شبکه اجتهاد: مسأله عفاف جنسی از مقولات بین اخلاق و فقه است، نه میتوان گفت صد درصد اخلاقی است و نه فقهی محض است بلکه در مرز میان فقه و اخلاق حضور دارد. تنزل دادن مفهوم عفاف به سطح اخلاقی به این معنا نیست که رفتارهای فقهی کماهمیت است بلکه عکس آن صادق است، اگر بپذیریم که عفاف جنسی یک مفهوم اخلاقی است، به معنای کماهمیت بودن آن نیست.
اگر مسألهای اخلاقی است، نهادینه شدن آن در جامعه به تبیین نظری، تعلیم و رشد اخلاقی آحاد جامعه نیازمند است، همانطوری که نهادینه شدن یک حکم فقهی نیز به چنین فرایندی نیاز دارد. فقه میگوید ربا نخورید یا معامله ربوی انجام ندهید، اما در جامعه کما بیش وجود دارد و رسیدن آن به نقطه صفر تقریباً دشوار است زیرا با متغیرات متعددی در رابطه انسان و فرهنگ جامعه با با دین مواجه هستیم.
کتب اخلاقی ما خیلی ناظر بر چالشهای اجتماعی، فرهنگی جامعه شکل نگرفته است؛ البته آن علت خودش را دارد. درگذشته جامعه روحانیت بهویژه عالمان شیعی، چون موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاصی نداشتند، خیلی درگیر این مسأله نبودند؛ لذا شاید با اخلاق فردمحور و فضیلتگرای محض که خیلی به مسأله آسیبها و چالشهای اخلاقی جامعه در سطح کلان توجه ندارد، نتوان مسأله عفاف را حل کرد.
مسأله اصلی آن است که ما در جامعه شیعی و اسلامی خودمان یا در سطح کلان و جهانی با جریانی تحت عنوان «ستیز با عفاف» روبهرو هستیم؛ یعنی بهصورت جدی با آموزه عفاف به ستیز و جنگ برخاسته و عفتزدایی را در دستور کار جدّی خود قرار داده است. سؤال اصلی ما از حوزه علمیه قم این است که آیا با توجه به شرایط موجود، مواجهه با این جریانِ ستیز، وظیفه فقیه است یا علم اخلاق؟ هر کدام باید ورود پیدا کند؛ البته میپذیریم که بایستی میان ساحتها و وظایف علوم تفکیک کرده و نباید وظایف را در یکدیگر خلط کنیم.
در فقه امروز اگر عفاف باب ندارد یا عنوان کتاب العفافی نداریم، درست! یا اگر در دوره فقه میانی ما چنین عنوان و بابی نبوده است، درست! اما اینها دلایل کافی اقناعی برای بیرون راندن بحث عفاف از مقوله فقه نیست. نقض آن، این است که مسأله آیات العفاف، یعنی آیاتی که مسأله آنها عفاف است، شما در احکام القرآنهای کهن ما میبینید که ورود کردند. احکام القرآن به استخراج آموزههای فقهی و حُکمی قرآن میپردازد، چرا آنها ورود پیدا کردند؟
باید به این بیندیشم که ورود شارع به مسأله عفاف در منظومه و هندسه آیات و روایات، آیا آمرانه و بهعنوان بحث شریعت بوده است. این جنس بحث را باید مشخص کرد؛ البته همانطور که از نظرات آیات عظام هم برمیآید، بحث عفاف جزو اصول بنیادین شریعت اسلامی، زیرساختها، بنیادها و همان مقاصد اولیاست و ناگزیر باید فقیه در همه ابوابی که مرتبط به عفاف جنسی است، نگاهی هم به مسأله عفاف داشته باشد. عفاف در فقه حضور دارد، اما چگونگی حضور و سهم آن باید بازخوانی شود.
عصر معاصر، عصرمطالعات بین رشتهای است. امروز مسائل همانند قدیم از بساطت برخوردار نیست؛ الآن مسائل واقعاً ذوابعاد و چندوجهی هستند، بهویژه مسائلی که جنبه اجتماعی و فرهنگی دارد. مسأله عفاف جنسی در حوزه اجتماعی هم اینگونه است. حال این نزاع را بگوییم یا فقهی یا اخلاقی است، باز تأثیری در گشودن این مسأله نخواهد داشت. ما باید به سمت این برویم که با تلفیق فقه و اخلاق، چالشهای پیش روی عفاف جنسی را حل کنیم.