مرابطه در اصطلاح قرآن کریم یعنی مرزبانی از سنگرهای ایدئولوژیک اسلام، مرزبانی از باورها و ارزشهای اسلامی به همراهی رهبر جامعه اسلامی. اما در اصطلاح فقهی، مرابطه، مرزبانی فیزیکی و دیده بانی صِرف است؛ یعنی باید یک عده در مرز وظیفه دیدبانی را برای جلوگیری از نفوذ دشمن بر عهده بگیرند و در صورت نفوذ، اعلام بکند تا بشود با آنها مقابله کرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، ششمین نشست علمی «حکومت دینی و کارآمدی آن» با سخنرانی آیتالله عباس کعبی استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان رهبری، پایان دیماه با حضور جمعی از طلاب و اساتید حوزه علمیه در مرکز تحقیقات حکومت اسلامی دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد. متن کامل این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. در سلسله مباحث گذشته به مسأله «وجوب حفظ نظام» رسیدیم. در ابتدا لازم است معنای واژه «نظام» را به اختصار بیان کنیم. «نظام» در زبان عربی یعنی نظم عمومی و در زبان انگلیسی به آن «public order» میگویند.
«نظام» در اصطلاح به چند معنا اطلاق میشود:
۱- در مقابل «هرج و مرج» بدین معنا که وقتی هرج و مرج نباشد میگویند نظام محقق شده است. به تعبیر دیگر نظامات عرفی که در همه جای جهان نمونه آنها را میبینیم؛ همانند نظام حمل و نقل، نظام خرید و فروش و بازار، نظام مربوط به اداره یک محل و…، «نظام» نام دارد. منتها مراد ما اینجا قطعاً نظام بهاین معنا نیست، گرچه در جای خود بحث میشود که حفظ این نظامات عرفیه تا آنجایی که مخل احکام شرعی نباشد، واجب است و اختلال در آنها جایز نیست. برای مثال امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «اوصیکم عباداللّه بتقوی اللّه و نظم امرکم»[۱]؛ بندگان خدا، شما را به تقوای الهی و نظم در کارهایتان وصیت میکنم. یکی ازاین مراتب نظم، نظمِ مسائل عمومی است.
۲- به معنای «نظامات شرعی»؛ یعنی احکام نماز، روزه، حج، زکات، خمس و همه احکام فقهیه. اختلال در نظامات شرعی یعنی مثلا به بعضی از واجبات عمل بشود و به بعضی عمل نشود یا به عبارت دیگر «تؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض»[۲].اینجا هم مورد بحثمان نیست.
۳- به معنای «سیستم حکومت»؛ حال ممکن استاین سیستم شرعی باشد یا غیر شرعی. مسلما نظامات عرفیه و غیر شرعیه که نام دیگرشان نظامات جور و ظلم و ستم است، مورد بحث ما نیست. اما نظام به معنای سیستم حکومت شرعی مثل آنچه درایران به عنوان نظام مقدس جمهوری اسلامیایران برپا شده، یک نظام شرعی و حکومت شرعی است.
هدف از برپایی حکومت شرعی، اجرای اسلام است و باید در رأس آن ولی فقیه باشد. مقابله با دشمنان نظام و تلاش برای حفظ آن مثل تلاش برای تشکیل حکومت و مثل اصل وجوب دولت و مثلاینکه در رأس دولت باید ولی فقیه باشد، حفظ این نظام هم واجب بلکه به تعبیر حضرت امام(ره) از اوجب واجبات و تضعیف آن حرام است؛ هم حفظ محتوایی و هم حفظ ساختاری.
سوال: ادله فقهی وجوب حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی چیست؟
جواب:
۱- بخشی از ادله، مربوط به حفظ اسلام و بخشی دیگر مربوط به حفظ احکام و نظامات فقهیه است و چون این نظام برای حفظ اسلام و کیان مسلمین تشکیل شده، لذا اگراین نظام آسیب ببیند نظامات شرع آسیب میبینند و حفظ نظامات شرع واجب است؛ چون یترتب علیها المصالح العامه و درء المفاسد.
۲- دلیل دیگر، وجوب تطبیق شریعت و اقامه حدود الله است؛ مثل ایه «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ»[۳] و مثل روایاتی که در مورد اقامه حدود وارد شده؛ مثلا پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «اقامه حد من حدود الله خیر من مطر اربعین لیله فی بلاد الله؛ به پا داشتن و زنده کردن یک حد از حدود الهی از بارش چهل شبانه روز باران در شهرهای خدا بهتر و با ارزش تر است».[۴] وجوب تطبیق شریعت و اقامه حدود الهی و احیای عدل و حق و وجوب درء مفاسد و دفع هرج و مرج در حیات جامعه اسلامی، اقتضا میکند که نظام اسلامی حفظ بشود.
۳- چند باب از ابواب فقهی درباره ادله وجوب حفظ نظام بالمعنی الاخص است. مثلا در کتاب جهاد، ۳ باب فقهی وجود دارد که مربوط به ادله حفظ نظام است؛ ۱) احکام المرابطه و حفظ الثغور یا مرزبانی. ۲) احکام الدفاع عن بیضه الاسلام و المسلمین و نفوس المسلمین کهاین هم در کتاب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر است. ۳) احکام مربوط به جهاد بغات یا توطئه گران علیه امنیت دولت اسلامی و امام و مسلمین؛ کسانی که تلاش میکنند با دولت اسلامی مقابله بکنند.
۴- دلیل چهارم به وجوب مجازات برهم زنندگان امنیت عمومی جامعه اسلامی و فتنه گران در میان مسلمین برای تضعیف دولت اسلامی و نیز ادله مربوط به مقابله با محاربین و مفسدین برمیگردد و میدانیم که یکی از حدود الهی حد محاربه است؛ «إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا…؛ سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مى جنگند و در زمین به فساد مى کوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند…»[۵] هدف حد محاربه و اجرایاین حد الهی، حفظ امنیت مسلمین و دولت اسلامی است خصوصا آنهایی که «یَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا».
اینها ادله خاص حفظ نظام اسلامی و مسلمین بود نه اطلاقات و عمومات و ما دیگر وارد بحث اطلاقات و عمومات نشدیم.
مرحوم نجفی در کتاب جواهرالکلام درباره احکام دفاع در جلد ۲۱ صفحه ۱۴ تا ۱۹ و بعد هم در یک بخش دیگر به بحث پرداخته است.[۶] اما جهاد بغات؛ باز هم در کتاب جواهر بحث مفصل و مبسوطی را در جلد ۲۱ صفحه ۳۲۲ تحت عنوان «الرکن الرابع فی قتال اهل البغی» مطرح میکند. درباره احکام مرابطه نیز در جلد ۲۱ صفحه ۳۸ تا ۴۶ مطالبی را بیان میفرماید.
درباره «عقوبه المحاربین و المفسدین» که راجع به احکام محاربه و حد محاربه است نیز در جلد ۴۱ صفحه ۵۶۸ به بحث مینشیند.
در تعریف «مرابطه» گفتهاند: «الإرصاد و الإقامه لحفظ الثغر من هجوم المشرکین[۷]»؛ «ارصاد» یعنی رصد کردن، دیده بانی در مرزهای کشور اسلامی و اعلام به مسئولان ذی ربط یعنی ارتش و نیروهای مسلح برای مقابله با هجوم دشمنان.ایه مربوط به آن هماین است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ای کسانی کهایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید و در برابر دشمنان (نیز) ، پایدار باشید و از مرزهای خود ، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید ، شاید رستگار شوید».[۸]
مرابطه در اصطلاح قرآن کریم یعنی مرزبانی از سنگرهای ایدئولوژیک اسلام، مرزبانی از باورها و ارزشهای اسلامی به همراهی رهبر جامعه اسلامی. اما در اصطلاح فقهی، مرابطه، مرزبانی فیزیکی و دیده بانی صِرف است؛ یعنی باید یک عده در مرز وظیفه دیدبانی را برای جلوگیری از نفوذ دشمن بر عهده بگیرند و در صورت نفوذ، اعلام بکند تا بشود با آنها مقابله کرد. بهاین میگویند مرابطه.
البته با توجه به گسترش تکنولوژی و فنون معاصر، دیگراین مرزبانی هم در اثر استفاده از فن آوری نوین متفاوت شده است یعنی میتوان در پایتخت کشور اسلامی مستقر شد و با سیستم هوشمند مرزها را کنترل کرد. افرادی هم اگر در مرزها مستقر کنند، وظیفه شان مرزبانی و یا مرابطه فقهی نیست بلکه کارشان دفاع است واینکه اگر کسی از مرز رد شد دستگیرش کنند. بنابراین فرق است بین دفاع و مرابطه. این دیدبانی به دو حالت است؛ یا در زمان صلح و هدنه و امنیت است و میدانیم خطری دولت را تهدید نمیکند و یا در زمان نا امنی است و ممکن است دشمن نفوذ بکند. فقها میفرمایند در زمان صلح و زمانی که خطری دولت را تهدید نمیکند، عمل دیدبانی مستحب است و واجب نیست. اما در زمانی که خطر، دولت اسلامی و مسلمین را تهدید میکند و ممکن است دشمن نفوذ بکند آن موقع دیدبانی واجب میشود.
برای روشن شدن مسأله باید بگوییم که مرابطه، تنها از دولت اسلامی نیست بلکه از بلاد اسلامی یا دار الاسلام در مقابل دار الکفر است و «مرابط» آن کسانی هستند که در منتها الیه مرز کشورهای اسلامی با کفر قرار دارند. پس مرابطه، تنها دروناین مرزهای جدیدی که ایجاد شده نیست.
سؤال: آیا الان که مرزهای جغرافیایی مثل مرزهای صدر اسلام نیست و ما بحث مرابطه را برای دفاع از دولت اسلامی مطرح میکنیم، میتوانم این احکام فقهی را اجرا کنیم؟ به چه دلیل؟
در پاسخ میگوییم بله؛ دولت اسلامی رسول گرامی اسلام(ص) در شمال و جنوب و مشرق و مغرب مدینه النبی(ص)، حریم مشخص کرده بود و نیروهای دفاعی در آنجا مستقر بودند برای اینکه دشمن نفوذ نکند و لذا دفاع از دولت اسلامی اولویت خواهد داشت و واجب است و موقعی که میگوییم دفاع از مرزهای کشور اسلامی، منظور حفظ «دولت اسلامی» است وگرنه دفاع از مرزها اگر مسأله حفظ دولت و حفظ نظام درش نباشد به خودی خود موضوعیتی ندارد. بنابراین هدف، حفظ نظام است.
حال با توجه به مقدماتی که گفتیم، سؤال میشود که بحث مرابطه چه ارتباطی با حفظ دولت اسلامی دارد؟ میگوییم حکم مرابطه را فقها این چنین گفتهاند: مرابطه برای دفع خطر کفار واجب است. اما اگر خطری واقع نشود واجب نیست اما به خودی خود یک امر مستحب است.[۹]
مرحوم صاحب جواهرمی فرماید: و من لواحق هذا الرکن المرابطه و هی الارصاد؛ یعنی از لواحق بحث جهاد و اقامه حفظ الثغر یعنی رصد کردن و ماندن در مرزها برای حفظ مرزها (البته «مرز» در اصطلاح و روایات خیلی متفاوت است مثلا مرزایدئولوژیک که دراین رابطه امام صادق(ع) میفرمایند: «علماء امتی مرابطون بالثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته؛ دانشمندان شیعه، مرزبانان مرزهایى هستند که ابلیس و یاران پستش از آن راه نزدیک میشوند»[۱۰] یاایه شریفه «الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا؛ کسانی کهایمان دارند، در راه خدا پیکار میکنند و آنها که کافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است»[۱۱])، میفرماید: لحفظ الثغر[۱۲] من هجوم المشرکین الذی هو حد المشترک بین دار الشرک و دار الاسلام کما فی التنقیح.[۱۳]
ولی اینجا وقتی گفته میشود ثغر، یعنی مرز دولت اسلامی در مقابل دشمنان و حتی همسایگان؛ چه مرزهای فیزیکی و چه مرزهای نرم افزاری و فناوری. در همه عرصهها حراست و حفظ مرزها واجب است؛ او کل موضع یخاف منه کما فی جامع المقاصد؛ در جامع المقاصد. محقق کرکی میگوید: مقصود از مرز نه آن مرز فیزیکی بلکه هر جایی که خطر نفوذ دشمن وجود دارد، آنجا میشود مرابطه کرد و حفظ آن مرز واجب است؛ یعنی در واقع از دیدگاه محقق کرکی منظور از مرز، مرزهایی هست که جلوی دشمن را میگیرد که واجب است.[۱۴]
دیدگاه دیگر میفرماید: او هما معا کما فی المسالک.[۱۵]شهید ثانی میفرماید هیچ منافاتی ندارد که ما بگوییم مرز چه فیزیکی چه غیر فیزیکی: قال الثغر هنا الموضع الذی یکون باطراف بلاد اسلام بحیث یخاف هجوم المشرکین من علی بلاد الاسلام. یک معنای ثغر، اطراف بلاد اسلامی است که امکان دارد دشمن نفوذ بکند. سپس؛ و کل موضع یخاف منه؛ و هر جایی که خطر نفوذ هست به آن میتوانیم بگوییم «مرز».
به نظر میرسد مرز و ثغر طریقیت دارد نه موضوعیت. «حفظ ثغر» طریق است برای حفظ دولت اسلامی؛ طریق است برای حفظ جان، مال و اعراض مسلمین؛ وگرنه به خودی خود دیدبانی از مرز معنا ندارد بلکه هدف از دیدبانی آمادگی برای حفظ اسلام است. شاید یکی از دلایلی که ما میتوانیم از آن وجوب کفایی مرابطه را بفهمیم،ایه شریفه «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ»[۱۶] است؛ یعنی کشوری که قدرت دفاعی بازدارنده نداشته باشد در آن نفوذ میکنند و از بین میبرندش. یکی از لوازماین قدرت دفاعی بازدارنده، داشتن اطلاعات و امنیت مقتدر است.اینها تماماً مقدمه است برای حفظ نظام و حفظ نظام هم واجب است.
با همه این توضیحات، صاحب جواهر میفرماید: فهی مستحبه؛ مرابطه مستحب است. چرا؟ لما تسمعه من النصوص؛ به دلیل روایات؛ کما صرح به فاضلان؛ یعنی علامه حلی و محقق حلی، و شهیدان؛ شهید اول و ثانی و غیرهم.
سپس میفرماید: بل لا اجد فیه خلافا بینهم؛ بلکه مخالفتی وجود ندارد؛ للاصل؛ به خاطر «اصل».
سؤال: این چه اصلی است که مقتضی عدم وجوب مرابطه است؟
میفرماید: السالم عن معارضه ما یقتضی الوجوب کتابا و سنه؛ یعنی آن ادلهای که در کتاب و سنت وجود دارد، دال بر وجوب حفظ دولت اسلامی و جان و مال و اعراض مسلمین است؛ در حالی که هدف از مرابطه دیدبانی است و حفظ نیست؛ بلکه اعلام است و اعلام غیر از دفاع است.
مثلا اگر در مرز سرباز گماشته میشود که اگر کسی نفوذ کرد او را با تیر بزند یا دستگیر کند،این کار سرباز دفاع است. اگر کسانی را بگذارند که نفوذ دشمن را اعلام کنند، صاحب جواهر میگوید اعلام واجب نیست بلکه مستحب است.
به نظر میرسد که در شرایط آن زمان، استحباب دارای وجه بوده و قابل قبول است؛ چون دفاع، متوقف بر اعلام نبود و باید به صورت فیزیکی میآمدند و به خط اول مرز متوجه میشدند و درگیر میشدند، اما الان بین مرابطه و دفاع ملازمه وجود دارد، یعنی دفاع بدون مرابطه ممکن نیست و مرابطه جزو اقسام دفاع است؛ لذا در نهادهای مربوط به نیروهای مسلح جهان، یک بخش تحت عنوان اطلاعات و امنیت وجود دارد. بنابراین در زمان ما به حکم عقل و ضرورت نمیتوانیم بگوییم مرابطه مستحب است؛ بلکه مرابطه واجب کفایی است چون از واجبات نظامیه است و مثل بقیه واجبات کفایی، اگر «من به الکفایه» وجود داشته باشد، بر دیگران واجب نیست، اما اگر «من به الکفایه» وجود ندارد، واجب است افرادی بهاین گار اقدام کنند. مثل قضاوت و بقیه مناصب دولت که باید «من به الکفایه» وجود داشته باشد.
نصوص وجوب مرابطه چیست؟
ذیل آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، امام باقر(ع) میفرمایند: مراد خداوند متعال از «اصبروا»، شکیبایی بر انجام واجبات و مرادش از «صابروا»، صبر و شکیبایی در برابر دشمنان، و مراد از «رابطوا»، مراقبت و محافظت از امام منتظر است.[۱۷] ازاین حکم فهمیده که صبر بر اذیت و آزار دشمن واجب است؛ یعنی مقاومت کنید. دیگران را هم در مقابله با دشمنان دعوت کنید. همراه امامان و رهبران دولت اسلامی بشوید. همراهی با رهبر اقتضائاتی دارد که یکی از آنها مرابطه و دیدبانی است که به فرمایش مقام معظم رهبری در زمان ما بصیرت و هوشمندی است.
صاحب جواهر سپس میفرماید: لکن فی التنقیح وجوبها على المسلمین کفایه من غیر شرط ظهور الإمام علیهالسلام. مرحوم فاضل مقداد[۱۸] میگوید مرابطه حتی با آن کیفیت مربوط به نصوص، واجب کفایی است و نمیتوانیم بگوییم مستحب است. صاحب جواهر میفرماید: و لعله یرید حال الضرر بعدمها علی الاسلام لا أن المراد وجوبها من حیث کونها کذلک مطلقا؛ یعنی مرابطه به عنوان ثانوی واجب است نه به عنوان اولی. چراکه اگر نباشدف اسلام متضرر میشود و ضرر، حاکم بر ادله اولیه است؛ لذا ازاین حیث واجب میشود. صاحب جواهر سپس میفرماید: نعم هی راجحه؛ بله همه متفقند که مرابطه راجح است.
تا اینجا معلوم شد که مرابطه در متون فقهی یا مستحب است یا واجب. در هر حال مرابطه طریقی است برای حفظ و بقای نظام و اگر حفظ نظام واجب نبود احکام مرابطه هم نمیآمد و حفظ دولت اسلامی واجب است بلکه حفظ، اهم از ایجاد است و الزامات زیادی دارد.
بعدایشان میفرماید: ولو کان تسلط امام علیه السلام مفقودا او کان غائبا؛ یعنی حتی اگر قدرت در دست امام معصوم نباشد یا امام معصوم غائب باشد، ارجحیت مرابطه از بین نمیروند؛ چون: لانها لا تتضمن قتالا؛ یعنی ماهیت مرابطه، نبرد و جنگ نیست. اگر آن مرزبان بجنگد میشود مدافع و میدانیم که دفاع واجب است و دراین مورد اجماع وجود دارد. روایات هم دال بر وجوب دفاع است و عرض شد که یکی از ادله وجوب حفظ نظام، وجوب دفاع از دولت اسلامی و کیان مسلمین است.
ابتداء مع غیر إمام عادل کی یکون مندرجا فیما دل على النهی عنه بل تتضمن حفظا وإعلاما.[۱۹] صاحب جواهر میفرماید: ماهیت مرابطه، فقط حفظ و اعلام و اطلاع رسانی است. بعد میفرماید: فهو من الدفاع حینئذ عن البیضه الذی قد عرفت کونه قسما من الجهاد ومأمورا به؛ یعنی اگر منجر به درگیری نظامی شد، آن وقت میشود دفاع واجب؛ هرچند فی نفسه مستحب است.
اما روایتی که دال بر وجوب دفاع است، روایت یونس در کتاب وسائل الشیعه[۲۰] که میگوید شخصی از امام کاظم(ع) سؤال میکند که کسی شمشیر و سپر میدهد و اسب هم در اختیار قرار میدهد و میگوید بروید در راه خدا بجنگید…این درست است یا خیر؟ امام(ع) فرمودند:اینها را پس بده و برگردان. گفتند رفتیم دنبالش و متوجه شدیم که او به مرز رفته است. فرمود: پس مرزبانی بکند اما نجنگد.[۲۱]
معلوم میشود که در زمانی هم که حکومت جائر باشد مرابطه راجح است؛ چون باعث حفظ جان و مال و مسلمین میشود. به امام(ع) گفتند اگر آن شیعه که به مرز رفته و آن موقع دشمن حمله کرد او چکار بکند؟ امام فرمودند «یقاتل عن بیضه الاسلام»؛ یعنی در آن شرایط میتواند بجنگد به قصد دفاع از کیان اسلام. در اینجا مقاتله به نحو دفاع از سرزمین اسلامی واجب میشود.
پرسیدند آیا این جهاد حساب میشود؟ امام(ع) فرمودند: «لا إلاّ أن یخاف على دار المسلمین»؛ یعنی مگر اینکه بترسد که به جان مسلمین آسیب برسد. پرسیدند اگر اهل رُم وارد سرزمین اسلامی بشوند نباید آنها را منع بکنند؟ امام(ع) فرمودند: اگر برای اصل کیان اسلام و جامعه اسلامی بترسد، آن موقع نبرد جایز است و آن موقع از خودش دفاع میکند نه برای دفاع از حکومت غیر مشروع.[۲۲] پس دفاع واجب است حتی در چارچوب حکومت جائر.
امام(ع) در انتها میفرماید: «لأنّ فی دروس الإِسلام دروس ذکر محمّد (صلّى الله علیه وآله)»؛ یعنی اگر اسلام ضعیف بشود و فرسایش پیدا بکند نام پیامبر هم از بین میرود و برای حفظ اصل اسلام و نام پیامبر باید بجنگد.
از این روایت استفاده میشود که جنگیدن برای حفظ دولت اسلامی در مقابل توطئههای داخلی و خارجی واجب است؛ چون اگر دولت اسلامی نماند، اسلام از بین میرود و جان و مال و ناموس مسلمین در معرض خطر قرار میگیرد و لذا دشمنان همواره علیه دولت اسلامی تلاش میکنند که جانشیناین دولت اسلامی، بهائیت، صهیونیسم و کفر بشود.
—————————————————————————————
[۱] نامه ۴۷ نهج البلاغه
[۲] سوره بقرهایه ۸۵
[۳] سوره شوریایه ۱۳
[۴] میزان الحکمه، ج ۲، ص ۵۵۵
[۵] سوره مائدهایه ۳۳
[۶] وقد تجب المحاربه على وجه الدفع من دون وجود الإمام علیهالسلام ولا منصوبه کأن یکون بین قوم یغشاهم عدو یخشى منه على بیضه الإسلام ، أو یرید الاستیلاء على بلادهم أو أسرهم وأخذ مالهم ، أو یکون بین أهل الحرب فضلا عن غیرهم ویغشاهم عدو یخشى منه على نفسه فیساعدهم دفعا عن نفسه…
[۷] جواهر الکلام ج۲۱ ص۳۸
[۸] سوره آل عمرانایه ۲۰۰
[۹] تجب المرابطه لدى وقوع البلاد الإسلامیّه فی معرض الخطر من قبل الکفّار،و أمّا إذا لم تکن فی معرض ذلک فلا تجب و إن کانت فی نفسها أمرا مرغوبا فیه فی الشریعه المقدّسه. (خویی، منهاج الصالحین، ج۱ ص۳۷۶)
[۱۰] الاحتجاج، ج۱ ص۸
[۱۱] سوره نساءایه ۷۶
[۱۲] «ثغر» حد فاصل بین دارالکفر و دار الاسلام را گویند.
[۱۳] التنقیح الرائح فی شرح المختصر النافع لفاضل مقداد.
[۱۴] الثغر هنا الموضع الذی یکون بأطراف بلاد الإسلام بحیث یخاف هجوم المشرکین منه على بلاد الإسلام، وکل موضع یخاف منه یقال له ثغر لغه. (جواهر الکلام، ج۲۱ ص۳۸)
[۱۵] جواهر الکلام، ج۲۱ ص۳۸
[۱۶] سوره انفالایه ۶۰
[۱۷] اصبروا على أداء الفرائض و صابروا عدوکم و رابطوا إمامکم المنتظر. الغیبه نعمانی ص۲۷
[۱۸] صاحب کتاب التنقیح
[۱۹] جواهر الکلام ج۲۱ ص۳۹
[۲۰] باب ۶ من ابواب جهاد العدو ح۲٫ ج۱۵ ص۲۹
[۲۱] عن یونس قال: سأل أبا الحسن (علیه السلام) رجل ـ وأنا حاضر ـ فقلت له: جعلت فداک إنّ رجلاً من موالیک بلغه أنّ رجلاً یعطى سیفاً و قوساً فی سبیل الله فأتاه فأخذهما منه ثمّ لقیه أصحابه فأخبروه أنّ السبیل مع هؤلاء لا یجوز، و أمروه بردهما؟ قال: فلیفعل، قال: قد طلب الرجل فلم یجده وقیل له: قد قضى الرجل قال: فلیرابط ولا یقاتل…
[۲۲] یرابط ولا یقاتل، وان خاف على بیضه الإِسلام والمسلمین قاتل فیکون قتاله لنفسه لا للسلطان.