بود هم اخیراً توسط این پژوهشگاه منتشر شده است.
تأسیس حزب الدعوه؛ نشانه درک سیاسی
گذشــته از ســاحت علمی شــخصیت شــهید سیدمحمدباقر صدر، شخصیت سیاسی و دوراندیشی ایشــان در این ساحت نیز شایسته اهتمام و احترام است. این نکته شــاید بیش از هر زمان دیگری در شــرایط امروز جامعه عراق قابل درک است. پس از فروپاشی رژیم بعث عراق، عمده افرادی که توانستند خل نیروی انســانی را در ساختار سیاسی و اجرایی این کشور پر کنند، شخصیتهای تأثیرگذار برآمده از حزب الدعوه الاســلامیه بودند؛ حزبی که ســال ۱۳۳۶ شمسی توسط سیدمحمدباقر صدر در عراق بنیانگذاری شد و حدود پنج سال بعد خود ایشان بنا به مصالحی از فعالیت مستقیم در آن کنارهگیری کردند.
آیتالله ســیدکاظم حائری از مراجع تقلید عراق و از شــاگردان سیدِ شهید مینویسد: «چنین اقدامی در آن زمان و با توجه به ســطح آگاهیهای موجود در حوزه علمیه نجف اشــرف، نشانگر رشد قابل ملاحظه درک و شــعور سیاســی بود؛ آن هم در زمانی که بسیاری از خشک مقدسها، کسانی را که قصد عضویت در حزب الدعوه داشتند، متهم به انحراف از خط اسلام راستین و ارتباط با استعمار کافر میکردند، تا چه رسد به کسی که درصدد تأسیس حزب اسلامی باشد.
در وجود آقای خمینی ذوب شوید!
فراتر و مهمتر از این، اعتقاد و ایمان شــهید صدر به اهمیت و ضرورت تشــکیل یک حکومت اسلامی توانمند بود؛ حکومتی که براساس دستورات آسمانی عمل کند، منعکس کننده تمام ابعاد درخشان اسلام باشد و ثابت نماید که این دین نه فقط قدرت ایجاد یک زندگی انسانی الگو و نمونه را دارد بلکه تنها نظام توانا برای تحقق این ایده به شمار میرود و بیتردید آن شهید در کتابهای «اقتصاد ما»، «فلسفه ما»، «بانک بدون ربا» و… به دنبــال اثبات تئوریک این موضوع بود.
مؤید این مطلب، واکنش سیدمحمدباقر صدر به نهضت امام خمینی ره و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود. به نوشــته شیخ محمدرضا النعمانی، سیدِشهید حمایت از انقلاب اسلامی را یک تکلیف شــرعی عینی و یک جهاد میدانست و میفرمود: «از مــن میخواهند که درنگ کنم و به خاطر حفظ جان و مرجعیت خویش، به گونه ای در قبال انقلاب اسلامی موضعگیری کنم که موجب تحریک رژیم حاکم بر عراق نشود. آنان جز به ظواهر امور به چیزی نمی اندیشند. وظیفه مرجعیت و همه نجف آن است که در قبال انقلاب اسلامی ایران موضوعی مناسب و مطلوب اتخاذ کنند …
آیا هدف مراجع در طول تاریخ جز برقراری حکومت خداوند عزوجل بر روی زمین بوده اســت؟ حال که مرجعیت امام خمینی آن را عینیت بخشیده، آیا منطقی است که صرفاً تماشاگر باشم و موضعی درست و مناسب در قبال آن در پیش نگیــرم؛ هر چند به قیمت جان و تمام مایملک من تمام شود؟
بیــت الغزل این موضعگیری سیدِشــهید هم نامه تاریخی ایشــان به مردم ایــران و همچنین نامهای پدرانه به آن دســته از شــاگردانش بود که به ایران مهاجرت کرده بودند و این جمله آن در یادها ماند: «باید حول مرجعیت آقای خمینی؛ همان مرجعیتی که آرمانهای اسلام را امروز در ایران تحقق بخشیده، گرد آمد و با ابراز وفاداری خالصانه و حمایت از مصالح آن، در وجود این مرجعیت ذوب شد؛ همانگونه که او در هدف بزرگ خود ذوب شده است «. خدمت به اسالم در روستاهای ایران شــهید صدر این باور خود را در عمل نیز نشــان داد و با اعتقاد بــه اینکه باید در میان گرفتاریها و مشکالت مســئولان جمهوری اسلامی، دست یــاری به سویشــان دراز کرد، دســت به نگارش سلسله بحثهایی با عنوان «الاسالم یقود الحیاه « (اســلام، راهنمای زندگی زد و نخستین جزوه از این مجموعه را با عنوان «نگرش مقدماتی فقهی به طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» برای مسئولان جمهوری اسلامی فرستاد.
خدمت به اسلام در روستاهای ایران
از سیدِشهید نقل است که «اگر آقای خمینی به من دستور دهد که در یکی از روســتاهای ایران بمانم و به اسلام خدمت کنم، در اجرای این دســتور هیچ تردیدی به خود راه نخواهــم داد؛ زیرا آقای خمینی همان چیزی را محقق ساخت که من درصدد آن بودم.»
شاید بخشــی از دلیل این همراهی با نهضت امام خمینی(ره) را بتوان در تعبیری که دکتر محمدعلی آذرشــب درباره سیدِشــهید به کار برده اســت جست و جو کرد: «به طور قطع میتوانم بگویم شهید صدر در زندگی خود «من» نداشت؛ این مسئله در وجود اجتماعی، خانوادگی، علمی، برخورد با افراد و دوستان، بهطور کامل در وجود شهید صدر متجلی بود. «دکتر آذرشب در سالهای حیات شهید صدر، در دانشگاه بغداد مشغول تحصیل بوده و بارها برای راهنماییهای علمی محضر این متفکر شــهید را درک کرده است.
خواهری که در شجاعت، همتای برادر بود
نقشآفرینی و تأثیرگذاری شهید صدر در جهتدهی به مبارزات شیعیان عراق علیه رژیم بعثی بارها این رژیم را واداشت تا به هر وسیلهای برای فشار بر ایشان متوسل شود؛ از بازداشتها و سوءقصدهای مکرر و کنترل شدید ارتباطات تا محاصره چند ماهه محل سکونت و در نهایت شکنجه و شهادت ایشان که پس از تشدید اقدامات امنیتی در پی همراهی با انقلاب اسلامی روی داد.
در مسیر این مبارزه نقش زینبگونه آمنه صدر، معروف بــه بنتالهدی نیز حیرتانگیز است؛ عالمهای که با تمام وجود در حمایت از برادر خویش به صحنه آمد و سخنرانیهای متعددی علیه رژیم بعثــی و در جهت برانگیختن مردم انجام داد.
عالمه سیدمرتضی عسکری درباره بنتالهدی صدر میگوید: «او موجود منحصر به فرد و فوقالعادهای بود؛ یعنی در بسیاری از موارد مثل خود آقای صدر بود، بخصوص از لحاظ شــجاعت. موقعی که برای بار نخســت، آقای صدر را دستگیر کردند، شهیده بنتالهدی به حرم حضرت علی(ع) رفت و با صدای بلند چند بار فریاد زد: «الظلیمه… الظلیمه!» و شاید همان کار او بود که حساسیت مردم را برانگیخت و موجب شد که در دستگیری نخست، آقای صدر را از حبس درآورند؛ شجاعت فوقالعادهای داشت. طبع بسیار لطیفی هم داشت؛ از نظر ادبی توانا و مؤثر بود و توجه بسیاری از ادبا و جوانهای علاقهمند به ادبیات را جلب کرده بود. روزنامه قدس