آیتالله جوادی آملی با بیان اینکه ظرفیت حوزه را خود «علم» تأمین میکند و اگر ظرفیت علمی بیشتر بشود، بسیاری از مشکلات، حل خواهد شد، اظهار کرد: زمان و مکان در اجتهاد دخیل است و موجب میشود ظرفیت حوزه خودش را نشان دهد و بالا برود و از همین راهها، علم و نیازهای روز ترقی میکنند.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، بیست و چهارمین اجلاسیه نشست دورهای اساتید سطوح عالیه و خارج حوزه علمیه قم، با موضوع «حوزههای علمیه؛ ظرفیتها و مشاکل» روز چهارشنبه، سوم خرداد ۱۴۰۲ در مسجد امام حسن عسکری (علیهالسلام) با سخنرانی حضرت آیتالله جوادی آملی برگزار گردید. اساتید سید مفیدالدین حسینی آملی، محمد فرزانگان و سید حسین امامی از دیگر سخنرانان این اجلاسیه بودند که در موضوع اجلاسیه و تحولات و تغییرات اخیر آموزشی حوزه علمیه قم به ارائه مطلب پرداختند که گزارشی از آن پیشرویتان قرار میگیرد.
آیتالله جوادی آملی، ضمن گرامی داشت دهه پر برکتِ کرامت و سالروز فتح خرمشهر، اظهار داشت: «کرامت» واژهای عربی است که معادل فارسی ندارد. «بزرگ» غیر از «کبیر» است؛ کبیر را به بزرگ معنا میکنند؛ اما «عظیم» غیر از «بزرگ» است؛ «کریم» غیر از «بزرگ» است. اولین سورهای که در قرآن نازل شده است، سوره «علق» است که در آغاز آن سوره فرمود: معلم اکرم تدریس میکند. «اقرأ و ربّک الأکرم». اگر گفتند در فلان مدرس، فقیه تدریس میکند، یعنی درس فقه میگوید. اگر در فلان مدرس، مفسّر تدریس میکند، یعنی درس تفسیر میگوید. اگر گفتند در مسجد، «اکرم» تدریس میکند، یعنی درس کرامت میدهد. اولین سورهای که نازل شده است، سوره علق است که جوامع بشری را به شرکت در مدرس اکرم دعوت میکند. «اقرأ و ربّک الأکرم».
خدای سبحان که اسماء حسنای فراوانی دارد با «اکرم» سخن میگوید؛ یعنی خدا درس کرامت میدهد. کرامت، وصف فرشتهها است که «بِأَیْدِی سَفَرَهٍ کِرامٍ» یعنی تعلیم و تربیت مسجد و حوزه و مراکز مذهبی اهلبیت علیهمالسلام، فرشته پروری و فرشته خویی است.
تدریس خدا فرشته پروراندن است؛ «اقرأ و ربّک الأکرم» از اینرو صدر و ذیل این سوره مبارکه از غیر کرامت سخنی به میان نیامده است؛ گرچه سخن از عصیان برخی مطرح است اما در این سوره، سخن از این نیست که تبهکار را به دوزخ میبرند؛ بیان نورانی خدا در بخش پایانی این سوره آن است که «ألم یعلم بأن الله یری» انسان نمیداند که خدا او را میبیند؟ این فرشته پروری است؛ که انسان، بگوید من چون در مشهد و در محضر و در مظهر خدای سبحان هستم، خلاف نمیکنم. آن خدای اکرم، شاگردانی چنین، تربیت میکند. «اقرآ و ربّک الاکرم» آغاز سوره است و «ألم یعلم بأن الله یری» پایان سوره است.
دهه کرامت که ما در جوار بارگاه این بانو که کریمه اهلبیت سلاماللهعلیهم هستند، چنانکه ایران اسلامی ما در جوار بارگاه ملکوتی کریم اهلبیت علیهمالسلام، وجود مبارک امام رضا صلوات الله و سلامه علیه است، این کرامت را به برکت حوزههای علمیه، نظام اسلامی باید قدر بدانیم؛ جامعه اسلامی باید قدر بداند؛ مردم مسلمان باید نسبت به این برکت حقشناسی کنند.
نظام و ایران و کشور، مدیون حوزههای علمیه است
آیتالله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: سالروز فتح خرمشهر است که خدا فتح کرده است؛ منتهی ذات اقدس اله سخنی محرمانه با رسولش دارد؛ میفرماید: گرچه تو تیر انداختی، اما تیرانداز، ماییم؛ «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» از این سخن، بیپردهتر و باریکتر و ظریفتر و دقیقتر و لطیفتر به شاگردان پیغمبر فرمود؛ فرمود گرچه مقاتله کردی و عدهای را کشتی، اما «فلم تقتلوهم ولکن الله قتلهم» بین این جمله با «رمیت اذ رمیت» صدها فرسخ، فاصله علمی است؛ در آنجا هر دو نسبت را حفظ کرده است و فرمود: «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» ولی در پیروزی رزمندگانی که این علامت مختصر را هم از گردن انداختهاند و گمنام گمنام شدند، به آنها فرمود: اصلاً شما نکشتید؛ بلکه کار من است؛ «فلم تقتلوهم»؛ نفرمود: «فلم تقتلوهم اذ قتلتموهم ولکن الله قتلهم» فرمود: «فلم تقتلوهم» این درس، درس دیگری است؛ این مکتب، مکتب دیگری است؛ این کار، کار رزمنده است؛ اما همه کار را خدا به خود اسناد داد و فرمود: «فلم تقتلوهم ولکن الله قتلهم»
فتح خرمشهر محصول شاگردان شما است؛ خیلی از طلبهها رفتند و شهید شدند؛ آنها یا پای منبر عالمی بودند؛ یا در نماز جماعت عالمی شرکت میکردند؛ بالاخره مسجد و حوزه علمیه و طرح کرامت و مدرس بود که این جنگ هشتساله را خوب اداره کرد. بیگانه بداند و آشنا هم آشناتر بشود که این نظام در کنار سفره حوزه تربیت شد؛ این نظام در کنار سفره پر برکت اهلبیت علیهمالسلام ماند که امیدواریم حقشناس باشند و حقشناسی کنند؛ احدی به خود اجازه ندهد که به حرم امن عمامه کسی، لباس روحانی کسی اهانت کند. اینها کسانی هستند که جانشینان ائمه علیهمالسلام و پاسداران دین هستند؛ کسانی هستند که در روز خطر، حافظان دین هستند؛ گروه اولی که صف قتال را تشکیل داد، همین علما و همین حوزهها بودند. وقتی بررسی میکنید، آمار شهدای روحانیت را نسبت به رقم و عدد صنفشان، از همه بیشترند و از همه فروغشان بیشتر بنابراین نظام و ایران و کشور، مدیون حوزه است؛ منتهی آنها لله کار کردند و اجرشان را هم از ذات اقدس اله میگیرند.
ظرفیتها و مشکلات حوزه
آیتالله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود، خاطرنشان کرد: محور اصلی بحث این محفل وزین و عمیق علمی، همانطور که در دعوتنامهها ملاحظه فرمودید، ظرفیتها و مشکلات حوزه است؛ مستحضر هستید که ظرفهای مادی با مظروف، تنگ و تنگتر میشود؛ ولی ظرف معنوی با آمدن مظروف، بر ظرفیتش افزوده میشود.
بیان نورانی علی علیهالسلام است که-کلام او دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است- فرمود: هر ظرفی در دنیا با آمدن مظروف، ظرفیتش کم میشود؛ اگر ظرفی ظرفیت ۱۰ لیتر آب را دارد؛ اگر ۲ لیتر آب وارد بشود؛ به مقدار ۲ لیتر، ظرفیتش اشغال شده است؛ این ظرف دیگر ظرفیت ۸ لیتر را دارد. مظروف، ظرف را تنگ میکند تا اینکه پر میشود و جایی برای غیر نیست.
بیان نورانی امیر بیان و بنان سلاماللهعلیه این است: «کل وعاء یتضیق بماءٍ فیه الا وعاء العلم فإنّه یتسع» فرمود: ظرف علم با تمام ظروف دنیا فرق دارد. دل، قلب، روح امری ملکوتی است؛ اگر طلبهای در حوزه یا دانشجویی در دانشگاه، وقتی وارد کلاس درس شد، اگر ظرفیت ۱۰ مطلب علمی را داشت؛ وقتی ۲ مطلب علمی را فهمید، فردا ظرفیت ۱۲ مطلب علمی را پیدا میکند؛ این مظروف، ظرف را توسعه میدهد. اینچنین نیست که ظرف را تنگ کند. شرح صدر، از همین نشئه پیدا میشود. فرمود: هر مظروفی وقتی وارد ظرف شد، ظرفیت آن ظرف را تنگ میکند؛ ولی علم، وقتی وارد دل شد، شرح صدر میآورد و ظرفیت را اضافه میکند. اگر کسی ظرفیت ۱۰ مسأله علمی را داشت؛ وقتی به این مسائل رسید، هماکنون ظرفیت ۱۰۰ مسأله را پیدا میکند؛ این میشود شرح صدر.
ظرفیت حوزه را خود «علم» تأمین میکند
ظرفیت حوزه را خود علم تأمین میکند؛ ما باید بدانیم انشاءالله که کمبودی ازاینجهت نیست؛ در ظرفیت حوزه یک بخش در این است که خود علم ظرفیت میآورد؛ بخش دیگر در این است که عالِم ظرفیت میآورد؛ منتهی این، یک رنج دیگری میخواهد تا گنج دیگری ببرد. عالم اگر به دنبال علم و دراسه باشد، آنچه استاد میگوید، گوش بدهد و یاد بگیرد؛ آنچه در کتاب و کتیبه است، بنگرد و مطالعه کند و یاد بگیرد، ظرفیتش همان ظرفیت علم است و به همان اندازه گسترش پیدا میکند اما اگر راه دیگر را طی کرد که راه مهمتری است و جزو علمایی شد که ورثه انبیا شدند، جدا از علم الدراسه، علم الوراثه را هم یاد گرفت، گذشته از خواندن و نوشتن شب و روز، از دعای سحر و سحرخیزی غفلت نکرد و الآن که اوایل ذیالقعده است تا دهم ذیالحجه که چهل شب و روز است، اربعین کلیمی یادش نرفت، اهل چهله بود، این چهل شبی که کلیم حق، چهله گرفته، «و واعدنا موسی اربعین لیله» آنگاه «فتم میقات ربّه اربعین لیله» این اربعین کلیمی یادش نرفت، راه کلیم حق را طی گرفته، چهله گرفته و طبق بیان نورانی رسول گرامی علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء فرمود: مواظب باشید؛ یعنی مواظب باشید «طهروا افواهکم»؛ همیشه با طهارت باشید؛ نه تنها با وضو، نه با غسل، با پاک بودن فضای سخن؛ حرف غیر علمی از عالم شنیده نشود؛ حرف غیر تحقیقی از عالم حوزوی شنیده نشود؛ حرفی که بوی تألیف تازه، تدوین تازه، ابتکار تازه، انشاء تازه نباشد نزد، باید رهاورد تازه از او بشنوند، غیر از این نگوید.
مگر ما به حرم اهلبیت علیهمالسلام مشرف نمیشویم؟ مگر به ما نگفتند با عوام فرق داشته باشید؟ مگر به ما نگفتند وقتی به زیارت میروید هدف آن نباشد که خدا گناهان شما و پدران شما را بیامرزد؛ طلب مغفرت و خیر دنیا و آخرت محفوظ؛ اما در حضور امام، با قد رسا بگویید «من به بارگاه شما آمدم» «انی محقق لما حققتم» من آمدم حرف تازه بیاورم؛ من آمدم مرجع تازه بشوم؛ محقق و مؤلف تازه بشوم؛ من هم بشوم شیخ انصاری و صاحب جواهر و فلان مدرس و فلان مفسر. «انی محقق» همه اش «اغفر» نیست. «انی محقق لما حققتم و مبطل لما ابطلتم» بالاتر از این؛ فراخناتر از این؛ «و محتمل لعلومکم».
شما گفتید ما علم خاص داریم؛ ما قبول داریم؛ گفتید علوم خاص ما را انبیاء و اولیاء و ملک مرسل دارند؛ ما قبول داریم؛ گفتید «او عبد امتحن الله قلبه للتقوی» ما آمدیم از آن قبیل باشیم؛ ما آمدیم علم شما را حمل کنیم؛ نه آنکه خلاصه شیخ انصاری و صاحب جواهر را بفهمیم و حمل کنیم؛ ما میخواهیم شیخ انصاری بشویم؛ و برتر بشویم صاحب جواهر و برتر؛ یا علوم دیگری را که بحرالعلومها دارند را بیاموزیم.
«علم الدراسه بودن» یک ظرفیت خاص دارد
ما در زیارت چرا میخوانیم: «محتمل» یعنی محتمل؛ من آمدهام تا این بار را حمل کنم. من آنقدر توانمند هستم و شانهام آنقدر توانمند است که این بار را حمل کند.
تمام جملههای در زیارت و دعا، جملههای خبریهای است که به داعی انشاء القاء میشود. دعا و زیارت معنایش همین است؛ من آمدهام شما توفیق بدهید که بار علمی شما را حمل کنم. مگر شما نگفتید بار علمی را جز انبیاء و اولیاء و ملائکه و قلبی که خدا آن را با تقوی امتحان کرده باشد، حمل نمیکنند؟ من آمدهام آن بشوم. این، معنای زیارت است؛ نه تنها مریض دارم، مریض من را شفا بده. آن را که همه میخواهند؛ همه مشکل دنیایی دارند؛ و حل این مشکلات را که همه میخواهند. آن روحانی که وارد حرم میشود، شاهبیتش آن است که میگوید من آمدهام تا محقق بشوم؛ و بار امانت شما را حمل کنم. «محقق لما حققتم و مبطل لما ابطلتم و محتمل لعلمکم» اینها کار حوزه است.
بنابراین اگر کسی این راه را طی کرد، از سنخ علمای «علم الدراسه بودن» که یک ظرفیت خاص دارد؛ آن ظرفیت را علم به او میدهد، نه خود او؛ گذشته از این مطلب جزء «علم الوراثه» میشود؛ وقتی وارث پیغمبر و وارث امام شد؛ مستحضرید که ما یک انتقال مالی داریم؛ یک انتقال ارثی داریم؛ کسب در کار نیست؛ یا مال، منتقل میشود؛ مثل تجارت، اجاره، همه عقودی که مالی است؛ ثمن میرود، مثمن میآید، منفعت میرود؛ اجاره میآید؛ در معاملات، مال جابجا میشود؛ اما در ارث، مال جابجا نمیشود؛ مالک بجای مالک مینشیند؛ نه مال، بهجای مال.
این زمین، مال زید بود؛ زید مرد؛ ملک بی مالک نمیشود؛ وارث بجای مورث مینشیند؛ در ارث نقل مال نیست؛ در ارث، خلافت وارث نسبت به مورّث است؛ این مالک که رفت؛ ملک که بی مالک نمیشود؛ وارث بجای مورّث مینشیند. فرق جوهری کسب با ارث این است؛ در کسب، مال منتقل میشود؛ در ارث، وارث بجای مورث مینشیند؛ اگر گفتند علما ورثه انبیاء هستند؛ این، شدنی است که جای انبیاء و ائمه علیهمالسلام بنشینند. این شدنی است که ما را خلیفه خود قرار بدهند و نائب خود قرار بدهند.
اگر انشاءالله «علم الوراثه» همانند «علم الدراسه» است نصیب حوزههای علمیه شد، خود عالم «وسع کرسیّه السموات و الارض» میشود؛ دیگر، ممکن نیست در مشکلی بماند. پس ظرفیت، گاهی برای علم است؛ که در «علم الدراسه» سهمی دارد؛ گاهی برای عالم است؛ که در «علم الوراثه» است.
زمان و مکان در اجتهاد
بیان لطیفی امام رضوانالله تعالی علیه دارد؛ خوب است نامی از ایشان در ایام سالگرد ایشان برده بشود؛ که ایشان فرمودند: زمان و مکان در اجتهاد، دخیل است. معنایش آن نیست معاذ الله اگر کسی در تابستان، یخ کسی را اجاره کرد، زمستان بخواهد پس بدهد تا بگوییم موضوع فرق کرده است. یا در زمستان، حرارت کسی را گرفته، تابستان بخواهد پس بدهد تا بگوییم موضوع فرق کرده است؛ اینکه در حرم امن فکر امام کسی راه ندارد. آنجا که زمان و مکان دخیل است، بهعنوان نمونه عرض کنم؛ مستحضرید که قبل از اسلام، هبه بود؛ عطیه بود؛ چشمروشنی بود؛ کادو بود؛ الآن هم هست؛ اما بیان نورانی امام صادق صلواتاللهعلیه آن است که اسلام چیزی تازه آورده است؛ غیر از هبه و هدیه و عطیه و عناوین دیگر، اسلام چیزی آورده است به نام «صدقه»؛ صدقه در غیر از اسلام نبود؛ چون صدقه عقد است، یک؛ با هبه و غیره فرق دارد، دو؛ هبه یک عقد جایز است؛ مگر در هبه ذی رحم سه؛ اما صدقه عقد لازم است، یک عبادت است که بدون قصد قربت، صحیح نیست؛ این امر، قبل از اسلام نبود.
در بحث صدقه سلسله روایاتی است که مرد اگر بخواهد از مال خودش صدقه بدهد آزاد است؛ زن اگر بخواهد از مال خودش که یا ارث اوست یا کسب اوست صدقه بدهد باید به اذن شوهر باشد. این، یک طائفه از روایات است. طایفه دیگر، معارض این است؛ که زن هم میتواند مال خودش را صدقه بدهد. در جمع بین این دو طائفه عدهای از فقهای ما رضوانالله تعالی علیهم تصرف در هیئت کردند؛ تصرف در هیئت، یعنی آنجا که وجوب و استحباب استفاده میشود؛ نه آن ماده و گوهر کار. آنها تصرف در هیئت کردند و گفتند آن روایاتی که میگوید صدقه زن باید به اذن شوهر باشد؛ ظاهرش وجوب است؛ اما حمل بر استحباب میکنیم و جمعاً بین المتعارضین؛ اما آنچه امام فرمود زمان و مکان در اجتهاد دخیل است؛ شما حساب کنید؛ دو طلبهاند؛ یکی مرد است؛ یکی زن است؛ ازدواج کردند؛ یکی استاد حوزه علمیه است؛ یکی استاد جامعه الزهرا است؛ هر دو هم حقوق بگیر هستند؛ به چه دلیل این زن که رشد علمی و عقلی و اجتماعی دارد، به چه دلیل برای این که مال خودش را صدقه بدهد، حتماً شوهرش باید اجازه بدهد؟ آیا نمیشود در جمع بین متعارضین، تصرف در ماده کرد؛ نه تصرف در هیئت؟ یعنی در وجوب و استحباب تصرف نکنیم. تصرف در ماده که اگر زن و مرد به رشد عقلی رسیدند، آنجا لازم نیست زن از مرد اجازه بگیرد؛ اما اگر رشد عقلی و اجتماعی نبود، اشکال ندارد؛ این مطلب را میگویند تصرف در ماده؛ این را میگویند احتمال، اینکه امام فرمود زمان و مکان در اجتهاد دخیل است، شاید از این قبیل باشد.
در مجسمه سازی که مجسمه سازی را اشکال میکردند؛ تصویر ذیروح را اشکال میکردند؛ میگفتند اگر این باشد، یک وقت میگویند شما باید در این ذیروح بدمی و آن را زنده کنی؛ یا بوی مجسمه سازی میدهد؛ الآن که مجسمهها ابزار بازی بچهها است و کسی به آن نگاه حرام دینی نمیکند؛ در این زمان، باز هم مجسمه سازی و تصویر ذیروح، مانند گنجشک و بلبل و … حرام است؟
غرض این است که بیانات لطیف اهلبیت را متوجه شویم این که زمان و مکان در اجتهاد دخیل است؛ موجب میشود ظرفیت حوزه خودش را نشان میدهد و بالا میبرد. از همین راهها، علم و نیازهای روز ترقی میکنند؛ و مانند آن. میشود بهعنوان بزرگداشت ایام ارتحال امام خمینی رحمه الله علیه، نام شریف ایشان هم برده بشود؛ ظرفیت حوزه هم از این علوم برداشت میشود.
گاهی درباره شخصیت حقیقی و حقوقی بحث میشود. مستحضرید معروف بین فقها رضوانالله علیهم این است که اگر گروهی با هم هماهنگ و مرتبط شدند، مثلاً سه نفر، شمشیر در دستشان است برای کشتن؛ و سه نفر دیگر که یک نفر، مشغول جمعآوری اساس قافلهای میشود؛ یک نفر، دیدهبان است که از بالای تپه باخبر میشود که چه کسی میآید و چه کسی نمیآید و یک نفر آماده کشتن. این حرف معروف فقهای ما است و مرحوم صاحب جواهر هم همین راه را طی کرده است؛ در این سه نفر، بعضی را مفسد دانستهاند، برخی را محارب؛ آن سه نفر که اسلحه در دستشان است، چون محارب هستند، حکمشان اعدام است؛ آنها که یکی دیدبان است و یکی اثاث جمع میکند، آنها را گفتند که محارب نیستند. جواهر و امثال جواهر هم همین راه را طی کردند.
رفتیم به شورای عالی قضایی، تهیه لوایح قضایی به عهده ما بود؛ ما فقه سه عصر را میدیدیم؛ عصر اقدمی، عصر قدما و عصر متأخرین را میدیدیم؛ برای اینکه با یک حجت بالفعل تطبیق بشود، به فتوای امام هم مراجعه میکردیم تا نظر ایشان منظور بشود. ما در این مسأله به نظرمان رسید که این شخصیت حقوقی، محارب است؛ شخصیت حقوقی، یعنی شخصیت حقوقی؛ و نه شخصیت حقیقی.
حالا کار را تقسیم میکنند و گاهی به این نفر، این سمت را میدهند؛ و گاهی به آن نفر این سمت را میدهند؛ از اینرو شخصیت حقوقی است که حکمش محاربه است و باید اعدام بشود؛ از اینرو حکم همه اینها به نظر ما این بود که باید اعدام بشود؛ منتهی میخواستیم با حجت بالفعل تطبیق بشود؛ به عرض امام رسید که اینگونه است؛ حالا اگر کسی در خانه تیمی بود و اطلاعات جمع میکرد و دیگری منفجر میکرد؛ این، تقسیمکار است؛ این شخصیت حقوقی، منافق است؛ این شخصیت حقوقی، ضد انقلاب است. الحمدالله ایشان موافقت کردند و از آن به بعد، روی شخصیت حقوقی حکم صادر میشد، نه شخصیت حقیقی. از این نوع کارها که زمین مانده که مشکل جامعه را حل میکند، چه در مسائل قضایی و چه حقوقی، فراوان داریم. اگر ظرفیت علمی بیشتر بشود، بسیاری از مشکلات، حل میشود.
حق نداریم کتابهای عمیق حوزوی را تقطیع و مثله کنیم
استاد حسینی آملی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم: لازم است گزارشی بیان شود در رابطه با سیر جلسات با مرکز مدیریت، در مورد طرحی که از ابتدای سال تحصیلی انجام شد و باعث گرفتاریهای زیادی برای اساتید و طلاب گردید.
اشکالات این طرح را همه آقایان مستحضر هستند و من درصدد بیان اشکالات آن نیستم؛ در مباحثاتی که داشتیم، آقایان گفتهاند شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت، نگرانیهایی در مورد حوزه دارند که باعث شد اقدام به طراحی این طرح کنند؛ این نگرانیها را به ۱۴ بند تقسیم کردهام؛ اگرچه خود مرکز مدیریت هم مقرّ بودند طرحی که تصویب شد، بههیچوجه برطرف کننده نگرانیهای آقایان نبوده است؛ با این حال این نگرانیها و اشکالات اجمالی این طرح را بیان میکنم؛ انشاءالله اشکالات این طرح و نگرانیها را منتشر میکنیم؛ و اگر دوستان و اساتید، نقد و اضافهای دارند، بیان کنند تا مجدداً به شورای عالی انتقال دهیم.
۱. اولین اشکال آن است که عدهای از طلبهها نمیخواهند مجتهد بشوند؛ بلکه میخواهند بعد از مدتی در جایی مشغول به کار بشوند در این صورت چرا باید کتابهای عمیق اجتهادی را بگذرانند. در جواب باید گفت به فرض اگر تعدادی از طلبهها اینچنین باشند، نیاز نیست همه طلبهها را قربانی این اندیشه کنیم این در حالی است که مراکزی مانند «سفیران هدایت» آن مقدار از نیازهای تبلیغ را تأمین میکنند. ما حق نداریم بهعنوان آنکه برخی از طلبهها نمیخواهند مجتهد بشوند، کتابهای عمیق حوزوی را تقطیع و مثله کنیم؛ شما برای این امور باید برنامهریزی کنید؛ نه اینکه همه حوزه متأثر از چنین اندیشههایی بشود.
۲. اشکال دیگر آن بود که کتاب مکاسب، ۱۴ قسمت است و طلبه باید این قسمتها را در طی ۴ سال بگذرانند و با مباحثه و دقت، آنها را آموزش ببیند و امتحان دهند؛ گاه برای این امر، مجبور میشود که ۶ درس در روز داشته باشد. به دوستان عرض کردم که هیچ ضرورتی ندارد که سنوات سطوح عالی را تنها در ۴ سال قرار دهید؛ سنوات را افزایش بدهید تا طلبهها آن دروس را بهخوبی بگذرانند. طبیعی است طلبهای که سطوح عالی را عمیق بخواند، در درس خارج فهم و سرعت بیشتری خواهد داشت.
۳. اشکال سوم مربوط به مسائل مستحدثه بوده است؛ مسائلی که در نظام مقدس جمهوری اسلامی نسبت به آنها نیاز و دغدغههایی وجود دارد و نیاز است ذهن طلبهها با این مسائل مواجه بشود. در جواب باید گفت اگر قرار باشد طلبهها تنها با مسائل مستحدثه آشنا بشوند، خوب است؛ اما چه لزومی دارد تا عمیقاً با آن مسائل مواجه بشوند. طبیعی است که اگر طلبهها سطوح عالی را خوب و عمیق بخوانند میتوانند در این زمینهها هم فعالیت پژوهشی داشته باشند.
۴. مشکلاتی که در حوزه است، مواردی نیست که این عزیزان به آن فکر کردهاند؛ ما مشکل معیشت طلبهها را داریم؛ طلبه، در ابتدائیات زندگی خود مشکل دارد؛ اینچنین طلبهای نمیتواند حتی خانهای در زیرزمین یک منزل را اجاره کند. این مشکلی است که باید حل بشود.
۵. مشکل دیگر در مورد میزان زمانهای فراغت و تعطیلات حوزه است؛ تعطیلی درس به معنی تعطیلی حوزه نیست. طلبههایی که درسشان تعطیل است یا کارهای پژوهشی یا کارهای تبلیغی و کارهایی از این قبیل انجام میدهند و میتوانند از تعطیلات استفاده کنند و علم و دانش خود را تقویت کنند.
۶. ضعف علمی طلبهها در دروس پایه است؛ طلبهای که بعد از پایه ششم، وارد دروس سطوح میشود، گویی شکّه میشود و توان ندارد تا درسهای سطوح عالی را بهخوبی بفهمد؛ مدارس ما در پایههای علمی ضعیف شدهاند؛ دروسی مانند ادبیات، متروک شده است.
۷. یکی دیگر از مشکلات آن است که آقایان با برنامهریزی سعی کردند دروس سطوح عالی را مضمحل کنند. مدارس سطح عالی را تشکیل دادند و مجوز این مؤسسات را بهسرعت میدهند؛ این مؤسسات با انگیزههای مختلف، طلبهها را جذب میکنند و درس حوزههای آزاد خالی میشود. گاه طلبهای ضعیف به ۶۰ یا ۷۰ تن از طلبهها درس میدهد؛ اما در درسهای مجتهدی مسلم و توانمند تعداد معدودی از طلبهها شرکت میکنند و درسهای آزاد خلوت میشود. مرکز مدیریت برای طلبههای شهرستانی که به قم میآیند اینچنین برنامهریزی کرده است که باید در مدارس درس بخوانند و اجازه حضور در درس آزاد به آنها نمیدهند؛ چرا که میگویند ما حجره نداریم؛ باید گفت مگر مدارس در اختیار شما نیست؟ شما هستید که مدارس را اداره میکنید؛ بخشی از حجرهها را به درسهای آزاد اختصاص بدهید. این طرح هم که در حوزه اجرا شد، به درسهای آزاد بهشدت آسیب رساند.
حوزه علمیه ثمره مجاهدت علمای بزرگ است و ارثی است که از سلف صالح به ما رسیده است؛ انشاءالله که بتوانیم از آن محافظت کنیم.
افت قابلتوجهی در حوزههای علمیه رخداده است
استاد فرزانگان، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم: متأسفانه در این چند سال اخیر، شاهد هستیم که افت قابلتوجهی در حوزههای علمیه رخداده است و انگیزه و عشق به علم و تحصیل در میان طلبهها کمرنگ شده است.
۱. در برنامهریزیها و تصمیمگیریها و سیاستگذاریهایی که در حوزه انجام میشود، گاهی برنامه بهخوبی اجرا نشده است و هنوز ابتدای کار است و چون ذو وجهین است، با تردید و اما و اگر یک برنامه آموزشی را اجرا میکنند؛ اما اکنون برنامههای متعددی در حوزههای علمیه اجرا میشود که پنج سال، ده سال یا بیشتر میگذرد؛ اما آن نتیجهای که باید و شاید، از آن برنامهها نگرفتند.
قریب بهاتفاق آقایان اساتید هم اجماع دارند که این برنامهها درست نبوده است؛ بحث ما در اینجا این است کسانی که این برنامه را تدوین کردند، غرضشان آن بود که به تعالی و رشد علمی برسیم؛ وقتی به نتیجه نرسیدیم، طبیعتاً باید دست بکشیم و به سلف خودمان برگردیم.
۲. خوب است در این مورد به دو نمونه اشاره کنیم؛ اولین مسأله، مسأله محدوده بندی متون درسی است؛ که استاد باید از ابتدای سال از فلان مبحث شروع کند و به مبحث خاصی برسد؛ نتیجه آن میشود که استاد باید از بسیاری موارد، صرفنظر کند تا خودش را به محدوده برساند و سال بعد هم آن محدودههای خوانده نشده را طلبهها نمیخوانند اما سخن این است که طلبهها مکاسب و رسائل را خواندهاند با این حال بسیاری از قسمتهای این کتابها را نمیخوانند و وارد درس خارج میشوند. استاد درس خارج هم مجبور میشود که سطح را درس بدهد.
سیره سلف ما این بود که تا این کتاب را تمام نمیکردند، سراغ کتاب دیگر نمیرفتند. با محدوده بندی جلوی این کار را گرفتهاند؛ از زمانی که محدوده بندی قرار داده شد، این مشکل ایجاد شده است.
۳. مورد بعدی، مربوط به طرح جدیدی است که امسال تصویب کردند و علیرغم مخالفتهایی که بزرگان داشتهاند، اما متأسفانه این طرح اجرا شده است. اتفاقی که میافتد، آن است که کتاب رسائل و مکاسب و کفایه در حاشیه قرار میگیرد. در کتاب مکاسب بالای ۸۵۰ صفحه را مطالعاتی کردند؛ همه میدانند که مطالعاتی با حذف، هیچ تفاوتی ندارد؛ و از کتاب رسائل، بالای ۱۲۰ صفحه را مطالعاتی کردند.
تنها دلیلی که برای انجام این کار مطرح میکنند، آن است که بهعنوان وحی منزل، سطح، الا و لابد باید ۴ سال باشد؛ یعنی چه به محدوده برسانیم و چه به محدوده نرسانیم، سنوات سطح را نمیتوان بیشتر کرد؛ چرا و به چه دلیل؟ اگر طلبهای سطح را ۶ سال یا ۵ سال بخواند، آیا ضرر کرده است؟ نه بلکه درس خارج را بهتر میگذراند.
اگر مشکل تعداد سنوات سطوح حل بشود، خیلی از مشکلات، از جمله محدوده بندی و هم طرح جدید حل میشود؛ چون در طرح جدید بیان میشود که ما زمان کافی نداریم، مجبور میشویم که حذف کنیم. شما سطح را یک یا دو سال اضافه کنید و این مشکلات را حل کنید؛ و الا جفا و بیاعتنایی به تراث میشود.
هر از چند گاهی کسانی از این حوزه در خارج از حوزه حرفهایی میزنند، چه در اعتقادات و چه در فروع، برخلاف اتفاقات کل است؛ این امر از بیاعتنایی به تراث نشأت میگیرد؛ و الا اگر کسی مبانی در دستش باشد، هیچوقت اینچنین عمل نمیکند.