به خاطر فتوا و نظر فقهی خود نمیتوانست با برخی خواستهها موافقت کند، مورد بیمهری و اهانت قرار گرفت؛ اما صبر کرد. با این که تعدادی از فضلا او را اعلم میدانستند، در رساله خود نوشته بود: هر کس خواست رجوع کند. در نوشتههای خود نسبت به روایاتی که نمیتوانست بپذیرد، به جای اینکه بگوید روایت مردود است، احتراماً مینوشت: «رد علمه الی اهله». در جهات علمی او را به مقدس اردبیلی تشبیه میکردند. از ۲۲ سالگی مجتهد بود و تا پایان عمر به مباحث علمی اشتغال داشت و کتاب جامع المدارک او یکی از بهترین آثار فقهی شیعه میباشد که در عین استدلالی بودن مختصر هم هست اما ادعایی نداشت.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، مرحوم آیتالله سید احمد خوانساری از مراجع تقلیدی است که در یکی از حساسترین و پرفراز و نشیبترین مقاطع تاریخ تشیع، زعامت دینی شیعیان را به عهده داشت و از آن دسته عالمانی بود که به جرأت میتوان او را از مصادیق بارز عالمان ربانی دانست که «امین پیامبران و وارث انبیاء» میباشند.
این فقیه بزرگ به تصریح بزرگان و صاحب نظران مجامع معتبر دینی و حوزوی جامع دو ویژگی فقاهت و معنویّت در سطح اعلی بود؛ همانگونه که در پیام تسلیت امام خمینی (ره) به مناسبت درگذشت ایشان چنین آمده است: «این عالم جلیل بزرگوار و مرجع معظّم پیوسته در حوزههای علمیّه و مجامع متدیّنین مقام رفیع و بلندی داشت». به مناسبت سالروز درگذشت این فقیه برجسته زوایای زندگی، سیره علمی و سلوک اخلاقی او را در کلام علمای معاصر مرور میکنیم.
استاد سید محسن خرازی میگوید: مرحوم آیتالله خوانساری رحمه الله علیه بسیار اهل سکوت بود. در هر جلسهای در ابتدا خود صحبتی نمیکرد؛ مگر اینکه سؤالی مطرح بشود آن موقع از باب ارشاد بر خود لازم میدید که جواب بدهد.
جمله ای از مرحوم آیتالله اراکی با واسطه درباره آیتالله خوانساری شنیدم که ایشان فرموده بود: «آیتالله سید احمد خوانساری یک دور فقه استدلالی را گذراندند و با استدلال پیش رفتند. این توفیقی بود که خدا نصیب ایشان کرد که توانست یک دور فقه طویل و عریض را بگذراند.»
آیتالله سید احمد خوانساری در اصول چندان تفصیلی نبود؛ چنانکه در فقه هم تفصیلی نبود. بزرگان جملهای فرمودند و آن اینکه شخصی تصمیم گرفت که تفصیل بنویسد. در ابتدا شروع کرد به مقدمات آن تفصیل. آنقدر مقدمات طول و تفصیل پیدا کرد که آن شخص فوت کرد و حتی مقدمه هم به پایان نرسید! آیتالله خوانساری چندان اهل تفصیل نبود. با ایجاز گویی مطالب را کامل و جامع میرساند. به قول ما طلبه ها، مختصر و مفید مطالب را به مخاطبین میگفت.
روش و رفتار آیتالله خوانساری درس اخلاق بود
روش و رفتار آیتالله خوانساری درس اخلاق بود. مردم از ادب و احترام ایشان درس میگرفتند. چندان اهل بیان و خطابه نبود. بسیار متواضع بود. گاهی ما که سن و سالی هم نداشتیم خدمتشان میرسیدیم، از جای خود بلند میشد. گاهی زودتر از نماز به مسجد سید عزیزالله میرفت و در محراب مینشست. مردم میرفتند و سؤالات خود را مطرح میکردند و ایشان پاسخ میداد. یکبار من آن طرف مسجد بودم و داشتم مطالعه میکردم. از جای خود بلند شد و نزد من آمد و فرمود: «مطالعه در این وقت موجب ضعف چشم میشود. بهتر است که در این موقع مطالعه نکنید.» این را گفت و سر جایش برگشت.
موقعیت علمی آیتالله خوانساری بسیار بالا بود. برای اهل فضل مشخص بود که موقعیت علمی شان چقدر بالا است. در خانه ایشان برای همه باز بود و هر کسی سؤالی داشت میتوانست برود و مستقیماً با وی مطرح کند. دور و اطرافش هم شلوغ نبود و محدود به سه یا چهار نفر میشد. گاهی از مسجد تا منزل پیاده میرفت و در این مسیر به سؤالات مردم جواب میداد. درس ایشان هم در همان مسجد سید عزیزالله برگزار میشد. عده ای که به آن مرحله رسیده که میتوانستند از درسش استفاده کنند، حضور پیدا میکردند.
ارتباط ما با ایشان تا زمان رحلتش ادامه داشت. با هیچ کس تصادمی نداشت. احترام همه را حفظ میکرد و البته در مسائل مختلف بر اساس نظر خودش از شرع عمل میکرد.
استاد رضا استادی میگوید: مرحوم آیتالله سید احمد خوانساری به علما و فقهای معاصر خود احترام میکرد و گاهی افراد را برای تقلید به برخی از آنها ارجاع میداد.
به خاطر فتوا و نظر فقهی خود نمیتوانست با برخی خواستهها موافقت کند، مورد بی مهری و اهانت قرار گرفت؛ اما صبر کرد. در زندگی شخصی هم مورد آزار و اذیت برخی از اهل خانه قرار گرفت و صبر کرد. مکرر صحنههایی پیش میآمد که افراد معمولی را عصبانی میکرد، اما با حلم ایشان روبرو میشدند و تعجب میکردند.
در مورد حق الناس بسیار حساس و محتاط بود؛ به حدی که در قم در جاهای خیابان کشیده بودند و برخی از منازل در خیابان افتاده بود، سعی میکرد از مسیری رفت و آمد کند که عبورش به آن خانهها نیفتد.
آن مرحوم علاوه بر اینکه از غیبت و نکوهش دیگران اجتناب مینمود، در درس هنگامی که نام راویانی که نقص جسمی یا نقص دیگری داشتند مطرح میشد، ایشان نام آنها را بدون آن عیب و نقص ذکر میکرد.
به نماز جماعت اهمیت فوق العاده میداد؛ حتی صبحها که آمدن از منزل تا مسجد مشکل بود، مدتها برای اقامه جماعت پیاده به مسجد میآمد.
در رعایت تقوا و عدالت به حدی بود که برخی میگفتند آقای خوانساری در حد معصوم است. البته این قبیل مبالغهها شاید حُسنی نداشته باشد.
بر زبان خود کاملاً مسلط بود. بیهوده سخن نمیکرد، مگر در موارد لازم و سودمند و پس از استماع سخن دیگران اگر لازم نمیدید چیزی نمیگفت. در حضور او اگر عالم دیگری بود و سوالی مطرح میشد، سکوت میکرد تا آن عالم پاسخ دهد و گاهی سکوت او در برابر سخن برخی از دولتیها که از وی چیزی میخواستند به معنی مخالفت با آن خواستهها بود.
به خاطر وجود برخی گرفتاریهای زمان طاغوت اقداماتی میکرد و در مواردی هم بسیار مؤثر میافتاد و اینکه به ارتباط با دولت متهم میشد، مانع از اقدامات وی نمیگردید.
سفارش کرده بود به او «آیتالله العظمی» نگویند
در تواضع انصافاً نمونهای کم نظیر بود. در حضور مردم دو زانو بدون اینکه به دیوار یا پشتی تکیه بدهد، مینشست. به واردین احترام و جلوی پای آنان به خصوص در مجلس روضه که در خانه بود، برمیخاست. گاهی پاسخ به سؤال را از کتابی که پاسخ آن سؤال را داشت، میخواند و یا به سؤال کننده آدرس آن کتاب را میداد. به جای اینکه بگوید نظر ما این است گاهی مثلاً میفرمود: علامه حلی رحمت الله علیه چنین گفته است. مخصوصاً سفارش کرده بود که به او آیتالله نگویند. در کتاب جامع المدارک، عبارت «یمکن ان یقال» زیاد دیده میشود که در مواردی نظر خود اوست؛ اما نگفته «نحن نقول» و امثال آن.
تا حال داشت مسیر میان خانه و مسجد را پیاده و گاهی بدون هیچ همراهی میآمد. در مجالس روضه و غیره، مقید به نشستن مکان مخصوص نبود. دیده شده که گاهی در مجالس روضه نزدیک درب خانه یا کنار کفشها نشسته بود.
آیتالله خوانساری را از لحاظ علمی به مقدس اردبیلی تشبیه میکردند
با این که تعدادی از فضلا او را اعلم میدانستند، در رساله خود نوشته بود: هر کس خواست رجوع کند. در نوشتههای خود نسبت به روایاتی که نمیتوانست بپذیرد، به جای اینکه بگوید روایت مردود است، احتراماً مینوشت: «رد علمه الی اهله».
در جهات علمی او را به مقدس اردبیلی تشبیه میکردند. از ۲۲ سالگی مجتهد بود و تا پایان عمر به مباحث علمی اشتغال داشت و کتاب جامع المدارک او یکی از بهترین آثار فقهی شیعه میباشد که در عین استدلالی بودن مختصر هم هست اما ادعایی نداشت.
هنگامی که در قم بود، گاهی محل اقامه جماعت خود را به راحتی به دیگری تحویل میداد و اینکه خود را مطرح نمیکرد و در مسائل علمی خودنمایی نمینمود و در کمکهای مالی احیاناً به مخالفان خود هم کمک میکرد. اینها شاهد اخلاص و ایثار آن بزرگوار است. اینکه در مواردی که از او انجام کاری را میخواستند که مشروع نمیدانست به هیچ نحو موافقت نمینمود و استقامت میکرد، شاهد شدت تقوای اوست. میفرمود باید انجام وظیفه کنیم کوتاهی نشود و در راه انجام وظیفه رنجها و گاهی اهانتهای را تحمل نمود.
با درس فلسفه خواندن در حد لازم مخالف نبود؛ اما میفرمود اعتقادات ما نباید فقط مبتنی بر آن مسائل باشد؛ بلکه ملاک قرآن و روایات معصومان علیهم السلام است.
در پنج رساله علمی که از ایشان منتشر شده همه را خود شخصاً ملاحظه و به فتوای خود مطابق کرده و یا حاشیه زدند و این کار را به دیگران محول ننموده و شاید این هم به خاطر احتیاط بوده است.
استاد سید کاظم خوانساری میگوید: از ویژگیهای فوق العاده ارزشمند مرحوم آیتالله سید احمد خوانساری، تواضع و فروتنی ایشان در کنار بی اعتنایی کامل به جاه و مقام و مادیات بود، حقیر مکرر به داخل منزل مسکونی معظم له که در منطقه بازار تهران بود رفته بودم. منزلی قدیمی و بسیار ساده در حدّ پایین تراز معمول و همسان منازل فقرای تهران بود. زخارف دنیا برایش بی ارزش و در مورد عناوین و القاب کاملاً بی اعتنا بود. مکرراً از افراد مطلع و موثّق شنیدم که ایشان مطلقاً اجازه استفاده از عنوان و لقب آیتالله را برای خود نمیداد و مسئول امورشان را نهی صریح در این زمینه فرموده بود.
آیتالله خوانساری هیچگاه از کلمه من استفاده نمیفرمود و کسی از ایشان نشنیده و حتّی هنگام پاسخ به شخصی که نظر فقهی ایشان را استفسار مینمود، در پاسخ نمیفرمودند نظر من چنین است، بلکه معمولاً نظر فقهی یکی از بزرگانی را که با او هم نظر بود بیان میفرمودند مثلاً شیخ انصاری یا مثلاً صاحب جواهر چنین میفرمایند.
صرف نظر از مقام و مرتبت علمی مرحوم آقای خوانساری(ره) که مورد اذعان همگان بود، سلوک عملی و معنویات فوق العاده ممتاز آن بزرگوار بهگونهای بود که هر آن کس که به ایشان نزدیک میشد تحت تأثیر مثبت قرار میگرفت؛ لذا در میان آحاد جامعه تهران و حتّی غیر متدینین آنچنان از جایگاه رفیع و بلندی برخوردار بود که کثیری از آن ها به ایشان عشق میورزیدند.
در اوج مرجعیت نه دفتری داشت و نه پرسنلی
فراموش نمیکنم که آن مرجع بزرگوار در اوج عظمت اجتماعی که داشت، یکّه و تنها و با پای پیاده مسیر منزل تا مسجد حاج سیّد عزیزالله را بدون داشتن همراهی یا پیش رو و پس رویی به آرامی و با متانت طیّ میفرمود و تا به خاطر دارم هیچگاه اتومبیل شخصی نداشت و در منزل نیز خدمتکاری به کار نگرفته بود و در هنگام داشتن میهمان غالباً مرحوم آقای حاج آقا مسعود، داماد ایشان که مسئول امور مالی ایشان بود، چای میآورد. معظم له در اوج مرجعیت خود نه دفتری داشت و نه پرسنلی.
در منزل یا مسجد ارباب رجوع به ایشان مراجعه و تا مقطعی مرحوم آیتالله حاج آقا فضل الله خوانساری داماد ایشان جواب استفتائات را در حضور ایشان مینوشت و به امضاء معظم له میرساند و پس از او هم فقط آقازاده ایشان گرداننده امور بود و تا آخر عمر شریفشان مرحوم حاج آقا مسعود خوانساری که داماد و به نظرم خواهرزاده ایشان هم بود امور مالی را عهدهدار بود.
استاد سید محمد ابن الرضا میگوید: یکی از خصوصیات خاص آیتالله خوانساری این است که تا هفت پشت همگی مجتهد بودند و بقیه عموزادهها این طور نبودند. پدرشان آقا میرزا یوسف شخصیت بسیار عظیمی بود.
مرحوم آیتالله اراکی میفرمود: «ما درس حاج شیخ بودیم، آیتالله سید احمد خوانساری هم بود. یک روز به ایشان پیشنهاد کردم که مباحثه کنیم. ایشان هم قبول کرد و همبحث ما شد. با اینکه من درس ابتدایی حاج شیخ بودم و ایشان مجتهد مسلمی بود و احتراماً درس حاج شیخ را شرکت میکرد. یک روز به ایشان گفتم: آقا شما چقدر عالم هستید! فرمود: من که مهم نیستم. ما یک آقای دیگری داریم. اگر او را ببینید چه میگویید؟ یک روز در درس نشسته بودیم و دیدیم که یک آقایی کنار حاج شیخ نشسته است. ما برای حاج شیخ حریمی نگه میداشتیم؛ یعنی طلبهها با ایشان باید فاصله میگرفتند. آن روز دیدیم که یک سیدی در کنار حاج شیخ نشسته و در درس اشکال میکند. حاج شیخ هم مراقب بود که فقط به اشکالات او جواب بدهد. وقتی به بیرون آمدیم، آیتالله سید احمد خوانساری به من گفت: آن آقایی که گفتم ایشان است: آقای سید محمدتقی خوانساری!» آیتالله سید محمد تقی خوانساری و آیتالله سید احمد خوانساری خیلی برای همدیگر ارزش و احترام قائل بودند. بعدها در قم آیتالله سید احمد خوانساری از طرف حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در فیضیه نماز میخواند و بعد از فوت حاج شیخ، فضلا نزد ایشان رفتند و گفتند که شما اجازه بدهید تا آیتالله سید محمدتقی خوانساری نماز بخواند. ایشان گفت که خودم هم پشت سرشان نماز میخوانم.
هر دو بزرگوار بودند. آیتالله سید محمدتقی خوانساری دو سفر به خوانسار آمده بود. در یکی از این سفرها آیتالله سید احمد خوانساری هم آمد؛ با اینکه هم ردیف بودند. هم آیتالله سید محمدتقی خوانساری و هم آیتالله سید احمد خوانساری، درس مرحوم نائینی و مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم آخوند خراسانی را در نجف شرکت میکردند. آیتالله سید احمد خوانساری از نظر علمی در سطح بسیار بالایی قرار داشت. با این حال تواضع زیادی میکرد. آیتالله سید محمدتقی خوانساری بهعنوان مرجع وارد خوانسار شد. پذیرایی و استقبال از ایشان هم به جا بود. آیتالله سید احمد خوانساری هم به خوانسار آمده بود؛ اما بسیار عادی. آیتالله سید احمد خوانساری خیلی عادی مثل بقیه در کنار آیتالله سید محمدتقی خوانساری بود. این مسئله بسیار جالب و مهم است. باید گفته بشود که مرجعیت شیعه به چه صورت و در دست چه کسانی بود. آیتالله سید محمدتقی که بود و آیتالله سید احمد که بود.
برای دکتر مهدی حائری یزدی به تنهایی هر سه جلد شرح اشارات را تدریس کرد
مرحوم آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی، پسر مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ، برای من نقل میکرد: «از آیتالله سید احمد خوانساری خواستم که به من شرح اشارات بگوید. ایشان برای من به تنهایی هر سه جلد شرح اشارات را تدریس کرد؛ هم طبیعیات و هم الهیات. ایشان در مشاء بسیار متبحر بود. همان طور که امام خمینی در حکمت متعالیه متبحر بود. ایشان تعبیری دارد به اینکه فلسفه همان مشاء است و باقی مکتبها، فلسفه نیست.»
آیتالله خوانساری کلام هم میگفت. مرحوم آیتالله منتظری خودشان به من گفت که من پیش آیتالله خوانساری شوارق خواندم. مرحوم آیتالله اشتهاردی و آیتالله صلواتی نزد ایشان یا شوارق خواندند یا شرح تجرید.
به طور کلی به مسائل معرفتی توجه زیادی داشت. به همین خاطر شرح تجرید و شوارق و اشارات را درس میگفت مرحوم آیتالله ستوده خدمت ایشان درس میخواند. ایشان میگفت: «من هم شوارق را نزد آیتالله خوانساری رفتم و هم شرح تجرید و هم فقه.»
مرجعیت آیتالله خوانساری با دیگر مراجع تقلید متفاوت بود
دیگر مراجع تقلید در قم بودند؛ اما ایشان در تهران بود. علاوه بر کارهای مرجعیت کارهای آخوندی هم میکرد. به مسجد میرفت؛ نماز میخواند و در میان اغلب بازاریان مورد احترام بود. گاهی حتی خطبه عقد میخواند؛ نماز میت هم میخواند. مجالس ختم شرکت میک رد. حتی سعی میکرد مراکز مشکل دار زمان پهلوی را به نحوی خریداری و آنها را خراب کند و تبدیل به مکان مقدسی مثل مسجد یا مدرسه نماید. در کارهای خیر شرکت میکرد. بهشت زهرا را آیتالله خوانساری ساخت. در واقع کلنگش را وی زد. بعضی از افراد را به خارج از کشور اعزام میکرد. مرحوم آیتالله دکتر بهشتی از طرف ایشان بههامبورگ میرفت. یعنی بعد از فوت مرحوم آیتالله بروجردی لازم بود که آن مرکز موجود درهامبورگ آلمان اداره بشود. در آن زمان تنها مرکز اسلامی در اروپا همان مرکزهامبورگ بود و ایشان آیتالله دکتر بهشتی را به آنجا اعزام و تأمین میکرد. نامههای رد و بدل شده میان مرحوم آیتالله دکتر بهشتی و مرحوم آیتالله سید احمد خوانساری موجود است. در یکی از مصاحبهها هم آیتالله بهشتی این مسئله را ذکر میکند که من از طرف ایشان بههامبورگ رفتم و ایشان مرا اداره و مدیریت میکرد. در واقع تا زمانی که در قید حیات بود آنجا را اداره میکرد. جالب اینکه حتی به برخی از مراجع تقلید هم کمک میکرد.
یکی از بزرگان تهران شهریه دادن را شروع کرده بود و پس از مدتی نتوانست آن را ادامه بدهد. وقتی آیتالله سید احمد خوانساری متوجه شد خود شخصاً به درب خانه مقسم میآمد و مقدار لازم شهریه را به ایشان میداد و تأکید میکرد تا زمانی که در قید حیات است هیچ وقت فاش نشود که چه کسی شهریه را داده است. پس از اینکه آیتالله سید احمد خوانساری به رحمت خدا رفت آن شخص این مسئله را بیان کرد.
امام خمینی با حضور آیتالله خوانساری رساله نداد
مرحوم آیتالله سلطانی نقل میکرد: «حضرت امام فرمود همان طور که آیتالله بروجردی را در قم علم کردیم آیتالله سید احمد خوانساری را در قم علم کنیم و ایشان را به اینجا دعوت میکنیم. حتی فرمودند که بعد از ختم مرحوم آیتالله بروجردی درسی از طرف آیتالله سید احمد خوانساری برگزار بشود و ما در درس ایشان شرکت میکنیم تا درس ایشان ترویج بشود. بعضیها با این کار مخالفت کردند و گفتند که به صلاح نیست. به همین خاطر نشد که آیتالله خوانساری به قم بیاید و بماند. بر همین اساس امام خمینی در آن زمان رساله نداد.»
حاج آقا احمد، فرزند آیتالله مصطفی خوانساری که خود از علما بود، برای من نقل کرد: «مثل اینکه خود آیتالله سید احمد خوانساری استخاره کرد برای آمدن به قم، اما خوب نیامد. من خودم رفتم و نامه علمای را که به این نتیجه رسیدند تا آیتالله خوانساری در قم بماند به ایشان دادم. حاج آقا جعفر به من گفت آقا فرمودند من استخاره کردم و خوب نیامد.»
جایگاه آیتالله سید احمد خوانساری به نحوی بود که عمده علمای قم به این نتیجه رسیده بودند ایشان را بعد از فوت آیتالله بروجردی از تهران به قم بیاورند این دسته از علما بر این باور بودند که حوزه علمیه قم باید زعیمی بعد از آیتالله بروجردی داشته باشد.
«جامع المدارک» تمام بزنگاههای فقه را دارد
دو خصوصیت در شخصیت مرحوم آیتالله سید احمد خوانساری دیده میشد: یکی که مقبول همگان بود؛ یعنی مراجع نجف، علمای قم، علمای بلاد، اصفهان و تهران همگی روی ایشان اتفاق نظر داشتند. در عصر اخیر شخصیتی که همگی، علماً و عملاً روی ایشان اتفاق نظر داشته باشند، نداشتیم. نکته دوم دقت نظر ایشان است. ایشان آدم دقیق نظری بود. این دقت نظر در نوشتههای ایشان از جمله جامع المدارک و العقائد الحقه دیده میشود.
جامع المدارک یک دوره فقه میباشد که بسیار مهم است. یک توفیق پیدا کرد و یک دوره فقه را خیلی مختصر در کتاب جامع المدارک نوشت. مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی میفرمود: «جامع المدارک بسیار مختصر است؛ اما تمام بزنگاههای فقه را دارد.» به هر حال خود آیتالله فاضل لنکرانی در زمینه فقه آثاری دارد. از همین رو به دقت نظرهای آیتالله سید احمد خوانساری وقوف کاملی داشت. کتاب جامع المدارک از جمله کتابهایی است که بسیار مختصر و مفید نوشته شده است.
پیشنهاد قرار گرفتن «جامع المدارک» بهعنوان متن درسی حوزههای علمیه
جالب است که حاج آقا مهدی روحانی مصاحبهای داشته و در آنجا میگوید طلبهها در ابتدا فقه نیمه استدلالی میخوانند که همان شرح لمعه است و در سطوح بالاتر مکاسب را میخوانند که فقه استدلالی کاملی است. با این حال تمام ابعاد فقط در مکاسب و شرح لمعه وجود ندارد. از همین رو نیاز پیدا میکنند که درس خارج را شرکت کنند. در خارج با روش استدلال فقهی و قواعد آن بیشتر آشنا میشوند؛ اما نمیرسند که تمام ابواب فقهی را بررسی کنند و این مشکل بزرگی است که در حوزه علمیه وجود دارد. کل طلبههای ما به تمام ابعاد فقهی واقف نیستند. اگر هم بخواهند خودشان پیگیر باشند، چندان فرصت آن را پیدا نمیکنند تا منابع گوناگون را بررسی و مطالب مهم را استخراج کنند. این یک حلقه مفقوده است که باید در حوزه علمیه پیدا بشود. طلبهها در سابق ریاض میخواندند. با این حال کتاب ریاض نمیتواند تمام این مشکلات را حل کند؛ چون ناظر به مسائل بعدی مانند جواهر نیست. اما کتاب جامع المدارک تمام این ابواب را دارد.
آقای مهدی روحانی در آن مصاحبه این پیشنهاد را داده بود که جامع المدارک را بهعنوان متن درسی حوزههای علمیه قرار بدهند تا طلبهها یک دوره کامل فقه استدلالی را با دقت نظر بگذرانند. این حرف بسیار دقیق است.
واسطه آزادی بسیاری از انقلابیون بود
بسیاری از افراد در انقلاب دستگیر و زندانی میشدند. ایشان واسطه میشد تا آنان را آزاد کنند. در عین اینکه هیچ گونه وابستگی به حکومت پهلوی نداشت. در واقع شأن مرجعیت پدرش را حفظ میکرد.
یک بار مرحوم آیتاللههاشمی رفسنجانی به خوانسار آمده بود و در سخنرانی خود خاطرهای را بیان کرد. گفت: «وقتی در زندان رژیم شاه بودم خانواده ام نزد آیتالله سید احمد خوانساری رفتند و از ایشان خواستند که واسطه بشود و ایشان هم واسطه شد و مرا آزاد کردند.»
مرحوم آیتالله منتظری خود به من فرموده بود: «آیتالله العظمی سید احمد خوانساری مرا از زندان آزاد کرد.» مرحوم آیتالله انواری را میخواستند اعدام کنند اما آیتالله خوانساری واسطه و مانع شد. در واقع آیتالله خوانساری برای انقلابیون اقدامات این چنینی زیادی داشت و از کمک کردن به آنان هیچ دریغی نمیکرد.
استاد شیخ حسین انصاریان میگوید: آیتالله خوانساری خلأ فقهای بزرگ شیعه را در زمان ما پُر کرده است. عالمی مانند شیخ مفید و شیخ صدوق و علامه حلی بود. در نقل روایت شیخ صدوق و فهم فقه اهل بیت علیهم السلام شیخ طوسی و در فهم رجال جامع الروات اردبیلی و کشی بود. در قم و اراک و تهران درس میداد، اما اگر اهل دل ایشان را میدیدند حس میکردند که کلمات از دهانش در نمیآیند، بلکه نور از دهانش در میآید. کلمات که از دهان همه در میآید. بعد از مرحوم آیتالله بروجردی اغلب متخصصان ایشان را اعلم علمای شیعه میدانستند.
آیتالله خوانساری آخرین فیلسوف مشاء اسلامی بود
اخلاص و عبادت و ارتباط ایشان با سید الشهدا علیه السلام و ارتباط شدید با فقه ایشان را تبدیل به آیتالله خوانساری کرد. من خود فلسفه خواندم و آن را درس داده ام. به نظرم آیتالله خوانساری در دنیای اسلام آخرین فیلسوف مشاء اسلامی بود. البته مرحوم علامه طباطبایی پیرو صدرالمتألهین بود و فیلسوف اشراقی بود؛ اما مرحوم آیتالله خوانساری تابع مسائل اختلاطی و ساختگی و فکر فلاسفه اشراقی نبود. با همه وجودش تابع دلیل و برهان بود. برهان و دلیل قوی است که مطلب را به انسان نشان میدهد که حق است یا نیست. ایشان آخرین فیلسوف مشاء جامعه اسلامی جهان بود. الان دیگر نمونه ایشان را نداریم. نوشته ای به نام عقاید حقه دارد که از نظر استحکام کم نظیر است. مختصر میباشد، اما در حیطه علم کلام، تام و جامعی است.
آیتالله خوانساری لحظهای با حکومت شاه سر سازش نداشت
در رابطه با انقلاب همه باید یقین بدانند که یک لحظه آیتالله خوانساری با حکومت شاه سر سازش نداشت. ممکن است عدهای بگویند ما شنیدیم یا در تاریخ انقلاب دیدیم که ایشان گاهی نامهای به افراد حکومت شاه مینوشت! جواب این مسئله را حضرت امام در نجف دادند. شمایی که مجلسی را میکوبید، فهم و شعور ندارید. اگر مجلسی با سلاطین صفویه رفت و آمد داشت، برای حفظ دین خدا و حفظ فرهنگ اهل بیت بود. مجلسی با سلاطین صفویه سر یک سفره ناهار و شام که نمیخورد! رفاقتی که با آنها نداشت. از قدرت معنوی خودش جلوی سلاطین صفوی بعد از شاه عباس و شاه صفی را میگرفت تا در دین تخریبی ایجاد نشود. مظلومی در مظلومیت خودش باقی نماند. خیلیها را در دهه چهل دستگیر و زندانی کردند. خیلیها محکوم به اعدام شدند. از ماجرایی خیلی از آنها مطلع بودم. در اسناد ساواک هم نامشان هست. بعضیها تا چوبه دار هم میرفتند. آیتالله خوانساری از معنویت و آبروی خودش مایه گذاشت و خیلی از محکومین را آزاد کرد یا مدت محکومیتشان را کم میکرد یا حکم اعدامشان را لغو میکرد. معنای آن این است که ایشان با حکومت شاه بود؟! چه نیازی به آن داشت؟ ایشان اصلاً نیازی به کسی نداشت. نیازی به پول نداشت؛ چون سهم امام بسیار گسترده مردم شیعه برایش سرازیر میشد.
بیست و چهار ساعت قبل از فوت، بهطور پیوسته «لاالهالاالله» میگفت
مرحوم حاج آقا جعفر نقل میکرد: «من دیدم از اتاق ایشان صدای حرف زدن میآید. با خودم گفتم من که در را به روی کسی باز نکردم. آقا با چه کسی حرف میزند؟ آرام اجازه گرفتم و در اتاق را باز کردم و وارد شدم. دیدم کسی نیست. گفت: آقا با چه کسی صحبت میکردید؟ فرمود: ملک الموت آمده بود. گفتم میخواهی مرا ببری؟ گفت: نه. من به عیادت آمدم. فردا نوبت شما است و من فردا میآیم.» خانواده ایشان نقل میکنند طبق تسبیحی که دستش بود، دوازده هزار بار ذکر لاالهالاالله را گفت و به رحمت خدا رفت.