فقه تربیتی همزاد «علم تربیت»، «فلسفه تربیت»، «حقوق تربیت» و «اخلاق تربیت» است و جای آنها را تنگ نمیکند. اتفاقاً رشد فقه تربیتی به رشد این عرصهها کمک میکند.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین سیدنقی موسوی، استاد حوزه در مدرسه پائیزه «فقه تربیتی و نیازهای تربیتی جامعه اسلامی» به بررسی قلمرو، موضوع، ماهیت و روش شناسی فقه تربیت پرداخت که در ادامه متن آن تقدیم حضورتان میگردد؛
فقه تربیتی ماهیتاً قلمرویی میان رشتهای است و ماهیتاً مولود میان رشتگی در تعامل بین فقه پژوهی و تربیت پژوهی است. هر میان رشتهای در واقع این سؤال از آن میشود که موضوع و روش حاکم آن چیست؟ در مورد فقه تربیتی باید گفت خوانشی که ما داریم این است که فقه تربیتی شعبهای از دانش فقه است و تلاشی فقیهانه و مجتهدانه است با تمرکز بر موضوعات تربیتی؛ بنابراین در این بده بستان بین دانش فقه و دانش تربیت، موضوعات و مسائل از تربیت گرفته میشود و محمولها و داوریها و احکام، عوارض ذاتیه و متدولوژی و روششناسی به دانش فقه تعلق دارد.
البته اینجور نیست که موضوعات فقط از دانش تربیت گرفته بشود به تعبیر دقیقتر دانش تربیت به مثابه قلمرویی از مطالعات انسانی که موضوعات آموزشوپرورشی و تعلیم و تربیتی را استقراء میکند احصاء میکند صورتبندی میکند میتواند به فقه کمک بکند؛ اما موضوعات را میشود از عرصه عمل گرفت یعنی فقیه اگر به در خانه عالم تربیت هم نرفت میتواند موضوعات تربیتی را از مشاهدات خود در کف میدان جامعه و کف عمل جامعه استخراج بکند.
نکته بعدی در مورد محمول و روششناسی است فقه تربیتی طبق تعریفی که ما کردیم داوریهای فقهی درباره موضوعات تعلیم، تربیتی است این داوری، داوری فقهی است این قضاوت، قضاوت فقهی است. قضاوت فقهی چه نوع قضاوتی است؟ در پاسخ باید گفت معرفت فقهی، در واقع معرفت تجویزی است فقه موجود به مثابه دانش تجویزی اسلام تلاش میکند بایدها و نبایدها را احکام خمسه را که البته احکام وضعیه را هم ملحق به احکام تکلیفیه بدانیم یا اینکه ملحق ندانیم و در عرض آن بدانیم تدارک بکند بنابراین به فقه تربیتی به لحاظ محمول شناسی و محمولاتی دانشی تجویزی و دانشی تجویز محور است
نکته بعدی که باز در تدارک تبیین ماهیت است که اصلاً بشناسیم چیست؟ فقه تربیتی مقولهای فقهی است بنابراین به لحاظ متدولوژی و روششناسی به فقه وفادار است. مطالعات تربیتی روش منحاذ اختصاصی خودشان را ندارند که بگوییم که فقه تربیتی وابسته و متعلق به کدام یک از طرفین باشد فقه تربیتی طبق قراری که گذاشته شده است و اساساً مسقط الرأس و محل تولدش در دامن دانش فقه است متدولوژی فقه را باید مد نظر قرار بدهد و به آن پای بند است حالا متدولوژی فقه چیست حرف دیگری است و بحث دیگری است.
نکته بعدی اینکه ماهیت فقه تربیتی چیست؟ فقه تربیتی یک اصطلاح علمی است. اینجا منظور من از فقه، فقه جواهری احکامی و حکمی است و تربیت هم اینجا منظور به همین معنا که گفته میشود تربیت که مجموعه اقدامات هدفمند قصد شده برای ایجاد تغییرات مطلوب در انسان دیگر؛ بنابراین فقه تربیتی در اینجا فقه به معنای عمیق نیست یا به تعبیر شما فقه اکبر نیست بلکه به معنای فقه حکمی است اگر آن معنا را بگویید تالی فاسد دارد تحصیل حاصل است.
بنابراین هم فقه التربیه وجود دارد و هم فقه الاخلاق وجود دارد این حرف اگر پنج سال پیش زده میشد ما باید تمهل میکردیم الآن میگوییم خیالتان راحت ما یک فقه التربیه داریم و یک کلان پروژه فقه الاخلاق و یا فقه روابط میان فردی هم داریم. البته اگر منظور از مبانی فقه تربیتی، مبادی تصدیقیه و تصوریه باشد بخشی از آن همان مبادی تصوریه و تصدیقیه علم فقه است که اینجا هم تطبیق میکند بعضی مورد تأکید است یا منحاذ و مختص فقه تربیتی میتواند باشد.
در تعبیر فقه التربیه فقه به معنای فهم عمیق و معنای لغویاش نیست مراد نیست. رابطه فقه تربیتی و تربیت اسلامی را با این بیان که من گفتم رابطه کل و جزء است تربیت اسلامی کل است و فقه تربیتی جزء است این یک بیان، یک تمثیل دیگر این است که فقه تربیتی یکی از پلههای رسیدن به پشتبام تربیت اسلامی است این یک بیان، این بیان مقدمه و ذی المقدمه است بیان اول بیان کل و جزء است، بیان دیگر بیان پازلی است که فقه تربیتی در کنار دیگر عرصههای تربیت اسلامی میتواند پازل تربیت اسلامی را برای استکشاف نظام تربیت اسلام پر بکند.
نسبت تربیت اسلامی با نظام تربیتی اسلام
ابتدا نسبت تربیت اسلامی با نظام تربیتی اسلام را باید روشن کرد. تربیت اسلامی یک صفت و موصوف است یعنی یک تربیت مبتنی بر اسلام تربیت متخذ از اسلام، حداقل این معنا تربیت اسلامی چند معنا میتواند داشته باشد اما این معنا از آن اراده میشود تربیت متخذ و مستنبط از اسلام این میتواند نظام وار باشد میتواند نظام وار نباشد اگر نظام وار باشد اصطلاح نظام تربیتی اسلام را برای آن به کار میبرند
بنابراین رابطه و نسبت تربیت اسلامی با نظام تربیتی اسلام روشن است؛ اما فقه تربیتی نظام تربیتی اسلام نیست نه اینکه دلش نمیخواهد باشد میخواهیم در این جلسه دوم محدودیتها و مرزها و یا امکانهای فقه تربیتی صحبت بکنیم که تصور بیجا و نابجایی از فقه تربیتی نداشته باشیم و فقه تربیتی را حلال همه مشکلات جامعه بدانیم
این نکته که فقه تربیتی پازلی با همان سه بیان و سه تمثیلی که جلسه قبل گفتم پازلی از نظام تربیت اسلام است پلهای از پلههای نظام تربیت اسلام است و در واقع این سه تقریری که در جلسه قبل گفتم
بنابراین فقه تربیتی ممکن است تلاش کند که نظام وارگی را استخراج بکند و گزارههای تجویزی و فتواها و بایدها و نبایدها واجبها و حرامهای تربیتی که به افعال مکلفان و مربیان و متربیان استناد میدهد عن دلیل شرعی استناد میدهد ممکن است نظام وار نباشد و ممکن است نظام وار باشد.
اما نظام وارگی درون دانشی فقه تربیتی یک نکته است که ممکن است در همین فقه موجود این ظرفیت را داشته باشد اما نظام وارگی نظام تربیت اسلام و فرا فقه تربیتی یک سخن دیگری است. به تعبیر دقیقتر –مختصر و موجز میگویم و رد میشوم- به تعبیر دقیقتر فقه تربیتی یکی از اجزاء نظام تربیتی است یکی از پازلها و یکی از پلههای وصول به نظام تربیت اسلام است.
بنابراین اگر ما مئالمان رسیدن به نظام معرفتی اسلام در حوزه تعلیم و تربیت آموزشوپرورش است –نظام معرفتی گفتم دقت کنید – همه حرفهای ما سخن در نظام معرفتی است اما نظام عملی اینکه در عمل و اجرا این جامعه را چه کار بکنیم جامعهای که چهل سال از انقلاب گذشته است اینها حرفهای دیگری است. حرفهای مهم جزو مطالبات امام خامنهای هم هست اما حرفهای دیگری است؛ بنابراین تا اینجا نظام تربیتی بخشی و پلهای از پلههای وصول به نظام تربیتی اسلام است.
ویژگی نظام وارگی
در مورد ویژگی نظام وارگی درون دانشی فقه تربیتی باید گفت همین الآن بر اساس مکانیزمهای اصول فقه ممکن است طبق همان مسیری که شهید صدر طی کرده است در مجالاتی طی بکنیم و درون کتاب التربیه و احکام مستنبط نظام گونه سخن بگوییم. حالا نظام یعنی چه؟ فقه نظام در ادبیات جدید یعنی چه حرفهای دیگری است که ورود به آنها نمیکنیم چون وقت آن را نداریم.
این نکته اول پس فقه تربیتی تربیت اسلامی نیست، نه اینکه تربیت غیر اسلامی است، نه اینکه تربیت غربی است تربیت اجتهادی است تربیت ضد اسلامی است تربیت اسلامی یا نظام تربیتی اسلام نیست یعنی برای وصول به نظام تربیتی اسلام باید کارهای تسهیلی باید انجام داد و مجموعه تحقیقات فلسفه اسلام اخلاق تربیتی، تفسیر تربیتی، سیره تربیتی و حتی دانش تربیتی (دانش تجربیاش) باید جمع بشود و بلاتشبیه در یک کمیسیونی که فیلسوف تربیت فقیه تربیت روانشناسی تربیت، (روانشناسی تجربی) و مفسر تربیت قران و غیره کنار هم نشستهاند شبیه شورای فتوا، شبیه شورای علمی فرض کنید در یک کار گروهی و جمعی نظام تربیتی اسلام نظام معرفتیاش را سامان بدهند.
فقه تربیتی، نظام تربیتی نیست اما دلش میخواهد به نظام تربیتی کمک بکند و به زعم ما هم اتفاقاً خیلی میتواند به وصول نظام تربیتی کمک بکند به دلیل ظرفیتی که درون دانش فقه نهفته است و دانش فقه نظامات تجویزی و الگوهای رفتار مربی و متربی را بر اساس نظام ارزشی دهگانه خود سامان میدهد.
فقه تربیتی در مقام علم است اما در مقام عمل نیست یعنی اگر کسی دغدغه میدان عمل تربیت دارد همین الآن آموزشوپرورش ناهنجاریهای رفتاری، درصد طلاق در جامعه، رشد طلاق، رشد رفتارهای خطرناک جنسی در تحقیقات محرمانه شما میبینید گاهی منتشر میشود درصد ارتباط نامشروع در دبیرستانیها و حتی راهنماییها درصد منتابهی شده است اینها حرفهای درستی است در مقام عمل تربیت کاستیهایی وجود دارد.
فقه تربیتی آن نیست به دلیل اینکه فقه تربیتی در مقام نظر حرف میزند احکام را استنباط میکند تجویزات را استنباط میکند مثل اینکه شما از دانش کتاب الاقتصاد و کتاب مکاسب شیخ انصاری انتظار داشته باشید که چرا نظریه شیخ انصاری رحمه الله علیه مثلاً در اقتصاد فرض کنید چرا بانکداری را اسلامی نکرده است چرا مثلاً تنبیه الامه مرحوم نائینی رحمه الله علیه چرا مشکلات سیاسی ما را برطرف نکرده است؟
جوابش این است که همین شکاف نظر و عمل همین است دنیای عمل، دنیای سیاست، اجرا، عملیاتی سازی دین و شریعت اصلاً دنیای دیگری دارد و دانش فقه دانش مقدماتی است برای بحث اقامه شریعت و اجرای دین در جامعه و تحقق اسلام در کف میدان به لوازم دیگری نیاز دارد از جمله مقولهای به نام سیاست گزاری تربیتی. پس فقه تربیتی سیاستگذاری تربیتی نیست اما میتواند کمک کند خوب دقت کنید نکته دوم این است که فقه تربیتی مقوله نظریه عمل تربیت نیست و یا علم سیاستگذاری تربیتی نیست.
چرا از سیاستگذاری تربیت سخن گفتم
به دلیل اینکه در این تحقیقات اخیر محققان و برجسته شده است این مقوله ما یکی از نقاط ضعفمان گاهی اوقات در سیاستگذاری تربیتی است در تجربه چهل ساله آموزشوپرورش ما و سیاستگذاری فرهنگی به نحو عام یعنی تربیت به معنای عام یا تربیت به معنای خاص یعنی فقط آموزشوپرورش و تربیت رسمی یکی از نقاط ضعف ما در حوزه سیاستگذاری است.
فقه تربیتی اگر در نگاه ستادی در واقع سیاستگذاری نیست اما در سطح صف تربیت و عمل تربیت مشکلات تک مادران را میتواند حل بکند مادر نیاز دارد ببیند این کار جایز است یا جایز نیست یا مجموعه فرایند آموزش دینی کودک به چه شکل است آموزش جنسی کودک بایدها و نبایدهایش به چه شکل است آموزش زیبایی شناختی کودک، آموزش دخترانه پسرانه، تربیت جنسیتی به چه گونه، بایدها و نبایدهایش را فقه میتواند بگوید.
ظرفیت فقه تربیتی برای تقنین تربیتی است برای سیاستگذاری تربیتی است که اصلاً خوب دقت بکنید فقه چون احکام را خوب میتواند صادر بکند اگر ما بتوانیم فقه از نگاه فردی هنوز انقلاب نشده، از این نگاه خارج بشویم فقهی که نگاه تمدنی دارد فقه مهدوی است این فقه آن وقت نگاه کلان و نگاه سیاستگذاری میتواند ورود کند چرا نتواند ورود کند و توسعه فقه به این عرصهها البته گام به گام با احتیاط و بر اساس ضوابط اصولی، میتواند مفید و مؤثر باشد تا جایی که کشش دارد و تا جایی که ضوابط اجازه میدهد. ما که قول ندادیم حتماً فقه بیاید در تقنین تربیتی کمک بکند ممکن است نتواند کمک بکند میخواهم بگویم پیشداوری نکنیم و شعار ندهیم.
فقه تربیتی، علم تربیت نیست
فقه تربیتی هیچگاه نمیخواهد و نمیتواند جایگاه علوم تربیتی را بگیرد، علوم تربیتی باید به تحقیقاتش ادامه بدهد تجربه بشری و عقل بشری، به میزان خودش معتبر است آنچه در معرفتشناسی گفتیم فقه تربیتی از آن استفاده میکند در واقع فقه تربیتی مختوم علوم تربیتی است استفاده میکند؛ بنابراین علم تربیت یا متخصصان تربیت یا اعضای هیئت علمی گروههای علوم تربیتی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نگران نباشند که فقه تربیتی آمده است بازار همه را کساد بکند اینجور نیست.
فقه تربیتی در موضوع شناسیها نیازمند کارشناسیهاست دست نیاز به روانشناسی تربیتی دراز میکند البته در باب حجیت و اعتبارش و روایی بحث اصولی وجود دارد و قبول داریم یعنی همان بحثهایی که در باب حجیت عرف، عرف متخصص، سیره عقلا و بنای عقلا وجود دارد اینجا هم هست و باید گفتگو کرد و چون ما جای دیگر نوشتهایم از آن عبور میکنیم.
فقه تربیتی فلسفه تربیتی نیست
به شدت تعلیم و تربیت به فلسفیدن نیاز دارد به فلسفه ورزی نیاز دارد دانش مدون در قامت یک دیسپرین عمر حدود دویست ساله دارد علم تعلیم و تربیت، دانش و سپس رشته فلسفه تعلیم و تربیت در آموزشوپرورش. فقه تربیتی نه جای آن را میخواهد تنگ بکند و نه میتواند جای آن را تنگ بکند.
اساساً در یک جاهایی فقیه تربیتی باید فیلسوفانه فکر بکند آنجایی که همین مکانیزم موجود فقه به شما میگوید تحلیلهای مفهوم شناسانه در اقامه ادله عقلی و بنای عقلا و سیره عقلا، عاقلانه فکر کن یعنی شبیه فلاسفه آموزشوپرورش فکر کن یا اینکه به مکاتب و آراء فلاسفه آموزشوپرورش مراجعه کن و ببین آنها در این زمینه چه گفتهاند.
در زمینه آموزش فلسفه برای کودکان چه گفتهاند در زمینه تربیت جنسی چه آرایی بین فلاسفه وجود دارد؟ شرق و غرب، از فراکماتیسم گرفته تا لیبرالیسم، از نچلالیزم گرفته (طبیعتگرایان) تا رویکردهای انتقادی، چه گفتهاند؟ واقعاً اینها برای فقیه مفید است. در واقع فقه تربیتی علم تربیت نیست فقه تربیتی فلسفه تربیت هم نیست جای آنها را تنگ نمیکند و نباید هم تنگ بکند.
فقه تربیتی حقوق تربیتی نیست
من فقه تربیتی را در قامت یک دانش و در قبای یک دانش و علم و باب مستقل اقامه میکنم و الا شما میتوانید بگویید فقه تربیتی یعنی اینکه پدر و مادرها چه کار بکنند این لازم است اما با نگاه تمدنی ما سازگار نیست کم و اندک است. نگاه تمدنی این است اصلاً غرب مدرن همینطوری پیش رفت حرفها، فکرها و تجربیات میدان عمل را در قامت علم و در قامت رشتهها و در قامت زبان دانش در آورده است و صحبت کرده است و شاید این روش درستی باشد و ما این روش را …
در واقع فرا متن صحبت من این است که امروز گفتم فقه تربیتی نظام تربیتی نیست فقه تربیتی سیاستگذاری تربیتی نیست فقه تربیتی علوم تربیتی نیست فقه تربیتی فلسفه تربیت نیست الآن میگویم فقه تربیتی حقوق تربیتی نیست.
فقه تربیتی نسبتش با حقوق تربیتی چیست؟ به زعم من حقوق تربیتی ایده جدید شاخه نوپا و نهال نورسی است که رشتههای حقوق در دانشگاهها به آن توجه بکنند همانطوری که حقوق ورزش به عنوان یک شاخه علمی باید بسط پیدا بکند حقوق تربیتی و حقوق آموزش هم باید بسط پیدا بکند در غرب خیلی مختصر رشد پیدا کرده است و در ایران در حد یکی دو کتاب و مقالات یا پایاننامهها دارد رشد میکند؛ یعنی قوانین و مقررات موضوعه در حوزه آموزشوپرورش و تربیت و آموزش و یا دعاوی و پروندههای تربیتی و آموزشی در حوزه دادگاهها و دادرسیها.
بنابراین همانگونه توجه به مقوله تقنین تربیتی لازم است و سیاستگذاری تربیتی توجه به مقوله حقوق تربیتی و حقوق آموزشی لازم است فقه تربیتی جزو منابع و مبادیاش میتواند باشد اما آن نیست و آن کارکرد را از ما نخواهید از فقه تربیتی کارکرد حقوق تربیتی نخواهید؛ اما گسترش این به گسترش آن میانجامد و اتفاقاً برای گسترش حقوق تربیتی باید فتاوای تربیتی و احکام تربیتی رشد پیدا بکند.
فقه تربیتی اخلاق تربیتی نیست، توجه کنید که میخواهم مرز را مشخص بکنم نه اینکه ضد اخلاقی است نه اینکه اخلاق تربیتی مهم نیست به تعبیر دقیقتر تعرف الاشیاء به اضدادها یا بالاخره من مشخص کنم فقه تربیتی چه چیز نیست، به شما کمک میکند که بدانید فقه تربیتی چیست؟
این هم در واقع یکی از مولودهای همزاد فقه تربیتی اخلاق تربیتی است ما از یک سری مولودهایی صحبت میکنیم که برای احیای تمدن اسلامی برای گرهگشایی از مشکلات اجرایی فرهنگی و تربیتی اینها لازم است (در مقام نظر و تئوری) البته آنی که در مقام عمل است میگوید شما پژوهشگران بروید در کتابخانهها تا ما کار خودمان را کنیم.
ما با فقر تئوریک مواجه هستیم یعنی مشکل نظریات است درست است که در میدان عمل مجریان بد عمل میکنند یا مدیر خوب نداریم اما باز با فقر تئوریک مواجه هستیم اگر اقتصاد اسلامی برپا نشد بانکداری اسلامی مشکل کجاست؟ مثلاً رئیس بانک مرکزی اختلاس کرده است بد عمل کرده است گول شیطان را خورده است این هست اما یک جایی مشکل تئوریک داریم.
اخلاق تربیتی است مولود همزاد فقه تربیتی است اینها را که گفتم همزاد فقه تربیتی هستند اما خود فقه تربیتی نیستند و باید نسبتشان را مشخص کرد. اخلاق تربیتی، غرب مدرن بعد از کانت تلاش کرده است با توجه به نقد عقل محض توسط کانت، به عدم اثبات خدا توسط عقل به سراغ اخلاق برود و جامعه را با اخلاق اداره بکند و دانشهای اخلاقی و پژوهشهای اخلاقی رشد پیدا کرده است فلسفه اخلاق، فرا اخلاق، متااخلاق، اخلاق حرفهای و اخلاق کاربردی و تعابیری از این دست رشد پیدا کرده است که واقعاً هم مقتنم هست.
یکی از حوزهها، حوزههای اخلاق کاربردی و اخلاق سازمانی است با این توضیح تربیت که مقولهای سازمان محور است، تربیت در نگاه اسگولینگ و آموزشوپرورش سازمان است الآن خود وزارت آموزشوپرورش که وزیر ندارد ولی عیالوار ترین وزارت خانه است پس یک سازمان است پس تربیت رسمی ماهیتاً یک سازمان است بنابراین اخلاق سازمانی و اخلاق کاربردی با تفاوتی که بین این دو هست به حیطه تربیت توجه کرده است و عرصهای به نام اخلاق مدرسه، اخلاق آموزشوپرورش اخلاق آموزشی، اخلاق تربیتی و تعابیری از این دست عرضه شده است و اخلاق معلم و اخلاق حرفهای معلم با همین عنوان کتاب و مقاله هست.
اما توجه بکنید این مولود همزاد فقه تربیتی است به این معنا که فقه تربیتی نمیخواهد جای اخلاق تربیتی را پر کند یا جای آن را تنگ کند اما میتواند همنشین آن باشد جانشین آن نیست. البته در نگاه کبروی اینکه فقه و اخلاق متحد بشوند واحد بشوند ادغام بشوند و یکی به نفع دیگری کنار برود در پارادایم اسلامی میگویم یعنی فقه اسلامی و اخلاق اسلامی چند دیدگاه وجود دارد اقوال متعدد است مبنائا اگر شما آنجا گفتید فقه و اخلاق میتوانند کنار هم بنشینند یعنی اخلاق اسلامی یک چیز است و فقه اسلامی یک چیز است و تجویزات اخلاق اسلامی ماهیتاً با تجویزات فقه اسلامی متفاوت است آن وقت شما باید بگویید که اخلاق تربیتی جداست.
بالمآل اخلاق آموزشی یا اخلاق تربیت ارزش یک شاخه علمی شدن را دارد که دارد الآن یک شعبهای از اخلاق حرفهای اخلاق آموزشی یا تربیتی است اسمهای متعددی به کار میرود فقه تربیتی فاصلهاش با آن روشن است اما مُعد و ممهد آن است کمک کار آن است به خاطر اینکه اگر بخواهیم اخلاق حرفهای تربیتی از اسلام داشته باشیم قاعدتاً فقه تربیتی از اسلام است اما منظرهای آن فرق دارد منظر فقهی با منظر اخلاقی تفاوتی دارد.
جمعبندی
تلاش کردم که بگویم فقه تربیتی همزاد این عرصههای دانشی است اما عین آنها نیست معد آنهاست همکار آنهاست و جای آنها را تنگ نمیکند و اتفاقاً رشد فقه تربیتی به رشد حقوق تربیتی کمک میکند و رشد اخلاق تربیتی را به ثمر مینشاند رشد گاهی اوقات به علم تربیت کمک میکند فقه تربیتی میتواند به پداگوژی کمک بکند به اسلامی سازی پداگوژی کمک بکند و بالمآل فقه تربیتی به اسلامی سازی علوم تربیتی کمک میکند.
منبع: مفتاح